تاریخ انتشار:
چرا ایران به سوریه مستشار نظامی فرستاد؟
مقاومت، پیوند اصلی ایران و سوریه
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از بین ۲۲ کشور جهان عرب، بهترین روابط بین ایران و کشورهای عربی مربوط به رابطه ایران و سوریه بوده است. در طول این سالها برخی کشورهای عربی در چند مرحله و برخی دیگر حداقل یک بار، روابط خود را با ایران قطع و پس از سالها دوباره این روابط را برقرار کردهاند.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از بین ۲۲ کشور جهان عرب، بهترین روابط بین ایران و کشورهای عربی مربوط به رابطه ایران و سوریه بوده است. در طول این سالها برخی کشورهای عربی در چند مرحله و برخی دیگر حداقل یک بار، روابط خود را با ایران قطع و پس از سالها دوباره این روابط را برقرار کردهاند.
جمهوری عربی مصر از جمله این کشورهاست که در طول سالهای گذشته همواره رابطهاش با ایران قطع بوده است و دو کشور در سطح دفتر حافظ منافع به روابطی بسیار محدود با هم اکتفا کردهاند. جالب است که دو کشور ایران و مصر در طول ۶۰ سال پیش دو بار روابط خود را قطع کردهاند؛ یک بار زمانی که مصریها به دلیل ارتباط بین شاه و رژیم صهیونیستی روابط خود را با ایران قطع کردند. یک بار هم جمهوری اسلامی ایران و در همگامی با کشورهای عربی از جمله سوریه، در اعتراض به قرارداد کمپدیوید و ارتباط بین مصر و رژیم صهیونیستی، روابط خود را با این کشور قطع کرد. روابط با جمهوری عربی سوریه در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی چندان گرم نبود، ولی پس از آن روز به روز این روابط گرمتر شد؛ به نحوی که سالهای اخیر را میتوان بالاترین سطح روابط دو کشور تعریف کرد. در این فرصت تلاش داریم ابتدا نگاهی کوتاه به این روابط در طول دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ریاستجمهوری حافظ اسد و فرزندش بشار اسد بیندازیم و سپس به چرایی این روابط از دیدگاه دو کشور بپردازیم.
جنگ عراق علیه ایران، اولین حلقه نزدیکی
هنوز چند ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که عراق به سرکردگی صدام حسین و با حمایت شرق و غرب دست به حملهای همهجانبه به مرزهای ایران زد. هنوز بسیاری از نهادهای جمهوری اسلامی ایران ثبات کافی نداشتند و به ویژه ارتش جمهوری اسلامی ایران در شوک تغییر و تحولات پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز همچنان درگیر ضدانقلاب و گروهکها -بهویژه در شهرها و استانهای مرزی- بود.
در ۳۱ شهریور سال 1359 رژیم بعث عراق، بخشهایی از سرزمین ما در غرب و جنوب غربی کشور را به اشغال خود درآورد. استراتژی صدام حسین این بود که تصویری عربی-فارسی از این جنگ ارائه کند. وی خود را بهعنوان رهبر جهان عرب و حامی سرزمینهای شرق جهان عرب معرفی میکرد. در آن مقطع سوریه به رهبری حافظ اسد که یک قطب از دوگانه بعث را در منطقه رهبری میکرد، در کنار ایران قرار گرفت. به همراه سوریه، برخی دیگر از کشورهای عربی همچون لیبی مانع از عربی-فارسی شدن جنگ تحمیلی صدام علیه ایران شدند.
سوریه علاوه بر حمایت سیاسی از جمهوری اسلامی ایران، به عنوان طرفی که مورد تجاوز قرار گرفته بود، شیر انتقال نفت عراق را که از طریق خاک این کشور به دریای مدیترانه منتقل میشد، بست و این گام دیگری در همراهی با جمهوری اسلامی ایران بود. البته اختلاف میان سوریه و عراق فقط به دلیل جمهوری اسلامی و تجاوز عراق به کشورمان نبود و این دو کشور بعثی در طول سالهای گذشته اختلافهای متعددی با هم داشتند ولی سوریها انتخاب خود را کرده بودند. آنها در اقدامی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را بر دوقلوی بعث خویش ترجیح دادند.
در سال ۱۹۸۲ رژیم صهیونیستی از طریق زمین، دریا و هوا، حملات وسیعی را علیه لبنان صورت داد و در بخشهای وسیعی از این کشور، حکومت جدیدی را به این کشور تحمیل کرد. البته نظامیان رژیم صهیونیستی پیش از توافق ۱۷ می ۱۹۸۳ دولت لبنان را ساقط کرده بودند. این تجاوز فصل جدیدی از همکاری بین دو کشور را رقم زد و جمهوری اسلامی ایران بیدرنگ در چارچوب توافق با سوریه به حمایت از مقاومت مردم لبنان شتافت. این امکان برای جمهوری اسلامی ایران از این جهت فراهم شد که سوریه بر اساس مصوبه اتحادیه عرب، سالها پیش در لبنان حاضر شده بود و نظامیانش با حضور در این کشور به دنبال پایان دادن به جنگهای داخلی در این کشور بودند. حضور نیروهای نظامی ایرانی اعم از ارتش و سپاه اگرچه خیلی به طول نینجامید و ایران پس از چند هفته و به دستور امام خمینی (ره) نیروهای خود را از لبنان عقب کشید ولی این حضور منشاء برکات زیادی برای لبنان از جمله تقویت مقاومت اسلامی در این کشور شد.
ثمره حضور، آموزش و پشتیبانی نیروهای عمدتاً سیاسی ایرانی و لبنانی که با هماهنگی سوریه صورت گرفته بود، سالها بعد در چهره مقاومت اسلامی بهعنوان بزرگترین نیروی مقاومت بر ضد رژیم صهیونیستی جلوهگر شد. این امر به تقویت روابط بیشتر میان دو کشور ایران و سوریه انجامید و در سالهای پایانی دهه ۹۰ میلادی ضربات عمدهای را به نیروهای اشغالگر صهیونیستی بهعنوان دشمن مشترک ایران، سوریه و لبنان و همه کشورهای منطقه وارد کرد. به نحوی که اشغالگران مجبور به عقبنشینی از جنوب لبنان شدند و همه سرزمینهای اشغالشده را تخلیه کردند و رفتند.
البته در طول سالهای دهه ۹۰ از ابتدا تا انتها به دلیل شروع مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل که با کنفرانس مادرید شروع شد و به توافقنامههای اسلو و وادی عربه بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیها و اردنیها منجر شد، همواره یکی از طرفهای اصلی این مذاکرات بودند و به مخالفت دوستان ایرانی خود کمتر توجه داشتند و به همراه سایر کشورهای عربی و با خوشبینی به میانجیگری آمریکا که در عملیات توفان صحرا علیه عراق و به نفع کویت به کمک او شتافته بودند یا با او همراهی کرده بودند، به مذاکرات مادرید و مذاکرات دوجانبه و چندجانبه شتافتند. این سالها میتوانست حامل پیامهایی برای جدایی و دوری دو کشور باشد. هم از منظر بینالملل و بحث ورود به مذاکرات و هم از جهت عربی و حضور سوریه در یک ائتلاف عربی به عنوان اعلامیه دمشق که همگی میتوانست دوری دو کشور را به همراه داشته باشد، ولی همچنان مقاومت در لبنان و ایستادگی بر حق دمشق در مذاکرات و تحولاتی که در عراق میگذشت همگی باعث استمرار رابطه دو کشور بود.
روابط بین دو کشور با وجود فوت حافظ اسد و روی کار آمدن فرزندش، بشار اسد، ادامه یافت. انتفاضه الاقصی و به ویژه قدس شریف و حملات ۱۱ سپتامبر و سیاستهای نومحافظهکاران در ایالات متحده آمریکا و حمله به افغانستان و عراق همگی به تقویت رابطه دو کشور افزود. بهویژه اظهارات رئیسجمهوری پیشین آمریکا که هراز چندگاهی به ضرورت گسترش دموکراسی در خاورمیانه از دمشق تا تهران تاکید میکرد، این دو کشور را در نزدیکی با هم مصممتر میکرد.
تمدید دوره ریاستجمهوری امیل لحود در لبنان و ترور رفیق حریری و ترورهای سیاسی و خروج نیروهای ارتش سوریه از لبنان پس از نزدیک به ۳۰ سال و ادعاهای برخی منابع مبنی بر دخالت نیروهای امنیت لبنان به دست داشتن در ترورهای سیاسی سوریه همگی باعث شد نقش این کشور در لبنان کاهش یابد و بخشی از اتکای این کشور در حضور در لبنان از طریق ایران و حزبالله ادامه یافت.
با شروع بهار عربی یا بیداری اسلامی، خوشحالی ابتدایی از سرنگونی بن علی، مبارک و برخی دیگر از رهبران عربی و امید به برخی تغییرات دیگر در جهان عرب به سرعت به نگرانی از سقوط دولت سوریه تبدیل شد. حمایت ایران از دولت سوریه و ایستادگی در کنار آن در طول پنج سال گذشته روندی را رقم زد که در طول روابط میان دو کشور از انقلاب اسلامی تاکنون سابقه نداشته است. در واقع اتکای سوریه به ایران و در صحنههای بینالمللی تا حدودی روسیه و بهویژه در سالهای اخیر در حمایت نظامی و مداخله نظامی این کشور و حملات هوایی آن و نقش سیاسی و پشتیبانی و مشورتی نظامی ایران همگی سوریه را در دایره حمایت کامل ایران قرار داد.
جمهوری اسلامی ایران در این چارچوب و برای مقابله با قطع رابطه بین محور مقاومت در طول این سالها از سوریه حمایت کرده است و در عین حال برای حل مشکل سوریه چارچوبی را اراده کرده که بر مبنای آن اصولی از جمله عدم مداخله خارجی در این کشور، تعیین سرنوشت و آینده سوریه توسط مردم این کشور و حل و فصل اختلاف بین دولت و معارضان در چارچوب روندی سیاسی و مبارزه با تروریسم در هماهنگی با دولت این کشور را مطرح کرده است. میتوان نتیجه گرفت که حمایت از مقاومت، اصلیترین عامل نزدیکی دو کشور در سالهای گذشته بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید