شناسه خبر : 33085 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جای خالی گزارش ملی مهاجرت

محمدجلال عباسی از تبعات افزایش مهاجرت نخبگان می‌گوید

چه بپذیریم و چه کتمان کنیم، همه شواهد از رشد فزاینده مهاجرت و البته تمایل به مهاجرت در ایران حکایت دارد. آمارها نشان می‌دهد نیروی کار، سرمایه مالی و فرار نخبگان سه رکن اساسی مهاجرت از ایران هستند که از یک‌سو هدایایی بی‌بدیل برای جوامع پذیرا و از دیگر سو ضربه‌ای آشکار بر پیکر نحیف اقتصاد ایران است.

جای خالی گزارش ملی مهاجرت

چه بپذیریم و چه کتمان کنیم، همه شواهد از رشد فزاینده مهاجرت و البته تمایل به مهاجرت در ایران حکایت دارد. آمارها نشان می‌دهد نیروی کار، سرمایه مالی و فرار نخبگان سه رکن اساسی مهاجرت از ایران هستند که از یک‌سو هدایایی بی‌بدیل برای جوامع پذیرا و از دیگر سو ضربه‌ای آشکار بر پیکر نحیف اقتصاد ایران است. اما آنچه محمدجلال عباسی شوازی استاد جمعیت‌شناسی دانشگاه تهران درباره مهاجرت می‌گوید از جنس دیگری است. او که هم‌اینک رئیس موسسه مطالعات جمعیتی کشور است، اعتقاد دارد: «بدون آمار و پژوهش‌هایی که سویه‌های تاریک مساله مهاجرت را روشن نسازد، نباید از موج مهاجرت یک غول بزرگ ساخت. این کار هم قبح ماجرا را می‌شکند و هم یأس و سرخوردگی اجتماعی را گسترش خواهد داد.» رئیس انجمن جمعیت‌شناسی ایران که دو دهه پیش تحصیلاتش را در همین حوزه در دانشگاه ملی استرالیا به پایان رسانده، خروج سرمایه‌های مالی و دانشی از کشور را زمینه‌ساز آسیب‌های غیرقابل جبرانی می‌داند که تنها بخشی از آن اکنون قابل مشاهده است. او پیشنهاد می‌کند: «مثل گزارش ملی آب یا پلاسکو، مجموعه‌ای از پژوهشگران، متولی تولید یک پژوهش آماری دقیق درباره مهاجرت شوند آن‌وقت است که می‌توان حدود و ثغور فرار سرمایه و نیروی انسانی از ایران را فهمید و برایش راه چاره یافت.» عباسی که سال 2011 جایزه جمعیت سازمان ملل را کسب کرده، در نهایت می‌گوید: «تا آمار دقیقی از وضعیت مهاجرت از کشور به دست نیاید، نمی‌توان با قاطعیت در این باره قضاوت کرد. البته از بررسی نشانه‌های موجود می‌توان فهمید که وضعیت مهاجرت از کشور رو به گسترش است.»

♦♦♦

با وجود اینکه شواهدی نظیر رشد خروج سرمایه از کشور یا ترند شدن کلمه مهاجرت یا رشد درخواست تابعیت  از جمله عواملی هستند که نشان از افزایش دوباره مهاجرت نخبگان علمی-اقتصادی از کشور دارد، اما برخی نهادها قائل به این موضوع نیستند. این دعوا البته سابقه 20ساله دارد. چرا بر سر باور عمومی یا همان public narrative  از مساله مهاجرت از ایران این‌همه تفرق و چنددستگی در جامعه، دولت، رسانه‌ها و سایر فضاهای عمومی وجود دارد؟ 

اینکه چرا اختلاف‌نظر در مورد آمارها وجود دارد خب اولاً به هیچ وجه آمار درستی در دسترس نیست. چون وقتی گرایش افراد نسبت به مهاجرت را بررسی می‌کنید ممکن است 70 درصد مردم و جوانان بگویند می‌خواهند مهاجرت کنند، ولی وقتی به لحاظ عملی سوال می‌کنید آیا اقدامی کرده‌اید یا خیر، درصد کمتری از آنها اقدام به مهاجرت کرده‌اند. از این افراد نیز درصد کمتری موفق به مهاجرت می‌شوند. به خاطر این موضوع، ممکن است اگر نگرش به مهاجرت را بررسی کنید، وضعیت حاد باشد، ولی اگر بررسی کنیم در مجموع چقدر مهاجرت کرده‌اند، وضعیت به آن صورت حاد و شدید نباشد. دوماً دو نهاد در این راستا طراحی شده تا به‌طور خاص به بررسی وضعیت جوانان و نیز مهاجرت در کشور بپردازد. یکی بنیاد ملی نخبگان که زیر نظر معاونت علمی و فناوری رئیس‌جمهور است و دیگری سازمان ملی جوانان که مدتی است به وزارتخانه تبدیل شده. البته از این دو نهاد، متاسفانه سازمان ملی جوانان عموماً به مسائل فرهنگی و اخیراً به مسائل ورزشی جوانان توجه دارد و از مسائل اقتصادی نظیر اشتغال و درآمد که از عوامل اصلی مهاجرت هستند، دور شده است.

 بر اساس اطلاعاتی که دارید به عنوان یک محقق جمعیت‌شناسی، آیا معتقدید نرخ مهاجرت در وضعیتی معمول قرار دارد؟

نه. منتها در تحلیل موضوع مهاجرت باید به فراگیری و ابعاد فراگیری توجه کرد. موج‌های مهاجرتی به دلایل متعدد صورت می‌گیرد. ممکن است زمانی ناشی از شرایط بد اقتصادی باشد. ممکن است شرایط خوب اقتصادی هم منجر به مهاجرت عده‌ای بشود. انقلاب اسلامی، موجب مهاجرت نخبگان سیاسی و اقتصادی و علمی از کشور شد. در زمان جنگ عده دیگری مهاجرت کردند. در دوره دوم دولت سازندگی در مقطعی به دلایل ویژه سیاسی مهاجرت بیشتر شد. از آن‌سو در دوره اصلاحات مهاجرت بازگشتی بیشتر شد. سپس در دوره پایانی دولت نهم مهاجرت از ایران شدت گرفت، که بیشتر ناشی از عدم اطمینان به آینده بود. در ابتدای دولت دهم گرایش به مهاجرت به داخل صورت گرفت، و امروزه ممکن است گرایش به خارج از کشور بیشتر شده باشد. بنابراین شرایط ویژه هر زمان ممکن است موجب تشدید مهاجرت شود و علت آن هم شرایط خاص اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی است.

درباره آمار هم باید بگویم با سوال اول شما همدلی دارم و می‌پذیرم که وضعیت شفافی در خصوص نرخ مهاجرت نخبگان از کشور وجود ندارد. بنابراین از آنجا که میل گسترده‌ای به مهاجرت در جمعیت جوان کشور هست و خروج این جمعیت از کشور دقیقاً به معنی تلف شدن سرمایه‌های ملی است، خوب است نهادهای مسوول در این بخش پژوهشی جامع و هدفمند از وضعیت مهاجرت در ایران را در اسرع وقت تحت عنوان گزارش ملی مهاجرت تهیه و منتشر کنند. به این شکل شاید شکاف بین باور عمومی و باور ساختار سیاسی از مساله مهاجرت کاهش یافته و زمینه برای حل مساله فراهم شود. چه بهتر که در این پژوهش علاوه بر فهم دلایل نخبگان برای مهاجرت، روند و سطح مهاجرت و علل گرایش به کشورهای خارجی مورد توجه قرار گیرد. چارچوبی که قطعاً می‌تواند به طراحی راهکارهای قابل قبول برای حل این مسائل منتهی شود. اما مثلاً راهکار ممانعت از خروج نیروهای نخبه اقتصادی و مالی این نیست که بر خروج آنها عوارض وضع کنیم.

 از منظر سیاستگذاری هم به نظر می‌رسد چنین روندی نقطه آغاز بازنگری در مدیریت خروج سرمایه از کشور به شکلی نظام‌مند است. گویا شما یک تجربه پژوهشی مشابه در افغانستان دارید. در این ارزیابی چه نکاتی در باب مهاجرت نیروهای کار و نخبگان وجود داشت که ممکن است به درد ما هم بخورد؟

بله، این شروع خوبی است و احتمالاً پایانی خواهد بود بر شایعات و اخبار زرد. در پروژه‌ای که در خصوص نرخ مهاجرت از افغانستان صورت گرفت و بنده مدیریت پروژه را بر عهده داشتم، چند نکته وجود دارد که قابل تامل است. در این بررسی ما سعی کردیم به راستی‌آزمایی شایعاتی که درباره تمایل بسیار بالا به خروج از کشور وجود داشت، چارچوبی نظام‌مند ببخشیم. ابتدا از افراد پرسیدیم آیا قصد مهاجرت دارند؟ که پاسخ 70 درصد جامعه بله بود. سپس در یک پروسه عمیق‌تر پرسش‌هایی را درباره اقدامات فرد در خصوص مهاجرت، برنامه‌ریزی وی در دو سال آتی و نتایج آن تحت بررسی قرار دادیم و در کمال تعجب عدد تا کمتر از 15 درصد پایین آمد. یعنی در واقع تنها 15 درصد افراد به تمایلات خود رنگ عمل داده‌اند. البته این عدد هم واقعاً بزرگ است اما دقیقاً فاصله میان آمال و واقعیت را به خوبی نشان می‌دهد.

 در شرایط فعلی وضعیت را چطور تحلیل می‌کنید؟ الان باور عمومی این است که تجمیع مسائل و چالش‌های اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی موجی از تمایل به مهاجرت از کشور را پدید آورده است. چنان که اشاره کردید پیشتر بن‌بست‌ها یا چالش‌های سیاسی-اقتصادی در کشور وجود داشت ولی به نظر می‌رسد این بار در دور جدید مهاجرت، این چالش اجتماعی است که نقش اصلی را در تصمیم افراد به مهاجرت ایفا می‌کند. اولاً تحلیلتان از نسبت مهاجرت نخبگان (Brain drain) با رشد نااطمینانی در اقتصاد ایران چیست و به نظرتان کدام‌یک از عوامل نقش مهمی در گسترش فرار نخبگان دارد؟

در تحلیل این موضوع نباید شرایط کشور را فراموش کنیم. ایران از ساختار جمعیتی جوان و تحصیل‌کرده برخوردار است، که سرمایه عظیمی محسوب می‌شود و باید به نحو احسن از آن استفاده کرد. افزایش تحصیلات جمعیت کشور به «متابولیسم جمعیتی» تعبیر می‌شود که طی آن جمعیتی جوان و تحصیل‌کرده جایگزین جمعیتی بی‌سواد شده است. این جمعیت از پتانسیل‌های مهمی برخوردار است. جوان است و آماده کار. باسواد است و آرزوها و تمایلات جدید و مدرن و نیز دسترسی به دنیای آزاد اطلاعات دارد، بنابراین نسبت به نسل گذشته مطالبه‌گرتر از پیشینیان خود است. اهمیت و ارزش این سرمایه جمعیتی در ذهن مسوولان شکل گرفته است و در فرمایشات مقام معظم رهبری و بیانیه گام دوم انقلاب به آن توجه شده است. در صورتی که از این سرمایه استفاده شود، دستاوردهای مهمی در کشور به دنبال خواهد داشت. به همین منظور بایستی همواره دغدغه‌ها را منعکس کرد تا برنامه‌های بهتری تدوین و اجرا شوند.

اما به نظر نمی‌رسد در دولت‌ها چنان‌که باید و شاید سیاستی برای حل و فصل معضلات اقتصادی یا تغییر شرایط مهاجرت نخبگان طراحی و اجرا شده باشد.

متاسفانه به دو دلیل عمده، بسترهای لازم برای استفاده و بهره‌گیری از این نسل فراهم نشده است. دلیل اول این است که به دلیل رشد بالای جمعیت دهه 1360، همواره دولت‌ها نگران و درگیر نیازهای جمعیتی آن نسل بوده‌اند؛ ابتدا فراهم کردن خدمات مادر و کودک، سپس فراهم کردن نیازهای آموزش ابتدایی و راهنمایی، بعد از آن نیازهای دانشگاهی و امروزه بازار کار و اشتغال. دل‌مشغولی‌های دولت‌های وقت برای این نسل، زمان و بودجه آنها را متوجه خود کرده و پاسخ به نیازهای روز در اولویت آنها بوده است. دوم اینکه، در چنین شرایطی سرمایه‌گذاری برای آینده به زمانی دیگر موکول شده است. سرمایه‌گذاری اقتصادی و برنامه‌ریزی‌های مستقل که برای بهره‌گیری از شرایط اقتصاد غیرنفتی بود نیز ایجاد نشده است. در حال حاضر با سرمایه‌هایی با ویژگی‌های فوق روبه‌رو هستیم که نسل زیاد و پرحجمی به لحاظ تعداد هستند. شرایط اقتصادی هم که زیرساخت‌هایش با مشکل مواجه بوده و به‌ویژه امروز با شرایط تحریم وخیم‌تر شده است. در چنین شرایطی، طبیعی است جوانان گرایش بیشتری به مهاجرت پیدا کنند. اگر چنین شرایطی در هر کشور دیگری هم بود ممکن بود اتفاق بیفتد. تجربه نشان داده است که موج‌های متعددی در مورد مهاجرت در کشور اتفاق افتاده است، و شاید گرایش به مهاجرت این روزها هم متاثر از شرایط ویژه حال حاضر باشد.

 شما پیوسته در مصاحبه‌های قبلی خود روی حل مشکلات ساختاری اقتصادی و سپس تمرکز روی سیاست افزایش جمعیت تاکید داشته‌اید. در وضعیت فعلی این مکانیسم‌ها چرا ابتدا و زودتر از همه به خروج سرمایه مالی و فکری از ایران منجر می‌شود؟ چه چیزی در ذات این بخش از جمعیت کشور اعم از نخبگان اقتصادی و علمی و دانشی  است که با بروز شرایطی نظیر آنچه در ایران شاهدیم، مهاجرت می‌کنند؟

این بخش از جمعیت کشور جمعیت کیفی ما هستند که جهان برای استفاده از آنها برنامه دارد. امروزه حفظ سرمایه‌ها در کشور به همان اندازه مهم است که جذب سرمایه‌های خارجی. اگر برنامه‌های مهاجرتی کشورهای اروپایی، همچنین استرالیا، کانادا و نیوزیلند را نگاه کنید، تمرکزشان روی جذب مهاجران و نیروی کار ماهر و دانشی است. در برنامه‌شان مشخص است که چه کسی، از چه کشوری، با چه ویژگی‌هایی و با چه مهارتی جذب شود. علاوه بر درخواست‌های مهاجرتی، سعی می‌کنند از دانشجویان بین‌المللی که در آنجا تحصیل می‌کنند بهره ببرند و آنها را جذب کنند. تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد کشورهای پیشرفته ضمن حفظ و پرورش نیروهای نخبه داخلی، در تلاش‌اند تا با جذب نیروهای نخبه خارجی شرایط را برای چرخش نخبگان و ورود اندیشه و ایده‌های جدید مهیا سازند. حتی برنامه دارند که نخبگان داخلی را که به کشورهای خارجی مهاجرت کرده‌اند برگردانند. اینجا هم تلاش‌هایی در این دولت صورت گرفته اما چابک نبودن دولت و انگیزه‌های بالای ادامه زندگی در خارج از کشور مانع از تحقق اهداف مدنظر شده است.

 آیا با افزودن قید و بند خروج از کشور، این امکان وجود دارد که روند مهاجرت معکوس شود؟ نقطه کانونی حل مساله کجاست و چه پیش‌نیازهایی را می‌طلبد؟ 

نه، این راهکار نمی‌تواند نتیجه ملموسی دربر داشته باشد. منتها به نظرم نباید مساله مدیریت و سیاستگذاری برای کنترل مهاجرت نخبگان را به سطح عوارضی که بر خروج از کشور وضع می‌شود، تقلیل داد. واقعیت این است که هم‌اینک خدمات قابل توجهی در کشور برای جذب سرمایه‌ها ارائه می‌شود، ولی کافی نیست. مثلاً معاونت علمی ریاست‌جمهوری در جذب نخبگان و همچنین حفظ نخبگان برنامه‌های خوبی دارد که در این هفته پژوهش گزارش‌هایی ارائه می‌کند. کشور ما هم سرمایه‌های انسانی خوبی دارد و هم سرمایه‌ها و منابع طبیعی ارزشمندی در دسترس دارد. مهم ایجاد شرایط برای بهره‌گیری از آنهاست. این شرایط اگر مهیا شود قطعاً وضعیت به شکلی مطلوب‌تر بروز خواهد یافت. البته من ابتدای عرایضم خاطرنشان کردم که وجود این تمایل به خروج از کشور قابل درک است. در واقع با توجه به وضعیت پیش‌آمده در کشور، طبیعی است که گرایش به مهاجرت بیشتر شود. بدون شک خروج سرمایه اقتصادی و انسانی از کشور اثرات منفی بر اقتصاد و شرایط علمی و پیشرفت کشور دارد. تداوم چنین روندهایی هم به ضرر کشور است. سوال این است که راه‌حل چیست؟ چطور می‌توان به وضعیتی رسید که در آن مهاجرت در اولویت نباشد؟ من معتقدم موضوع جمعیت مساله پیچیده‌ای است که راه‌حل‌های آن هم باید به صورت سیستمی طراحی شوند و نمی‌توان بی‌گدار به آب زد و نسخه پیچید. البته در این میان نکاتی وجود دارد. مثلاً هرچند سیاست‌های افزایش باروری و فرزندآوری یکی از ضرورت‌های اصلی کشور است، نمی‌توان در شرایطی که جوانان احساس ناامنی اقتصادی و اجتماعی دارند، انتظار داشت ازدواج کنند و فرزندآوری داشته باشند. جوانان باید حمایت شوند و با دستیابی به شغل پایدار و امید بیشتر به آینده به تشکیل خانواده و فرزندآوری نیز بپردازند.

در عین حال باید اولویت‌های کشور برای بهره‌گیری از سرمایه انسانی به سمت موارد زیر حرکت کند: سرمایه عظیم نیروی انسانی کشور باید قدر دانسته شده و ارزش آن در ذهن مسوولان و سیاستگذاران کشور روشن شود. برای بهره‌گیری از این سرمایه‌های انسانی بایستی بسترهای لازم ایجاد شود. ممکن است نتوانیم نیازهای جمعیت را برآورده کنیم، ولی اگر بتوانیم احساس امنیت و آرامش را در جامعه ایجاد کنیم، می‌توانیم مهاجرت را مدیریت کنیم. در عین حال تعاملات سیاسی با دنیا می‌تواند امکان سرمایه‌گذاری پایدار را در کشور فراهم کند. توجه به زیرساخت‌های کشور، پیشرفت علمی و نیز تاکید بر اقتصاد غیرنفتی از جمله مواردی هستند که در گسترش رشد و توسعه اقتصادی در کشور مفید بوده و زمینه را برای بهره‌گیری از سرمایه‌های انسانی و مالی ایرانی در همین جغرافیا فراهم می‌سازد. هر برنامه‌ریزی‌ای که انجام می‌دهیم الزاماً باید ضمن توجه به نظام‌های ارزش نسل کنونی که فردگراتر، محاسبه‌گرتر و بین‌المللی‌تر از قبل شده، خدمت به وطن را با سطحی متناسب از دریافت‌ها توام سازد و با تصمیم واقع‌نگرانه در کشور فعالیت کند.

 این ماجرا درباره سرمایه‌های مالی و نخبگان اقتصادی هم معنا می‌یابد؟

دقیقاً. بازار ایران برای این افراد سود دارد اما نه وقتی که شرایط پیوسته با نااطمینانی و بی‌ثباتی همراه است. بسیاری از سرمایه‌داران داخلی و خارجی تمایل دارند که در ایران حضور داشته باشند اما عدم اطمینان‌های گسترده اقتصاد ملی ما آنها را مجاب می‌کند یا از کشور مهاجرت کنند یا کوتاه‌مدت بیندیشند.

 یکی از مسائلی که به نظر می‌رسد روند چالش‌های فعلی را عمیق‌تر کند، خروج سرمایه مالی و فکری نخبگان اقتصادی و علمی از کشور است. این تاثیر چگونه و با چه مکانیسمی خود را در بازه‌های زمانی بعدی در اقلیم اقتصاد ایران نشان می‌دهد؟ یعنی تبعات آن بر نسل آینده یا روندهای آتی اقتصاد ایران چیست؟ 

قطعاً تاثیر مثبتی روی اقتصاد ملی نخواهد گذاشت. تبعات این موضوع بر شاخص‌های سیاسی و اجتماعی کشور هم جبران‌ناپذیر خواهد بود. اگر به شوک‌هایی که به جامعه وارد شده و توان افراد را می‌کاهند توجه نکنیم، اگر مسائل سیاسی به جای حل کردن معضلات به سمت بحرانی شدن چرخه تصمیم‌گیری حرکت کند، احساس عدم پایبندی در نسل جوان گسترش یافته و از قبول مسوولیت خود برای ساخت کشور شانه خالی خواهد کرد. اتفاقاً یکی از رسالت‌های مطبوعات رصد کردن این شرایط و ارائه آن به شکلی گسترده در قالب مطالبه ملی است تا به گوش مسوولان برسد. به نظر می‌رسد اگر راهبردی طراحی شود که درهای خروج باز باشد اما تعاملات با کشورهای خارجی و نظام بین‌الملل با هدف بازگشت این افراد یا چرخش نخبگان عملیاتی شود، احتمالاً تا حدی از تبعات این وضعیت خواهد کاست.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها