تاریخ انتشار:
بررسی نامهنگاریهای علی مطهری در گفتوگو با امیدعلی مسعودی استاد علوم ارتباطات
نامههای سرگشاده و افکار عمومی
نامهنگاریهای سیاسی در بسیاری از موارد در کشور ما محل مناقشه و خبرسازیهای زیادی بوده است. این ابزار سیاسی - ارتباطی این روزها به یکی از پرحاشیهترین فعالیتهای سیاسی برخی از چهرههای سیاسی بدل شده و افکار عمومی را نیز به آن حساس کرده است.
نامهنگاریهای سیاسی در بسیاری از موارد در کشور ما محل مناقشه و خبرسازیهای زیادی بوده است. این ابزار سیاسی-ارتباطی این روزها به یکی از پرحاشیهترین فعالیتهای سیاسی برخی از چهرههای سیاسی بدل شده و افکار عمومی را نیز به آن حساس کرده است. باید تاکید کرد فارغ از اثر یا نتیجه آن، بیاعتنا به اینکه این قبیل اقدامات پلی ارتباطی در جهت توسعه سیاسی و اصلاحگری است یا تنها یک ژست سیاسی است، توانسته جای خاصی را برای خود در فضای رسانهای و سیاسی باز کند. در این میان صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران و احمد توکلی نماینده اصولگرای مجلس و بیش از آن دو، علی مطهری را میتوان به عنوان مردان نامههای سرگشاده در دهه اخیر نامید. نامههایی که هر از چند گاهی به تیتر یک بسیاری از روزنامهها، خبرگزاریها و... بدل شده و بخش قابل توجهی از هشتگهای شبکههای اجتماعی را از آن خود میکنند. امیدعلی مسعودی استاد علوم ارتباطات معتقد است این شیوه ارتباطی که آمیزهای از یک رویکرد ارتباطی و یک فرآیند سیاسی است نهتنها یک ژست سیاسی نیست که در درازمدت در هموار کردن مسیر توسعه سیاسی نیز میتواند موثر باشد. او تصریح دارد نامههای
سرگشاده فرآیندهای ارتباطی موثر بر شکلدهی و تغییر افکار عمومی است. او درباره فعالیتهای علی مطهری نیز بر این باور است که این قبیل نوشتهها جرقه یک شبکه وسیع ارتباطی میشود چرا که یک ارتباط ساده در ابتدا وجود دارد. آقای مطهری یا هر شخص دیگری یک نامه ساده را مینویسد. از مبدأ پیام در قالب یک نامه به مقصد میرسد. بعد خود این فرآیند در هزاران شبکه اجتماعی دیگر بازنشر داده میشود. بنابراین فرآیند ارتباطات نامهای در هزاران کانال دیگر توسعه و بازنشر میشود. من پروازهای نامههای سرگشاده را در فضای سیاسی ایران بدون نکته و اثر مثبت نمیدانم و برخلاف نظری که شما به عنوان یک گزینه انتخابی مطرح میکنید، اینها را تنها یک ژست سیاسی تصور نمیکنم. نامههای سرگشاده یک فرآیند ارتباطی کامل هستند و بدون شک فرمدهی و تغییر فاکتورهای توسعه را در افکار عمومی به دنبال خواهند داشت. میبینید که الهامبخش نیستند و حتی از روز بعد از انتشار این نامهها تازه فضای رسانهای تحت تاثیر پیامهای آنها قرار گرفته و موج جدید ارتباطی دیگری را راه میاندازد.
در دو سال اخیر بحث استفاده سیاستمداران از شبکههای اجتماعی به خصوص در مبحث انتشار نامههای سرگشادهشان مطرح بوده است. البته ابتدا رسانهها میزبان این بحثها هستند و بعد از آن به بحث قابل توجهی در میان نخبگان و حتی مردم تبدیل میشوند. از اساس رویکرد استفاده سیاستمداران از کارکردهای ارتباطی چه مدرن همانند شبکههای اجتماعی و چه قدیمیتر مثل نامهنگاریها به خصوص نامهنگاریهای سرگشاده را چطور ارزیابی میکنید و نشانه چه تغییراتی در جامعه میدانید.
من بر این باور هستم که استفاده سیاستمداران از شبکههای اجتماعی و کارکردهای نوین ارتباطی سطح و نوع ارتباط آحاد مردم و مسوولان را تغییر فرم و کمیت جدی میدهد. تصور میکنم از زمانی که آقای قالیباف به فیسبوک آمده است و مرتب نیز در آنجا مطلب میگذارد و خیلی فعال است، موفق بوده و این را میتوان از کامنتها و لایکهایی که مطالب او از آن خود میکند، فهمید. برداشتم این است که همین نمونه استفاده قالیباف از یک رویکرد ارتباطی مدرن است که برای او هزینهای نیز نمیتواند به طور جدی داشته باشد. علاوه بر این نکته دیگری نیز در همین مثال نهفته است. توجه کنید قالیباف سیاستمداری است که دو دوره در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کرده است و فردی است که انواع و اقسام ابزارهای ارتباطی قدیمیتر مثل رسانههای مکتوب را برای استفاده در اختیار داشته است اما استفاده از شبکههای اجتماعی بدون شک با هیچ یک از وسایل ارتباط جمعی دیگر و کانالهای ارتباطی قابل قیاس نیست. ایشان با وجود این سابقه به این نتیجه رسیده است که باید دیگر از کارکردهای ارتباطی قدیم دست بردارد و در این شبکهها فعال باشد. جالب است که او شبکهای را انتخاب کرده است که
فیلتر است. بنابراین شبکههای اجتماعی بهرغم محدودیتهایی که روی آنها اعمال شده است اما به دلیل نیاز خبری که مردم دارند، مورد استقبال و استفاده قرار میگیرند به حدی که سیاستمداران ترجیح میدهند در آنجا حضور داشته و فعالیتها و کارکردهای سیاسی خود را در آنجا دنبال کنند چرا که میدانند آرای آنها در آنجا قرار دارد و برای کسب آرای خود میدانند که باید از آنها استفاده کنند.
اما به نظر میرسد هنوز شبکههای اجتماعی از رسانههای دیجیتال در عموم مردم اقبال کمتری داشته باشد. تصور نمیکنید کسر قابل توجهی از مردم ممکن است سایت بخوانند اما از شبکههای اجتماعی آن هم برای پیگیری اخبار سیاسی استفاده نمیکنند.
کاربران اینترنتی روزافزون است و هر شبکه اجتماعی جدیدی که میآید میبینید که با چه استقبالی روبهرو میشود. بعضیها میگویند 34 میلیون نفر کاربر در اینترنت داریم و من معتقدم همین اندازه در شبکههای اجتماعی نیز فعال هستند. تصور میکنم یک قیاس ساده اهمیت این استفاده را نشان میدهد. 34 میلیون نفر از 70 میلیون نفر کسری نیست که شما به راحتی از کنار آن عبور کنید و یک آگورای نورانی است که هیات منصفه نیز در آن حضور دارد، به همین دلیل در این آگورا ـ میدان در شهرهای یونان باستان که محل اجتماع و محاکم دولت شهرها بود ـ هر کس نباشد، باخته است و سیاستمداران این نکته را به خوبی درک کردهاند که با استفاده از این فرصت میتوانند آرا و نظرات را به سوی خود جذب کنند.
برخی کارکردهای ارتباطی از جانب سیاستمداران به صورت برچسب و خاص درآمده است. مثلاً توئیتهای محمدجواد ظریف در جریان مذاکرات یا نامههای سرگشاده علی مطهری به صورت یک کارکرد ویژه در آمده است. آیا این شیوه ارتباطی را اثرگذار میدانید یا صرفاً یک ژست سیاسی است؟
از اساس چرا باید اینها را ژست سیاسی بدانیم. چه کسی میتواند بگوید آقای ظریف یک ژست سیاسی میگیرد یا میگرفت. آقای ظریف یک رسانه بوده و هست. زمانی که ظریف و تیم مذاکرهکننده در بخشی از کار در وین در هتل بودند، آقای جان کری تصمیم ناگهانی به مصاحبه گرفت. در آن زمان آقای ظریف از بالکن به خبرنگاران پیام میداد یا توئیت میکرد. قبل از اینکه ظریف اتاق هتل را ترک کند دو خط توئیت کرد که من تصور میکنم یکی از ماندگارترین پیامهای ارتباطی-سیاسی را داد. در همان دو خط توئیت گفت نمیتوان اسبها را در میانه مسابقه تغییر داد و خبرنگاران تمام کشورها فارغ از ملیت یا رسانه کاملاً فهمیدند که طرف مقابل ایران به خصوص کری دبه درآورده است. به این نکته توجه کنید که ظریف مصاحبه نکرده است، پشت تریبون قرار نگرفته است که بخواهد پیامی را از طریق یک رسانه جمعی به گوش مردم برساند بلکه تنها با کارکرد یک شبکه اجتماعی یک پیام را فرستاده که وضعیت و بالانس کلی مذاکره را نشان داده است. من تصور میکنم هرگز نمیتوان برچسب ژست سیاسی روی این موضوعات زد. اتفاقاً این مسائل یک وسیله ارتباطی بسیار موثر است که برای برقراری ارتباط از آن استفاده میشود.
هوش و ذکاوت ظریف در استفاده از شبکههای اجتماعی به عنوان یک کارکرد ارتباطی برای انتقال پیامهای سیاسی بینظیر بود. حتی تا این اندازه از تریبون نیز استفاده نکرد. به همان اندازهای که از تریبون استفاده کرد از رسانههای جدید نیز بهره میبرد و خیلی خوب کار کرده است. اگر از نگاه ارتباطی به موضوع نگاه کنیم ظریف خود یک رسانه است.
شاید هنوز عدهای استفاده از رسانههای سنتی را به این رسانههای نوین ترجیح دهند، به هر حال در بین برخی از سیاسیون این شبکههای اجتماعی به دلیل ورود به حریم خصوصی چندان مورد قبول و توجه نیستند.
نه دقت کنید در خصوص شبکههای اجتماعی ما بحق با دو چالش ارتباطی در فضای رسانهای به خصوص مطالب و اخبار سیاسی رو به رو هستیم. نخستین مشکل شبکههای اجتماعی صحت و سقم اطلاعات است که ما نمیدانیم واقعاً از کدام منبع تولید شده اما در روزنامهنگاری سنتی یا رسانههای رسمی منبع اخبار مشخص بوده و افراد حرفهای این اخبار را تهیه میکنند.
در مقابل این چالش باید توجه داشت که چه خوشمان بیاید و چه خیر، در حال حاضر انتشار مطلب در شبکههای اجتماعی به یکی از منابع خبر تبدیل شده است و بسیاری از خبرگزاریها و رسانهها به استناد این اخبار، اخبار دیگری را منتشر میکنند و حتی سایتها مرکزی برای اطلاعرسانی شدهاند، در نتیجه نمیتوان گفت آنچه در فضای مجازی است مورد بیتوجهی قرار میگیرد. در شبکههای اجتماعی تولید محتوا صورت میگیرد و به دلیل سرعت بالای انتقال اطلاعات جزو مستندات قرار میگیرند. باید بدانیم رسانهها همواره یکدیگر را تکمیل میکنند، شبکههای اجتماعی نیز مکمل رسانههای رسمی هستند.
از طرف دیگر چالشهایی است که این شبکهها ممکن است برای خانوادهها به وجود بیاورد که در این خصوص نیز باید تاکید کرد که شبکههای اجتماعی باید توسط خود افراد مدیریت شوند. این شبکهها امتداد شبکههایی است که ما در دوران باستان تا امروز داشتیم که در حال حاضر به صورت مجازی و تخصصی تشکیل شده است، در این شبکهها به دلیل حذف زمان و مکان هژمونی از بین میرود و کسی نمیتواند به دلیل راهاندازی شبکه ادعای قدرت کند.
فرمانداری و فرماندهی در شبکههای اجتماعی محلی از اعراب ندارد زیرا در این شرایط این شبکهها ماهیت خود را از دست میدهند، در این شبکهها قدرت منتشر میشود و به صورت کامنتی یا نظری است که برای آرای دیگران گذاشته میشود.
در مرحله اکتفای مردم به حدی میرسند که فناوری را میپذیرند، شاخ و برگ اضافه آن را چیده و در نهایت از محصول آن استفاده میکنند و آن را بر اساس فرهنگ خود بومی میکنند، اما در مرحله سوم یعنی امتزاج در واقع استفاده بیحد و حصر از این فناوریها صورت میگیرد. باید دقت کنیم که این چالشها با توجه به اینکه فضای مجازی غیرقابل کنترل است، تنها پیش روی جمهوری اسلامی نیست و خود اروپا نیز با این مسائل درگیر است. فرماندهی وجود ندارد که بخواهیم یقه او را بگیریم.
نامهنگاریهایی را که میان سیاسیون باب است، چطور میبینید. مثلاً آقای احمدینژاد نیز نامههایی مینوشت و بیش از همه در این موضوع آقای علی مطهری نماینده تهران نامههای سرگشاده جنجالی دارند. این موضوع را چطور میبینید؟ آیا این شیوه بیان مطالب یک موضوع صرف سیاسی با کارکردی سیاسی یا حتی بعضاً تبلیغاتی است یا میتواند به عنوان کارکردی ارتباطی به آن نگاه کرد.
هر دوبخشی که شما مطرح میکنید در این خصوص وجود دارد. در این شیوهنامههای سرگشاده ابتدا باید تاکید کرد که این شیوه بخش و وجهی از دیپلماسی عمومی است. خود این مقوله که مثلاً آقای احمدینژاد به رئیسجمهور آمریکا نامه مینویسد یا نامههای زیادی که آقای مطهری مینویسند با علم به این موضوع است که جوابی دریافت نمیکنند، اما قصد دارند در قبال افکار عمومی حرفهایی زده شود و این در قالب نامه در محضر افکار عمومی دنبال میشود.
چه کسی میتواند ادعا کند این نامهها روی افکار عمومی تاثیر نمیگذارد. وقتی به این نگاه رسیدیم صد درصد باید قبول کنیم که یک کارکرد ارتباطی نیز در موضوع نهفته است چرا که تاثیر آن بر افکار عمومی غیر قابل انکار است. علاوه بر اینکه بعد دیپلماسی عمومی خود را نیز دارد. این نامهها علاوه بر این کارکرد شدید وسایل ارتباطی را دارند که به مردم میگویند به این موضوع که من میگویم فکر کن. افکار عمومی را جلب و متمرکز بر یک مساله میکنند، بنابراین فارغ از اینکه در کدام رسانه دیگر بازنشر شوند به خودی خود این نامهها کارکرد جدی ارتباطی دارند.
این نامهها در واقع پیام ارتباطی را از طریق یک کانال ارتباطی باز میکنند. توجه کنید زمانی که یک سیاستمدار خواه آقای احمدینژاد باشد یا مطهری یا هرکس دیگری نامهای را به صورت سرگشاده برای بیان مطالب و افکار خود انتخاب میکند، این کانال را در فضای عمومی جامعه باز میکند و تازه بعد از آن هم ممکن است این پیام در کانالهای ارتباطی دیگر -اعم از رسانهها و شبکههای اجتماعی- بازنشر داده شده و فرآیند شکلدهی افکار عمومی را ادامه دهد.
ارتباطات چه زمان شکل میگیرد؟ زمانی که شما پیامی را از مبداء به مقصد برسانید. کانال ممکن است رادیو، تلویزیون یا هر وسیله دیگری باشد و این نامههای سرگشاده به طور مشخص این فرآیند و اجزا را در خود دارد. همه آنچه در فرآیند یک ارتباط تعریف میشود در نامههای علی مطهری و از اساس دیگر نامههای سرگشاده وجود دارد.
و از بعد اثرگذاری تصور میکنید میتواند یک نامه به اندازه دیگر کارکردهای ارتباطی اثرگذار باشد؟
ببینید این تنها یک نامه نیست و در یک نامه خلاصه نمیشود. این قبیل نوشتهها جرقه یک شبکه وسیع ارتباطی میشود چرا که یک ارتباط ساده در ابتدا وجود دارد. آقای مطهری یا هر شخص دیگری یک نامه ساده را مینویسد. از مبدأ پیام در قالب یک نامه به مقصد میرسد. بعد خود این فرآیند در هزاران شبکه اجتماعی دیگر بازنشر داده میشود. بنابراین فرآیند ارتباطات نامهای در هزاران کانال دیگر توسعه و بازنشر میشود. من پروازهای نامههای سرگشاده را در فضای سیاسی ایران بدون نکته و اثر مثبت نمیدانم و برخلاف نظری که شما به عنوان یک گزینه انتخابی مطرح میکنید اینها را تنها یک ژست سیاسی تصور نمیکنم. نامههای سرگشاده یک فرآیند ارتباطی کامل هستند و بدون شک فرمدهی و تغییر فاکتورهای توسعه را در افکار عمومی به دنبال خواهند داشت. میبینید که الهامبخش نیستند و حتی از روز بعد از انتشار این نامهها تازه فضای رسانهای تحت تاثیر پیامهای آنها قرار گرفته و موج جدید ارتباطی دیگری را راه میاندازد.
بعضاً نامهها خود محرک یک ارتباط بعدی میشود. یعنی میبینید مثلاً آقای مطهری که یک نامه مینویسد طرف مقابل نیز در یک نامه پاسخ میدهد. یعنی حلقههای درگیر هم در یک فرآیند ارتباطی شکل میگیرد. کسی نمیتواند منکر تاثیر این فرآیند ارتباطی باشد.
دیدگاه تان را بنویسید