چرا دولت و سمنها شیوه خلاقانهای برای جلب جامعه به کتابخوانی ندارند؟
کتاب به جای سررسید
هر روز جایش تنگتر میشود. روزی تنها رقیبش تلویزیون بود که اغلب نیز با قدرت گوی سبقت را از او میربود، بعد از آن هم ماهواره به یاریاش آمد که این حریف نحیف را بیش از پیش ضعیف و از صحنه به در کند و بعدها نیز که سر و کله اینترنت پیدا شد و شبکههای اجتماعی هم ظهور کردند دیگر مجالی برای نفس کشیدن کتاب، همان یار مهربان نماند.
هر روز جایش تنگتر میشود. روزی تنها رقیبش تلویزیون بود که اغلب نیز با قدرت گوی سبقت را از او میربود، بعد از آن هم ماهواره به یاریاش آمد که این حریف نحیف را بیش از پیش ضعیف و از صحنه به در کند و بعدها نیز که سر و کله اینترنت پیدا شد و شبکههای اجتماعی هم ظهور کردند دیگر مجالی برای نفس کشیدن کتاب، همان یار مهربان نماند.
اکنون چندین سال است که بنا بر آمارهای موجود، میانگین ساعتی که ایرانیان روزانه به مطالعه کتاب اختصاص میدهند روند نزولی به خود گرفته و سهم کالای فرهنگی در سبد هزینه خانوار نیز رو به منقبض شدن میرود. در چنین شرایطی طبیعتاً بسیاری از کارشناسان، نویسندگان، ناشران، روزنامهنگاران و البته دولتمردانی که در نهادهای رسمی متولی فرهنگ در کشور مشغول به کارند از آمارهای کتابنخوانی ایرانیان غمگین هستند و نسبت به آن انتقاد دارند. بسیاری از آنها از جایگزینی تماشای تلویزیون و پرسه زدن در شبکههای اجتماعی به جای مطالعه کتاب و روزنامه و کسب اطلاعات سطحی از طریق رسانههای رسمی و غیررسمی که بازار اطلاعات ناقص و شایعه نیز در آنها داغ است ابراز نگرانی کردهاند و بعضاً نسبت به ارائه راهکارهایی برای برونرفت از این وضعیت اقدام کردهاند. به هر حال آمارهای مربوط به کتابخوانی مردم هر کشوری بیانگر بخشی از واقعیت پنهان در زیرپوست جامعه است. اینکه هر کشوری در چه سطح از توسعه انسانی قرار گرفته و میتواند به توسعه فرهنگی خود بپردازد، چه آیندهای از حیث توسعه اقتصادی پیش رو دارد و در نظامهای دموکراسی چه کسانی هستند که دولتمردان را
انتخاب میکنند، تا حد زیادی به این آمارها مرتبط است.
توجه ویژه دولتمردان به آمارهای کتابخوانی
دولتها نیز به این آمارها توجه ویژهای دارند. از آن جهت که برخی از این آمارها مستقیماً بیانگر عملکرد خود آنهاست.
یکی از شاخصهای بسیار مهم برای دولتها، شاخص «نرخ باسوادی» است که از شاخصهای توسعه انسانی بانک جهانی به شمار میآید و آمارهای مربوط به آن معمولاً در سنجش میزان موفقیت هر دولتی در نحوه ارائه کالای عمومی به مردم، مورد توجه قرار میگیرد. بنابراین این شاخص ولو به دلیل ایفای نقش ویترینی خود هم که شده معمولاً در زمینه عملکرد دولتها برای خود دولتمردان مهم است.
همچنین سرانه مطالعه در هر کشوری از جمله مواردی است که نشان میدهد هر دولتی چقدر در تشویق شهروندانش به مطالعه در جهت نیل به سرمایه فرهنگی موفق عمل کرده است. البته به نظر میرسد این شاخص غالباً باید بیشتر مورد توجه دولتهای دموکراتیکی قرار بگیرد که جامعه در آن مشارکت سیاسی قابل توجهی دارد. بنابراین شاید برخی دولتها به ویژه دولتهای اقتدارطلب که بقا و دوام خود را در گرو ناآگاهی تودهها به حقوق شهروندی خود میدانند، اهتمام یا انگیزه چندانی برای تسریع روند کسب سرمایه فرهنگی شهروندان خود نداشته باشند گرچه ممکن است در ظاهر همواره توجه به کتابخوانی مردم و برنامهریزیهایی در جهت آن را اعلام عمومی کنند.
برنامههای دولتی برای کتابخوانی
از تلاش برای افزایش نرخ باسوادی -که از وظایف دولتها به شمار میآید- که بگذریم، همواره بسیاری از دولتها با هر انگیزهای برنامههای متنوعی را برای بالا بردن «سرانه» مطالعه کشور خود در دستور کار قرار میدهند.
یکی از خلاقترین این موارد چندی پیش توسط دولت برزیل اتفاق افتاد. دولت این کشور برای ترویج کتابخوانی در میان مجرمان جامعه اقدام به برنامهریزی برای کاهش محکومیت زندانیان با خواندن کتاب کرد. به این صورت که چهار زندان فدرال برزیل اعلام کردند به زندانیها امکان دادهاند در صورت کتاب خواندن، در نهایت از محکومیت آنها به اندازه 48 روز در سال کم میشود. آنها با خواندن هر کتاب در یک ماه میتوانند چهار روز از محکومیت خود تخفیف بگیرند. به این ترتیب هم کمتر زندانی میشوند و هم وقتی بیرون میآیند، دانش بیشتری نسبت به گذشته خود کسب کردهاند.
این اقدام به ویژه از این جهت قابل توجه است که بر مبنای مطالعات جامعهشناسی انجامشده از جمله مطالعات ریچارد کلووارد و لوید اولین، جامعهشناسان حوزه جرم بیشترین آمار جرائم متعلق به پسران جوان طبقه فرودست جامعه است که امکان کسب سرمایه فرهنگی و اقتصادی نداشتهاند. یکی دیگر از موارد خلاقیتهای دولتی برای تشویق کتابخوانی شهروندان متعلق به کشور پرتغال است. به این ترتیب که دولت پرتغال در برخی شهرهای کشور از جمله شهر «کالداس داراینیا»، پروژهای به نام «خواندن برای شنیدن صدای انسان» را اجرا کرد. در این پروژه قرار بر این شد که دانشآموزان مدارس تحت نظر معلمان، بخشی از وقت آزادشان را به خواندن کتاب اختصاص دهند و سپس آنها را با افراد مسنی که در خانه سالمندان نزدیک مدرسهشان به سر میبرند به اشتراک بگذارند. به گفته مسوولان اجرای این پروژه، این برنامه به اغلب اهداف خود دست یافت به این ترتیب که هم دانشآموزان در معاشرت با سالمندان به ادبیات متون کهن پرتغالی علاقهمند شدند و هم منجر به ایجاد نشاط در سالمندان شد و آنها فرصت این را پیدا کردند که تجارب شخصی خود را با دانشآموزان به اشتراک بگذارند.
دولت ایران چه اقداماتی میکند؟
دولتهای مختلف در ایران همواره تلاش برای افزایش مطالعه به ویژه در میان جوانان را از دغدغههای خود عنوان کرده و در دستور کار خود قرار دادهاند. با این همه اغلب شیوههای اجرای برنامههای دولتی کتابخوانی در ایران فراتر از برگزاری هفته کتابخوانی و برگزاری نمایشگاه 10روزه کتاب نرفته است که به نظر بسیاری از کارشناسان هم کارکرد چندانی ندارد. این موضوع در حالی باید مورد توجه قرار بگیرد که بدانیم در ایران شاخصهای مربوط به مطالعه تعریف چندانی ندارد. مثلاً در حالی که در 10 سال گذشته تیراژ کتاب در ایران دو هزار نسخه بود اکنون تیراژ 500 و حتی 300نسخهای هم برای برخی کتابها در بازار کتاب به چشم میخورد. البته گفتنی است که بنا بر آمارهای موجود، در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، تیراژ کتاب در ایران به 11 هزار نسخه نیز رسیده بوده است. همین وضعیت درباره روزنامهها نیز صادق است به این ترتیب که در حالی که برخی روزنامههای دیگر کشورهای دنیا مانند نشریه بیلد آلمانی با تیراژ نزدیک به سه میلیون نسخه و دیلیمیل انگلیس با تیراژ 5 /2 میلیون نسخه به فروش میرسند، طبق
آخرین آماری که از سوی حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شده است، مجموعه نشریات در ایران، تیراژی کمتر از یک میلیون نسخه دارند. سرانه مطالعه در ایران هم بسیار پایین است. طبق آخرین آماری که توسط «رئیس کتابخانه ملی ایران» ارائه شد، سرانه مطالعه هر شهروند ایرانی دو دقیقه در روز است که این میزان به ویژه در مقایسه با سرانه مطالعه برخی کشورها از جمله ژاپن با 90 دقیقه و انگلیس با 55 دقیقه، قابل توجه است.
برای موضوع بیعلاقگی مردم به مطالعه که در سه آمار مربوط به «سرانه مطالعه»، «تیراژ کتاب» و «تیراژ روزنامه» منعکس شده است، میتوان به ممیزی کتابها، کم بودن نویسنده خوب در ایران و نامناسب بودن وضعیت اقتصادی کشور که مستقیماً در سهم کالای فرهنگی در سبد هزینه خانوار موثر است، اشاره کرد.
در برخی از این موارد مانند مشکل ممیزی و مشکلات اقتصادی دولت نقشآفرینی پررنگی دارد و شاید به قول محمدهاشم اکبریانی نویسنده و روزنامهنگار و پژوهشگر ادبی اگر دولتی از یک طرف در ممیزی آنچنان سخت بگیرد که امکان چاپ خیلی از کتابها وجود نداشته باشد و از طرف دیگر مدام برنامههایی چون هفته کتاب و نمایشگاه کتاب و جشنوارههای مختلف برگزار کند حتم داشته باشید که این اقدامات به نتیجه نخواهد رسید. این موضوع به ویژه در دولت نهم و دهم اغلب مد نظر منتقدان قرار گرفت. مثلاً در این دولت پروانه تعدادی از انتشاراتیهای محبوب مانند چشمه، نشر کوچک، اختران، طرح نو، آگه، بازتاب، نگار و... تعلیق شد و برخی از ناشران دیگر هم مثل ثالث، ققنوس و... به صورت موقت گرفتار ماجرای تعلیق پروانه نشر شدند. همچنین ممانعت از تجدید چاپ تعداد زیادی از کتبی که گاه در مرحله چاپ چندم خود به سر میبردند، توقیف تعداد زیادی روزنامه در دولت نهم و دهم که فقط به 46 مورد آن در دولت دهم میتوان اشاره کرد و... از جمله اقدامات دو دولت گذشته بود که بهزعم بسیاری از کارشناسان، در کاهش سرانه مطالعه در ایران بیتاثیر نبود.
نقش سازمانهای مردمنهاد در کتابخوان کردن مردم
سازمانهای مردمنهاد در اغلب کشورهای دنیا، معمولاً تلاش برای ارتقای کیفی زندگی مردم را در دستور کار خود قرار دادهاند. در بسیاری از کشورهای دنیا سمنهای فرهنگی بسیاری وجود دارند که در جهت افزایش سرانه مطالعه شهروندان و تشویق آنها به مطالعه اقدامات گستردهای انجام میدهند. مثلاً در انگلستان، یک بنیاد خیریه وجود دارد که گاهی اقدام به معرفی پرطرفدارترین کتابها، محبوبترین نویسندهها و... میکند و با انجام فعالیتهای تشویقی، اعضای خود را ترغیب میکند که با بهترین حوزه نشر آشنا شوند.
این سازمان مردمنهاد چندی پیش، اسامی 10 شخصیت معروف و گمنام را به عنوان چهرههایی اعلام کرد که در راستای ترویج کتابخوانی و سوادآموزی فعالیتهای شایانی داشتهاند. در این لیست که اعضای آن از طریق نظرسنجی انتخاب شده بودند، نام «رولینگ»، خالق هفتگانه «هری پاتر»، «جوانا ترولوپ»، «کرسیدا کوول»، «دوروتی کومسون» و... هم به چشم میخورد. بهزعم این موسسه این نویسندگان آثاری خلق کردهاند که کودکان و نوجوانان را جذب کرده و آنها را به خواندن کتاب تشویق کردهاند.
این موسسه انگیزه خود برای برگزاری چنین برنامههایی را دغدغهاش در جهت کمرنگ شدن نقش کتابخوانی در تربیت کودکان اعلام و بیان کرده است که تصمیم دارد چنین برنامههایی را در جهت تشویق برای افزایش کتابخوانی در دستور کار قرار دهد.
همچنین سازمان غیردولتی «فوندزا»، یکی از سازمانهای مردمنهاد است که در آفریقای جنوبی فعالیت میکند و برای ترویج کتابخوانی دست به ابتکارات خلاقانهای زده است. این موسسه که یکی از دلایل مهم نبودن فرهنگ مطالعه در آفریقای جنوبی را گران بودن کتابها میداند، تلاش کرده است امکان دسترسی مردم به کتابها را افزایش دهد به این ترتیب که از امکانات تلفن همراه برای ارتباط با خوانندگان استفاده کرده و امکانی را فراهم کرده است که ماهانه بیش از ۵۰ هزار نفر از جوانان آفریقای جنوبی که بیشتر آنها بین ۱۳ تا ۲۵ سال دارند، از طریق تلفنهای هوشمند، رایانهها و اپمیکسیت در گوشیهای قدیمیتر، از سایت «فوندزا» استفاده کنند. خوانندگان میتوانند پس از مطالعه کتابها در تالارهای گفتوگو و پرسش و پاسخ شرکت کرده یا اظهارنظر کنند.
در ایران نیز، اکنون چند سال است که سمنهای مختلف برخی حلقههای کتابخوانی را در حوزههای مختلف مربوط به حوزه خود، مثل حقوق کودک؛ توسط انجمنهای حمایت از حقوق کودکان و مطالعات زنان توسط برخی انجمنهای باقیمانده در حوزه حقوق زنان به راه انداختهاند. چندی پیش معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست، به انجمنهای محیط زیستی پیشنهاد داد که در جهت تشکیل حلقه کتابخوانی در زمینه محیط زیست هم اقدام کنند. با این همه انجمنها در ایران، به دلیل مشکلات فراوانی که دارند از جمله مشکلات مالی، ضعف مدیریتی، جا نیفتادن فرهنگ عضویت در انجمنها توسط مردم، نبودن اعتماد نهادهای رسمی و حتی بعضاً برخی برخوردهای بازدارنده با آنها، از قدرت لازم در جهت پیشبرد اهداف خود برخوردار نیستند. در نتیجه اقدامات سمنهای فرهنگی مانند تشکیل حلقههای کتابخوانی و... از تاثیرگذاری چندانی در سطح کلان برخوردار نیستند. البته وضعیت کتابخوانی و علاقه به نشر و روزنامه همیشه در ایران به شکل امروزی خود نبوده است. مثلاً طبق آمار منتشر شده از سوی خانه کتاب ایران، در سال 1380 -در زمان روی کار آمدن دولت هشتم- کتاب جزیره سرگردانی سیمین دانشور، تیراژ 90 هزار
نسخهای را تجربه کرده است و پس از آن برخی دیگر از کتابهای دانشور نیز تیراژهای 20 هزار نسخهای را تجربه کردهاند. از سوی دیگر روزنامه و روزنامهخوانی در کشور نیز همیشه در وضعیت امروزیاش نبوده است و چاپخانههای کشور نیز در اردیبهشت سال 1377 -در زمان دولت هفتم- برای اولین بار میزبان تیراژ دو میلیوننسخهای روزنامه در کشور بودند. البته این وضعیت در دولت نهم و دهم ماندگار نبود.
چشم امید و یک پیشنهاد
از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم و چینش کابینه این دولت، به ویژه در بخش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که جزو مهمترین متولیان رسمی فرهنگ و ادب در کشور به شمار میآید و وزیر منتخب این بخش نیز همواره در زمینه برخوردهای بازدارنده با چهرهها و آثار فرهنگی و ادبی نگاه منتقدانهای به گذشته داشته است و در بیانات خود نسبت به آینده وضعیت کالای فرهنگی و هنری در کشور وعده داده است، این امید تقویت شد که شاید شاخصهای مربوط به سرانه مطالعه، تیراژ کتاب و روزنامه و... در آینده مسیری متفاوت از آنچه در 10 سال گذشته طی کرده، پیش گیرد. این امید در برخی موارد مثل کند شدن آهنگ توقیف نشریات، امکان ادامه کار برای برخی از انتشاراتیهایی که پروانه نشرشان تعلیق شده بود، ازسرگیری چاپ برخی کتابها که در چاپ چندمشان متوقف شده بودند و... محقق شد و البته در برخی موارد دیگر مانند به ثمر نرسیدن انتشار کتاب «زوال کلنل» محمود دولتآبادی همچنان ناکام ماند و به نظر میرسد در شرایط کنونی نیز بهرغم همه تغییرات ایجاد شده تا رسیدن به شرایط مطلوبی که بتوانیم شاهد تغییرات چشمگیری در بحث نشر کتاب
و روزنامه و... باشیم، فاصله زیادی داریم.
یکی از نکاتی که متولیان فرهنگی کشور و همچنین سمنها باید در موضوع تلاش برای جلب علاقه عمومی به کالاهای فرهنگی از جمله کتاب به آن توجه کنند، استفاده از ظرفیتهای فرهنگی موجود در کشور از جمله در آیینها و آداب و رسوم مردم ایران است.
به هر حال تکرار هر ساله برنامههایی مانند برگزاری نمایشگاه کتاب، یا هفتههای کتابخوانی با تخصیص 30 یا 40 درصد تخفیف به خریداران، یا اعطای بنهای دولتی به دانشجویان و... که تاکنون بارها انجام شده، نتیجهای بیش از آنچه امروز میبینیم در بر نداشته است.
شاید در چنین شرایطی بهتر باشد که مسوولان فرهنگی کشور و سمنها شیوههای خلاقانهای برای کتابخوان کردن اقشار مختلف جامعه، نظیر آنچه در برزیل و پرتغال مطرح شد، بیابند. به عنوان مثال در حالی که فرهنگ هدیه دادن به ویژه در زمان اعیاد و از جمله عید نوروز، در میان مردم ایران باب است؛ نهادهای دولتی و حتی بخش خصوصی میتوانند از این ظرفیت برای ترویج کتابخوانی در میان مردم استفاده کنند. اکنون بسیاری از سازمانهای دولتی و سمنها، در انتهای هر سال اقدام به سفارش چاپ سررسید و تقویم در شمارگان وسیعی میکنند تا آنها را به کارکنان خود و سایر افراد جامعه هدیه دهند. همین رسم باعث شده است که بازار صحافیهای کشور اغلب شب عید رونق بگیرد. با این حال بخش وسیعی از این سررسیدها که به صورت عیدی به کارمندان هدیه داده میشود، بلااستفاده باقی میماند ضمن اینکه به دلیل مواد اولیه مصرفشده در آن، بلااستفاده ماندن آنها نوعی اتلاف منابع طبیعی نیز به حساب میآید.
این در حالی است که اگر قرار باشد همه این نهادها و سازمانها به جای انتشار سررسید و توزیع گسترده آن در جامعه، اقدام به تهیه و توزیع کتابهای مربوط به حوزه کاری خود در میان مردم کنند، علاوه بر اینکه به افزایش تیراژ کتاب کمک میکنند، فرصت مطالعه در یک حوزه علمی، تخصصی یا فرهنگی ادبی را در اختیار افراد جامعه هم قرار میدهند و همچنین به نحوی برای کتاب هدیه دادن نیز «فرهنگسازی» کردهاند که تاثیرات آن در بلندمدت نیز قابل مشاهده خواهد بود.
این اقدام یکی از هزاران شیوهای است که نهادهای دولتی، سمنها و بخش خصوصی میتوانند برای ترویج کتابخوانی در کشور به کار ببندند. به هر حال، به دلیل افزایش تنوع روزافزون شبکههای اجتماعی و اقبال گسترده ایرانیان نسبت به انواع آن، دیگر زمان آن رسیده است که متولیان فرهنگی کشور در کنار تمام برنامههایی که از آن به عنوان تلاش برای بهبود معیشت اقتصادی، ارائه محصولات با کیفیت فرهنگی و... یاد میکنند و آن را برای بهبود آمارهای مربوط به کتابخوانی مردم در دستور کار قرار دادهاند، به شیوههای خلاقانه ارائه کالای فرهنگی به مردم جامعه نیز تدابیری بیندیشند وگرنه طبیعتاً روند بلعیدن ساعت اوقات فراغت افراد جامعه توسط انواع رسانههای جمعی و گروهی با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت و در نبرد سهمخواهانه انواع رسانههای قدیمی و نوظهور و کالاهای فرهنگی از جمله کتاب، قاعدتاً غلبه با لشکر پرشمار و پرزرق و برق رسانههای جمعی و گروهی خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید