آزادی بیان و رسانههای مستقل محقق میشود؟
حسرت سالهای طلایی
مساله «آزادی بیان» و «آزادی مطبوعات» در کشور ما به نوعی هر دو در یک طیف تعریف میشود؛ بدین معنا که وقتی یکی از این آزادیها اتفاق افتاده، دیگری نیز همزمان با آن رخ داده است. اگر بخواهیم از منظر تاریخی این بحثرا مورد بررسی قرار دهیم از حوصله خوانندگان خارج است، به همین دلیل نگاهی گذرا به دوران آزادی مطبوعات بعد از سال ۱۳۵۷ خواهیم داشت.
مساله «آزادی بیان» و «آزادی مطبوعات» در کشور ما به نوعی هر دو در یک طیف تعریف میشود؛ بدین معنا که وقتی یکی از این آزادیها اتفاق افتاده، دیگری نیز همزمان با آن رخ داده است. اگر بخواهیم از منظر تاریخی این بحث را مورد بررسی قرار دهیم از حوصله خوانندگان خارج است، به همین دلیل نگاهی گذرا به دوران آزادی مطبوعات بعد از سال 1357 خواهیم داشت.
به طور کلی بعد از انقلاب اسلامی در هر برههای از زمان که اصولگرایان تمام قدرت را در دست داشتند، فضا بسته میشد و آزادیها در این فضای بسته تبلور پیدا نمیکرد اما در هر برههای از زمان که اصلاحطلبان بخشی از قدرت را در اختیار داشتند (همیشه قدرت به طور کامل در اختیار آنها نبوده است) تبلور آزادی بیان را میشود در آن دوران احساس کرد و میتوان آن را به آزادی در مطبوعات نیز تسری داد، البته همواره عملکرد اصولگرایان موجب شد فقط تا حدی آزادی بیان شکل گیرد و هیچگاه آزادی به طور کامل در جامعه به منصه ظهور نرسیده است. البته در اینجا منظور من آزادی افسارگسیخته نیست؛ بلکه منظور آزادیهایی است که در چارچوب قانون اساسی تعریف شده است. اما در دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بعد از حوادث انتخابات سال 1388، اگر چه این نکته را نیز باید یادآوری کرد که در سالهای ابتدایی ریاست جمهوری وی آزادیها در سطح خوبی بود، تا پایان ریاست جمهوری او فضا بسته بود.
مشکل آزادی مطبوعات از یک طرف، مشکل اقتصادی و اجتماعی از طرف دیگر همه در کنار هم موجب شد مردم در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به نماینده «اعتدالگرایی» یعنی آقای حسن روحانی رای دهند و البته این انتظار بعد از انتخابات به وجود آمد که فضای سیاسی با گشایشی همراه شود و به واقع من به عنوان کسی که در مطبوعات حداقل کار حرفهای انجام دادهام زمانی که نیمه اول سال 1392 را با نیمه دوم سال مقایسه میکنم متوجه میشوم دوستان مطبوعاتی، نویسندگان و سردبیران راحتتر هستند، فضای کار حرفهای بهتر شده، مطالب و گزارشها با شفافیت بیشتری به رشته تحریر در میآید و حتی بعضی مسائل قابل چاپ است و مشکل زیادی وجود ندارد. اما در عین حال بخشی از «غرولند» جناح تندرو در دوره آقای روحانی موجب شد تا دو روزنامه (بهار و آسمان) توقیف شود که به نظر من میتوانستند با سعه صدر بیشتری با آن برخورد کنند. من نمیگویم با آن مطالبی که موجب شد نشریهها متوقف شوند، نباید برخورد میشد اما برخورد میتوانست طوری باشد که فضا آزاد بماند و راه نقد نیز هموار میماند. اما اگر بخواهیم مقایسهای بین دو دولت آقای روحانی و آقای خاتمی داشته باشیم، در دو سال
اول دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی شرایط مناسب بود و فضا شبیه فضای امروز بود. در آن دوره شیرینی و حلاوت کار مطبوعاتی به قدری زیاد بود که شمارگان روزنامهها بالا رفت و در همان فضای مطبوعاتی روزنامههای زیادی بودند که خواننده زیادی داشتند. این در حالی است که شمارگان مطبوعات در حال حاضر به قدری پایین آمده که رسیدن به دوران طلایی مطبوعات یک رویاست. از باب مقایسه اگر این دو دوره را مورد بررسی قرار دهیم به اعتقاد بنده، ممکن است با توجه به فضا و شرایطی که در بین اصولگرایان تندرو در حاکمیت وجود دارد همان شرایط دوره آقای خاتمی تکرار شود. به همین دلیل توصیههای من به دوستان مطبوعاتی این است که باید از آزادیها به صورت گام به گام استفاده کرد به نظر من اگر آهسته از آزادیهایی که داده شده استفاده کرد و آزادیها تبدیل به یک فرهنگ شود، میتوان به سطوح بالاتری از آزادی دست پیدا کرد. اما اگر اتفاقات دوران آقای خاتمی با تصور اینکه فضا باز است و با «دویدن» میشود از این شرایط استفاده کرد، تکرار شود؛ ممکن است آزادیهای فعلی هم از بین برود و دوران دیگری پیش روی ما قرار گیرد. آن وقت است که دوباره باید غم این را بخوریم که کسی
نیاید روزنامهای را به اتهام «خطوط قرمز» تعطیل کند. اگر چه خطوط قرمز الان با متر و معیار مشخصی تعیین نمیشود؛ اما مهمترین خطوط میتواند قانون اساسی و امنیت ملی کشور باشد و فضای رسانهای میتواند با این الگو، شرایط ویژهای را برای خود رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید