تاریخ انتشار:
چرا رسانههای مجازی محبوبتر شدند؟
انتخاب شبکهای
ما همه هستیم، در دو جهان؛ «جهان واقعی - جهان مجازی». اما چندی است که جهان مجازی، دیگر از «مجاز» خارج شده و به عنوان یک «واقعیتِ» قطعی، خودنمایی میکند.
یکم: ما همه هستیم، در دو جهان؛ «جهان واقعی-جهان مجازی». اما چندی است که جهان مجازی، دیگر از «مجاز» خارج شده و به عنوان یک «واقعیتِ» قطعی، خودنمایی میکند.
مانوئل کاستلز، حق داشت که بگوید؛ «مفهوم قدرت، تغییر خواهد کرد، قدرتی که متکی بر یک جامعه شبکهای و بسیار گسترده است.» به یاد داشته باشیم که قبل از کاستلز از دانشگاه سوربن، موریس دوورژه، مفهوم قدرت را بازخوانی کرد و یکی از ارکان مهم آن را -پیش از ظهور وب و در دهه 70- متکی به «افکار عمومی» دانست. دوورژه، افکار عمومی را یک رکن از قدرت خواند، اما شاید کسی فکر نمیکرد که کمتر از چهار دهه، با ظهور شبکههای اجتماعی، قدرت، همان مبانی عمومی و Social را داشته باشد، ولی با این تفاوت که «سرعت» و «انتخاب» در آن حرف اول را بزند.
حالا با شبکههای اجتماعی یا وب2، عنصر سرعت در مقایسه با وب1 ، تغییر شکل اساسی داده است. اگر سرعت در وب1، «دوسویه» بود؛ در شبکههای اجتماعی با ظهور پدیده «گروهشدگی» به شدت تغییر کرده و جامعه را از یک ارتباطات بسیار سریع، برخوردار کرده است.
دوم: شبکههای اجتماعی را باید با عنصر دیگری شناخت که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است: «انتخاب».
در وب2، ارتباطگران که تا دیروز از آنان در وب1، به کاربران یاد میشد، دست به تولید محتوای مورد نظر خویش میزنند. گرچه این تولید محتوا نمیتواند رسانهای و حرفهای تلقی شود، اما لااقل، یک تولید محتوای شهروندی و ارتباطگرانه است. مهمترین مساله در مورد شبکههای اجتماعی- به ویژه در کشوری مانند ایران- این است که فضا را میشکند و بالاتر از آن اینکه؛ ارتباطگران را در برابر انتخابهای مختلف «آزاد» میگذارد. نکته در این است که در کشورهای توسعهیافته، شبکههای اجتماعی گاه به دلیل تولیدِ محتوای بسیار و گزاف، به یک پایه اصلی در آشوب اطلاعرسانی تبدیل میشوند، در حالی که در کشورهایی مانند ما، هنوز همه وجوه کارکرد شبکههای اجتماعی، بروز نیافته است.
واقعیت آن است که ما در نیمهراه هستیم و از اینرو، وجوه «سرعت و انتخاب» را از شبکههای اجتماعی بیش از «آشوب اطلاعرسانی» -در کشورهای توسعهیافته- تجربه میکنیم.
سوم: سابقه قدرتنمایی شبکههای اجتماعی در ایران به «پدیده پاشایی» معروف است که درباره آن، جامعهشناسان، تحلیلها و ارزیابیهای خود را مطرح کردند، اما به نظر میرسد کارکرد شبکههای اجتماعی رفتهرفته در ایران از «شکل مقطعی» به «شکل نهادی» در حال تغییر است. گرچه وجوه اشتراک هر دو میتواند در فضای واقعی ایجاد سونامی کند و قدرت شگفتانگیز را پدید آورد؛ اما نگرانیها از روی دیگر این سکه یعنی، برتری شایعه بر خبر را نیز، به حداقل خود رسانده است.
دلیل روشن این روند، پیوند وب2 به وب1 در ایران است. یعنی در شبکههای اجتماعی، مردم شاهد خبر به معنای حرفهای و ژورنالیستی آن هستند. در ایران، عضویت شهروندان و ارتباطگران در گروههای مختلف شبکههای اجتماعی، که عمدتاً جنبه دریافت خبر و آگاهیرسانی را دارد، از وب1 و از جریان خبری ژورنالیستی متقن و قابل اعتماد، بهره میبرند. به نظر میرسد این مساله، به شایستگی، توانسته است در شبکههای اجتماعی یا وب2 و گروههای مختلف، مخاطبان ایرانی را به یک آرامش نسبی و رفتار مدنی، سوق دهد. ما اینک، یک دموکراسیِ بسیار منطقی و حرفهای را تجربه میکنیم. انتخابات امسال، از آن جمله رویدادهایی بود که این رفتار حرفهای را توانست، به همه ما گوشزد کند.
