شناسه خبر : 39003 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تغییر در سیاستگذاری مصرف آب

اکوسیستم دریاچه ارومیه چگونه احیا می‌شود؟

 

مسعود باقرزاده‌کریمی/ تالاب‌شناس و عضو ستاد احیای دریاچه ارومیه

پروژه احیای دریاچه ارومیه هرگز پروژه‌ای شکست‌خورده نیست. دستاوردهایی که ما بعد از تشکیل ستاد احیا و حتی قبل از ستاد احیای دریاچه ارومیه در اواخر دهه 70 داشتیم که آغاز توجه و مراقبت از دریاچه بود، دستاوردهای بزرگی است. این دستاوردها می‌تواند پله‌ای محکم برای رویکردهای بنیادی برای مدیریت سرزمین باشد. در ایران ما برای گذر از شرایط سخت موجود، بی‌تردید باید روند اشتباه سیاستگذاری بر مبنای مصرف منابع طبیعی و آب و خاک را تغییر دهیم. نگاه به آب و کشاورزی نیز باید تغییر کند. تاسف‌برانگیز اینکه همه دارند این ایده را مطرح می‌کنند و همه می‌دانند این نگرش به مدیریت سرزمین چقدر زیانبار است اما عملاً کاری از پیش نمی‌رود و هر کس راه خود را می‌رود. از سویی تمام الگوهای تغییر یا مثال‌ها و ادله و شواهد برای اینکه بتوانیم یک نماینده مجلس، وزیر کشاورزی، استاندار یا یک بهره‌بردار محلی را برای تغییر رویه‌ها قانع کنیم، در دریاچه ارومیه مستند شده و موجود است. جمع‌بندی خیلی ساده چنین بن‌بستی این است که وزارت نیرو و حاکمیت به طور کلی آب را باید سه قسمت کند تا همه مردم واضح بدانند مسوولیت حاکمیت در قبال آب چیست: یک: تامین آب شرب سالم و کافی برای مردم. دوم: تامین و حفظ آب پایه در اکوسیستم که هم محیط‌زیست بتواند به فعالیت ادامه دهد و هم اینکه بتواند توسعه را پشتیبانی کند. برای مثال اگر قرار است شهری در حاشیه دریاچه ارومیه یا اطراف تالاب گاوخونی یا تالاب بختگان یا جای دیگری توسعه پیدا کند، نه تنها دریاچه و تالاب باید بتواند آن شهر را حمایت کند بلکه مزاحمتی هم با تولید گرد و غبار و... برای مردم آن شهر نداشته باشد. سوم: تامین آب مصرفی برای بخش‌های مختلف کشور. از این به بعد که آب سوم را حاکمیت چطور تقسیم کند به سیاست‌های کلان کشور برمی‌گردد. اینجا ما نمی‌توانیم وزارت نیرو یا وزارت جهاد کشاورزی یا سازمان محیط زیست را بابت عملکردشان محکوم و مواخذه کنیم. بلکه باید هر سه را یکجا محکوم کرد. علت هم این است که سیاست‌های کلان کشور این است که وزارت نیرو و جهاد کشاورزی را وادار می‌کند که کشاورزی را توسعه دهد. بنابراین باید آب مورد نیاز را تامین کند. اگر رویکردها به سوبسیدها مثلاً آب و برق و انرژی طور دیگری بود یا نگاه ما به توسعه بر محوریت کشاورزی متفاوت از وضعیت فعلی بود، این تقسیمات طور دیگری اتفاق می‌افتاد. اما هر رویکرد سیاستگذاری‌ای داشته باشیم این دو قسمت اول ثابت است. یعنی فرق نمی‌کند این دو رویکرد در کجای جهان باشد. می‌خواهد در آمریکا یا سوریه یا ایران یا شوروی اتفاق بیفتد.

در مورد دریاچه ارومیه پرسش‌هایی مطرح است. مثلاً رسانه‌ها و مردم به درستی این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا سیاست‌ها برای احیای دریاچه ارومیه و صرف هزینه‌ها در این زمینه موفق نبوده است؟ ستاد احیای دریاچه ارومیه این شفافیت را در سطوح کلان حکمرانی ایجاد و تاکید کرد که تکلیف شما برای مدیریت سرزمین اینگونه است که نیاز آبی این دریاچه بزرگ سالانه 1 /3میلیارد‌متر‌مکعب است. اگر همه برای حفظ دریاچه ارومیه شعار می‌دهند که آن را حفظ کنند باید این آب را به هر شکلی که شده، تامین کنند. اگر قرار است به عدد 1 /3 میلیارد‌متر‌مکعب نیاز آبی دریاچه برسیم و از سویی به طور دائم در حوضه آبریز آب مصرف می‌شود، به این ترتیب بر اساس آن‌چیزی که طرح‌های چندگانه ستاد احیا برای تامین نیاز آبی دریاچه است، می‌توانید آب دریاچه را تامین کنید. وقتی چنین طرحی و چنین ستادی تشکیل شد و مختصات آن به همه ارکان ساختار مدیریت اجرایی استانی و کشوری داده شد، همه آن را قبول کردند. مثلاً تاکید شده که باید در نحوه کشاورزی تغییراتی ایجاد شود، آب بازیافتی باید به فلان روش وارد شود. چون سالیان سال از حق‌آبه دریاچه مصرف شده، باید یک آب اضافی نیز به دریاچه وارد شود. بنابراین اگر پیشتر قرار بوده 600 میلیون متر‌مکعب آب از حوضه زاب برای کشاورزی تامین شود، پس حالا حق ندارید کشاورزی را توسعه دهید. بنابراین آن 600 میلیون مکعب را باید به دریاچه منتقل کنید تا عقب‌ماندگی و بدهکاری آب و حق‌آبه از‌دست‌رفته تامین شود! همه نهادهای زیربط و ذی‌نفعان بعد از شنیدن چنین ایده‌هایی قبول کردند و گفتند بسیار عالی است! حالا اگر یک دولتی از یک طرف می‌گوید؛ بعد از تامین آب شرب، تامین آب محیط‌زیست و اکوسیستم اولویت دوم است اما از سوی دیگر کشاورزی را توسعه می‌دهد، دیگر تقصیر ستاد احیای دریاچه ارومیه، دانشمندان آب و متخصصان محیط‌زیست نیست. باید این رویه‌های دوگانه و متضاد را به شکل ساختاری اصلاح کرد.

ستاد احیای دریاچه ارومیه در دولت‌های آقای روحانی در واقع قدرت اجرایی رئیس‌جمهوری را داشت. از سویی وزارت کشاورزی اساساً میل نداشت که تخصیص آب کشاورزی کم شود. در حد معاون وزیر رسماً مخالفت می‌کردند. اکنون هم مخالفت خود را پنهان نمی‌کنند اما مجبور شدند کاهش 40درصدی مصرف آب در کشاورزی را در حوضه‌ آبریز ارومیه بپذیرند. از سویی اصرار بر این نگرش بخشی و بی‌توجهی به ابعاد اکوسیستمی آب و اثرات آن بر حیات سرزمینی، بی‌تردید به مرگ سرزمینی منجر خواهد شد. در گفت‌‌وگویی که با وزیر کشاورزی داشتم، پیرامون دریاچه ارومیه و بحث مصرف آب کشاورزی چنین بحث‌هایی داشتم که در ستاد احیای دریاچه ارومیه همه چیز شفاف شده است. باید وزارت کشاورزی تصمیم بگیرد آیا همچنان می‌خواهد در بر همان پاشنه قبل بچرخد؟ باید این واقعیت را قبول کرد که نهادهای مختلف سیاسی و اقتصادی در ساخت مدیریت کشور به اسم اشتغال‌زایی و حمایت از تولید و... کماکان کشاورزی زیر 30 درصد بهره‌وری را با استفاده از 85 درصد آب حوضه پیش می‌برند. اما ما تاکید داریم که دستگاه‌های بزرگی مثل وزارت کشاورزی باید آمادگی تحول را داشته باشد و از قضا هیچ حوضه آبی به اندازه حوضه آبی دریاچه ارومیه آماده تغییر و تحول نیست. همه چیز در این حوضه شفاف و همه سنگ‌ها کنده شده است. من در یک تحلیل تاکید کرده‌ام که اگر می‌خواهید رویکرد مدیریت ‌به‌هم‌پیوسته آب کشور را عملیاتی کنید، حوضه آبی ارومیه آماده آغاز چنین تحولی است و هیچ عذر و بهانه‌ای در این زمینه وجود ندارد و نقشه راه در این زمینه تکلیف همه را مشخص کرده است. شورای هماهنگی این حوضه که کار قانونی می‌کند نیز در حال شکل‌گیری است. ما به وزیر کشاورزی تاکید می‌کنیم اگر شما می‌خواهید در کشور توسعه پایدار اتفاق بیفتد باید نگاه‌های بخشی را کاملاً اصلاح کنید. من خوشحال هستم که وزیر جدید کشاورزی تخصص آبخیزداری دارند چراکه ایشان بیش از هر کسی مساله آب و روش بهبود وضعیت آن را درک می‌کنند. ایشان می‌دانند که اگر می‌خواهند کشاورزی را توسعه دهند و عدد هفت میلیون هکتار اراضی کشاورزی را اضافه کنند، به این معنی است که این کار معادل 15 میلیارد مترمکعب آب اضافه است. در شرایط فعلی آب کم داریم و در حوضه دریاچه ارومیه 5 /12 میلیارد آب دریاچه را کم داریم و حدود 5 /1 میلیارد آب زیرزمینی کم داریم و در نهایت 14 میلیارد متر‌مکعب آب باید به حوضه آبریز ارومیه بیاوریم و با صرفه‌جویی شدید تازه به آب پایه برسیم. این در حالی است که بارش باران برای تامین آب تجدیدپذیر سالانه با آماربرداری 10 سال قبل هفت میلیارد است. البته اکنون در تحلیل جدید همکاران ما معتقد هستند این نیاز 5 /5 میلیارد متر‌مکعب است. ما باید خودمان را با این شرایط تطبیق دهیم و سازگار شویم تا تاب‌آوری خود را بالا ببریم و بتوانیم به شکل عادی زندگی کنیم. اگر چنین ادعایی صحیح باشد که مثلاً هفت میلیون هکتار اراضی کشاورزی باید به اراضی کشاورزی اضافه شود، باید تردید کرد چراکه بدون آب چنین امری محال است و ما در این حوضه آبریز با چنین چالش بزرگی مواجه هستیم. در خوزستان نیز چنین مشکل بزرگی داریم و اکنون دارند بر کشت پاییزه اصرار می‌کنند. وقتی آب نیست چنین اصراری کمی عجیب است.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها