تاریخ انتشار:
برخورد مردم و دولت با ورود فناوریهای ارتباطی
ترس دولت، شوق ملت
احتمالاً در همه جوامع رویارویی با پدیدههای مدرن یک مساله است. بهویژه اگر این پدیدهها از جنس ارتباطی و اطلاعی باشد. حال در کشوری که کوچکترین اتفاقی توانایی تبدیل شدن به یک بحران و مسالهای لاینحل دارد کاملاً مشخص است که ورود سینما و ویدئو و استفاده از وایبر و ویچت هم میتواند جای بحثو مجادله فراوان باشد و تنها کسی که در این میان مورد مشورت و نظرخواهی قرار نگیرد،
احتمالاً در همه جوامع رویارویی با پدیدههای مدرن یک مساله است. بهویژه اگر این پدیدهها از جنس ارتباطی و اطلاعی باشد. حال در کشوری که کوچکترین اتفاقی توانایی تبدیل شدن به یک بحران و مسالهای لاینحل دارد کاملاً مشخص است که ورود سینما و ویدئو و استفاده از وایبر و ویچت هم میتواند جای بحث و مجادله فراوان باشد و تنها کسی که در این میان مورد مشورت و نظرخواهی قرار نگیرد، مصرفکننده باشد. در مواجهه با اغلب پدیدههای ارتباطی نوین جامعه و دولت روندی متفاوت و گاه کاملاً متضاد در پیش گرفتهاند. اینطور بوده که جامعه پذیرفته و به سرعت رو به استفاده آورده اما دولت برخوردی قهرآمیز داشته تا آنجا که گاهی شائبه در نظر داشتن سود اقتصادی هم مطرح شده است. با این همه دولت هنوز مشخص نکرده چرا باید وارد این حوزهها شود و برایش دارای اهمیت باشد که کاربران یا همان شهروندان جهانی از ویدئو، ماهواره، فیسبوک، وبلاگ، توئیتر، ویچت و... چرا و چگونه استفاده میکنند. شکی نیست که این رفتار دولت با هر منطق و استدلال امروزی دخالت در حریم شهروندان محسوب میشود؛ ورود هر یک از
ابزارهای ارتباطی در ایران داستانی دارد که چندان با آنچه در دنیا روی داده نمیخواند و داستانی متفاوت است.
ناصرالدینشاه آکتور سینما
ابتدا از آنچه روی پرده میدیدند میترسیدند. اسبها که رم میکردند و میدویدند برخی از روی صندلی خود فرار میکردند، گرد و خاک که بلند میشد سرفه میکردند و با پاشیده شدن آب فکر میکردند خیس میشوند. مواجهه مردم با سینما در ایران و جهان از این نظر یکسان بوده اما اینجا پای عقاید مردم و جامعه بود که وسط آمد و بسیاری را از رفتن به سینما و اقبال به آن بازداشت. ورود سینما به ایران فاصلهای کم از ظهور جهانی آن دارد. مظفرالدینشاه در سال 1279 شمسی در سفری به اروپا، دستگاه سینماتوگراف را به ایران میآورد. چند سال اول دستگاه فقط در دربار استفاده میشد، اگرچه در همین زمان مظفرالدینشاه فیلمی از پشتپردههای حرمسرا و دربار ساخت. اولین سالن عمومی سینما اما نه در تهران که در تبریز افتتاح شد. در تهران اولین سالن در سال 1283 در خیابان چراغ گاز و توسط میرزا ابراهیمخان صحافباشی افتتاح شد که فیلمهای کمدی و خبری نشان میداد. عمر این سینما تنها یک ماه بود. هیچگاه دقیقاً معلوم نشد این تعطیلی به دلیل بدگویی مردم از سینما و فتوای شیخ فضلالله نوری در مورد
کفرآمیز بودن آن اتفاق افتاد یا مشروطهخواه بودن صحافباشی و ضدیت درباریان با او سببساز آن شد. فقط میدانیم صحافباشی بعد از تعطیلی سینما به کربلا تبعید شد، از آنجا به هند مهاجرت کرد و در همان جا درگذشت. بعد از این تجربه تا مدتها خارجیها (اکثراً روسها) و ارمنیها سکاندار تاسیس سالنهای نمایش در ایران بودند. اولین سالن در سال 1287 افتتاح شد اما در اواخر قاجار این صنعت دچار رکود شد. سینماداران از روشهایی مثل پذیرایی رایگان در سالن، بلیت نیمبها (حتی سینمای زرتشتیان روزنامه اطلاعات را بهجای بلیت میپذیرفت)، استخدام مترجم و توضیحدهنده و نوازنده برای سالن و... برای رونق دوباره کسبوکار خود استفاده کردند. اما مهمترین این اقدامات افتتاح سالن مخصوص بانوان بود. این سالن با نام سینما صنعتی افتتاح شد اما مدتی بعد از افتتاح در سال 1307 دچار آتشسوزی شد. این آتشسوزی خسارت چندانی در پی نداشت اما توانست ایده سینمای زنانه را لغو کند. بعد از آن تلاشها برای تاسیس سینماهایی که مختلط باشد آغاز شد. در این دسته سینماها مردان و زنان کاملاً جدا مینشستند. تا
اینکه با اعمال قانون کشف حجاب، این تفکیک نیز برداشته شد. اما در مجموع، تا قبل از انقلاب، سالنهای سینما محیطهایی نبودند که خانوادههای مذهبی و سنتی یا حتی طبقه متوسط جامعه اجازه استفاده از آن را به زنان و دختران خود بدهند.
حبس صوت
بیسیم در سال 1305 وارد ایران شد و توسعه آن در نهایت به راهاندازی رادیو منتهی شد. دولت، بسیار زودتر از آنکه برنامهای برای راهاندازی شبکههای داخلی رادیو داشته باشد، تصمیم گرفت استفاده و واردات این تکنولوژی جدید را در دست خود بگیرد. هیات دولت در سال 1313 نصب آنتن و استفاده از رادیو را منحصر به دارندگان مجوز از وزارت پست و تلگراف و تلفن اعلام کرد. در سال 1317 سازمان پرورش افکار توسط همین وزارتخانه تاسیس شد و در چهارم اردیبهشت 1319 اولین فرستنده رادیویی ایران افتتاح شد. در این زمان برق تهران هنوز شبانهروزی نبود و به همین دلیل و هم به دلیل عدم توان تولید انبوه برنامه، رادیو تنها هشت ساعت در روز برنامه داشت که معمولاً شامل اخبار، سخنرانیهای مذهبی و هنری و پخش صفحات موسیقی میشد حتی در چند سال اول راهاندازی این نهاد، اخبار رادیو در واقع بازخوانی همان اخبار روزنامههای چاپ داخل بود. چند سالی زمان لازم بود تا رادیو خود تولیدکننده اخبار شده و حتی روزنامهها را تغذیه اطلاعاتی کند. واکنش اولیه مردم به شنیدن صدای انسان از رادیو همانند شنیدن
موسیقی از گرامافون بود و به آن دستگاه حبس صوت لقب دادند، البته همانند همیشه افرادی هم بودند که هر فناوری جدید را ارمغانی از شیطان میدانستند و برای این دسته افراد، رادیو صدای شیطان بود؛ خصوصاً که گهگاهی صدای خوانندههای زن هم از آن به گوش میرسید. رادیو هم مانند سینما تا مدتی تنها برای قشر محدودی از ثروتمندان جامعه قابل استفاده بود. دستگاههای بزرگ و گران رادیو که تولید خارج از ایران و بسیار سنگین بودند، هزینهای بیش از آن داشتند که برای عوام قابل پرداخت باشد. اما با اختراع رادیوهای ترانزیستوری اقبال عمومی به این وسیله بالا گرفت و برخلاف سینما، موضعگیری منفی در مورد آن وجود نداشت. این موضوع تا حدی به دلیل ماهیت رادیو که در خلوت خانهها هم قابل استفاده بود، مربوط میشد و بخشی دیگر به دلیل گردانندگان این نهاد نوپا بود که از فرهیختهترین اقشار جامعه بودند. دولت اما تا سالها سعی میکرد استفادهکنندگان از این وسیله را محدود نگاه دارد؛ علت عمده این تلاش امکان دسترسی مردم به اخباری بود که از رادیوهای خارجی پخش میشد.
