تاریخ انتشار:
تحلیل حسین عسکری، اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا از تبعات قطع رابطه ایران و عربستان
اسلام ضرر نمیکند
ایران و عربستان سعودی، رقبای ذاتی یکدیگر محسوب میشوند؛ این دو کشور منافع مشترکی در «خلیج فارس» دارند که این محل از دیرباز شاهد درگیریهای تاریخی بسیاری بوده است. این دو، در عین حال، صادرکنندگان اصلی نفت محسوب میشوند و هریک تلاش میکنند بر سازمان کشورهای صادرکننده نفت(OPEC) تسلط یابند.
قطع رابطه سیاسی و اقتصادی دو کشور بزرگ مسلماننشین منطقه سبب میشود شکافی بزرگ میان مردم منطقه به وجود آید و از اتحاد مسلمانان منطقه با یکدیگر جلوگیری شود. برخی تحلیلگران اقتصاد بینالملل بر این باورند که دو کشور در صورت اتحاد میتوانند قطبی قوی و بزرگ از مسلمانان را به وجود آورند و سبب شوند منطقه روی آرامش به خود ببیند. در همین رابطه با حسین عسکری که مدرک PhD خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه MIT دریافت کرده و سالها به تدریس در دانشگاه تگزاس آستین پرداخته است، گفتوگویی انجام دادهایم. عضویت در هیات اجرایی صندوق بینالمللی پول، مشاوره به وزیر دارایی عربستان سعودی و عضویت در تیم تدوین برنامه انرژی این کشور بخشی از سوابق این اقتصاددان ایرانی مقیم آمریکا را تشکیل میدهد. عسکری ضمن تمرکز بر موضوعاتی همچون اقتصاد و مالیه اسلامی و همچنین کشورهای خاورمیانه، مقالات مشترکی را نیز با فرانکو مودیگلیانی، اقتصاددان مطرح ایتالیایی و برنده نوبل اقتصاد در سال 1985 میلادی، به رشته تحریر درآورده است.
تنش بالقوه میان دو کشور ایران و عربستان در چند هفته گذشته بالفعل شده و این دو کشور بزرگ منطقه با قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود فصل جدیدی در تحولات منطقه رقم زدهاند. به نظر شما چرا کار ایران و عربستان به اینجا کشید و دو کشور نتوانستند تنش میان خود را به روش مسالمتآمیز حل کنند و رو به اقدامات احساسی آوردند؟
ایران و عربستان سعودی، رقبای ذاتی یکدیگر محسوب میشوند؛ این دو کشور منافع مشترکی در «خلیج فارس» دارند که این محل از دیرباز شاهد درگیریهای تاریخی بسیاری بوده است. این دو، در عین حال، صادرکنندگان اصلی نفت محسوب میشوند و هریک تلاش میکنند بر سازمان کشورهای صادرکننده نفت (OPEC) تسلط یابند. البته، سابقه اختلافات میان دو کشور، تاریخی طولانی دارد و به زمان حمله اعراب به ایران، باز میگردد. از سوی دیگر، ایران به عنوان پیرو و حامی اصلی مکتب شیعه در جهان اسلام محسوب میشود و در سمت دیگر، عربستان سعودی (آلسعود)، ادعای امالقرایی اسلام دارد. طی سالهای گذشته، عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به صدام کمک مالی بسیاری کردند. در این جنگ که هشت سال به طول انجامید، بیش از 500 هزار تن کشته و تعداد مشابهی مجروح شدند اما نه عربستان سعودی و نه آلسعود، هرگز از این اتفاق ابراز ندامت نکردند.
از همه مهمتر، آلسعود به کشور عربستان، به عنوان ملک شخصی خود نگاه میکند زیرا ملک عبدالعزیز آلسعود، این تاج و تخت را به زور شمشیر به دست آورده، بنابراین، آن را متعلق به خاندانش میداند. آلسعود مدعی است دولت ایران، قصد سرنگونی آنها را دارد. از نظر ایران، حکومت آلسعود مشروعیت و صلاحیت اداره شهرهای مقدس مکه و مدینه را ندارد. آلسعود ایران را تهدیدی برای حکومت خود میداند. از سوی دیگر، حکومت اسلامی ایران نیز که مشروعیت مذهبی دارد، حامی شیعیان است و برای آنها فرقی ندارد که این شیعیان در عربستان سعودی هستند یا در بحرین، کویت، لبنان یا سوریه و دیگر کشورهای جهان؛ بلکه هدف اصلی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از تمام شیعیان و تمام مسلمانان جهان است.
این موضوع جدیدی نیست و دو کشور در طول تاریخ منازعات زیادی با هم داشتهاند که شما هم برخی از آنان را برشمردید. به نظر جنابعالی پس از مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان و روی کار آمدن پادشاه جدید، این کشور در رابطه با ایران چه سیاستی را در پیش گرفته است؟
با قرار گرفتن «ملک سلمان» در راس قدرت وی فرزند 30ساله خود یعنی «ملک محمد بن سلمان» را بهعنوان جانشین ولیعهد، وزیر دفاع، وزیر دادگستری و رئیس مهمترین و بزرگترین شرکت نفتی این کشور یعنی «آرامکو» و بسیاری از موسسات و سازمانهای دولتی دیگر منصوب کرد که این اقدام ملک سلمان، بر وخامت اوضاع در این کشور افزود چراکه این شاهزاده جوان و بیتجربه سرشار از غرور و تکبر است و این توهم را دارد که میتواند هر زمانی که اراده کند، به ایران حمله کند.
تا زمانی که آلسعود بر سر قدرت است و از مذهب برای مشروعیت خود استفاده میکند و قصد اثبات برتری خود در منطقه را دارد، به سختی میتوان از بروز تنش میان دو کشور اجتناب کرد.
بنابراین شاید بتوان گفت این انتخاب از سوی پادشاه عربستان سبب شده تا سیاست این کشور در قبال ایران تندتر شود و تنشهایی را به وجود آورد.
با توجه به اعدام شیخ نمر، برخی افراد به سفارت عربستان در تهران حمله کردند که بلافاصله پس از این اقدام عربستان علاوه بر قطع روابط دیپلماتیک خود با ایران از همپیمانانش خواست آنها نیز چنین اقدامی انجام دهند. هیات دولت نیز در اقدامی هر گونه مبادله تجاری را با این کشور ممنوع کرد. به نظر شما آیا واکنش ایران در قبال رفتار عربستان و ممنوع کردن ورود کالا از این کشور منطقی بود؟
فارغ از منطقی یا غیرمنطقی بودن این تصمیم ایران، به نظر نمیرسد که این تصمیم مساله خاصی ایجاد کند بلکه مساله این است که آیا این تصمیم تاثیری بر عربستان سعودی دارد یا خیر؟ جواب این سوال منفی است. زیرا ایران واردکننده اصلی کالاها و خدمات از عربستان سعودی نیست. در واقع، هیچکدام از این دو کشور، شریک عمده تجاری یکدیگر نیستند. بلکه تنها چیزی که میتواند متاثر از این تصمیمات، مشکلآفرین شود مساله حج تمتع و عمره است. سوال اصلی اینجاست که این دو کشور، چگونه میخواهند در آینده این مساله را مرتفع کنند؟ از طرفی، ایران به شدت خواستار ادامه فریضه حج است و اگر سفر حج تعلیق شود، آن وقت این اقدام باعث نارضایتی مردم خواهد شد. اگرچه هنوز به درستی مشخص نیست که آیا خود عربستان سعودی اجازه حضور حجاج ایرانی را در این فریضه دینی میدهد یا خیر؟ درصورتی که عربستان از ورود حجگزاران ایرانی به این کشور جلوگیری کند، یا حتی اگر ایران با شرایط و محدودیتهای عربستان برای حجاج ایرانی موافقت نکند، آن وقت شرایط و مشکلات طرفین بیش از پیش پیچیده خواهد شد. البته این شرایط صرفاً به دلایل اقتصادی پیچیده نخواهد شد بلکه بیشتر از نظر سیاسی و مسائل
مذهبی شرایط پیچیده میشود. اگرچه جنبه و ارزش اقتصادی حضور حجاج ایرانی در عربستان، برای این کشور، بیش از تحریم ورود کالاهای ساخت عربستان به ایران، اهمیت دارد.
کشوری که خود درگیر تحریم بوده چگونه مبادله با کشوری دیگر را تحریم میکند؟ هزینه و فایده این اقدام برای ایران چیست؟
هر کشوری میتواند دیگری را تحریم کند اما مساله این است که این تحریمها تا چه اندازه موثر است و چقدر میتواند کشوری مانند عربستان را وادار کند تا سیاستهای خود را تغییر دهد؟ متاسفانه باید بگویم در این مورد خاص، تحریم ورود کالاهای عربستان به ایران، روی این کشور تاثیری ندارد.
ایران و عربستان به عنوان دو کشور بزرگ منطقه چرا نمیتوانند در میان مسلمانان اتحاد به وجود آورند و با توجه به درگیری این دو کشور سرنوشت مسلمانان منطقه چه خواهد شد؟
اسلام، دینی کاملاً مبتنی بر قوانین است که اگر همه کشورهای اسلامی از آن تبعیت کنند، در این صورت نهادهای موثرتر و جوامع آزادتر و رو به رشدتری خواهند داشت. در این صورت، آنها خدا را به خاطر خالقیت و وحدانیتش خواهند پرستید و کشورهای اسلامی، شاهد اجرای عادلانه قوانین، به رسمیت شناختن حقوق بشر و حضور دولتها و حکومتهایی هستند که آزادانه انتخاب شدهاند. تبعیت از قوانین نورانی اسلام، همچنین برابری در فرصتها، ریشهکن شدن فقر و فساد و به تبع آن، بهبود درآمد و توزیع ثروت و بسیاری از مزایای دیگر را به دنبال خواهد داشت. این درحالی است که این خصوصیات را امروز دربسیاری از کشورهای اسلامی مشاهده نمیکنیم بلکه در کمال تعجب، این خصوصیات بارز اسلام را امروز در کشورهای کوچک شمال اروپا شاهد هستیم. این وضعیت، مشابه همان چیزی است که یک قرن پیش «شیخ محمد عبدُه»، فقیه، حقوقدان و اصلاحگر دینی مصری و از اعضای اصلی بنیانگذاری حزب «اخوانالمسلمین» این کشور در مشاهدات خود از سفرهای خود گفته: رفتم به غرب اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم.
برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم. ما نیز در مطالعهای که تحت عنوان «کشورهای اسلامی تا چه اندازه اسلامی هستند» با همین موضوع انجام شده، شاخصهای تحت عنوان «شاخص اسلامیت» در آن تعریف کردهایم. در این مطالعه، اشارهای به سورهها و آیات قرآن نشده اما تلاش ما این بود که از مفاهیم و آموزههای قرآن به عنوان موضوعات و مفاهیم کلی نظیر عدالت، آزادی، فقر، ثروت، برابری فرصتها و مواردی از این دست، استفاده کنیم که اینها به نوبه خود میتوانند به روشهای مختلف، نمایههای وسیعتری از شرایط متداول اقتصادی، سیاسی یا حقوق بشری ارائه دهند. این مولفهها تلاش میکنند تا شاخصی را از آموزههای اسلامی برای بررسی میزان اسلامی بودن یک کشور فراهم آورند.
برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم. ما نیز در مطالعهای که تحت عنوان «کشورهای اسلامی تا چه اندازه اسلامی هستند» با همین موضوع انجام شده، شاخصهای تحت عنوان «شاخص اسلامیت» در آن تعریف کردهایم. در این مطالعه، اشارهای به سورهها و آیات قرآن نشده اما تلاش ما این بود که از مفاهیم و آموزههای قرآن به عنوان موضوعات و مفاهیم کلی نظیر عدالت، آزادی، فقر، ثروت، برابری فرصتها و مواردی از این دست، استفاده کنیم که اینها به نوبه خود میتوانند به روشهای مختلف، نمایههای وسیعتری از شرایط متداول اقتصادی، سیاسی یا حقوق بشری ارائه دهند. این مولفهها تلاش میکنند تا شاخصی را از آموزههای اسلامی برای بررسی میزان اسلامی بودن یک کشور فراهم آورند.
در این مطالعه ایران و عربستان چه وضعیتی دارند؟
جالب اینجاست که نتایج این مطالعه نشان میدهد، هر دو کشور ایران و عربستان سعودی که از کشورهای مهم اسلامی محسوب میشوند، در این شاخص وضعیت مناسبی نداشتهاند. بلکه در عوض، در شاخص «اسلامیت»، کشورهای نیوزیلند و لوکزامبورگ، اسلامیترین کشورهای جهان معرفی شدند. ایران هم در رتبه ۱۳۹ قرار گرفت. ضمن اینکه هیچ یک از کشورهای مسلمان در بین ۳۷ کشور اول اسلامی جهان قرار نگرفتهاند.
انتهای این کار به زیان چه کسانی تمام میشود؟
هر دو کشور بازنده خواهند بود. به خصوص شهروندان عادی و قشر فقیر در آنها؛ بهخصوص در عربستان سعودی، که هماکنون شیعیان این کشور شرایط بسیار بدی دارند وضع آنها بدتر از این خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید