تاریخ انتشار:
چرا ایران بازهم نتوانست عضویت کامل در سازمان همکاریهای شانگهای را به دست آورد؟
سد چینی
در اجلاس هفته گذشته سازمان همکاریهای شانگهای در ازبکستان درخواست عضویت دائم ایران در این شورا برای چندمین بار مورد قبول تمام اعضای این پیمان قرار نگرفت. این در حالی بود که به نظر میرسید شرایط برای عضویت کامل ایران در این پیمان بینمنطقهای بیش از هر زمان دیگری مهیا باشد.
در اجلاس هفته گذشته سازمان همکاریهای شانگهای در ازبکستان درخواست عضویت دائم ایران در این شورا برای چندمین بار مورد قبول تمام اعضای این پیمان قرار نگرفت. این در حالی بود که به نظر میرسید شرایط برای عضویت کامل ایران در این پیمان بینمنطقهای بیش از هر زمان دیگری مهیا باشد. تمایل اخیر سازمان همکاریها به گسترش مرزها و موافقت با عضویت دائم کشورهای هند و پاکستان در اجلاس سال قبل، رفع تحریمهای بینالمللی علیه کشورمان و همچنین حمایت آشکار روسیه به عنوان یکی از مهمترین اعضای این سازمان از عضویت ایران در اجلاس اخیر همگی امیدهای زیادی را ایجاد کرده بود که این بار ایران بتواند از سد ورود به سازمان عبور کند و عضویت کامل در این بلوک مهم اقتصادی سیاسی امنیتی را به دست آورد. اما بهرغم همه این پیشبینیها عضویت کامل ایران باز هم مورد توافق همه اعضای سازمان قرار نگرفت.
از زمان اولین درخواست عضویت ایران در سال ۲۰۰۸ تاکنون عمده دلیل مخالفت با عضویت دائم ایران تحریمهای بینالمللی ذکر شده است. در واقع طبق اساسنامه این سازمان، کشورهایی که خواهان عضویت دائم هستند نباید مورد تحریمهای سازمان ملل باشند. ایران تا قبل از توافق اخیر هستهای در سال گذشته مورد تحریمهای اعمالشده از سوی شورای امنیت سازمان ملل بود و این موضوع عملاً امکان عضویت کامل ایران در این سازمان را غیرممکن کرده بود. اما تحقق برجام و عادی شدن روابط خارجی و تجاری ایران با دنیا اصلیترین مانع برای عضویت ایران را از میان برداشته است. حال سوال این است که بهرغم برچیده شدن تحریمها، چرا مجدداً با درخواست عضویت کشورمان مخالفت شد؟ به عبارت دیگر چه عوامل محدودیتزای دیگری وجود دارد که روند عضویت ایران در این سازمان را طولانیتر از آنچه تاکنون بوده است، میکند؟
در نگاه اول پاسخ به این سوال کمی دشوار به نظر میرسد. عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای از بسیاری جهات میتواند امر مطلوبی برای اعضای کلیدی این پیمان تلقی شود. سیاست خارجی مستقل، موقعیت استراتژیک در خاورمیانه، برخورداری از منابع عظیم انرژی، نیروی انسانی توسعهیافته و داشتن یک اقتصاد با پتانسیلهای بالا برای رشد همه از جمله مواردی هستند که نزدیکی و عضویت ایران در این سازمان را به خصوص برای کشورهای چین و روسیه قابل قبول میکند. بهرغم این موضوع، به نظر میرسد که دو بازیگر عمده سازمان -روسیه و چین- در بررسی درخواست عضویت ایران ملاحظاتی فراتر از مزایای صرف حضور ایران در این پیمان دارند؛ ملاحظاتی که خود از اهداف، شرایط و جایگاه متفاوت کنونی این دو کشور در نظام بینالملل ناشی میشود. در این تحلیل تمایل روسیه به عضویت ایران در بلوک شانگهای را باید در پرتو روابط تنشآلود دو سال اخیر این کشور با کشورهای اروپایی، نگرانیهای این کشور از تحولات رخداده در مرزهای غربیاش بهویژه در اوکراین و همچنین استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا جستوجو کرد. روسیه در شرایطی که با انزوای دیپلماتیک در میان کشورهای اروپایی
روبهرو است در تلاش است که با ارتقای روابط دوجانبه با کشورهای بیشتر همسو نظیر چین و ایران و فعال کردن هرچه بیشتر پیمانهای منطقهای نظیر سازمان همکاریهای شانگهای به نوعی به ایجاد یک تعادل در برابر کشورهای غربی اقدام کند. از این حیث و با توجه به اتفاق نظر دو کشور ایران و روسیه در مورد بحرانهای فعلی منطقه حمایت روسها از عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای قابل انتظار بوده است.
نکته مهم اما در ارتباط با موضع چین است. بر اساس اخبار غیررسمی بررسی عضویت ایران در سازمان بنا به درخواست چین به زمان دیگری موکول شده است. این در حالی است که روابط سیاسی و اقتصادی چین با ایران در طول چند دهه اخیر همواره گرم و رو به رشد بوده است. تشدید بحران هستهای و تحریمهای اعمالشده توسط غرب نیز باعث شد این روابط در ظرف یک دهه اخیر از شتاب مضاعفی برخوردار شود. تبدیل شدن چین به بزرگترین شریک تجاری ایران و همچنین بزرگترین خریدار نفت از ایران در سالهای اخیر در کنار دیدارهای متعدد مقامات بلندپایه دو کشور در این مدت همه از جمله نشانههای این گرمی در روابط دوجانبه بوده است. در کنار روابط گسترده تجاری و سیاسی، چین در طول مناقشه هستهای با تشویق دو طرف به انجام گفتوگوهای مستقیم به منظور رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک و همچنین اتخاذ موضع بیطرفانه در جریان مذاکرات در به ثمر رساندن آن نقش کاملاً مثبتی را ایفا کرد. چینیها در تحولات مربوط به ایران پساتحریم نیز فعالانه عمل کردهاند. دیدار رسمی رئیسجمهوری چین از ایران بعد از ۱۲ سال و درست یک هفته بعد از اجرایی شدن برجام و امضای قراردادهای متعدد اقتصادی و
بازرگانی و بالاخص امضای سند همکاریهای ۲۵ساله همگی از مصمم بودن رهبران دو کشور برای ارتقای روابط در همه زمینهها در عصر پساتحریم حکایت میکرد.
با در نظر گرفتن موارد فوق به نظر میرسید که چین با پشتیبانی از عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای زمینههای همکاریهای بین دو کشور را بیش از پیش تقویت کند. اما در عمل چنین امری اتفاق نیفتاد. در تحلیل موضع چین شاید صحبتهای نماینده روسیه بعد از اجلاس تاشکند خود تا حدودی بیانگر پیچیدگی سیاست خارجی چین در ارتباط با ایران باشد. حکیماف ضمن تاکید موافقت اصولی همه اعضا برای پذیرش ایران از اختلافات در مورد زمان ورود ایران به این سازمان سخن گفت. به عبارت دیگر چین مخالفت اصولی با عضویت ایران در بلوک شانگهای را نداشته است بلکه زمان عضویت را مناسب نمیداند.
در نگاه نخبگان حاکم چین روابط فیمابین دو کشور قابلیت ارتقا در سطح استراتژیک را دارد. سیاست خارجی مستقل، موقعیت ممتاز ژئوپولتیک در منطقه به عنوان حلقه اتصال کریدور شمال به جنوب و شرق به غرب، حضور کلیدی در پروژه احیای جاده ابریشم، امنترین مسیر برای اتصال آسیای مرکزی به آبهای آزاد، داشتن پتانسیلهای عظیم در تولید انرژی و همچنین تنها مسیر ممکن از راه خشکی به منطقه نفتخیز خلیج فارس همگی از جمله مواردی است که جایگاه ایران را در سیاست خارجی چین برجسته میکند. وجود چنین امتیازاتی در روابط بین دو کشور سبب شده چین علاقهمند به تحکیم روابط با ایران باشد. بنابراین مخالفت چین با عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای را نمیتوان به معنای وجود تضاد منافع استراتژیک دو کشور تعبیر کرد بلکه دلایل این مخالفت را میبایست در خارج از ماهیت روابط دو کشور جستوجو کرد و تا حدود زیادی مرتبط به نگرانیهای چین نسبت به روند تحولات آتی در ارتباط با سرنوشت برجام و همچنین محدودیتهای ناشی از سیاست خارجی آن کشور در زمینه کشورهای خاورمیانه دانست. از این حیث سه عامل میتواند در مخالفت مقطعی چین با عضویت ایران در سازمان همکاریهای
شانگهای دخیل باشد.
۱- آینده برجام
نگرانی از پایداری برجام یقیناً یکی از مسائل مهمی است که مانع از تحقق پتانسیل بالای گسترش روابط دو جانبه در کوتاهمدت و میانمدت خواهد شد. توافق تاریخی هستهای ایران پس از ماهها مذاکرات حساس و طولانی طرفین به دست آمد. جدای از مفاد قرارداد و نحوه اجرای آن که خود پیچیدگیهای فنی زیادی خواهد داشت مخالفتهای سیاسی با توافق در داخل کشورمان و در فضای سیاسی آمریکا قابل توجه بوده است. جمهوریخواهان که کنترل دو مجلس قانونگذاری آمریکا را در دست دارند تاکنون تلاشهای متعددی را برای شکست مذاکرات و برجام تدارک دیدهاند. اگرچه دولت اوباما تاکنون با همکاری اقلیت دموکراتها در مجلسین توانسته است جلوی طرحهای کنگره در مخالفت با برجام را بگیرد اما کنگره با تصویب طرحهایی نظیر محدودیت مسافرت به آمریکا برای کسانی که به ایران سفر کردهاند یا وضع قانون برای مصادره اموال ایران توانسته تنشها پیرامون توافق هستهای را افزایش دهد. از سوی دیگر با نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و مشخص شدن کاندیداهای دو حزب اصلی آمریکا به نظر میرسد دولت بعدی از هر حزب اصلی آمریکا که باشد مواضع حتی سختگیرانهتری در برابر ایران خواهد
داشت.
از سوی دیگر در داخل کشورمان برجام خیلی زود و قبل از آنکه بتواند بهعنوان یک دستاورد ملی مورد ارزیابی قرار بگیرد به محل نزاع و بهرهبرداری جناحهای مختلف سیاسی -به خصوص در دوران رقابتهای انتخابات مجلس دهم- تبدیل شد. اگرچه میانهروها و اصلاحطلبان در پرتوی جو روانی حاصل از توافق هستهای توانستند اکثریت کرسیهای مجلس را به دست آورند و بدین ترتیب حمایت سیاسی مناسبتری را از توافق و سیاست خارجی دولت روحانی ایجاد کنند اما روند کند تحولات مربوط به لغو تحریمها و عدم همکاری دولت آمریکا برای امکان دسترسی ایران به سیستم مالی آن کشور، عملاً امکان چندانی را برای دولت روحانی برای ایجاد تغییرات ملموس در وضعیت اقتصادی کشور در کوتاهمدت به وجود نیاورده است. البته لغو تحریمها و عادی شدن روابط تجاری کشور با جهان در بلندمدت به بهبود شرایط اقتصادی کشور کمک خواهد کرد اما رکود تورمی بیسابقه چند سال اخیر که خود میراث سیاستهای غلط اقتصادی دولت قبلی بوده است به مخالفان دولت فرصت داده است تا با حمله به برجام و دستاوردهای آن به تضعیف موقعیت اجتماعی روحانی بپردازند. به طوری که حتی برخی از امکان یک دورهای شدن ریاستجمهوری روحانی
صحبت به میان آوردهاند.
اینکه در داخل آمریکا و ایران در طول یک سال آینده چه شخصی با چه نگرش و رویکردی نسبت به توافق هستهای به قدرت برسد میتواند بر آینده برجام تاثیرات جدی بگذارد. به نظر میرسد که بخشی از نگرانیهای چین هم ناشی از همین وضعیت نامعلوم در ارتباط با آینده برجام است. در این تحلیل ریسک عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای بالا خواهد بود چرا که در هر دو طرف برجام تحولات عمده سیاسی خیلی پیشبینیپذیر نیست. فضای همکاری نسبی فعلی در اجرای برجام بنا به تحولات آتی در صحنه سیاست داخلی آمریکا و ایران میتواند به سرعت به سمت تقابل و اختلاف تغییر کند و در صورت عضویت ایران در سازمان همکاریها آن را به چالشی برای کل کشورهای عضو و ازجمله چین تبدیل کند. از این زاویه دولت چین احتمالاً همچنان منتظر تحولات داخلی ایران و آمریکا باقی خواهد ماند و تا مطمئن نشدن از آینده بقای برجام تغییر محسوسی را در سیاست خود نسبت به ایران ایجاد نخواهد کرد.
۲- سیاست توسعه صلحآمیز
چین از زمان به قدرت رسیدن دنگ شیائوپینگ با تعدیل سیاست خارجی خود به سمت اتخاذ یک دیپلماسی پیچیدهتر، فعالتر، کمتر تقابلی و بیشتر عملگرایانه در امور بینالمللی حرکت کرده است. در این چارچوب یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی چین اطمینانبخشی به کشورهای منطقه و جهان نسبت به قدرت گرفتن صلحآمیز آن کشور در عرصههای جهانی بوده است. تحقق چنین امری تنها با پیروی از نرمهای حاکم بر روابط بینالملل امکانپذیر بوده است. در این راستا چین با ایفای نقش فعالتر در نهادهای بینالمللی سعی کرده است که علاوه بر افزایش مشروعیت بینالمللی به ارائه یک تصویر مثبت از آن کشور بهعنوان یک قدرت مسوولیتپذیر در جهان بپردازد. اهمیت ارائه یک تصویر مثبت از چین در جهان در نزد رهبران این کشور بهقدری بالاست که یکی از دلایل اصلی همکاری آن با آمریکا در برخی مناقشات جهانی همانند بحران کره شمالی تلاش این کشور برای بهبود وجهه بینالمللیاش ذکر شده است. در عمل نیز به نظر میرسد که پیگیری سیاست توسعه صلحآمیز چین موفقیتآمیز بوده است به طوری که بر اساس نظرسنجی سرویس جهانی بیبیسی از میان ۳۳ کشور در سال ۲۰۱۵ تقریباً ۴۵ درصد افکار عمومی در دنیا
نسبت به چین نگرشی مثبت دارند و تنها ۲۷ درصد دارای نگاه منفی به آن هستند.
درست در نقطه مقابل متاسفانه کشورمان در وضعیت مناسبی از لحاظ افکار عمومی جهان قرار ندارد. بر اساس نظرسنجی مذکور تنها ۱۸ درصد مردم جهان دید مثبتی به ایران دارند و ۴۷ درصد دارای نگرش منفی هستند. وجود نگرش منفی نسبت به کشورمان در میان کشورهای اروپایی و شمال آمریکا بیشترین بوده است به طوری که مقدار آن از ۶۰ درصد در هلند و ۷۳ درصد در کانادا تا ۸۴ درصد در آلمان متغیر بوده است. این موضوع در کنار دیدگاه کاملاً متفاوت ایران از دولتهای غربی در مورد مسائل منطقهای و نظم حاکم بر نظام بینالملل سبب شده است هزینه سیاسی ارتقای روابط ایران و چین به سطح استراتژیک برای پکن بالا باشد و در تقابل با تلاشهای چنددهه اخیر رهبران آن مبنی بر معرفی چین بهعنوان یک قدرت مسوولیتپذیر جهانی باشد. همچنین در راستای سیاست توسعه صلحآمیز، چین همواره تلاش کرده است که سازمان همکاری شانگهای را نه یک اتحاد سیاسی علیه غرب و سازمان ناتو که بیشتر سازمانی برای گسترش همکاریها بین کشورهای آسیایی معرفی کند. عدم تمایل به عضویت ایران در بلوک شانگهای هم میتواند از این زاویه مورد ارزیابی قرار بگیرد.
۳- اتخاذ دیپلماسی اقتصادی در منطقه خاورمیانه
دستگاه دیپلماسی چین در بحث از روابط با کشورهای خاورمیانه به طور کلی از دو سیاست کلان پیروی میکند. نخست آنکه پکن خواستار همکاریهای دوجانبه و گسترش روابط دوستانه با همه کشورهای مهم منطقه خاورمیانه است. این رویکرد منطبق بر اصول کلی سیاست خارجی چین مبنی بر گسترش روابط با تمامی کشورها بر اساس احترام متقابل، احترام به حق حاکمیت ملی و پرهیز از مداخله در امور داخلی دیگر کشورهاست. برخلاف آمریکا که در چند دهه اخیر حضور نظامی و خشن در منطقه دارد دولت چین علاقهمند به گسترش روابط تجاری و سیاسی و در واقع حضور نرم در خاورمیانه است. مبنای اقتصادی روابط چین با کشورهای خاورمیانه ایجاب میکند که این کشور در منازعات قدرتهای منطقهای بیطرف باقی بماند. رعایت اصل بیطرفی و عدم مداخله در امور منطقه و پیگیری دیپلماسی اقتصادی برای دستیابی شرکتهای چینی به بازار منطقه سبب شده است روابط تجاری چین با تقریباً تمامی کشورهای خاورمیانه در طول ۱۰ سال گذشته از رشد چشمگیری برخوردار باشد. نکته قابل توجه در این میان حجم بالای روابط تجاری پکن با ۲۲ کشور عرب منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در مقایسه با تهران است. این کشورها در مجموع به هفتمین
شریک بزرگ تجاری چین در چند سال اخیر تبدیل شدهاند.
دومین موضوع در ارتباط با رویکرد چین نسبت به خاورمیانه، اولویت پکن در تامین امنیت انرژی مورد نیاز برای ادامه رشد اقتصادیاش است. بنابر گزارش آژانس بینالمللی انرژی چین در سال ۲۰۱۴ با واردات بیش از شش میلیون بشکه نفت در روز بیشترین میزان وابستگی به واردات نفت از جهان را داشته است. همچنین پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۵ بالغ بر ۲۵ درصد از کل انرژی تولیدشده در جهان تنها در چین مصرف شود. چنین حجم بالایی از مصرف انرژی باعث شده است تامین امنیت جریان انرژی به داخل چین به یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی آن کشور تبدیل شده باشد. منطقه خاورمیانه از این لحاظ منطقهای با اهمیت استراتژیک برای پکن است. کشورهای خاورمیانه در سال ۲۰۱۴ در مجموع بیش از ۵۲ درصد از نیاز واردات نفت چین را تامین کردهاند. در این میان عربستان بزرگترین صادرکننده نفت به چین در سالهای اخیر بوده است. همچنین کشورهای عربی در مجموع بیش از ۳۰ درصد از نیاز نفتی این کشور را تامین کردهاند. این در حالی است که سهم ایران در بازار انرژی چین در سالهای تحریم به تدریج کاهش و نهایتاً در سال ۲۰۱۴ صادرات نفت ایران تنها ۹ درصد از کل نفت وارداتی چین از جهان بوده
است.
پیگیری دیپلماسی اقتصادی و اهمیت تامین انرژی لزوم حفظ بیطرفی در مناقشات منطقهای را به یک ضرورت در سیاست خارجی چین تبدیل کرده است. در شرایطی که تنشها میان ایران و عربستان به سطح بیسابقهای در طول چند دهه اخیر رسیده است چین نگران آن است که عضویت ایران در پیمان شانگهای به سیاست بیطرفانه آن کشور در منطقه لطمه وارد سازد. به خصوص آنکه عضویت در این سازمان بهمنزله افزایش همکاری اعضا در همه سطوح ازجمله همکاریهای نظامی و امنیتی است و بنابراین اعلام پذیرش عضویت ایران میتوانست به نوعی به حمایت چین از ایران در شرایط پرآشوب فعلی منطقه خاورمیانه تعبیر شود.
درمجموع باید گفت روابط دوجانبه میان ایران و چین ظرفیتهای لازم برای رسیدن به سطح استراتژیک را داراست. روابط طولانی و گرم دو کشور و علاقهمندی طرفین به گسترش آن همگی زمینههای لازم و اساسی را برای عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای مهیا کرده است. بهرغم وجود پتانسیل بالا در گسترش همکاریها، روابط میان دو کشور در دوران معاصر همواره تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار داشته است. موارد ذکرشده در بالا از جمله محدودیتهایی هستند که روابط کشورمان با چین را در مقطع کنونی تحت تاثیر قرار داده است. تلاش برای ایجاد یک اجماع و همبستگی داخلی برای استفاده از فرصتهای ایجادشده در پی توافق هستهای، تعمیق روابط با کشورهای همسایه با قصد اطمینانبخشی به آنها از اهداف و سیاستهای ایران در منطقه و تلاش برای کاهش تنشها با عربستان یا حداقل مدیریت آن به نحوی که اجازه بهرهبرداریهای سیاسی به عربستان داده نشود، همگی میتواند به عمیقتر شدن روابط ایران و چین و همچنین عضویت ایران در سازمان همکارهای شانگهای کمک کند.
دیدگاه تان را بنویسید