شناسه خبر : 12848 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا باید منتظر عادی شدن رابطه ایران و آمریکا باشیم؟

شاید وقتی دیگر

آغاز سال ۱۳۹۴ همزمان با تداوم مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای ۱ + ۵ بود و همگان چشم‌انتظار رسیدن خبر جدیدی از محل مذاکرات بودند. در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴، بیانیه مشترک ظریف و موگرینی به عنوان مبنای نگارش توافق نهایی قرائت شد و بالاخره در تیرماه همان سال، طرفین به توافق جامع دست یافتند و مراحل عملیاتی شدن آن آغاز شد.

index:1|width:50|height:50|align:right سعید شکوهی/عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی
آغاز سال 1394 همزمان با تداوم مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 بود و همگان چشم‌انتظار رسیدن خبر جدیدی از محل مذاکرات بودند. در 13 فروردین 1394، بیانیه مشترک ظریف و موگرینی به عنوان مبنای نگارش توافق نهایی قرائت شد و بالاخره در تیرماه همان سال، طرفین به توافق جامع دست یافتند و مراحل عملیاتی شدن آن آغاز شد. اما فارغ از مساله هسته‌ای، مساله مهم دیگری که در این مذاکرات رخ داد، دیدارهای دوجانبه، مکرر و گاه طولانی وزیران خارجه ایران و آمریکا بود. علاوه بر این، مکالمه تلفنی روحانی با باراک اوباما، حصول توافق هسته‌ای، دست دادن ظریف با رئیس‌جمهور آمریکا در سازمان ملل، تداوم دیدارها و مذاکرات ظریف و جان کری، لغو برخی تحریم‌ها، آزادی برخی از زندانیان ایرانی و آمریکایی در کشور مقابل، آزادی سریع ملوانان دستگیرشده در ایران و تمایل دو کشور برای همکاری در زمینه پایان دادن به بحران‌های منطقه‌ای، باعث شده‌اند چنین تصوری پیش آید که دو کشور در مسیر عادی‌سازی روابط پیش می‌روند. به نظر می‌رسد برای داشتن رابطه عادی میان ایران و آمریکا، پیش‌شرط‌هایی وجود دارند که باید ابتدا آنها حل و فصل شوند. در ادامه، به برخی از این موارد می‌پردازیم.

1- دوگانه دشمن-رقیب
اولین نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که زمانی می‌توان به عادی‌سازی رابطه با کشوری دست یافت که تعریف آن کشور به‌عنوان دشمن دچار تغییر یا اصلاحاتی شود. آمریکا زمانی توانست با روسیه روابط خود را عادی سازد که جنگ سرد پایان یافت و شوروی دشمن جای خود را به روسیه رقیب (و ضعیف) داده بود. هم‌اکنون نیز روند عادی‌سازی رابطه این کشور با کوبا در جریان است و کسی در هاوانا یا واشنگتن، طرف مقابل را به عنوان دشمن خود قلمداد نمی‌کند. اما نه‌تنها ایران و آمریکا همدیگر را به چشم رقیب نمی‌بینند بلکه از نظر ما آمریکا «شیطان بزرگ» است و اصلی‌ترین دشمن ایران و ایران نیز یکی از دشمنان سرسخت آمریکا.

2- برداشت‌ها و سوءبرداشت‌ها
رابطه ایران و آمریکا به شدت متاثر از تصورات طرفین از رفتارها، اقدامات و سیاست‌های طرف مقابل است. ایرانیان مداخله آمریکا در سرنگونی دولت قانونی مصدق، کارشکنی‌ها و تحریم‌های این کشور در دوران پساانقلابی خود را هنوز فراموش نکرده‌اند. مساله گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران نیز به شدت در ذهن مردم و سیاستمداران آمریکا حک شده و به آسانی قابل زدودن نیست. فارغ از رویدادها، رفتارها و سیاست‌های حادث‌شده در دنیای واقعی، یک مساله مهم دیگر در ورای این موضوع نهفته است. دو کشور به دلیل اینکه ارتباطات رسمی و دیپلماتیک ندارند، عموماً به اطلاعات انسانی و جاسوسی دست چندم تکیه دارند که مشکلات و کاستی‌های خاص خود را دارد. این مساله بیشتر در مورد آمریکا صادق است. اما هیچ‌گاه این اطلاعات نمی‌توانند جایگزین ارتباطات مجاز و مراودات دیپلماتیک شوند. از این‌رو، بسیاری از سوءبرداشت‌هایی که از رفتارها و سیاست‌های طرف مقابل ایجاد می‌شود ناشی از این مساله است. ولی این برداشت‌ها و سوءبرداشت‌ها به رفتارهای بازیگران شکل داده و چرخه عمل و عکس‌العمل را به دنبال می‌آورد و مانع از فهم بهتر مسائل و نیات طرف مقابل می‌شود.

3- بی‌اعتمادی
دیوار بی‌اعتمادی میان طرفین آنقدر بلند است که از بین بردن آن زمان زیادی را طلب می‌کند و در کوتاه‌مدت ممکن نیست. به‌رغم حصول توافق هسته‌ای، مبادله و آزادی زندانیان و آزادی ملوانان، همچنان رفتارهای طرفین این تصور را به وجود نمی‌آورد که این دیوار در حال فرسایش است. تداوم رفتارهای خصومت‌آمیز آمریکا نسبت به ایران، تلاش نمایندگان کنگره این کشور برای تصویب مجدد تحریم‌هایی که در اثر توافق هسته‌ای لغو شدند، کارشکنی این کشور در راه تجارت و ارتباطات بین‌المللی ایران از جمله لغو برنامه صدور ویزا و متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم در منطقه، از جمله رفتارهایی است که به این بی‌اعتمادی دامن می‌زند. از نظر واشنگتن، تداوم شعار مرگ بر آمریکا یا انتشار فیلم مربوط به بازداشت و گریه ملوانان آمریکایی نمونه‌هایی از رفتارهای خصومت‌آمیز ایران هستند. این موارد نشان می‌دهند طرفین هنوز نتوانسته‌اند گام در راه اعتمادسازی گذاشته و از مشکلات خود بکاهند.

4- مساله هویتی
هویت بازیگران معمولاً در ارتباط با دیگر بازیگران تعریف می‌شود و «خود» در برابر «دگر» تعریف می‌شود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر اسلامی و انقلابی، هویت را در تقابل با استکبار و ظالمان تعریف می‌کند که آمریکا بازیگر اصلی و صحنه‌گردان جبهه استکبار به شمار می‌رود. آمریکا نیز خود را رهبر جهان دموکراتیک و لیبرال قلمداد کرده و از منظر آنان، ایران کشوری غیردموکراتیک، انقلابی و حامی تروریسم است. مساله هویتی چندان برای آمریکا دردسرساز نیست و این کشور در تاریخ خود توانسته با هویت‌های مقابل خود از جمله چین کمونیست یا کوبا به عادی‌سازی روابط بپردازد. ولی مساله هویتی برای ایران خیلی مهم است و مانع بسیار بزرگی در راه عادی‌سازی روابط به شمار می‌رود. از منظر ایران اسلامی، آمریکا «شیطان بزرگ» است و پرچمدار جبهه استکبار. بیش از سه دهه است که آمریکا با چنین هویتی تعریف شده است، تغییر ناگهانی هویت آمریکا میسر نیست و در میان‌مدت امکان عملی ‌شدن نیز ندارد.

5- افکار عمومی
بر اساس برآورد موسسه‌های نظرسنجی معتبری چون پیو و گالوپ، مردم دو کشور دید مثبتی نسبت به طرف مقابل ندارند و ضرورتی به بهتر شدن رابطه با آن هم نمی‌بینند. طبق برآورد موسسه پیو، حتی بعد از حصول توافق هسته‌ای، دید مردم آمریکا نسبت به ایران تغییر محسوسی نداشته و همچنان منفی است. این امر در مورد مردم ایران نیز صادق است و شعارهای «مرگ بر آمریکا» طی راه‌پیمایی 22 بهمن سال جاری، حتی پس از حصول توافق و مراودات پس از آن، شاهدی بر این مدعاست. زمانی که افکار عمومی ملتی به این شدت علیه کشور دیگر است، صحبت از عادی‌سازی روابط دوجانبه قدری سهل‌انگاری یا شتاب‌زده است. عادی‌سازی رابطه با آمریکا، نه‌تنها موجب اعتراضات مردمی در داخل ایران می‌شود بلکه افکار عمومی منطقه‌ای را نیز تحریک می‌کند تا علیه آن موضع‌گیری کنند. بسیاری از مردم کشورهای منطقه‌ای، ایران را رهبر مبارزه با استکبار و از جمله آمریکا می‌دانند. عادی‌سازی رابطه با آمریکا می‌تواند تبعات منطقه‌ای نیز برای ایران داشته باشد.

6- انتخابات
مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا شروع شده و ایران یکی از مسائل مهم در مناظرات انتخاباتی است. به جز برنی سندرز از حزب دموکرات، هیچ یک از کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا از عادی‌سازی روابط با ایران استقبال نکرده و حتی بر سندرز نیز تاخته‌اند. علاوه بر این، سیاستمداران و افراد تاثیرگذار بسیاری از جمله وندی شرمن، معاون سابق وزیر خارجه آمریکا، طی بیانیه‌ای با هرگونه عادی‌سازی رابطه با ایران مخالفت کرده‌اند.
انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان نیز در ایران انجام گرفته و چندی دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری نیز در پیش است. بسیاری از کاندیداهای این مجالس با عادی‌سازی رابطه با آمریکا مخالف هستند و آن را در تضاد با آرمان‌های انقلاب اسلامی می‌دانند. هرگونه عادی‌سازی روابط، مستلزم ایجاد برخی محمل‌های قانونی یا لغو برخی دیگر در مجالس طرفین است. بنابراین، با توجه به در پیش بودن انتخابات سرنوشت‌ساز در دو کشور، بسیار بعید است که طرفین در کوتاه‌مدت دست به اقدام تهورآمیزی بزنند. همگان منتظر نتایج انتخابات و تبعات آن خواهند ماند.

7- لابی‌های پرقدرت در راهروهای قدرت آمریکا
ایپک به عنوان پرقدرت‌ترین لابی یهودی در آمریکا از مهم‌ترین منابع تاثیرگذار بر سیاست‌های دولت و کنگره آمریکا به شمار می‌رود. مخالفت با هرگونه نزدیکی رابطه ایران و آمریکا از مهم‌ترین دغدغه‌های رهبران این لابی بوده و کمپین‌های سراسری بسیار پرهزینه‌ای نیز راه می‌اندازند. با توجه به نفوذ این لابی در حلقه‌های قدرت و رسانه‌های آمریکایی، می‌توان به جرات ادعا کرد نفوذ این لابی، یکی از مهم‌ترین موانع بهبود رابطه ایران و آمریکاست. باید لابی‌های قدرتمند عربی را نیز به این مجموعه اضافه کرد که به شدت نگران تنش‌زدایی در روابط تهران-‌واشنگتن هستند.

جمع‌بندی
با توجه به آنچه گفته شد، عادی‌سازی روابط میان ایران و آمریکا در آینده‌ای نزدیک غیرمحتمل به نظر می‌رسد. هنوز موانع متعددی وجود دارند که مانع از این امر می‌شوند مگر آنکه اتفاق غیرمترقبه‌ای رخ دهد. دنیای سیاست قابل پیش‌بینی نیست، ولی بر اساس استدلال منطقی و عقلی می‌توان گفت که رابطه ایران و آمریکا به این زودی‌ها دچار تحول اساسی نخواهد شد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها