تاریخ انتشار:
درباره جایگاه نامهنگاری در جغرافیای سیاست ایران
ای نامه که میروی به سویش…
طبق برخی روایتها، خالق شاهنامه هنگامیکه با بیمهری سلطان محمود مواجه شد و سایه غضب سلطانی را بالای سر خود دید، هجونامهای درباره سلطان سرود و آن را در محراب مسجد اصلی شهر آویزان کرد و سپس جان عزیز در دست گرفت و رهسپار طبرستان شد. پس از این ماجرا که هنوز هم بحثها درباره صحت یا سقم آن به پاست، تا قرن اخیر کمتر در معادلات سیاسی و حتی فکری به مکتوباتی بر میخوریم که در کنار مخاطب خاص، عوام را هم مورد توجه قرار داده باشد.
«ایا شاه محمود کشورگشای ازکس گر نترسی بترس از خدای...» این بیت مطلع مثنوی بلندی است که به حکیم ابوالقاسم فردوسی نسبت میدهند. قطعهای ادبی در هجو شاه قدرقدرت غزنوی. شاید بتوان این شعر را از نخستین نامههای سرگشاده تاریخ سیاسی ایران به شمار آورد. طبق برخی روایتها، خالق شاهنامه هنگامیکه با بیمهری سلطان محمود مواجه شد و سایه غضب سلطانی را بالای سر خود دید، هجونامهای درباره سلطان سرود و آن را در محراب مسجد اصلی شهر آویزان کرد و سپس جان عزیز در دست گرفت و رهسپار طبرستان شد. پس از این ماجرا که هنوز هم بحثها درباره صحت یا سقم آن به پاست، تا قرن اخیر کمتر در معادلات سیاسی و حتی فکری به مکتوباتی بر میخوریم که در کنار مخاطب خاص، عوام را هم مورد توجه قرار داده باشد. اصولاً به غیر از معدود فتاوای برخی از مراجع تقلید شیعه درباره برخی تحولات اجتماعی و سیاسی شاهد نامهنگاریهای علنی جهت تاثیرگذاری در افکار عمومی نبودهایم. به صورت کلی تا 100 سال پیش افکار عمومی در معادلات قدرت محلی از اعراب نداشت. حکایت کردهاند که در دوره زمامداری سلطان صاحبقران جمعی از اهالی یکی از روستاهای اطراف کاشان در نامهای خطاب به
ناصرالدینشاه قاجار از او بابت انتخاب والی منطقه تشکر کردند. شاه قاجار با خواندن نامه خشمگین شد و گفت هرچه سریعتر این پدرسوختهها را بگیرید و فلک کنید! رعیت را چه به امورات همایونی! با همه این احوال آغاز خیزش مشروطه در ایران فضای سیاست این کهن دیار را به شدت دگرگون کرد. در این دوران، نامهها و تلگرافهای عمومی به یکی از مهمترین ابزار جریانها و شخصیتهای سیاسی در کشمکشهای قدرت بدل شد. رسائل محمدکاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی، علامه محمدحسن نائینی، شیخ فضلالله نوری، احزاب حامی و مخالف مشروطه در میان عامه دستبهدست میچرخید و در برخی از موارد آرایش سیاسی کشور را با تغییرات بزرگی همراه میکرد. در دورههای بعد و تا دوره پیروزی انقلاب اسلامی سنت نامههای سرگشاده ادامه داشت، هرچند که بیش از نامه و اطلاعیه رسانه موثر بزرگان انقلاب، نوار کاست به شمار میآمد. پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی و با توجه به رشد و تکامل روزافزون رسانهها عملاً نامهنگاری چه در بعد شخصی و چه اجتماعی و سیاسی به محاق رفت. بخش عمده شهروندان که تا سه دهه پیش، نامهنگاری را یکی از سرگرمیها و دغدغههای خود
میدانستند، امروزه به غیر از موارد ضروری در مراجعه به ادارات، از نامه بهره نمیگیرند. در حوزه سیاست نیز در این ایام نامههای سرگشاده اگر چه کم و بیش وجود داشتهاند، اما کمتر مورد توجه رسانهها و مردم قرار گرفتهاند. شاید در یک دهه اخیر نامهنگاری حبیبالله عسگراولادی و سیدمحمدرضا خاتمی از چهرههای شاخص جریان اصولگرا و اصلاحطلب درباره اختلافات این دو جریان، نامهنگاریهای یکی از چهرههای روشنفکری دینی با چند نفر از مراجع تقلید درباره وحی و تجربه نبوی، نامه رئیسجمهور پیشین به نسل آینده و... پیگیری ویژه افکار عمومی را به همراه داشته و پاکت سایر نامهها عملاً در بسیاری از موارد از سوی افکار عمومی باز نشده است. با وجود همه این توضیحات در زمینه نامهنگاری سیاسی نمیتوان در یک دهه اخیر از دو نامه به سادگی گذر کرد؛ نخست نامه علی مطهری فرزند مرحوم مرتضی مطهری -یکی از تئوریپردازهای اصلی انقلاب- و سپس نامه صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران. چهرههایی که در دوره شبکههای اجتماعی، ماهواره و... به سنت نگارش نامه روی آوردهاند و بسیاری از چالشهای مهم کشور را جسورانه در لابهلای سطور نامههای خود بیان
میکنند. فقره علی مطهری از زیباکلام نیز قابل تاملتر است. نماینده اصولگرایی که با نامههای سرگشاده انتقادی علیه رئیس دولت اصلاحات و همکاران فرهنگی او وارد این وادی شد و امروز پس از 15 سال از حقوق سیاسی و اجتماعی او و همفکرانش دفاع میکند. در پایان باید به نکتهای ظریف اشاره کرد. بعید به نظر میرسد که امثال زیباکلام یا مطهری سادهاندیشانه بر این باور باشند که نامههای آنان اثری در طرف مقابل و حتی افکار عمومی داشته باشد. به نظر میرسد این نامهها برخلاف نامههایی که تا سه دهه پیش به رشته تحریر در میآمد، مخاطب آنی و امروزی نداشته باشد و بیشتر برای ثبت در تاریخ روی کاغذ حک میشود.
دیدگاه تان را بنویسید