تهرانگردی دغدغهای برای کشف تهران
احمدآقای شهر ما
او در محلهها حاضر میشود و به این ترتیب نه تنها آن محله و منطقه و موضوعاتش را در صدر اخبار شهری و میراثفرهنگی میآورد که منتظر نیز نمانده است تا اهالی و دلسوزان برای گفتن معضلی و درخواست کمکی به سراغ او بیایند. آدمها گاهی در این کشفهای هفتگی تهران همراهیاش میکنند و حرفهایشان را به او میزنند و او اصلاً برای همین رفته است به کشف تهران. تا مردمانش را ببیند و بشنود تا حقیقتاً رئیس شورای شهری باشد که دوستش دارد.
سخن گفتن درباره احمدآقای مسجدجامعی، برای من که بیش از 16 سال است در ارتباط تنگاتنگ کاری، دوستی و همنشینی با او هستم، همچنان که ساده مینماید، دشوار نیز هست. از یکسو درباره او به اندازه این 16 سال، سخن و خاطره و توصیف برای گفتن دارم و از سوی دیگر، پرهیز از گفتن همه چیز و اکراه در نگفتن همه چیز، کار را دشوار میسازد. پس آنچه میگویم در حد بضاعتی است که برایم فراهم میکند. وقتی از من خواسته شد به عنوان یکی از نزدیکان و دوستان احمدآقا بگویم که چرا او یکی از مردان سال است، در ذهنم فهرستی از خصوصیات و ویژگیهای او را مرور کردم. به سال 1375 برگشتم و نخستین باری که با او روبهرو شدم. او معاون پژوهشی وزیر فرهنگ وقت بود و من نماینده شورای فرهنگ عمومی استان یزد؛ در نمایشگاهی که وزارتخانه برای فعالیتهای شورای فرهنگ عمومی کشور در تالار حجاب برپا کرده بود، من ایشان را دیدم.
در آن دوره در دسترس بودن و حضور یکی از مقامات بلندمرتبه وزارتخانه در جمع جوانان امری دور از ذهن مینمود که اولین دیدار من با احمد مسجدجامعی با تحقق این باور و شکسته شدن این تابو همراه شد. درست یک سال بعد، من که در آن نمایشگاه مقام نخست را به دست آورده بودم همکاری خود را با وزارتخانهای که او قائممقامیاش را عهدهدار بود، شروع کردم. این نخستین ویژگی احمد مسجدجامعی بود که از او دیدم و در رقم خوردن روزها و سالهای بعدی زندگیام نقش اساس بازی کرد. او به جوانها به واقع فرصت و میدان میداد آن هم در عصر و دورهای که کسی حتی شعار جوانگرایی دادن را هم بلد نبود و این جوانباوری و اعتماد کردن به جوانها و میدان دادن به ایشان، همچنان از ویژگیهای اوست.
اگر قرار باشد فهرستوار بگویم او چرا مرد سال است، باید از اینجا شروع کنم که احمد مسجدجامعی به باور من، به دور از ریاکاری و ظاهرسازیهای رایج، یک مدیر مسلمان است. اخلاق و تواضع و در عین حال نگرش کارشناسی خصایص جدانشدنی از مدیریت او محسوب میشود. احمد مسجدجامعی توانایی بخشیدن دارد. آدمهایی را میشناسم که در حق او بدیها کردند و او خالصانه ایشان را بخشیده آنچنان که آنان خود به زبان شرمندگی و افسوس و بعد از سپری کردن روزگار و تجربه مواجهه با دیگران، بازگشتهاند. وقتی از توانایی بخشیدن در او سخن میگویم، از بخششی در کلام و نگاهی از بالا و فراموش نکردن در عین بخشیدن، نمیگویم، که اینها را شاید بسیاری انجام دهند. احمد مسجدجامعی آنچنان از صمیم قلب میبخشد که در گذر این سالها، این صفت یکی از نخستین ویژگیهای اوست که به ذهن و زبانم جاری میشود. این توانایی بخشیدن به باور من، از آن دست صفتهایی است که در خودش خلاصه نمیشود. چه آنکه آدمیزاد برای آنکه ببخشد باید واجد سعهصدر و اغماض و بسطی باشد که سبب میشود آدمها در برابرش، دروغگو و ظاهرساز و تصنعی نباشند. هر که با احمدآقای مسجدجامعی مراوده میکند میداند که
نباید چنین باشد و همچنان که او خود نیز در حضور هیچکس غیر از آنچه هست، نمیشود. او اهل ریا نیست و از آدمهای ریاکار بیزار است. آنها که احمدآقا را میشناسند میدانند که در حضورش نه میتوان از کسی بد گفت و نه میشود از کسی بد شنید. احمد مسجدجامعی، برای پیشکسوتان، فارغ از شعار و ریا، احترام و جایگاه قائل است. یادم هست در دورانی که دولت جناب آقای خاتمی به تازگی روی کار آمده بود، در آن جو پرشور و هیجان که در آن روزها بر فضای سیاسی و عمومی کشور حاکم بود و تقریباً هیچ یک از سیاسیون نزدیک به آقای خاتمی رغبتی به مراوده و حتی آشنایی دادن با جناب آقای ناطقنوری نداشتند، احمدآقا مقید بود که حتماً در مراسم و مجالسی که آقای ناطق همهساله تشکیل میدهند حاضر شود و این تنها به این دلیل بود که روزگاری در جوانیاش در دوره وزارت کشور آقای ناطقنوری، خدمت میکرد و برای ایشان حرمت پیشکسوتی قائل بود. وی بنا بر همین خصلت در سالها و روزهایی که برخی از مدیران دولت آقای خاتمی بنا به ملاحظاتی با ایشان مراوده نداشتند، احمدآقا هرگز از کنار ایشان دور نشد. این خاطره خود، سرفصلی را در مجموع خصایص این مرد میگشاید. اینکه منش او در هیچ