چهارم: انتخابات، آینه و بازتابِ نگاه مردم یا همان ارتباطگران است. این نگاه، نشان میدهد در آینده، شکل ارتباطیِ امروز در فضای مجازی، چگونه خواهد شد؟ آیا تئوری مک لوهان در فضای تمرین دموکراسی ما با یکدیگر باقی میماند یا وب3 شرایط را تغییر میدهد؟
بر این اساس، اینک در سال 2016 مارشال مک لوهان نیست که ببیند جهان مجازی، تئوری بزرگ او را نیز بلعیده است. مک لوهان باید میبود و میدید پژوهشگران عرصه ژورنالیسم نگاهی دیگر به مثلث روزنامهنگاری انداختهاند و سه ضلع این مثلث، یعنی رسانه، مخاطب و رویداد در حال تبدیل شدن به یک دایره است، که در هر گوشه این دایره روابطی تو در تو و در هم تنیده میان این سه عنصر ایجاد کرده و رد پای مخاطب در همه این شکل دایرهای، به چشم میخورد.
پربیراه نیست اگر بگوییم که مخاطب، پیام را نیز در خود بلعیده و رسانه را نیز تابع خود کرده است و این در حالی است که هم از پیام و هم از رسانه تاثیر میگیرد. اما چه میشود کرد که در آستانه سال 2014 میلادی و تا رسیدن به تولد نسل سوم اینترنت در سال 2020 میلادی، مخاطب در نسل شبکههای تعاملی و اجتماعی، خود رسانه شده است. همه نیک میدانیم که بهار عربی یا بیداری اسلامی از خودسوزی یک دستفروش در تونس آغاز شد و از طریق فیسبوک جهانی را تکان داد و آدمیان را تحت تاثیر خویش نهاد. نسل شبکههای اجتماعی که به نام نسل دوم اینترنت شناخته میشود، فصلی از ارتباطات را گشود که تا سال 2020 میلادی میبایست از آن به تئوری «مخاطب، همان رسانه است» یاد کرد. عصری که بسیار پیچیده و دشوار است و به تعبیر نظریهپردازان ارتباطات هر شهروند در حال تبدیل شدن به یک «شبکهوند» است.
از این زاویه نگاه میتوان نتیجه گرفت که اگر مخاطبان دیروز با آمدن نسل اول اینترنت یا وب1، به ارتباطگران امروز تبدیل شدهاند؛ چندی است که به وسیله گسترش شبکههای اجتماعی در حال تبدیل شدن به ارتباطگران چندسویه به جای دوسویه هستند و میروند تا با آمدن وب3 به شبکهوندان تمامعیار تغییر شکل دهند.
معنای روشن این موضوع، تاثیر توامان شبکههای اجتماعی بر دو مقوله قدرت و اقتدار است. به دیگر سخن شبکههای اجتماعی نهتنها مفهوم قدرت را تغییر دادهاند که به وسیله مخاطبان چندسویه، اقتداری غیرقابل وصف در سطح اجتماعی و در پایین هرم قدرت پدید آوردهاند: راستی! آیا میتوان گفت شکل هندسی قدرت هم مانند ارتباطات، از هرم به یک دایره در حال تغییر شکل است؟
نتایج انتخابات اسفند -یا تغییر شکل هندسی قدرت- دو درس بزرگ را بر جای میگذارد: «درس اول برای سیاستمداران و درس دوم برای روزنامهنگاران.»
سیاستمداران باید بیاموزند که دوران «تاثیرگذاریهای یکسویه و خطی» به سر آمده است؛ آنچه مخاطبان بخواهند در دنیای امروز، نهایتاً راه خود را پیدا خواهند کرد و انسداد و برخوردهای بسته، مطلقاً پاسخ نمیدهد.
روزنامهنگاران باید بیاموزند که با مخاطبانی سر و کار دارند که هر یک به ارتباطگران تبدیل شدهاند؛ اگر تا دیروز مخاطبان، «سرمایه» روزنامهنگاران بودند، امروز، هم سرمایه هستند، هم یک «منبع خبر» و حتی با نگاه بسیار خوشبینانه، «رقیب». بنابراین، روزنامهنگاران تنها باید بکوشند «کیفیت تولیداتِ» خود را تغییر دهند تا اصولیتر دیده شوند و در فرآیند این دیده شدن، بتوانند انتخاب شوند و تاثیر خود را بر جای گذارند. رسانهها هم -به ویژه رسانههای چاپی و در کشوری مثل ما صدا و سیما- بهتر است از این نگاه یکسویه به در آیند که به صرف دریافت پیام از سوی مخاطب و برقراری ارتباط با آنان، کار به پایان رسیده است. این تصور به شدت، غلط است، زیرا واقعیت آن است که عصر شبکههای اجتماعی، آنچه در ایران در حال تجربه شدن است، «عصر انتخاب» است، ولی انتخاب در نهایتِ سرعت و با یک «روند آرام تمرین دموکراسی» و «تحمل حرفهای یکدیگر»، نقدِ موافقان و منتقدان با هم در هر موضوعی.
دیدگاه تان را بنویسید