تاریخ انتشار:
چرا خودکشی میان دانشآموزان در یک سال گذشته افزایش یافت؟
نمره مهارتهای زندگی، مردود!
سوم بهمن ۱۳۹۴ دانشآموز پایه هشتم مدرسهای در کرمانشاه، خودکشی کرد. او قبل از زنگ تفریح اول از معلم برای استفاده از سرویس بهداشتی اجازه میگیرد و قبل از ورود سایر دانشآموزان به حیاط مدرسه در سرویس بهداشتی با کمربند خودش را حلقآویز میکند.
سوم بهمن ۱۳۹۴ دانشآموز پایه هشتم مدرسهای در کرمانشاه، خودکشی کرد. او قبل از زنگ تفریح اول از معلم برای استفاده از سرویس بهداشتی اجازه میگیرد و قبل از ورود سایر دانشآموزان به حیاط مدرسه در سرویس بهداشتی با کمربند خودش را حلقآویز میکند. مدیر روابطعمومی اداره آموزش و پرورش استان کرمانشاه به خبرگزاری ایلنا گفت: «این دانشآموز یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود و هنگام وقوع حادثه، مادر دانشآموز برای پیگیری درس و نمرات فرزند خود در مدرسه حضور داشته است.» از تیر تا بهمن 13 دانشآموز در شهرهای مختلف به روشهای متفاوت خودکشی کردهاند. بیشترین تعداد دانشآموزان (۹ نفر) خود را حلقآویز کردهاند، سه نفر نیز با پرش از ارتفاع مردهاند و یک نفر با سلاح گرم خودش را کشته است. عدم موفقیت در امتحان، به دست نیاوردن نمره مورد انتظار، خسته شدن از زندگی، تاثیرپذیری از فیلمهای سینمایی و اعدامهای خیابانی (اعدام در ملاءعام) و انتخاب خودکشی به عنوان وسیلهای برای جلب توجه دیگران یا انتقام از پدر و مادر و مربیان از جمله علل خودکشیهای دانشآموزی اعلام شده است.
مهرشاد دانشآموز 14ساله رستمکلایی (استان مازندران) در یادداشتی قبل از خودکشی در آبان 94 نوشت: «فردا همهتان به مراسم تشییع جنازهام بیایید.» او بعد از نوشتن این یادداشت خودش را از پنکه سقفی حلقآویز کرد. در آذر 94 سجاد ۱۵ساله، دانشآموز دوم دبیرستان یکی از مدارس شبانهروزی در روستای کهنه جلگه مانه و سملقان به دلیل احضار والدیناش از سوی مدیر مدرسه، خود را در آغل گوسفندان حلقآویز کرد و به زندگی خود پایان داد. از ۱۳ خودکشی در فاصله 9 ماه، چهار خودکشی در تهران، دو خودکشی در ارومیه و دو خودکشی در یزد و مابقی خودکشیها در لرستان، مازندران، خراسان جنوبی، خراسان شمالی و کرمانشاه اتفاق افتاده است. وقتی 13 مورد خودکشی موفقیتآمیز در فاصله 9 ماه ثبت شده است به طور قطع تعداد دانشآموزانی که دست به خودکشی زده و به دلایل مختلف در این کار موفق نشدهاند چند برابر این آمار است. نکته مهمتر این است که چرا برخی از دانشآموزان در برخورد با مشکلات تنها راهحلی که به ذهنشان میرسد دست شستن از زندگی است؟ در موارد نادری دانشآموز به جای آسیب به خود دیگری را مورد تهاجم قرار میدهد. سال گذشته دانشآموزی 15ساله در شهر بروجرد که
ظاهراً به دلیل نمرات پایین، پدرش به مدرسه احضار شده بود، در حضور معاون مدرسه تحقیر میشود. این دانشآموز دقایقی بعد که به کلاس برمیگردد، دبیر فیزیک خود را در پای تخته سیاه با ضربه چاقو به قتل میرساند.
واقعیت این است که بچههای ما در خانه و مدرسه و خیابان و کوچه با مشکلات فراوانی مواجهند. سطح توقع و انتظارات ما از بچهها چه در خانه و چه در مدرسه اغلب فراتر از توان بچههاست. بدون فراهم آوردن شرایط مناسب از فشار روانی و تهدید و حتی تنبیه بدنی برای کسب موفقیت مورد انتظارمان از بچهها، استفاده میکنیم. واکنش کودکان به این فشارها متفاوت است. اما حساسترین بچهها که دیگر تاب تحمل این فشارها را ندارند و از سویی قادر نیستند توقعات فزاینده بزرگترها را برآورده کنند به بنبست فکری میرسند و اگر همان روزها صحنهای از خودکشی در فیلم یا خبر یا گفتوگوهای خانوادگی دیده و شنیده باشند از آن الگوبرداری میکنند. در ارتباط با خودکشی دانشآموز پایه هشتم کرمانشاهی، اداره آموزش و پرورش با انتشار کپی کارنامه دانشآموز و به رخ کشیدن نمرات خوب او و نیز با عنوان کردن ممتاز بودن دانشآموز کوشید موضوع را به مسائل خانوادگی ربط بدهد و بگوید که خودکشی دانشآموز ربطی به مدرسه نداشته است.
وزارت آموزش و پرورش اداره کل «مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی» دارد که هم صورت مساله را میشناسد و هم راهحلها را میداند. اما در عمل توصیههای این اداره حداکثر در قالب کتاب مطالعات اجتماعی متبلور میشود و از حد تئوری فراتر نمیرود. بچههای ما در مدرسه به خوبی درک نمیشوند، برنامه درسی منطبق بر نیازهای کودکان و مراحل رشد آنها نیست و به همین دلیل برای دانشآموزان جذابیت ندارد. سطح انتظارات خانواده و مدرسه از کودک واقعی نیست. همه اینها به عصیان و اعتراض خاموش دانشآموزان میانجامد، اما آموزش و پرورش به طور رسمی وجود آسیبهای اجتماعی را در مدارس کتمان میکند. سیاست اصلی آموزش و پرورش پوشاندن ناهنجاریها در مدرسه است و اگر مواردی مانند خودکشی دانشآموزان یا تجاوز جنسی به دانشآموز یا تنبیه بدنی در مدارس در رسانهها منعکس شود، واکنش مسوولان یا انکار است یا پرخاش یا توجیه مساله. ریشه مشکل آسیبهای اجتماعی اغلب به نظام آموزشی مخزنی و حافظهمحوری برمیگردد که رسالت خود را انباشتن ذهن دانشآموز از اطلاعات پراکنده بدون توجه به جنبه کاربردی آنها میداند.
در آموزش و پرورش امروز دنیا، آموزش مهارتهای زندگی مقدم بر آموزش ریاضی و علوم و ادبیات و زبان و... است. در مدارس ما هر چند چنین بحثهایی در سطح تئوریک مطرح است اما جنبه تشریفاتی دارند. انتظار مدرسه و خانوادهها این است که بچهها معلومات تئوریک بیشتری کسب کنند. دانشآموز موفق دانشآموزی است که حافظه قویتری داشته باشد. در کنکور دانشگاه هم همین معلومات، رتبه دانشآموز را رقم میزند. در هیچ آزمونی خلاقیت و توان حل مساله و دیگر مهارتهای زندگی مورد سنجش قرار نمیگیرد. آموزش مهارتهای زندگی که اساس و پایه آموزش عمومی است در آموزش و پرورش ایران نقش چرخ پنجم گاری را بازی میکند. نادر منصورکیایی، مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس، راهکارهای ارتقای بهداشت روان و آموزش پیشگیری به کودکان و نوجوانان را به درستی تشریح میکند. او «آموزش رشدمدار» را در حوزه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی معرفی میکند؛ مطابق این رویکرد، به تغییرات جسمی و روانی-اجتماعی کودکان و نوجوانان در دورههای مختلف سنی توجه میشود و در طراحی الگوهای تربیتی مراحل رشد جسمی، شناختی، عاطفی، اخلاقی و دیگر
ابعاد وجودی کودکان و نوجوانان رعایت میشود.
اما مدارس بیاعتنا به این الگوها راه خود را میروند. آموزش و پرورش ایران به دو شاخه پرورشی و آموزشی تقسیم شده است. برخلاف انتظار این تفکیک، نقش تربیت و آموزش مهارتهای زندگی را در سیستم آموزشی تضعیف کرده است. یکی از اهداف آموزش و تمرین مهارتهای زندگی، ارتقای بهداشت روانی کودکان و نوجوانان است. آموزش این مهارتها سبب افزایش عزت نفس، بهبود رفتارهای اجتماعی و سازگاری اجتماعی، افزایش سازگاری با خانواده، افزایش مهارت حل مسائل شخصی و بینفردی میشود. اگر بچههای ما در مدرسه، توانایی حل مساله را یاد بگیرند و تمرین کنند میتوانند در برخورد با یک مساله و مشکل کوچک یا بزرگ راهحل مناسب و منطقی را پیدا کنند. در این صورت در مواجهه با مشکل سادهای مانند کم شدن نمره درس ریاضی به بنبست فکری نمیرسند و تصمیم منطقی میگیرند. خودکشی دانشآموزان دلایل و علل سادهای دارد و ربطی به نیهلیسم و یأس فلسفی و دیگر مسائل بزرگسالان ندارد. انتظارات غیرواقعی، سختگیریهای بیدلیل، محدودیت و فقدان فضای شاد و سرخوشانه برای تخلیه هیجان کودکان و نوجوانان و سیستم عبوس تکلیفمحور کودکان ما را به سمت افسردگی، پرخاشگری و در مواردی خودکشی سوق
میدهد. یکی دیگر از مهارتهای زندگی توانایی برقراری روابط بینفردی سازگارانه و دوستانه است. توانایی تصمیمگیری به کودکان یا نوجوانان کمک میکند که فعالانه در مورد اعمال خود تصمیم بگیرند و راهحلهای گوناگون را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند.
دیدگاه تان را بنویسید