آیا خشکسالیهای اخیر روند مهاجرت روستاییان را تشدید خواهد کرد؟
هجرت از روستاهای تشنهلب
مهاجرت به مناطق دیگر به طور کل و مهاجرت از روستا به شهرها به طور خاص تحت تاثیر عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صورت میپذیرد.
مهاجرت به مناطق دیگر به طور کل و مهاجرت از روستا به شهرها به طور خاص تحت تاثیر عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صورت میپذیرد. اینکه کدام عامل باعث افزایش مهاجرتهای داخلی یا خارجی شده است به زمان و مکان آن بستگی دارد. اگرچه از عامل اقتصادی معمولاً به عنوان مهمترین متغیر تاثیرگذار نام برده میشود اما در بسیاری مواقع عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نقش بیشتری در دامن زدن به مهاجرتها ایفا کردهاند. روند مهاجرت روستاییان به شهرها در ایران از سال ۱۳۴۲ و پس از آن آغاز شد که استراتژی توسعه کشور از محوریت کشاورزی به محوریت صنعتی تغییر یافت. استراتژی توسعه ایران در دو برنامه هفتساله اول و دوم و به توصیه مشاوران آمریکایی بر گسترش کشاورزی استوار بود اما از برنامه سوم که مدت زمان آن به پنج سال کاهش یافت، تحت تاثیر تئوری آرتور لوئیس که رشد و توسعه را با گسترش صنایع امکانپذیر میدانست به محوریت صنعت تغییر یافت. بر اساس تئوری آرتور لوئیس که خود برگرفته از تجربه توسعه کشورهای پیشرفته بود، جوامع برای نیل به توسعه باید تمرکز سرمایهگذاریهای خود را بر بخش تولیدات کارخانهای قرار دهند و در صورت نیاز به نیروی
مازاد، کمبود خود را از روستاییان جبران کنند. ایران و بسیاری از کشورهای در حال توسعه آن زمان در آسیا و آمریکای لاتین که گویی گمشده رفع عقبماندگی خود را یافته باشند به یکباره به سرمایهگذاری در بخش صنایع عمدتاً مصرفی روی آوردند. تجربه ایران که با برنامه اصلاحات ارضی در روستاها همراه بود به موج عظیمی از مهاجرتهای روستاییان دامن زد. این تبعیت کور از تئوریهایی که سازگاری چندانی با ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور نداشت، نهتنها به موفقیتی مشابه آنچه در کشورهای صنعتی پیشرفته بود دست نیافت بلکه مشکلات عمدهای برای مهاجران و شهرهای مهاجرپذیر پدید آورد که از مهمترین این مشکلات میتوان به گسترش پدیده بیکاری شهری، ازدحام و ترافیک، آلودگی هوا و از همه مهمتر به ظهور و بروز پدیدهای اقتصادی اجتماعی منجر شد که تا به امروز نیز ادامه دارد. پدیده حاشیهنشینی که به گودنشینی، زاغهنشینی و حلبیآباد معروف است ناشی از مهاجرت بیش از حد نیاز صنایع شهری است. مردم از روستاها به شهرها مهاجرت کردند و در شرایطی که با تخریب پلهای پشت سر امکان بازگشت به روستا فراهم نبود به شغلهایی کمدرآمد و غیرصنعتی در بخش غیررسمی روی
آوردند. تداوم سرمایهگذاری در بخش صنعت در برنامههای چهارم و به خصوص برنامه پنجم که با افزایش شدید قیمت نفت در سال ۱۳۵۳ همراه بود، تداوم و تشدید مهاجرت از روستا به شهرها و تخلیه روستاها را به دنبال داشت. افزایش قیمت نفت در این سال باعث شد که استراتژی توسعه کشور که طی دو برنامه سوم و چهارم عمدتاً بر گسترش صنایع مصرفی و بعضاً واسطهای استوار بود، با وفور درآمدهای نفتی بر سرمایهگذاری در صنایع سرمایهای مثل پتروشیمیها و صنایع ذوب فلزات متمرکز شد. گسترش شهرها به نوبه خود به گسترش بخش خدمات شهری منجر شد که به نوبه خود بر شدت مهاجرتهای شهری و روستایی به شهرهای بزرگ بهخصوص تهران افزود.
مقایسه شرایط ایران با تجربه مشابه در کشورهای پیشرفته نشان میدهد که در آن دوره اولاً روند مهاجرت از روستا به شهر به آرامی و بدون تحمیل هزینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده است. مضافاً اینکه روند مهاجرت به گونهای بوده که همزمان با ورود تکنولوژی به روستا و بخش کشاورزی، نیروهای روستایی آزاد شده، جذب بخش صنعت شهری شدند که در حال گسترش بودند و با کمبود نیروهای انسانی در شهرها مواجه شده بودند. ثانیاً گسترش مهاجرتهای روستا-شهری به تولیدات کشاورزی که جزو نیازهای حیاتی زندگی هستند لطمهای نزد چون تکنولوژی جایگزین نیروهای مهاجر روستایی شده بود. به این ترتیب این روند به صورت طبیعی و کاملاً آرام اتفاق افتاده به طوری که کمترین مشکل را بر جامعه تحمیل نکرده است. در مقابل اما در کشورهای در حال توسعه، روند گسترش صنایع شهری و تحریک مهاجرتهای بیش از حد نیاز از روستاها، از یک طرف به بیکاری شهری منجر شد و از طرف دیگر لطمهای جدی به روستاها و تولیدات کشاورزی وارد کرد. از آنجا که در ایران مهاجرت روستاییان الزاماً با بهکارگیری تکنولوژی در بخش کشاورزی همراه نبود یا ورود تکنولوژی با افزایش بهرهوری در این بخش همراه نبود،
تخلیه روستاها به کاهش تولیدات کشاورزی منجر شد. اما به دلیل برخورداری ایران از درآمدهای سرشار نفتی کمبود مایحتاج کشاورزی و غذایی کشور از طریق واردات جبران میشد. به این ترتیب بعد از حدود چند دهه، ساختار روستایی و وابسته به تولیدات کشاورزی به ساختاری با حاکمیت بخش صنعت و پس از آن بخش خدمات و ساکنانی عمدتاً ساکن در شهرها تبدیل شد.
بعد از انقلاب اسلامی در سال 13۵۷ و بهخصوص پس از جنگ، زیر تاثیر نگرشهای محرومگرایانه ایدئولوژی انقلاب و نیز تخلیه مناطق مرزی درگیر در جنگ برای مدتی و به صورت محدود مهاجرت معکوس از شهرها به روستاها تجربه شد. با این وصف، با شروع برنامه اول توسعه ایران بعد از انقلاب بهرغم توجه به بخش کشاورزی و عمران روستایی در این برنامه، به دلیل سرعت بیشتر سرمایهگذاری در صنایع شهری و بهخصوص صنایع بزرگ، روند مهاجرت از روستا به شهر تشدید شد. از این تاریخ به بعد، به دلیل سیاستهای بعضاً غیرعلمی و ناسازگار با ساختارهای اقتصادی، اجتماعی کشور که توجه بیشتر بر سرمایهگذاریهای وسیع در تهران و چند شهر محدود کشور متمرکز شد، مهاجرتها نهتنها به صورت کمی تشدید شد، بلکه تحولی کیفی یافت. در واقع مهاجرت از انحصار روستاییان خارج شده به مهاجرتی سراسری از کلیه مناطق شهری و روستایی به تهران و چند شهری که امروز به کلانشهر معروف شدهاند، تبدیل شد؛ به گونهای که امروز نهتنها تعداد قابل توجهی از روستاهای کشور خالی از سکنه شدهاند، بلکه اغلب شهرهای کوچک و بزرگ کشور نیز ساکنان عمدتاً کیفی خود را به شهرهای بزرگ و بهخصوص تهران فرستادهاند.
نکته قابل توجه آنکه، اغلب مهاجران امروز بهخصوص مهاجران شهرهای کوچک و متوسط به تهران و چند کلانشهر، عمدتاً نیروهای کیفی و نخبهای (متخصصان، معلمان، استادان دانشگاه، پزشکان، صاحبان درآمدهای کلان، مدیران باتجربه و...) هستند که به دلیل تفاوت فاحش امکانات و برخورداریهای رفاهی میان تهران و سایر شهرها یا تحت تاثیر محدودیتها و تنگنظریهای اجتماعی فرهنگی حاکم بر محل سکونت خود، رنج مهاجرت را بر خود و خانواده هموار کردهاند. نتیجه آنکه بعد از چندین دهه سیاستهای بیتدبیرانه که منجر به مهاجرتهای گسترده در همه ابعاد شد، اکنون تمرکز جمعیت در تهران و شهرهای بزرگ هم کمی و هم کیفی شده است. یعنی عمده نیروهای کیفی و نخبه در تهران و چند کلانشهر مستقر شدهاند. نتیجه آنکه خروج بخش وسیعی از نیروهای نخبه و کیفی از شهرهای کوچک و متوسط بیش از پیش به تداوم و تشدید دوگانگی و تفاوت فاصله میان این مناطق دامن زده و همین عامل خود به گسترش معضلات اقتصادی، اجتماعی کشور منجر شده است.
روند تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی چند دهه گذشته و مهاجرتهای گسترده منتج از آن در حال تثبیت بود که بروز پدیده خشکسالی در منطقه به محرکی جدید برای مهاجرتهای ناخواسته روستاییان باقیمانده تبدیل شد. اگرچه خشکسالی پدیدهای منطقهای است که عمدتاً ناشی از تغییرات اقلیمی صورت پذیرفته اما سوءتدبیر مدیران در مدیریت منابع آب و خاک کشور به طور بالقوه زمینه جابهجاییهای جدید را فراهم کرده است. با این وصف، هرچند پدیده خشکسالی و کمآبی آثار خود را در وهله اول بر بخش کشاورزی و زندگی روستاییان ظاهر کرده، اما از آنجا که به دلایل پیشگفته بیش از پنج دهه است که روند مهاجرت از روستا به شهرها ادامه داشته و امروز تنها کمتر از ۳۰ درصد مردم کشور در روستاها باقی ماندهاند، ظرفیت تخلیه روستا و مهاجرت روستاییان به شهرها به حداقل رسیده و بعید است بازتاب اثری که پدیده خشکسالی بر تشدید مهاجرت از روستا به شهرها دارد از انعکاس مشکلات کمبود آب در شهرهای کشور بهخصوص شهرهای بزرگ بیشتر باشد.
دیدگاه تان را بنویسید