آدرس ریسکپذیری
افراد چگونه تصمیم به سرمایهگذاری میگیرند؟
حجم متون مالی رفتاری طی دهه گذشته افزایش چشمگیری یافته است. نظریهپردازان مالی و اقتصادی گوشزد میکنند که در کنار بررسی سایر متغیرها، رفتار انسان را نیز باید در نظر گرفت. تحت پارادایم مالی رفتاری نوین، تصمیمگیرندگان رفتار عقلانی دارند و در پی حداکثرسازی مطلوبیت خود هستند که این رفتار عقلانی در برخی موارد دچار تعصبات رفتاری میشود.
در این میان سرمایهگذاران را میتوان از جهات متعدد به طبقات مختلفی طبقهبندی کرد، برای مثال هدف سرمایهگذاران حقیقی خرد میتواند انباشت ثروت برای خرید خانه، بازنشستگی، سفر و... باشد. برای سرمایهگذاران حقیقی بزرگتر، یعنی طبقه متوسط و ثروتمندانی که به دنبال متنوعسازی هستند، سرمایهگذاری فراتر از این حوزههاست و آنها به دنبال ایجاد فرصتهای کسبوکاری و مدیریتی شرکتها در ابعاد متناسب با ثروت خودشان هستند. در حوزه شرکتها البته مطابق با اساسنامه، میتوانند سرمایهگذاریهای متعددی انجام دهند که در حوزه شرکتداری مطرح میشود.
طبقهبندی دیگر میتواند از نظر میزان ریسکپذیری و افقهای متفاوت سرمایهگذاری باشد، یعنی عدهای از سرمایهگذاران به دنبال پذیرش ریسکهای بیشتر هستند و تمایل دارند در افقهای زمانی کوتاهتر، به بازدهی بالاتر دست یابند. در نتیجه، مهمترین پارامتر در تصمیمات سرمایهگذاری، ریسک و بازدهی سرمایهگذاریها، افق سرمایهگذاری افراد و ترجیحات فردی سرمایهگذاران است.
تفاوت زنان و مردان
اما یک پرسش اساسی که در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته این است که آیا زنان و مردان از نظر تصمیمگیریهای مالی متفاوت هستند؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت عمده تصمیمات سرمایهگذاری بر عهده عضوی از خانواده است که مسوولیت کسب درآمد را بر عهده دارد که به شکل سنتی در کشورمان، این مسوولیت بر عهده مردان خانوار است؛ اما در سالهای اخیر با توجه به نقشآفرینی بیشتر زنان در خلق درآمد در خانوادههای ایرانی، طبیعتاً این عدم توازن کمی متعادل شده است.
با وجود این، به شکل کلی میتوان اذعان کرد که در حوزه ترجیحات فردی و افق زمانی، تفاوتهای بنیادی بین زنان و مردان وجود دارد و در نتیجه سطوح ریسکپذیری این دو گروه نیز متفاوت است. از طرفی، تصمیمات هزینهای معمولاً بر عهده زنان خانواده است و در نتیجه، نقشآفرینی زنان در سمت مدیریت هزینهها بیشتر آشکار میشود در حالی که نقشآفرینی مردان، یا احیاناً فردی که منبع اصلی درآمد خانوار است، در سمت درآمدی منابع و مصارف خانوار خود را نشان میدهد.
از سوی دیگر هر فردی در زندگی تصمیمات مالی فراوان مرتبط با فعالیتهای خود میگیرد. همه افراد در انتخاب ابزارهای مالی رویه یکسانی را پیش نمیگیرند و با پیچیدهتر شدن بازارهای مالی فاصله بهوجودآمده بین این تصمیمات بیشتر شده است.
تحقیقات انجامشده در چند سال اخیر نشان میدهد به جز جنسیت، مولفههای موثر دیگری مانند سن، وضعیت اشتغال، تحصیلات و... رفتار افراد در بازار سرمایه را تحت تاثیر قرار میدهد. اما آیا سن و وضعیت اشتغال و تحصیلات اثراتی روی سرمایهگذاری افراد دارند؟ در خصوص سن، تحصیلات، طبقه اجتماعی، وضعیت اشتغال و... و اثرات آنها بر تصمیمات مالی افراد، پارامترهای متعددی دخیل هستند و نمیتوان سیاه و سفید به قضیه نگاه کرد.
مقولههایی به نام سواد مالی و در کنار آن، سواد سرمایهگذاری وجود دارند که نشان میدهند فرد برای اینکه بتواند بخردانه تصمیمگیری کند، باید مفاهیمی چون دارایی، بدهی، درآمد، هزینه، بودجهبندی، نرخ بهره، پسانداز، سرمایهگذاری و... را بداند و برای اینکه بتواند سرمایهگذاری متناسب با نمایه ریسک خود انجام دهد، باید ابزارهای مالی را بشناسد، قوانین و مقررات را بداند و در نهایت درک کند که در چه بازاری سرمایهگذاری میکند و ریسکهای مربوطه چیستند.
برای مثال، سالها قبل طرح بیمه سپردههای بانکی مطرح بود که تا سقف 100 میلیون تومان، سپردهها تضمین میشدند و در عمل، با ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری، مشخص شد که سپردههای بالاتر از این رقم، برای دریافت پول سپردهگذاری خود با چه مشکلاتی روبهرو بودند و این امر، به واسطه ناآگاهی از شرایط قانونی حاکم بر سپردهگذاری، دریافت پول را برای ایشان با مشکلاتی روبهرو کرده بود.
در بازارهای هدف سرمایهگذاری، این پیچیدگیها بیشتر نیز هستند که ورود به آنها مستلزم بررسی همهجانبه است. از طرف دیگر، زنان خانوار با توجه به تغییر نقشی که اخیراً با آن روبهرو شدهاند و در سمت درآمدی نیز نقشآفرینی میکنند، بیشتر وارد حوزه سرمایهگذاری شدهاند و ویژگیهایی از قبیل ریسکپذیری کمتر، افق زمانی طولانیمدتتر و... را که مختص بانوان است، همراه خود به بازارها آوردهاند که چون این پدیده، موخر است، مستلزم بررسیهای آماری و کارشناسی بیشتری است.
اما پرسش دیگر این است که آیا دانش مالی پایین پیامدهای اساسی در پی خواهد داشت؟
در تشریح این پرسش باید عنوان کرد که شرایط اقتصادی کشور نسبت به گذشته تغییرات شگرفی داشته است. در گذشته، افراد بسیاری میتوانستند بدون منبع درآمدی، در کنار خانواده اصلی خود به زندگی ادامه دهند و نیازی به منابع درآمدی چندانی نداشته باشند، اما با تورمهای سرسامآور، سبک زندگی نوینی که در جهان حاکم شده و در شهرهای بزرگ نیز اتفاق افتاده است، عدم تناسب درآمد و هزینهها که باعث شده است خانوادههای تکدرآمد نتوانند منابع درآمدی کافی برای تامین هزینهها داشته باشند، همگی موجب شده نیاز به سواد مالی و سرمایهگذاری و اشتغال در میان تکتک اعضای خانوار افزایش یابد و منبع درآمدی بدون دانش سرمایهگذاری مناسب، قادر نخواهد بود افراد را به آزادی مالی برساند.
اما میتوان نکات فوق را به این شکل جمعبندی کرد: با موجهای شدید تورمی در کشور، طی نیمقرن گذشته، تغییر نقش بانوان در تولید درآمد و مدیریت مالی خانوار و همچنین نیاز به اشتغال اکثر اعضای بالغ خانواده به دلیل افزایش شدید هزینهها، ترکیب جنسی و سنی اشتغال و به تبع آن، نیاز به سرمایهگذاریهای هوشمندانه باعث شده است، نیاز به سواد مالی و سرمایهگذاری برای تمام اعضای خانواده و از سنین پایین احساس شود؛ افراد باید از سنین کودکی با مفاهیم مالی و سرمایهگذاری، مدیریت هزینهها، ریسک، بودجهبندی، بازدهی و... آشنا شوند تا در دنیای پر از تلاطم و شرایط کشور که همواره تورمی بوده است و با بحران پاندمی اخیر تورمی که در سراسر جهان فراگیر شده است، از پس مدیریت منابع و مصارف، و نیز اقدامات سرمایهگذاری خود برآیند.
همچنین مقوله آزادی مالی از اهمیت بسزایی در جهان امروزی برخوردار شده است و افراد نمیتوانند از این مقوله عقب بمانند.