جامعه قوینمای ضعیفکش
چرا حقوق ضعیفان را پایمال میکنیم؟
خشونت در جامعه ما، به دلیل نوع حکومتهای استبدادی که در طول تاریخ بر کشور ما مستولی بودهاند و زورگویی و سلطهگری و فشارهایی که بر انسان ایرانی وارد شده؛ ریشه فرهنگی و تاریخی دارد و میتوان گفت در جامعه نهادینه شده است. امروز هم عوامل متعددی در جامعه وجود دارند که خشونت میآفرینند و آن را تشدید میکنند؛ وضعیت اقتصادی، شرایط سخت تامین معیشت، بیکاری، فقر، گرانی، تورم و همه این مسائل باعث شده که خشونت دوچندان شود.
برخی مردمشناسان مثل خانم «مارگرت مید» و «گریگوری بییتس» تحقیقاتی داشتهاند و وضعیت شیر دادن مادر به فرزند و مواردی از جمله اینکه مادر رفتار خوبی با نوزاد دارد یا بداخلاقی میکند، آیا حین شیر دادن فرزند را نوازش یا با او تندی میکند، را بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که نحوه شیردهی مادران بر افزایش خشونت فرزندان موثر بوده است. در قبیلهای که در آن، مهربانی و عطوفت و صلحجویی رواج داشته، بررسی «مید» نشان میدهد که مادران مدت طولانی فرزندان را شیر میدهند و حین شیردهی آنها را نوازش میکنند و آواز میخوانند و اگر هم بتوانند، تا چهارسالگی نوزاد را شیر میدهند.
در کشور ما اما اغلب مادران چگونه و با چه رفتارهایی به فرزندان شیر میدهند؟ خود مادران چه وضعیتی دارند؟
در حال حاضر اگر وضع معیشت و گرانی و تورم و برنامههای صداوسیما و اخباری را که منتشر میشود، مروری کنید، میبینید حتی یک لحظه شادیبخش یا یک روز بدون دغدغه از جامعه ایران دریغ شده و جامعه را نااطمینانی و اخبار منفی و نگرانکننده دربر گرفته است.
عوامل متعدد از جمله فشارهای اقتصادی که وجود دارد، باعث شده مردم هر روز فقیرتر شوند و بسیاری از خانوادهها حتی در تامین نیازهای اولیه خود هم درماندهاند.
در چنین شرایطی چرا از نگهبان آسایشگاه سالمندان بروجرد انتظار دارید با سالمندان خوب برخورد کند؟ در خوابگاه و آسایشگاه، کسی که مسوول است و پرستار و نگهبان است در همین شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی میکند و اگر جز این رفتار شود باید تعجب کرد.
باید بگویم که در جامعه ما تئوری چرخش در خشونت حاکم است. یعنی از خشونت، خشونت زاده و تشدید میشود. هرجا که میروید، خشونت میبینید. چه آسایشگاه سالمندان باشد، چه نحوه رفتار رئیس با کارمند، برخورد راننده تاکسی و... چون فشارهای اقتصادی و روانی آنقدر زیاد است که شادی را از درون جامعه برده است؛ در نتیجه از در و دیوار خشونت میبارد که یکی از موارد آن را در آسایشگاه سالمندانی که فیلم قدیمی آن اخیراً منتشر شده میبینیم.
کسی که در آسایشگاه کار میکند علاوه بر اینکه باید مشقات کار برای افراد سالمند و معلول را تحمل کند، درگیر معیشت خودش و مشقات اقتصادی هم هست. مگر این فرد چقدر حقوق میگیرد که بتواند از عهده هزینههای گزاف زندگیاش برآید؟ در نتیجه چنین شرایطی، با اندک اتفاقی، پرخاش و خشونت میکند.
همین چند روز پیش در فیلمی دیگر، دیدیم که استاندار آذربایجان شرقی را سیلی زدند که این بازی، بازی قوی و ضعیف نبود، بازی قوی در برابر قوی بود. در جامعهای که چنین اتفاقاتی میافتد، وضع ضعیفترها مشخص است.
بهطور کلی باید بگویم که خشونت از درون خانواده شروع میشود و بالا میآید و عرض کردم شرایط ما طوری شده که در جامعه، از در و دیوار خشونت میبارد و همه شاهدند که خشونت جاری است!
تاکید جامعهشناسان این است که فراموش نشود خشونت نه امری فطری، نه ذاتی و نه ارثی و نژادی است بلکه پدیدهای کاملاً اجتماعی است و همه عوامل در جامعه ما خشونت میزاید. گرانی و فقر و بیکاری و نبود آزادی و... زمینهساز خشونت هستند. بنابراین، در چنین جامعهای نباید تعجب کرد که در آسایشگاهی نسبت به سالمندان، پرخاش کردهاند و کتکشان زدهاند.
هوایی که الان در جامعه ما میگردد و فضایی که برقرار است، خشن و آلوده است که در نتیجه آن، چیزی که در فیلم آسایشگاه دیدیم و دیگر موارد مشابه، رخ میدهد.
در مدارس و مراکز آموزشی هم خشونت وجود دارد؛ البته الان مدارس نسبت به گذشته فرق کرده و وضعیت بهتر شده است. زمانی بود که دانشآموزان فلک میشدند و بسیار از دست معلم و ناظم کتک میخوردند ولی الان در حدی کاهش یافته که مثلاً در روستاها، معلم توگوشی به دانشآموز خاطی میزند.
بهطور کلی، در ایجاد وضع کنونی، همه، از رئیسجمهور که در رده بالای مسوولیت قرار دارد تا پدر و مادر در خانوادهها نقش دارند. فرهنگ ما هم اصولاً فرهنگ خشونت است. شاه دستور میداده و همه باید اجرا میکردهاند. اینجا از اصطلاح قوینمای ضعیفکش استفاده میکنم و در تشریح آن مثالی میآورم: کارمند جلوی رئیس تملق او را میگوید و به زیردستان خود، زور میگوید. فرد میگوید حالا که زورم به مقام بالادست نمیرسد، به زیردست که میرسد! چاپلوس نسبت به اقویا و زورگو و متعدی نسبت به ضعفا شدهایم و این، از خانواده شروع میشود. پدرانی که سلطهگر هستند، نحوه شیردادن مادر و مجموعه عوامل، این شرایط را میآفریند.
علاوه بر این، زندگی شهری ما هم آرامش ندارد. شما در تهران خشونت بیشتری از مشهد و از مشهد بیشتر از دیگر شهرهای کوچکتر میبینید؛ چون شهر با شتاب متغیر تندشونده در حرکت است. ضمن اینکه خودِ زمانسنجی و ساعت هم عصبانیت میآورد. ما در طول روز، دائم به ساعت نگاه میکنیم. یک زن را در نظر بگیرید که از صبح که از خواب بیدار میشود، برای امور خانواده و شغلی لحظهای نیست که در تکاپو و تقلا نباشد. زنان کارمند در هفته 72 ساعت کار میکنند! این شرایط و سختیها، خشونت میآورد.
برنامههای صداوسیما، فیلمهای اکشن و سریالها همه خشونت میآورد و کرونا هم که دو سالی میشود شیوع پیدا کرده، درست است که مزید بر علت شده است اما فشار اقتصادی نقش بسیار پررنگی دارد. گرانیها، فرهنگ، خانواده، حکومت، دولت، وضعیت اقتصادی و معیشتی، برنامههای تلویزیون، سخنرانیها و نبود آزادی همه خشونت بر خشونت میآفریند.
به کرونا اشاره کردم. این نکته را یادآور میشوم که شیوع این بیماری و شرایط و محدودیتها و تنگناهایی که ایجاد شد، تبعاتی منفی داشته اما سوالم این است که مگر قبل از کرونا خشونت و قتل و تجاوز و تعدی نبود؟
حالا در این شرایط، شاید از من بپرسید که چه باید کرد؟ پاسخم این است که باید وضع اقتصاد بسامان و بیکاری رفع شود و متاسفم که باید بگویم برای حل این مشکلات، در جبین کسی نمیبینم که بخواهد کاری بکند! نیاز است که در جامعه، شادی و نشاط ایجاد شود. شوق به ازدواج باید در جوانان وجود داشته باشد ولی میبینیم که آمار میدهند پسران دو برابر بیشتر از دختران ازدواج نکردهاند یا اینکه میگویند طلاق 25، 30 درصد شده است. مگر اینها شوخی است؟ حالا بگویید وقتی چنین شرایط اقتصادی وجود دارد کسی میتواند شادی کند؟ میتواند ازدواج کند؟
اینکه میگویم از در و دیوار خشونت میبارد، سخنی گزافه نیست و متاسفانه امیدی هم به تغییر این شرایط ندارم. ما در رده صد و چهلم کشورهای شاد دنیا هستیم و بدیهی است که نبود شادی خشونت میآورد. اما مردم به چه چیزی دلشان را خوش کنند وقتی حتی میوه و گوشت و برنج و تخممرغ و شیر نمیتوانند بخرند؟ وقتی توی گور میخوابند و وقتی دختران و زنان کارتنخواب داریم، چطور میشود شاد بود؟