وقتی معلم لبخند بر لب دانش آموزش نشاند
اقدام انساندوستانه معلم مریوانی
سخن آخر اینکه انتظار میرود مسوولان وزارت آموزش و پرورش اقدامی درخور تقدیر برای این معلم مریوانی انجام دهند چون این معلم با اقدام خود توانست بار دیگر نهال عشق و محبت را در درون جامعه بپروراند و حس همدلی و همبستگی را در وجود تکتک انسانها بیدار کند و این اقدامی است که در توان هر کسی نیست.
تمام انسانها به دلیل برخورداری از ساختار روحی و عاطفی خود نیازمند همدلی بوده و همدردی همنوعان در شرایطی که افراد با بحران روحی و عاطفی دست و پنجه نرم میکنند، میتواند اندکی از غم و اندوه آنها بکاهد. انسانها به هر میزانی که در چنین شرایطی خود را به همنوعان خود نزدیک کنند در واقع رشد و کمال خود را به تصویر کشیدهاند. این رفتار انساندوستانه، نتایج مبارکی همچون گسترش نیکی و همدلی را به دنبال خواهد داشت زیرا فرد توانسته خود را به جای دیگران بگذارد. این اقدام تنها کاری است که از عهده اطرافیان بر میآید و تقویت روحیه افراد را به دنبال خواهد داشت.
مصداق بارز این همدلی را میتوان در اقدام معلم مریوانی سراغ گرفت که برای همدردی با شاگرد سرطانی خود در یک اقدام ارزشمند موهای سر خود را از ته تراشید و با ظاهری شبیه به همان دانشآموز در کلاس درس ظاهر شد. شاید برای برخی از افراد این سوال مطرح شده باشد که چرا اقدام یک آموزگار ساده در شهری دورافتاده اینچنین جلوه ملی یافته و این معلم به یک قهرمان ملی تبدیل شده است. در پاسخ به این سوال باید گفت این اقدام در زمانهای که افراد بدون توجه به دردهای اطرافیان به راحتی از کنار هم رد میشوند و نسبت به هم بیتفاوت شدهاند، بحق شایسته تقدیر است.
در این زمانه، افراد در اوج ارتباط عاطفی با همنوعان دردکشیده خود، اقدام به فیلمبرداری و عکسبرداری میکنند و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند. همچنان که بارها اخباری مبنی بر دیر رساندن فردی مجروح به بیمارستان که در نهایت منجر به فوت فرد شده، منتشر شده است در حالی که همان زمان هزاران عابر از کنار این فرد مجروح رد شده بودند اما وجود فرد مجروح و رو به موت را به دلیل دردسرهای احتمالی نادیده گرفتند.
وجود چنین شرایطی موجب شده آحاد جامعه نسبت به اقدام این معلم مریوانی واکنش نشان دهند و این کار بازتاب بینالمللی پیدا کند. البته من اطمینان دارم که این معلم هرگز تصور نمیکرد که این اقدام چنین انعکاسی پیدا کند و هرگز چنین مسالهای به ذهن او خطور نمیکرد. به عبارت دیگر این معلم با انگیزه انعکاس رفتارش با آن وضعیت بر سر کلاس درس ظاهر نشد و هدفش رسانهای شدن نبود.
این آموزگار مهربان و دلسوز در مدرسهای تدریس میکرد که نه غیرانتفاعی بود و نه در شمال شهر قرار گرفته بود. این مدرسه در منطقهای محروم واقع شده و از حداقل امکانات برخوردار بود. معلم نیکوکار و ایثارگر در چنین مدرسهای وقتی غم بزرگ را در چشمان دانشآموز خود دید که به دلیل از دست دادن موهایش به دنبال شیمیدرمانی احساس شرمندگی میکرد، برای اینکه مورد تمسخر همسالان خود قرار نگیرد؛ موهای خود را از ته تراشید و بر سر کلاس درس حاضر شد و بدین ترتیب لبخند را بار دیگر بر لبان او نشاند.
به نظر من تمام کاربران غیرایرانی که این اقدام را مورد تجلیل قرار دادند، چندان عمق کار این ناخدای کشتی عشق را درک نکردند چون این رفتار در کشورهای دیگر مرسوم است اما در ایران تراشیدن موی سر آن هم به این اندازه رایج نیست و فقط در زیارت حج این کار صورت میگیرد به همین دلیل من تاکید دارم که میبایست از این معلم فداکار تقدیر شایستهای صورت بگیرد. این رفتار بلافاصله مورد تقلید برخی از دوستان قرار گرفت و تعداد زیادی از هموطنان موی خود را تراشیدند، البته من نمیدانم که فلسفه کار آنها چیست. شاید میخواستند بگویند این کار چندان مهم نیست. در پاسخ به این دوستان باید گفت نه هر که سر بتراشد قلندری داند. مهم این است که چه کسی برای اولین بار این کار را انجام داده است. در ضمن از ملت ایران این انتظار نمیرود که حرکت ابتکاری دیگران را مورد تقلید قرار بدهند و بخواهند آن را بیارزش جلوه بدهند. نیز در این میان عدهای به قصد همراهی با این معلم این کار را انجام دادند که این مساله درخور توجه است زیرا توانستهاند یک حرکت اجتماعی را در حمایت از بیماران سرطانی شکل بدهند، به خصوص اینکه این اقدام میتواند اندکی از درد و رنج این دوستان
را کم کند و بر استقامت و مقاومت آنها بیفزاید.
به نظر من دوستان و اطرافیان بیماران سرطانی در این موارد به جای گرد کردن چشمانشان و ابراز افسوس میبایست چنین وانمود کنند که فرد تفاوت چندانی نکرده و زندگی روال طبیعی خود را طی میکند. هر چند خود بیمار میداند که بخشی از زیبایی خود را از دست داده است اما نباید رفتار ترحمآمیز داشته باشند زیرا بیماران از چنین برخوردی به شدت متاثر میشوند.
اطرافیان بیمار میتوانند بستری را فراهم کنند که این دوستان بیشتر در جمع حضور یابند تا دچار افسردگی نشوند. در صورت تحقق این مهم، شرایط روحی بیمار بهتر خواهد شد و میتوان این امید را داشت که آنها بهتر دوره درمانی خود را سپری کنند و به قولی دارو بر سیستم بدنی آنها تاثیر مثبتی داشته باشد وگرنه مصرف دارو هیچ فایدهای ندارد.
به همین دلیل من تاکید دارم که این جنبش و حرکت انسانی را باید گسترش بیشتری داد. این رفتار در مورد کودکان سرطانی اهمیت بیشتری پیدا میکند زیرا این کودکان رنج بیشتری را نسبت به بزرگسالان متحمل میشوند. در این مورد نیز رفتار معلم موجب شد تا این کودک از ظاهر خود احساس شرمندگی نکند و با انرژی بیشتری بر سر کلاس درس ظاهر شود.
امید است که این حرکت سرمشق افرادی قرار بگیرد که در اطراف کودک سرطانی قرار گرفتهاند. در این مورد نباید یک اصل را به فراموشی سپرد و آن اصل این است که همراهی با افراد سرطانی فقط کمکهای مادی نیست زیرا رنجهای روحی به مراتب بیشتر این افراد را آزار میدهد و مردم میبایست در این راستا گامهای مهمی بردارند.
به تصویر کشیدن زحمات این معلم در توان قلم نیست. از منظر یک استاد دانشگاه و متخصص علوم رفتاری میتوان گفت که این اقدامات زمینه تقویت روحیه بیماران را فراهم کرده و به درمان آن افراد کمک میکند. انسان دارای مکانیسم پیچیده روحی و روانی بوده که در بسیاری از موارد با اتکا و توکل به خداوند میتواند بر بیماریها غلبه کند. چه بسیار بیمارانی که پزشکان از درمان آنها ناامید شده بودند اما با توکل به خداوند و تکیه بر لطف و محبت او توانستند از چنگال بیماری نجات پیدا کنند. در خانواده ما دختری 10ساله و مبتلا به سرطان وجود داشت که پدرش با توسل به امام رضا شفایش را از خداوند گرفت و این اتفاق، تحیر پزشکان خونشناس را فراهم کرد که چطور چنین چیزی امکانپذیر است چون تمام نشانههای بیماری از بین رفته بود و این دختر کاملاً سالم شده بود.
اقداماتی از این دست زمینه تقویت روحیه و استواری بیمار را فراهم کرده و روند بهبودی فرد را تسریع میکند. این نکته را باید مدنظر قرار داد که نومیدی قبل از درد و رنج انسان را به مرحله مرگ میرساند. به همین دلیل به عنوان یک آسیبشناس اجتماعی به تمام دوستانی که چنین بیمارانی را در اطراف خود دارند توصیه میکنم این بیماران را از نظر روحی دریابند تا این عزیزان بهتر بتوانند بر بیماری خود غلبه کنند.
دیدگاه تان را بنویسید