اولین خصوصیسازی ایران
تلفن، دومین فناوری مخابراتی بعد از تلگراف بود که به ایران وارد شد و مورد استفاده قرار گرفت. اولین تماس تلفنی در داخل ایران کمتر از 10 سال پس از اختراع این فناوری رخ داد. ناصرالدینشاه در یادداشتهای خود، در شرح وقایع جمادیالآخر سال 1302 قمری (1263 شمسی)، به تلفنی اشاره میکند که رهاورد سفر فرنگ معینالملک (سفیر ایران در عثمانی) بوده و از آن برای برقراری تماس از شمسالعماره تا باغ سپهسالار استفاده میشده و ظاهراً این نخستین تماس تلفنی در ایران بوده است. 52 سال بعد از اولین تماس داخلی، مرکز بینالمللی تلفن ایران نیز ایجاد و اولین تماس با کشور عراق برقرار شد. اما جالبتر از همه، خصوصی بودن کامل این موضوع تا سالهایی طولانی است. در واقع برخلاف رادیو که حتی قبل از ورود دولتی شد، تلفن تا سالها بعد از ورود خصوصی بود. بین سالهای 1269 که اولین تلفن خارج از کاخ، بین ایستگاه ماشین دودی و شهر ری به راه افتاد تا 39 سال بعد، امتیاز راهاندازی تلفن بهطور کامل به صورت خصوصی به اشخاص واگذار میشد تا ضمن پرداخت هزینهها و ایجاد خط تلفن و تجهیزات مورد نیاز، عواید حاصل از
آن را نیز در اختیار بگیرند. در سال 1308 نام تلفن به وزارت پست و تلگراف اضافه شد. این وزارتخانه در سال 1310 برای تمرکز امور مخابرات با اخذ یک میلیون تومان وام از بانک ملی، سهام شرکت تلفن را خریداری کرد. تا قبل از به کار افتادن شبکه تلفنی خودکار، مکالمات واسطهای، استراق سمع را ممکن میکرد و اداره تامینات از طریق گوشیهای فاقد دهنی به اسم گوشی سرّی، در موارد مشکوک، استراق سمع میکرد و به اطلاع مقامات میرساند. اولین مرکز تلفن خودکار در سال 1316 تاسیس شد و با راهاندازی آن دیگر مکالمات واسطهای لازم نبود.
جعبه جادو
در سالهای بعد از جنگ جهانی اول، فناوری انتقال تصاویر متحرک در بخشهای محدودی از جهان آزمایش شد. اما اقبال عمومی به این فناوری نو در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. بهطوری که در کمتر از یک دهه تلویزیون جزیی از اثاثیه واجب 90 درصد خانههای آمریکایی و اروپایی شد. پا گرفتن این فناوری در ایران نیز فاصله چندانی با اقبال جهانی به آن نداشت. در یازدهم مهرماه 1337 اولین فرستنده تلویزیونی در ایران افتتاح شد. این افتتاح بسیار مهم بود به دلیل اینکه در این زمان هنوز نیمی از جهان و تقریباً تمام آسیا از این فناوری بیبهره بودند. راهاندازی تلویزیون نیز، همانند تلفن، اولین بار توسط بخش خصوصی صورت گرفت. ابتدا در سال 1335 شخصی به نام کازرونی که از خانوادههای ثروتمند اصفهانی بود این درخواست را به دولت ارائه کرد که رد شد. دو سال بعد از آن ثابت پاسال که از اشخاص نزدیک به دربار و هژبر یزدانی بود، توانست موافقت دولت را برای تاسیس شبکه خصوصی تلویزیون جلب کند. او پس از افتتاح اولین فرستنده، پسر خود را به سمت مدیرعاملی آن منصوب کرد. تا سال 1338 کمتر از 9 درصد مردم
کشور که معادل 22 درصد جمعیت شهری بودند، از امکانات تلویزیون استفاده میکردند. دولت و حکومت نهتنها در مورد این فناوری جدید عکسالعمل نامناسبی نشان نداد که سودآوری آن، دولت را ترغیب کرد تا شبکه تلویزیونی سراسری راهاندازی کند. در سال 1342 با فرانسویها برای راهاندازی شبکه ملی تلویزیونی وارد مذاکره شد و سال 1345 و پس از لغو مجوز شبکه خصوصی تلویزیون دولتی افتتاح شد. بعد از این کار، همهگیری تلویزیون سرعت بسیار زیادی گرفت و طی تنها شش سال همه شهرهای بالای 100 هزار نفر تحت پوشش قرار گرفتند. شاید جالب باشد بدانید که در آن سالها، فناوری تلویزیون آنقدر برای مردم عجیب بود که کتابی به نام «تلویزیون برای همه» تالیف مهدی نعمتاللهی چاپ شده بود. آگهی این کتاب در روزنامههای آن زمان قابل مشاهده است. اما تلویزیون، خصوصاً قبل از انقلاب راهی کاملاً مخالف رادیو رفت. نهتنها نخبگان آن را نپذیرفتند (57 درصد برنامههای تلویزیون در آن سالها صرفاً سرگرمکننده بود و درصد نهچندان کمی از ساعات برنامهها هم به تبلیغات اختصاص مییافت) که خانوادههای مذهبی و متدین نیز با بسیاری
برنامههای آن مشکل داشتند. زنان در برابر آن چادر به سر میکردند و بعضی به سلام مجریان تلویزیونی پاسخ میدادند با این تصور که آنان نیز سخنان بینندگان را میشنوند و آنها را میبینند. در مجموع تلویزیون اگرچه به شدت سینما بایکوت نشد، اما مانند رسانه رادیو نیز نخبهپرور و روشنفکری محسوب نمیشد.
دستگاهی که لای بقچه رد و بدل میشد
دستگاهی که اگرچه در دوره خودش انقلابی برپا کرد اما عمرش بسیار کوتاه و شبیه به انقلابهای عربی بود! این دستگاه ابتدا در دهه 1980 در اندازه بسیار بزرگ و سنگین و مخصوص استودیوهای ساخت فیلم بود اما کمکم با ایجاد تغییرات و پیشرفت تکنولوژی صوتی و تصویری مدلهای سبکتر و کوچکتر آن به بازار آمد که مناسب استفاده خانوار بود. ویدئو در کمتر از دو دهه رشدی باورنکردنی یافت. در سال 1988 میلادی ایالات متحده آمریکا سالانه 5/12 میلیون دستگاه ضبط و پخش و 290 میلیون نوار ویدئویی تولید میکرد تا بزرگترین بازار این کالا در دنیا باشد. آمار نشان میدهد در اواسط سال 1371 شمسی در مجموع 248 میلیون دستگاه ویدئو در دسترس خانوادهها در سراسر دنیا بوده است. اگر این آمار را با آن دستگاههایی که موسسهها، فروشگاهها، رستورانها و کافهها، کتابخانهها و ویدئوکلوپها داشتند، جمع بزنیم آمار قابلتوجهی به دست میآید که نشان از ضریب نفوذ بالای این دستگاه است. ویدئو کمی قبل از فروپاشی رژیم شاه به ایران آمد و البته مورد توجه چندانی قرار نگرفت. تنها تعدادی از خانوادههای نزدیک به
دربار و متمولان این دستگاه را در اختیار داشتند. در سالهای اول انقلاب اما به دلیل کمبود برنامههای رادیو و تلویزیون، اقبال به سمت این دستگاه پخش فزونی یافت بهطوری که برابر آمار در فاصله تیرماه 1358 تا شهریور 1359 حدود 430 هزار دستگاه ویدئو وارد کشور شد. حجم بالای واردات و اقبال زیاد خانوادهها به این دستگاه دولت را دچار نگرانی کرد و در اقدامی عجیب دولت واردات و خریدوفروش این کالا را ممنوع کرد. ممنوعیت ورود ویدئو به ایران سرآغاز شکلگیری نوع جدیدی از قاچاق بود. دولت در سال 1362 گام دوم اشتباهات خود را هم برداشت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحت عنوان مبارزه با تهاجم فرهنگی ویدئوکلوپها را تعطیل کرد. نوارهای ویاچاس یا همان نوارهای ویدئویی از پشت ویترین مغازهها زیر پیراهنهای گشاد آن سالها یا داخل کیفها رفت. در کلاسهای درس مدارس و دانشگاهها فیلمهای هندی، آمریکایی و ایرانی زیرمیزی رد و بدل میشد و هر فیلم بارها و بارها توسط خانوادههای مختلف دیده میشد. فیلمها بعد از مدتی بیکیفیت و پاره میشدند، هد دستگاهها کثیف بود اما از آنجا که
خرید و فروشی در کار نبود همه خود تعمیرکار فیلم و دستگاه شده بودند. هدها با ادکلن و اسکناس 10تومانی تمیز میشد، دستگاه نواربرگردان وارد شد تا زحمت برگرداندن فیلم از آخر به اول را که الحق کار شاقی هم بود دستگاههای ویدئو که معمولاً از اوایل شب تا نزدیک صبح باید کار میکردند به دوش نکشند. فیلمها از گنج قارون و پاشنه طلا ایرانی تا زندگی و شعله هندی، اشکها و لبخندها و بربادرفته آمریکایی تا شوهای لسآنجلسی در بین مردم دست به دست میگشت. سرانجام بعد از مدتی دولت به ناچار به حضور ویدئو و فعالیت ویدئوکلوپها تن داد و بهجای محدود کردن آن سعی کرد با گسترش فیلمهای ایرانی در شبکه فیلمهای خانگی و توزیع فیلمهای خارجی اصلاحشده تشنگی مردم را سیراب کند. ویدئو بعد از آزاد شدن همچنان بازار خود را حفظ کرد و در هر خیابان ویدئوکلوپی برای کرایه دادن دستگاه و فیلم افتتاح شد. در نهایت ورودی سیدی و دیویدی بود که دستگاه ویدئو و نوارهای ویاچاس را به گورستان خاطرات فرستاد. ویدئو نمونه شفافی از مبارزه بینتیجه دولت با یک پدیده ارتباطی بود که جامعه آن
را پذیرفته بود.
مبارزه روی پشت بام
آمدن ماهواره هم داستانی مانند ویدئو داشت با این تفاوت که نمیشد دیشهای بزرگ را همانند دستگاه ویدئو لای پارچه پیچید و با خود حمل کرد. با این همه زمانی که ماهواره به ایران آمد دیگر مشکلات قبلی نبود. مردم آگاهتر بودند و راحتتر راههای استفاده از دستگاهی را که از نظر قانونی ممنوع بود و البته هنوز هم هست، یاد گرفتند. پشتبامهایی که به غیر از کولرهای آبی و بند رخت تزیین دیگری نداشت کمکم مهمانان دیگری پیدا کرد. دایرههای بزرگ که بسیار زود در برابر تابش خورشید و رطوبت باران زنگ میزدند. ماهوارهها شغل جدید با خود به ایران آوردند: نصاب ماهواره. از این به بعد افرادی پیدا شدند که بعد از خریدن تجهیزات دریافت ماهواره مثل دیش و رسیور باید به پشت بام میآمدند و آنتن را نصب میکردند. ابتدا کانالها بسیار محدود بود. شبکههای ترکیهای و چند کانال محدود اروپایی مهمان تلویزیونهای مردم میشدند. طولی نکشید که رسیورها پیشرفته و دیجیتال شدند، آنتنها گردان و تعداد ماهوارهها و شبکههای ماهوارهای بسیار زیاد. ماهواره نیز از کپرها و چادرهای عشایر تا
آسمانخراشها و برجها گسترش یافت. دولت باز هم به مخالفت برخاست. پلیس روی پشتبامها رفت و دیشها را شکست، جریمه نقدی تصویب شد؛ پارچه نوشتند که ماهواره همسایه خود را خبر دهید و دستگاه گیرنده دیجیتال هدیه بگیرید اما هنوز هم همانطور که رئیسجمهور میداند بخش زیادی از جامعه مصرفکننده ماهواره هستند و تنها عمل قابل انجام برای دولت سعی در ارائه محصولات رقیب است نه زدودن صورت مساله.
همیشه در دسترس
تلفن همراه برای اولین بار در سال 1372 به ایران راه یافت البته در اواخر دهه 50 شمسی، مطالعاتی برای برقراری این شبکه در ایران انجام شد که به دلیل شرایط کشور به نتیجهای نرسید. استقبال از سری اول سیمکارتهایی که توسط مخابرات واگذار میشد آنقدر اندک بود که برای معرفی مشتری حتی پاداش در نظر گرفته شد. هزینه هر سیمکارت حدود 500 هزار تومان بود که در زمان خود رقم عمدهای محسوب میشد. بین سالهای 72 تا 74 جمعاً 9 هزار و 947 نفر برای دریافت سیمکارت ثبتنام کردند. طولی نکشید تا ثبتنامکنندگان سری اول دریافتند سود بزرگی کردهاند، با واگذاری اولین گروه سیمکارتها، تب این فناوری جدید در بازار بالا گرفت و سیمکارتها گاه تا 30 میلیون ریال در بازار آزاد قیمت پیدا کردند. البته مردم عادی در آن زمان سهمی از این بازار نداشتند. تلفن همراه کالای لوکسی بود که مشتریان خاص خود را داشت و از نظر اکثریت جامعه مصرف بیدلیل و بیفایده پول بود. اما دولت از همان ابتدا حامی این تکنولوژی جدید بود چنان که هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور وقت که واگذاریها در زمان تصدی او آغاز شد در
سخنانی گفت: «تلفن دیجیتال امروز پیشرفتهترین ابزار استفاده از مخابرات است، خوشبختانه ما این تکنولوژی را داریم و خودمان هم اداره میکنیم. حالا میتوانیم ایمان بیاوریم به قدرت خوب نیروهای داخلیمان.» او در مراسم دیگری تاکید کرده بود که «یک خط تلفن برکت عمر انسان را کلی بالا میبرد و بسیاری از هزینههای زندگی را پایین میآورد». البته فهمیدن اینکه تلفن همراه در صورت همهگیری میتواند سود سرشاری برای دولت داشته باشد سخت نبود. عدم استقبال مردم از این تکنولوژی جدید هم چندان طولانی نبود. از ابتدای دهه 80 هم قیمت واگذاری سیمکارت از طرف مخابرات شروع به کاهش کرد و هم استقبال مردم به طرز فزایندهای افزایش یافت. به نظر میرسد تلفن همراه، اولین تکنولوژی بود که مردم و دولت در مورد آن همنظر بودند یا حداقل اختلافنظرها چندان طولانی نشد و احتمالاً حرف اول را سود سرشار دوطرفه میزد.
اوج جدایی دولت و ملت
از همان ابتدای ورود اینترنت به کشور، آب دولت و ملت توی یک جوی نرفت. دولت از همان اول اینترنت را چون کشیدن باری بیمزد و منت میدانست. وقتی در سال 1372 ایران بهعنوان دومین کشور خاورمیانه به اینترنت متصل شد تنها به قصد ارتباطات علمی بود. پژوهشگاه دانشهای بنیادی اولین مشتری اینترنت ایران بود. به گفته مسوولان وقت پژوهشگاه، مخابرات بهعنوان نماینده دولت همان موقع مخالف استفاده از اینترنت بود. تا سال 1375 تنها دو هزار نفر کاربر اینترنت در ایران ثبت شده بود که استفاده آنها هم به دلیل سرعت بسیار کم بسیار محدود بود. اما طی سالهای بعد هجوم کاربران به اینترنت دولت را هم غافلگیر کرد. کاهلی دولت باعث شد که اگرچه ایران از نظر تعداد کاربر در رتبه دوم خاورمیانه قرار گیرد اما رتبه تجهیزات و امکانات ما در دنیا بدتر از آن است که بر زبان بیاوریم. اما سایتها و شبکههای اینترنتی داستان جدایی دارد. جایی که برای حکومت مهم شد مردم در استفاده از اینترنت به چه سایتهایی میروند. با همین نگاه بود که کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه اینترنتی برای فیلترینگ سایتها تشکیل شد.
ایران شاید تنها کشوری در جهان باشد که بسیاری از مقامات دولتی آن در شبکههای اجتماعی فیلترشده عضو هستند و صفحه رسمی دارند.
ابزارهای جدید
حالا ابزارهای جدید بزرگترین مشغولیت دولت شدهاند. وایبر، ویچت، واتسآپ، لاین و تانگو از همین دستهاند. ابزارهای پیشرفتهای که روی تلفن همراه و یارانه هر دو قابل نصب و استفادهاند. دست دولت برای فیلتر کردن یا نکردن این ابزار حسابی در حنا مانده است و شاید دیگر دوران دخالت در این حوزه به سر آمده باشد.
دیدگاه تان را بنویسید