پشت صحنه
ارتباط رفتار بازارهای مالی با بحرانهای اقتصادی چیست؟
فرزین زندی: مینی سریال آلمانی محبوب Bad Banks، ساخته «اولیور کینل» در قالبی جذاب و با داستانی گیرا، چوب در لانه زنبورها کرده است.
کینل، در پی آن است نشان دهد که طمع سیریناپذیر شبکههای پنهان و آشکار مالی-سیاسی، دست در دست سیاستمداران فاسد، بخش خصوصی رانتی، سیستم بانکی و پول سمی چگونه میتواند با زد و بند و تشکیل شرکتهای صوری، اقتصاد را گروگان این گروهها کند و مردمی را که هستی خود را در گرو بانکها و نهادهای مالی قرار دادهاند به بازی بگیرند. این گروهها با معاملات مالی گسترده، ادغام بانکها و در نهایت کلاهبرداری بانکی سروکار دارند که موجب فروپاشی سیستم بانکی آلمان میشوند.
همانطور که مشخص است، نام این سریال از مفهوم «بانک تسویهکننده» یا عبارت انگلیسی Bad Banks به معنی لغوی «بانکهای بد» برداشته شده است. نام تلویحی بانکی که بهطور غیرمستقیم در خدمت جامعه و دولت بوده و وظیفهاش جمعآوری و ساماندهی داراییهای سمی نظام بانکی است. داراییهای سمی، آن دسته از داراییهایی هستند که ارزش واقعی آنها پایینتر از ارزش ذاتی خود بوده، از نقدشوندگی پایینی برخوردارند و به نوعی باعث انجماد و قفل شدن منابع بانک شدهاند. بانکهای تسویهکننده یا Bad Banks را اغلب دولتها و موسسات مالی غیردولتی راهاندازی میکنند و وظیفه دارند پس از مطالعات دقیق انواع اوراق بانکی کمارزش تا بیارزششده را از بانکهای کلیدی که دارای سیستمیک ریسک بوده و جایگاهی حیاتی برای کشور یا شرکت مادر /کارفرما دارند، خریداری کرده و از بازار خارج کنند تا موسسه مربوطه بتواند دوباره روی پای خود بایستد.
جمع این عملیات هدفمند اقتصادی یعنی خریداری ضرر یا «ضررزدایی» از طریق Bad Bank ها عامل جلب اعتماد دوباره بین بانکها میشود تا این موسسات دوباره و چون گذشته به یکدیگر وام بدهند. این امر بسیار مهم و حیاتی بینبانکی در دوران بحران اقتصاد جهانی سال ۲۰۰۹ به سطح بسیار خطرناک و مخربی رسید و از عوامل راکد شدن پول در بازارها به شمار میرود.
شخصیتهای داستان در این سریال، افرادی شرور و بازیچه دست دیگراناند که دروغگویی و جاهطلبی، بخشی از وجودشان است و در این مسیر، فراتر از ملاحظات اخلاقی گام برمیدارند. آغاز Bad Banks درست مانند ورود به یک فیلم در ژانر فاجعه (Disaster) اتفاق میافتد، با این تفاوت که مصیبت اصلی در اینجا یک بحران «مالی» عظیم است: از آنجا که بخشهای خبری در تلویزیون نسبت به سقوط وضعیت بانکی در کشور، از ورشکستگی هلدینگ برادران لمن که پنج برابر بدتر خواهد بود، هشدار میدهند، جمعیت خشمگین که در اطراف دستگاههای خودپرداز شهر میچرخند، درمییابند که هیچ پول نقدی باقی نمانده است و همین عامل، جرقه شورش در خیابانهای منطقه مالی فرانکفورت، معروف به «والاستریت آلمان» و ناپدید شدن شهردار لایپزیگ را میزند.
در چنین فضایی، تصور میشود که هر کس کتوشلوار و کراوات به تن دارد، یک بانکدار و در نتیجه، هدفی مناسب برای اوباش خشمگین است. حتی با وجود استفاده از گاز اشکآور و موانع بسیار، پلیس نمیتواند خیزش اعتراضی مردم را مهار کند. در این میان، چهرهای که خشماش را بهتنهایی زیر سایه یک هودی پوشانده است، خود را به ورودی فرعی دفتری واقع در یک ساختمان بلندمرتبه میرساند. ژانا (پائولا بئر) بانکدار جوان که شخصیت اصلی ماجراست و قرار است دوستش داشته باشیم، کمتر از دیگران خطرناک نیست. هنگامیکه در راهروهای پر از کاغذ و ضایعات شرکت خودش در حال حرکت است، همکارش که از بحران مالی شوکه شده، او را به خاطر این فاجعه سرزنش میکند.
سکانس بعدی، فلشبکی به هشت هفته پیش از روز شورش میزند که در آن، «ژانا» ظاهراً به دلیل تنگ کردن جای مدیر اجرایی سکسیت، شرکتی که در آن فعالیت میکند، از شغل خود در یک شرکت کاملاً باپرستیژ در لوکزامبورگ اخراج شده؛ در محیطی که اخراج از آن بیشتر شبیه به مرگ است، او کاملاً تحقیر و ویران شده. اما پس از این اتفاق، یک پیشنهاد غافلگیرکننده برای کار در یک بانک سرمایهگذار در فرانکفورت، از سوی رقیب کارفرمای قبلیاش به ژانا ارائه میشود. در اینجاست که تیزری آخرالزمانی، خبر از یک معمای جذاب و توطئهآمیز میدهد: ژانا، شخصیت اول سریال که کاربلد و خبره به نظر میرسد، چگونه میتواند باعث ورشکستگی و این همه ویرانی شود؟
او که حالا در شرکت سرمایهگذاری «دویچه گلوبال» فرانکفورت استخدام شده، درمییابد که در واقع، برای یک سرمایهگذار بانکی که در اصل، سردسته یک باند است مشغول به کار شده است.
کلیشههای قدیمی در مورد آلمانیهای میانهرو و پرهیزکار را فراموش کنید: «گابریل فنگر» (با بازی بری آزما) در این سریال، شبیه یک آمریکایی تمامعیار است. او به تاسی از تام کروز، این احساس را به وجود میآورد که مردی است با ذهنی باز و توانا به انجام هر کار ممکن. محل کار جدید ژانا، قرار است دوباره یاغیهای بزرگی را تربیت کند و به همین سبب، رهبر جدیدی به نام گابریل فنگر را به خدمت گرفته تا کارمندان خود را پشتیبانی کند. «لابلان» با ادبیاتی خاصی به ژانا ندا میدهد که «شغل تو به باندت بستگی داره، نه به بانکات» و «من، بخشی از باند تو هستم» که به نظر میرسد تهدیدی در میان است. با راهنماییهای کریستل، ژانا بهسرعت جایگاه برجستهای را در این شرکت به دست میآورد و نقش مهمی را در یک پروژه پرمخاطره ایفا میکند.
Bad Banks به همهچیز از جمله روابط جنسی، مواد مخدر، پولهای نامشروع، کلاهبرداری، رانت، زد و بند با سیاسیون، باجخواهی، جعل، تهدید، دروغ گفتن در مورد همه چیز و رسوایی تکیه میکند، اما فاصله مخاطب با آن، بستگی به نحوه پاسخ دادن به سوال پیش رو دارد؛ آیا ترجیح میدهید که همراه یا علیه عامه مردم باشید؟ بیشترِ ما دوست داریم پشت قهرمانان جذاب و شخصیتهای آسیبدیدهای که برای چرخاندن زندگی خود میجنگند بایستیم. اما گاهی اوقات یک داستان، چنین گزینهای را برای ما فراهم نمیکند. در عوض، گاهی ممکن است لازم باشد خود را برای سقوط غمانگیز یک شخصیت محبوب آماده کنیم یا در انتظار تماشای یک عوضی باشیم که آیندهای درخشان برای خود رقم میزند. Bad Banks، حداقل از سه قسمت اول، در دسته دوم قرار میگیرد.
ژانا، شاید در ابتدا شخصیت مطلوب مخاطب است، اما داستان دوست ندارد مخاطب بهآسانی با او همراه شود. چرا که او مجبور به معامله با شیطان میشود. سوال: آیا فعالیت در بخش مالی، زمینه جذب هیولاهای خونخوار را فراهم میکند یا اینکه شغل آدمها، روح زیبای آنها را میمکد و تفالهای بیش، از یک انسان باقی نمیگذارد؟ روشن است و ما میدانیم که توافق ژان با کریستل معاملهای با شیطان است، اما چیزی که نامشخص است دلیل آن است که او با این نظر راحت است.
نکته بارز این درام تلویزیونی، شخصیتهای سایهای است که هیچ یک را نمیتوان قهرمان یا شیطان مطلق نامید هرچند که نزدیکترین شخصیت به جایگاه قهرمان نیز، کمی لغزش دارد. ویژگی بارز دیگر این داستان، درنوردیده شدن مرزها در این بحران مالی است که پای فرانکفورت، بروکسل، لوکزامبورگ، لایپزیگ و حتی لندن را نیز به میان میکشد.
ژانا که کاملاً تحت کنترل فنگر است بهزودی متوجه میشود که در نبرد قدرت میان مدیران بلندپایه شرکتهای رقیب، تنها یک گروگان است؛ اما از قربانی شدن امتناع میورزد. او با آموختن اینکه وجدان، مانعی برای پیشرفت حرفهای در جهان امروز است، میخواهد انتقام خود را از این مدیران بگیرد؛ هرگز فراموش نکنید چه خسارت وحشتناکی به کل جامعه زده میشود. سرخط اصلی داستانِ «الیور کینل»، نویسنده سریال، نه درسی از یک لغزش، بلکه گوشزدی در مورد یک سقوط آزاد اخلاقی است. در این سریال، تعلیق وجود دارد اما حقهها را شاید نتوان شبیه به یک درام شبانه قرن بیست و یکمی به عینه دید. به همین دلیل Bad Banks برای چنین جایگاهی به نظر، پرجنبوجوش و کمی بیقرار است. مخاطب، غرق شدن ژانا در یک وضعیت غیراخلاقی را دنبال میکند، اما هنوز با او همدل است، زیرا در اینجا بهعنوان یک زن جوان، وی تحتفشار روانی، توهین و تحقیر قرار دارد. اما همدردی مخاطب به شکلی به بوته آزمایش گذاشته میشود که برای مدیوم تلویزیون بسیار نادر است.
سوال آشکار در طول سریال این است که آیا ژانا برای زنده ماندن در یک فضای جنایی مجبور است روشی ایدهآلگرایانه را به کار ببندد و خود را به دل آتش افکند، یا در همین ابتدای کار، اتحادی منطقی را برای رها کردن خود تشکیل میدهد؟ طبیعتاً تیم ژانا کاملاً چندان کارآمد نیست؛ از جمله شوهر کتکخورده آدام پول (آلبرشت شوچ) و تائو هوانگ (مای دونگ کیو) که پشت عینک و پوشش متیناش، یک ماجراجوی جنسی پنهان شده است که ژانا از آن متنفر است. با انباشته شدن ریسکها «دویچه گلوبال» از طریق یک شرکت صوری مستقر در بحرین رسماً آشغالهای خود را به آنها میفروشد و اینجاست که ژانا به لبه پرتگاه نزدیکتر میشود.
همانطور که بسیاری از سریالهای با مضمون افشای اطلاعات و رموز مخاطب قابلتوجهی دارند، آنچه Bad Banks را به یک سریال شاخص تبدیل میکند، سبک سینمایی آن است. «کریستین شوچو» کارگردان و «فرانک لام»، فیلمبردار چیرهدست سینما، این فیلم را با نمایی پرتحرک و با فضایی نسبتاً سرد، تبدیل به اثری هنری-تجربی کردهاند تا محصولی صرفاً سرگرمکننده.
Bad Banks محصول مشترک شبکه ZDF آلمان و Arte، کانال برنامهریزی فرهنگی اروپاست و کمتر از یک ماه پس از پخش فصل نخست آن، سفارش فصل دوم آن نیز به سازندگان ارائه شد. هر قسمت این مجموعه حدود 50 دقیقه است، و شما هر لحظه میتوانید احساس کنید که داستان بیشتر و بیشتر به سمت روندی شیطانی و فسادآور در حرکت است بهگونهای که از اپیزود دوم، سریالی که مملو از گرههای اطلاعاتی و معمایی است، رفتهرفته دست کوسههای تشنه به خون را که دیگر از هم شرم نمیکنند رو میکند. سریال، فاقد طنز و جذابیتهای خاص بصری است، اما دقیقاً به صورتی کنجکاوانه، در پی نور تاباندن به راههایی است که آدمهای موفق در شرایطی مملو از فساد یا راستی، میپیمایند.
منابع:
1-https: / /www.ft.com /content /b93a4e4c-507c-11e9-9c76-bf4a0ce37d49
2-https: / /www.theguardian.com /tv-and-radio /2019 /apr /05 /bad-banks-review-a-gripping-tale-of-financial-collapse-worth-investing-in
3-https: / /www.goethe.de /ins /us /en /kul /tec /sef /21475491.html
4-https: / /oldaintdead.com /review-bad-banks-season-1 /
5-https: / /intheseats.ca /high-finance-and-low-morals-our-review-of-bad-banks /