تاریخ انتشار:
درباره فعالیتهای جدید حزب کارگزاران سازندگی
پوستاندازی لیبرالهای مسلمان
بسیاری بر این باور بودند که کارگزاران سازندگی شمشیر داموکلس اکبر هاشمی برای چانهزنی در فهرست جناح راست برای انتخابات مجلس پنجم است و پس از انتخابات کارکرد خود را از دست خواهد داد. با همه این احوال و در زمانی که جریان چپ سنتی کاملاً از عرصه سیاست کنار گذاشته شده بود، کارگزاران سازندگی که در تقسیمبندی آن روزهای سیاست کشور «راستمدرن» نامیده میشد، طرحی جدید در آسمان سیاست ایران درانداخت و فضایی جدید را برای طیف منتقد جریان راست فراهم آورد.
فضایی که از یکسو سبب بیان مطالبات اجتماعی جدید بانوان و جوانان در ایران دهه 70 شد و از سوی دیگر جریانهای ناامید از تغییر را امیدوار کرد. پیروزی نسبی فهرست انتخاباتی کارگزاران در انتخابات و رقابت تنگاتنگ فائزه هاشمی به عنوان چهره اصلی کارگزاران سازندگی با علیاکبر ناطقنوری که آن زمان به عنوان نماد جریان راست سنتی شناخته میشد، فضایی را ترسیم کرد که برای بسیاری از فعالان سیاسی و تحلیلگران امور ایران بدیع و شگفتآور مینمود. برخی تحلیل میکردند که رای فائزه هاشمی به دلیل نسبت او با رئیسجمهور وقت بوده است، اما امروز که به آن تحولات مینگریم درخواهیم یافت که جامعه ایرانی و به ویژه طبقه متوسط در حال گرم کردن خود برای آغاز قدرتنمایی در عرصههای سیاست و جامعه بوده است.
تحرکی که بدون شک حزب کارگزاران آگاهانه یا ناخودآگاه توانست در سال 1374 آن را نمایندگی و تا حدودی رهبری کند. شاید بیراه نباشد که بگوییم تولد کارگزاران سازندگی در سال 1374 یکی از عوامل شکست بزرگ اردوگاه راست در دوم خرداد 1376 بود. کارگزاران سازندگی پس از دوم خرداد با چالشهای بزرگی مواجه شد. از سویی به هر تقدیر خود را وامدار و مقید به خطوط رئیسجمهور پیشین میدانست و از سوی دیگر مشتاق مشارکت در تدوین برنامههای رئیسجمهور وقت بود. در ابتدای فعالیت دولت اصلاحات نیز با نگاه مثبت سیدمحمد خاتمی به حزب کارگزاران سازندگی بسیاری از چهرههای شاخص این حزب از مرحوم محسن نوربخش گرفته تا محمدعلی نجفی در کابینه مشغول به فعالیت شدند. با همه این احوال حضور اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس ششم نخستین اختلافات این حزب را که آرامآرام از اردوگاه راست سیاسی ایران به اردوگاه طیف اصلاحطلب اثاثکشی میکرد، با سایر گروههای اصلاحطلب عیان میکرد. بیشترین اختلافات کارگزاران نیز با فرزندان معنوی سیدمحمد موسویخوئینی در تحکیم وحدت، مشارکت و... که پس از سال 1368 از عرصه مدیریتی و تقنینی کشور کنار گذاشته شده بودند، وجود داشت.
اختلافاتی که تا نیمههای دهه 80 نیز گربیانگیر طیف اصلاحطلب بود و عملاً امکان فعالیت کلاسیک حزبی را از این تشکل گرفته بود. در این مقطع برخی اظهارات اعضای این تشکل در حکم مرامنامه حزبی آنها به شمار میآمد. سیدعطاالله مهاجرانی از تسامح و تساهل فرهنگی سخن میگفت. این امر در رسانهها به عنوان مشی فرهنگی این حزب معرفی میشد. غلامحسین کرباسچی نماد تکنوکراسی دهه 70 بود، در نتیجه این حزب را جمع تکنوکراتها مینامیدند. سیدحسین مرعشی در گفتوگویی خود را لیبرال مسلمان معرفی کرد، رسانهها کارگزاران را نخستین حزب لیبرال درون نظام جمهوری اسلامی ارزیابی کردند. با همه این اوصاف نباید از این امر گذر کرد که این حزب با وجود کوچکی آن یکی از غیرمنسجمترین احزاب کشور دستکم تا ابتدای دهه 90 به شمار میآمد.
نماد این عدم انسجام را نیز در انتخابات ریاستجمهوری سال 88 میتوانیم مشاهده کنیم. در اتفاقی نادر که تنها در داستانهای طنز قابل فهم است، دبیرکل و یکی از اعضای کلیدی حزب مهدی کروبی را نامزد خود معرفی کردند و کلیت حزب از میرحسین موسوی حمایت کرد. با همه این فراز و فرودها به نظر میرسد که دستاندرکاران حزب کارگزاران در دهه 90 برای آینده این حزب برنامههای زیادی را تدوین کرده باشند. تزریق نیروهای جوان و خوشفکر به کادر رهبری این حزب و گسترش فعالیتهای آن در شهرستانهای مختلف نشان از آن دارد که کارگزاران با همه علاقهای که به اکبر هاشمیرفسنجانی دارد، نمیخواهد تنها به عنوان کلوپ فرزندان معنوی به فعالیت ادامه دهد. این حزب میتواند بخشی از طبقه متوسط نوگرای ایران را نمایندگی کند. اگر اتاقهای فکر این حزب فارغ از مباحث زودگذر مرتبط با انتخابات بتوانند، مرامنامه، اهداف و برنامههای خود را بر پایه اقتصاد رقابتی تدوین و در اختیار افکار عمومی قرار دهد، بدون شک خواهد توانست، بدنه اجتماعی مناسبی را برای تداوم فعالیتهایش بیابد. این اتفاق بدون شک گامی بزرگ در جهت رسیدن تحزب ایرانی به بلوغ خواهد بود.
تحرکی که بدون شک حزب کارگزاران آگاهانه یا ناخودآگاه توانست در سال 1374 آن را نمایندگی و تا حدودی رهبری کند. شاید بیراه نباشد که بگوییم تولد کارگزاران سازندگی در سال 1374 یکی از عوامل شکست بزرگ اردوگاه راست در دوم خرداد 1376 بود. کارگزاران سازندگی پس از دوم خرداد با چالشهای بزرگی مواجه شد. از سویی به هر تقدیر خود را وامدار و مقید به خطوط رئیسجمهور پیشین میدانست و از سوی دیگر مشتاق مشارکت در تدوین برنامههای رئیسجمهور وقت بود. در ابتدای فعالیت دولت اصلاحات نیز با نگاه مثبت سیدمحمد خاتمی به حزب کارگزاران سازندگی بسیاری از چهرههای شاخص این حزب از مرحوم محسن نوربخش گرفته تا محمدعلی نجفی در کابینه مشغول به فعالیت شدند. با همه این احوال حضور اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس ششم نخستین اختلافات این حزب را که آرامآرام از اردوگاه راست سیاسی ایران به اردوگاه طیف اصلاحطلب اثاثکشی میکرد، با سایر گروههای اصلاحطلب عیان میکرد. بیشترین اختلافات کارگزاران نیز با فرزندان معنوی سیدمحمد موسویخوئینی در تحکیم وحدت، مشارکت و... که پس از سال 1368 از عرصه مدیریتی و تقنینی کشور کنار گذاشته شده بودند، وجود داشت.
اختلافاتی که تا نیمههای دهه 80 نیز گربیانگیر طیف اصلاحطلب بود و عملاً امکان فعالیت کلاسیک حزبی را از این تشکل گرفته بود. در این مقطع برخی اظهارات اعضای این تشکل در حکم مرامنامه حزبی آنها به شمار میآمد. سیدعطاالله مهاجرانی از تسامح و تساهل فرهنگی سخن میگفت. این امر در رسانهها به عنوان مشی فرهنگی این حزب معرفی میشد. غلامحسین کرباسچی نماد تکنوکراسی دهه 70 بود، در نتیجه این حزب را جمع تکنوکراتها مینامیدند. سیدحسین مرعشی در گفتوگویی خود را لیبرال مسلمان معرفی کرد، رسانهها کارگزاران را نخستین حزب لیبرال درون نظام جمهوری اسلامی ارزیابی کردند. با همه این اوصاف نباید از این امر گذر کرد که این حزب با وجود کوچکی آن یکی از غیرمنسجمترین احزاب کشور دستکم تا ابتدای دهه 90 به شمار میآمد.
نماد این عدم انسجام را نیز در انتخابات ریاستجمهوری سال 88 میتوانیم مشاهده کنیم. در اتفاقی نادر که تنها در داستانهای طنز قابل فهم است، دبیرکل و یکی از اعضای کلیدی حزب مهدی کروبی را نامزد خود معرفی کردند و کلیت حزب از میرحسین موسوی حمایت کرد. با همه این فراز و فرودها به نظر میرسد که دستاندرکاران حزب کارگزاران در دهه 90 برای آینده این حزب برنامههای زیادی را تدوین کرده باشند. تزریق نیروهای جوان و خوشفکر به کادر رهبری این حزب و گسترش فعالیتهای آن در شهرستانهای مختلف نشان از آن دارد که کارگزاران با همه علاقهای که به اکبر هاشمیرفسنجانی دارد، نمیخواهد تنها به عنوان کلوپ فرزندان معنوی به فعالیت ادامه دهد. این حزب میتواند بخشی از طبقه متوسط نوگرای ایران را نمایندگی کند. اگر اتاقهای فکر این حزب فارغ از مباحث زودگذر مرتبط با انتخابات بتوانند، مرامنامه، اهداف و برنامههای خود را بر پایه اقتصاد رقابتی تدوین و در اختیار افکار عمومی قرار دهد، بدون شک خواهد توانست، بدنه اجتماعی مناسبی را برای تداوم فعالیتهایش بیابد. این اتفاق بدون شک گامی بزرگ در جهت رسیدن تحزب ایرانی به بلوغ خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید