تاریخ انتشار:
چرا انتقادهای صدا و سیما و دیگر رسانههای مخالف به دولت زیاد شده است؟
نیمنگاهی به نیمه پر لیوان
سالی پرمساله و در عین حال پرفرصت به سر رسید و سالی دیگر با چشماندازی نو آغاز شد. اگر به آنچه پشت سر گذاشتیم و آنچه پیش رو داریم با نگاهی به مسائل توسعه و الزامات مصالح و منافع ملی بنگریم، بسیاری از حقوق و تکالیفی که در برابر یکایک ماست روشنتر میشود
سالی پرمساله و در عین حال پرفرصت به سر رسید و سالی دیگر با چشماندازی نو آغاز شد. اگر به آنچه پشت سر گذاشتیم و آنچه پیش رو داریم با نگاهی به مسائل توسعه و الزامات مصالح و منافع ملی بنگریم، بسیاری از حقوق و تکالیفی که در برابر یکایک ماست روشنتر میشود. وقتی میگویم «ما» منظورم هم نهادهای رسمی و حاکمیتی است و هم نهادهای مدنی و اجتماعی و هم حتی آحاد شهروندان. برای هر جامعهای تحت تاثیر عوامل فراوان فرصتهایی به وجود میآید که اگر از این فرصتها به درستی استفاده شود زمینههایی برای تحرکهای توسعهای هم فراهم میشود.
سالی که گذشت مهمترین فرصت برای کشور دور کردن سایه خطر و تهدید از سر ملت و مملکت بود. سالی را گذراندیم که در آن با عملی شدن برجام جامعه تجربهای مهم را مزمزه کرد. اینکه میتوان با شیوهای متفاوت از گذشته منافع را پی گرفت. یعنی شیوهای مبتنی بر گفتوگوهای سخت و پیچیده. شیوهای که در آن مذاکرههای فنی و حقوقی حرف اول را میزند. هر دو اینها نیازمند آشنایی کامل با این حوزههاست. حاصل آن هم پیدا شدن موقعیتی بود که ایران توانست از سد تحریم بگذرد و عوامل زمینهای به وجود بیاید برای غلبه بر تنگناها و مشکلاتی که وجود داشت.
برجام؛ ایستگاه اول خروج از مخاطره
در اینجا هم تکلیف دولت روشنتر میشود. دولت این برنامه را نه به عنوان هدف بلکه به عنوان ایستگاه اول برای خارج کردن جامعه از مخاطره و ریسک برداشت. «دارون عجماوغلو» و «رابینسون» در کتاب «چرا دولتها شکست میخورند؟» از فرصتهایی میگویند که میتوان از آن استفاده کرد و جامعه را از حالت ریسک خارج کرد. چون در چنین جامعهای افراد ممکن است رفتارهای هیجانی و اشتباه از خود نشان دهند. حال ممکن است برخی دولتها از این فرصت استفاده کنند و برخی استفاده نکنند.
جامعه نگران یا جامعه در حال ریسک و مخاطره همه چیزش در هم ریخته است. هر آسیبی را اگر در ایران مورد مطالعه قرار دهید سر آخر به این میرسیم که افراد دچار عدم اطمینان به آیندهاند. همچنین از نظر عجماوغلو این فرصتها را نهادها استوار میکنند. برای همین هم هست که از نظر من گفتوگو میتواند از مخاطرهها در یک جامعه بکاهد. گفتوگو یعنی اینکه به فهم مشترک برسیم و بعد بر اساس فهم مشترک و درد مشترک راهحل مشترک به دست آوریم.
درباره اوضاع کشورمان نیز باید بگویم تا حدود زیادی تکلیف نهادهای سیاسی و رسانهای شبکههای اجتماعی و همه حوزههای فعالیت در عرصه جامعه نیز روشن است. چون طی سالی که گذشت شاهد موقعیتی ممتاز بودیم تا گامی به جلو برداریم.
در اینجا مساله فقط به دولت مربوط نیست و مساله حکومت و مجلس و رسانهها و احزاب و گروههای سیاسی و به طور کلی همه آحاد جامعه است. پس باید این ضرورت توسعهای را درک کنیم و به فهمی مشترک برسیم. این کار نوعی همرایی و همراهی به شکلی انتقادی است. یعنی ابتدا باید بپذیریم که خارج شدن از یک مهلکه برای همه مفید و سودمند است و همه از آن بهرهمند میشوند. در اینجا اگر نقدی هم هست این است که چطور میتوان این شرایط سودمند را تثبیت کرد و پیش برد.
بالطبع رسیدن به این مرحله به معنای اینکه وارد یک آرمانشهر شدیم نیست. ما وادی پرخطری را پشت سر گذاشتیم و حالا باید آن را به فرصتهای جدیدتری برای مراحل بعد تبدیل کنیم. فرصتهایی که سال 1395 حتماً بروز پیدا میکنند. باید بدانیم که چطور امید را در پهنه اجتماع ترمیم کنیم و چطور سرمایه اجتماعی مثل همبستگی و اعتماد را ارتقا دهیم. برای همین هم پیش از این گفتم که مهمترین دستاورد دولت روحانی تاکنون زایش طفل شادی و امید در میان مردم بوده است.
البته باید این را هم در نظر داشته باشیم که برای رسیدن به این هدف نباید از راهبرد کهنه باخت-برد استفاده کنیم، بلکه میشود راهحلهایی پیدا کرد برای پیش بردن راهبرد برد-برد. اینها ظرفیت و سرمایه اجتماعی کشور را بالا میبرد و آن را پشتوانه استفاده از کشف منابع جدید میکند.
نهادها رقیب دولت نیستند!
در چنین شرایطی یکی از دشوارترین ضرورتها پیدا کردن رابطه درست میان گونههای مختلف از رقابت سیاسی و نهادهای مختلف حاکمیتی و نهادهای رسمی خود دولت و رسانهها به طور عام و صدا و سیما به طور خاص. اینکه چطور فهم مشترک و ادراک بینالاذهانی را در عین نقد خویش و تفاوتهای نظری خویش پیش ببرند.
فکر میکنم یکی از مهمترین نقیصههایی که در کشور وجود دارد ناتوانی یا ضعف در فهم گفتوگویی و پیشبرد روشهای گفتوگویی برای پرداختن به این مسائل است. قطعاً نهادهای حاکمیتی مثل دولت، مجلس، صدا و سیما و دستگاههای قضایی رقیب هم نیستند. باید انتظار داشت که نهادهای رسمی به زبان رسمی که همان قانون است و زبان حل و فصل اداری و رسمی کارهاست با هم صحبت کنند. نه آنکه مدام زبان به نقد هم بگشایند.
از جمله ضعفهای تاریخی و مهمی که در زمینه توسعه در کشور ما وجود دارد، این است که به دلیل ضعف رقابتهای سیاسی و ضعیف بودن نهادها و جامعه مدنی گاهی همین ناتوانی و ضعف روی نهادهای رسمی سرریز میکند. بهطوری که گاهی میبینیم در برابر ضرورتهایی که به دوش دولت گذاشته شده نهادهای رسمی دیگر مثل مجلس، رسانهها و... همچون نهادی رقیب عمل میکنند. همین مساله باعث خدشهدار شدن ضرورت توسعه ملی است.
اکنون دولت بار سنگینی را به عنوان گام اول در رفع مخاطره برداشته است، حال باید کمک کرد تا بتواند گام دوم را با قدرت بیشتری بردارد و مسائل اقتصاد داخلی را حل و فصل کند. باید به دولت کمک کرد تا در مسائل اجتماعی نیز موفق عمل کند. این همکاری و همراهی بسیار لازم است. البته منظورم به هیچوجه آن نیست که نقد نکنیم. میخواهم بگویم که دولت را نباید رقیب خود ببینیم بلکه باید به شیوهای عمل کنیم تا جهتگیری معطوف به امید و عقلانیت تضعیف نشود. دولت مشکلات بسیاری در مسیر پیشرو دارد، مشکلاتی را هم از پیش رو برداشته است. قطعاً در مواردی خطا کرده و باز هم خواهد کرد. اما قرار نیست همه آن دستاوردها را نادیده بگیریم و فقط زبان به نقد بگشاییم.
برای ایجاد شادی و امید فقط نباید نگاهمان به صدا و سیما باشد. باید این ضرورت را دریابیم که صدا و سیما هم بخشی از حاکمیت است که البته میتواند به تقویت امید در جامعه کمک کند. صدا و سیما میتواند به جامعه ایران کمک کند تا سرمایه اجتماعیاش ترمیم شود و لازمه به کار افتادن سرمایه اجتماعی امیدوار شدن جامعه و داشتن نشاط و تحرک است. ناامید کردن و بیاثر نشان دادن اقداماتی که انجام میگیرد به معنی نقد نیست. در هر جایی که این مساله را میبینیم بیشتر از اینکه متاثر از ضرورت فرهنگ نقد باشد متاثر از رقابتهای سیاسی و تمایل یک جناح به این است که جناح دیگری را از صحنه خارج کند.
طی سالهای اخیر رسانههای کوچک و شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای اطلاعرسان به طرز فزایندهای در حال همهگیر شدن هستند. قرار بر جایگزینی این رسانهها با رسانههای بزرگ و غالب نیست. از طرف دیگر باید این را هم دانست که بالاخره نظام رسانهای ما یک نظام متکثر و متنوع است و بالطبع تمام نقش رسانهای در اطلاعرسانی را رسانه بزرگی مثل صدا و سیما نمیتواند عهدهدار شود. فضای مجازی شبکههای اجتماعی، مطبوعات و ارتباطات بینفردی و ارتباطات شفاهی و مجموع اینها نقش مهمی در اطلاعرسانی دارند.
البته همانطور که گفتم اینها جای رادیو و تلویزیون را تنگ نمیکند. ولی وقتی که جهتگیریهایش با نیازهای جامعه همسو نباشد رسانههای کوچک میتوانند در پارهای از مواقع از رسانههای بزرگ و سراسری نیز بهتر عمل کنند.
دیدگاه تان را بنویسید