شرایطی دستخوش جو حاکم و شورهای زودگذر و شعارهای مقطعی نمیشود. مسیر او بیآنکه شعار دهد و بیآنکه در پی اثباتش باشد، همواره اعتدال و میانهروی است، همچنان که آنها که به او نزدیکند میدانند که در انتخابات خرداد 92 و در جریان به ائتلاف رسیدن روحانی-عارف، نقش کلیدی ایفا کرد. احمد مسجدجامعی فارغ از این ویژگیهای تحسین برانگیز مدیریتی و اخلاق حرفهای و همه آنچه در بیرون و انظار از خود مینمایاند، وجه ستودنی دیگری نیز دارد که نمیتوانم در این مجال اندک از آن گذر کنم. چرا که به باور من وجوه شخصی و اجتماعی زندگی هرکسی در هم تنیده است و میتوان گفت این متاثر از آن و آن محصول این است. شاید کسی این نوشته را بخواند و بگوید این ویژگیها چه ربطی به برگزیده شدن احمد مسجدجامعی به عنوان مرد سال دارد؟ شاید من هم با این گزاره موافق باشم اما عمیقاً معتقدم اگر شخصی مجموع خصایصی را که در بالا رفت داشته باشد و آنچه در پی میآورم را نیز بر آن اضافه کند، مشخص میشود که مسجدجامعی میتواند مرد امسال و هر سال و هر روز باشد. آنها که اندکی از نزدیک یا دور او را میشناسند، میدانند که او به دلیل علاقه ناگسستنی که به مادرش دارد، همواره
شرایط زندگیاش را طوری رقم زده که در کنار ایشان زندگی کند. او همواره و حتی در تمام سالهای وزارتش و حتی در بحرانیترین شرایطی که به هر حال در یک پست کلیدی و حساس، برای شخص رقم میخورد، به محض ورود به خانه ابتدا به طبقه محل سکونت والده میرود، چند دقیقهای همکلام مادر شده و کنارش چای مینوشد و درنگی میکند و بعد به باقی امورش میپردازد. همچنان که در رفتار فرزندی زبانزد است، رابطهاش با فرزندانش نیز زیبا و تماشایی است. او حتی در مقام وزیر از نگهداری فرزندان خردسال خود ابایی نداشت و هیچ چیز، مانعی برای پدر بودنش در تمام وجوه و به کاملترین شکل نمیشد و نمیشود. این ویژگیهای حقیقتاً منحصر به فردی که احمد مسجدجامعی در برقراری ارتباط با خانواده و نزدیکانش دارد در امور مدیریتی او نیز جلوهای دیگرگونه و منحصر به شخص او دارد. یکی از ویژگیهای بارز او که در ماههای اخیر برای هرکس که او را نمیشناسد نیز آشکار شده، ارتباطش با مردم است. احمدآقا از آن مدیرهایی نیست که از راه دور و دهان به دهان و به واسطه، از امور مطلع میشوند. او همواره ابتکارهایی دارد که به وسیله آنها به سطحی از دانستهها و اطلاعات دست اول میرسد که
کسی جز شخص او ندارد. چه آن زمان که بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکیه زده بود و چه آن هنگام که عضو شورای سوم شهر تهران بود و چه در دوره اخیر که ریاست آن را بر عهده دارد. نه اینکه بگویم درهای اتاق وزیر به روی همه کس باز بود، نه، این خود او بود که با مدیران ردههای پایین یا کارشناسان وزارتخانه شخصاً تماس میگرفت و گاه درباره موضوعات جزیی از آنها گزارش و مشاوره میخواست و به دفتر کارش فرا میخواند. در روزگاری که ریاست شورای شهر تهران را بر عهده گرفته است، هر صبح جمعه با آن حجم مشغله توانفرسای هفتگی، کفش و کلاه میکند و راه میافتد در محلات تهران و با وجود آنکه بهتر از هرکسی که تا امروز بر صندلیهای مدیریتی این کلانشهر نشستهاند، تهران را میشناسد و برای زمین و کوچه و پسکوچهها و خانهها و آب و آسمانش دغدغه دارد، اسم آیین هفتگیاش را میگذارد کشف تهران. مجال من برای نوشتن درباره احمدآقای شهرمان تمام شد. این اندک که گفتم احمدآقای شهر ماست و احمدآقای شهر ما بیشتر از اینهاست.
دیدگاه تان را بنویسید