تکفرزندی نهتنها در خانواده که در کل جامعه تاثیرگذار است
تکفرزندی؛ مثبت یا منفی؟
زوج بدون فرزند، یا خانواده تکفرزند پدیدهای امروزی است. در قدیم اگر خانوادهای اینچنین یافت میشد، پدیدهای غریب بود و صد درصد بر اساس بیماری یا عقیم بودن چنین اتفاقی رخ میداد.
زوج بدون فرزند، یا خانواده تکفرزند پدیدهای امروزی است. در قدیم اگر خانوادهای اینچنین یافت میشد، پدیدهای غریب بود و صد درصد بر اساس بیماری یا عقیم بودن چنین اتفاقی رخ میداد. دو عامل مهم در جهان امروز باعث کاهش تعداد فرزند و افزایش خانواده تکفرزند شده است. یکی گسترش شهرنشینی و دیگری افزایش تحصیلات است.
تحقیقات نشان میدهد میان افزایش میزان تحصیلات و کاهش تعداد فرزندان رابطه وجود دارد. به عبارتی هر چقدر سطح تحصیلات افراد بالا باشد، احتمال کاهش تعداد فرزندان یا بروز پدیده تکفرزندی افزایش مییابد. البته ممکن است استثناهایی در این رابطه وجود داشته باشد. اما استثنا قاعده نیست. کشور ما در چند دهه اخیر، در هر دو مورد فوق، یعنی شهرنشینی و افزایش تحصیلات روبه گسترش بوده و هر دو عامل فوق به تنهایی یا به اتفاق هم میتواند علت کاهش جمعیت باشد.
عامل ضمنی دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، تشویق دولتها به کاهش جمعیت است، که در برهههایی از تاریخ معاصر ایران، چه قبل از انقلاب اسلامی، و چه بعد از آن، سیاستهای کنترل جمعیت اعمال شده و این امر نیز در کاهش جمعیت نقش داشته است.
در خبرها آمده بود که حدود 33 درصد خانوادههای ایرانی، دارای تنها یک فرزند هستند. به عبارتی یکسوم خانوادههای ایرانی راضی به داشتن فرزند دوم یا بیشتر نبودند و به همان یک فرزند اکتفا کردهاند. البته ما زوجهای بدون فرزند هم فراوان داریم که اگر به این آمار اضافه کنیم شاید به 40 درصد هم برسد. این امر موجب نگرانی سیاستگذاران جمعیتی در کشور شده است.
با توجه به مدرنیزه شدن جامعه، پدیده تکفرزندی برای عدهای طبیعی جلوه میکند. اما برای گروهی دیگر نگرانکننده است. این نگرانی هم برای والدین و هم برای فرزندان این نوع خانوادهها به چشم میخورد. البته بیشتر تحلیلها مساله تکفرزندی را با نگاه منفی ارزیابی کردهاند، ولی باید باور داشته باشیم که والدین این نوع خانوادهها، این مسیر را مسیر درستی میدانند و ترجیح میدهند تمام تمرکز خود را بر روی یک فرزند به کار گیرند. به عبارت دیگر، آیا پدیده تکفرزندی محاسنی هم دارد؟ اگر بخواهیم موضوع را درست تحلیل کنیم، باید به صورت جامع هم ابعاد مثبت و هم ابعاد منفی آن را در نظر بگیریم. از جمله ابعاد مثبتی که برای این پدیده در نظر گرفته میشود، عبارتند از:
1- بدیهیترین و ملموسترین حسن آن، مساله اقتصادی است. والدین خانوادههای تکفرزند بر این باورند که بهتر میتوانند از لحاظ امکانات رفاهی، از فرزند خود حمایت کنند. هر چه تعداد فرزندان زیادتر باشد، از مقدار خدمات کاسته شده و میان چند نفر تقسیم میشود.
2- والدین خانوادههای شهری غالباً شاغل هستند و وقت زیادی برای تربیت فرزندان ندارند. از اینرو یک فرزند را بهتر میتوانند پرورش دهند تا چندین فرزند را.
3- آینده فرزند پرورشیافته در این نوع از خانوادهها به لحاظ مالی تامینیافتهتر، تضمینشدهتر و مطمئنتر است. به عبارتی یک زوج شاغل به طور طبیعی بهتر میتوانند حداقل امکانات را برای آینده فرزند خویش تامین و مهیا کنند. حداقل همین مسکنی که خودشان در آن زندگی میکنند، در آینده به فرزندشان میرسد.
4- خانوادههای غربی، زودتر از خانوادههای شرقی این مسیر را طی کردهاند و بعضاً مشاهده شده که فرزندان این نوع خانوادهها افراد موفقی بودهاند. از اینرو والدین ایرانی هم به این نتیجه میرسند که فرزند ایشان نیز موفق خواهد شد.
5- والدینی که یک فرزند دارند، در قیاس با خانوادههای چندفرزندی، بر این باورند که بهتر میتوانند به کار و تفریح و برنامههای مورد علاقه خود بپردازند. به عبارت دیگر، پدر و مادران امروز، که دارای تحصیلات عالیه بوده و شهرنشین هستند، برخلاف مادر و مادربزرگهایشان، معتقدند که ما به دنیا نیامدهایم که عمر خود را صرف بزرگ کردن فرزند کنیم، بلکه ما هم میخواهیم زندگی کنیم و به تحصیل و کار و تفریح خود بپردازیم. این اختلاف دیدگاه در این دو نسل دیده میشود. در عین حال باید توجه کرد که مجموعه عوامل فوق در کنار سایر عوامل باعث بروز گسترش پدیده «خانواده تکفرزند» شده است.
در ادامه به برخی از معایب و جنبههای منفی این پدیده اشاره میکنیم:
1- نبود رقیب در خانواده: والدین اینگونه خانوادهها، غالباً بیش از حد به فرزند خود توجه عاطفی کرده و کودک در مقابل این همه محبت، سهیم و رقیب همراهی نمیبیند. اینگونه فرزندان ممکن است دچار اختلالات شخصیتی و رفتاری شوند و در بزرگسالی هم انتظارات زیادی از جامعه داشته باشند و در صورت عدم دریافت پاسخ مثبت، سرخورده شوند. ولی در خانوادههایی که دو یا چند فرزند دارند، توجه و عاطفه والدین میان دو یا چند نفر تقسیم میشود.
2- فرزندسالاری: در ادامه مبحث فوق، خطر بروز فرزندسالاری نیز در این میان وجود دارد و ممکن است فرزندان اراده خود را به خانواده تحمیل کنند یا حتی باعث بروز پدیده باجخواهی از والدین شوند. شاید اگر تعداد فرزندان زیاد باشد، از میزان فرزندسالاری کاسته شود و کودک انتظارات متعادلتری از والدین داشته باشد.
3- افزایش سطح انتظارات والدین: از آنجا که تمامی توجه و حاصل زحمات والدین، معطوف یک فرزند میشود، گاهی سطح انتظارات از فرزند بالا رفته و تمام امید و آرزوی والدین در همین یک فرزند خلاصه میشود. از اینرو فرزند در معرض هجوم خواستههای متفاوت والدین قرار میگیرد و ممکن است مشکلاتی برایش پیش بیاید.
4- فوت والدین: در صورت فوت والدین کودک به شدت احساس تنهایی میکند. ممکن است کسانی از اقوام یا دوستانی باشند که با او همدردی کنند، اما بیشک هیچ کس نمیتواند جای برادر یا خواهر را بگیرد. یعنی کسی که همخون بوده و درد مشترک داشته و در برنامهریزیهای آینده همراه او باشد، دیده نمیشود و احساس تنهایی در این فرد به مراتب بیشتر میشود.
5- فوت فرزند: بیشک یکی از دردناکترین اتفاقها در این نوع خانوادهها، مرگ فرزند است که میتواند ضربه جبرانناپذیری به خانواده وارد کند. پدیدهای که حتی یادآوری آن موجب نگرانی و افسردگی میشود. اما بیشک نمیتوان اتفاقات را پیشبینی یا پیشگیری کرد. بعضاً در میان خانوادههای غربی میبینیم که با فاجعه فوت فرزند، همه آرزوها و امیدهای یک خانواده به طور کلی به فنا میرود و فقدان فرزند، خلاء عجیبی در زندگی به وجود میآورد. این پدیده در شرق و بهویژه جامعه ما، که پر از عاطفه و مهربانی است، به مراتب دردناکتر و پذیرش آن برای خانوادههای ایرانی بسی سختتر خواهد بود.
همه موارد مثبت و منفی فوق، صرفاً درباره تاثیر پدیده تکفرزندی در حیطه خانه و خانواده بود. بیشک در دایره بزرگتر از خانواده، یعنی جامعه نیز این پدیده از اهمیت برخوردار بوده و تاثیر خود را در کل جامعه نشان میدهد. میتوان اینطور گفت که با گسترش پدیده تکفرزندی، توازن جمعیت و نسبت جمعیتی زن و مرد به هم میخورد. همچنین از نیروهای جوان کاسته شده و پدیده سالمندی گسترش مییابد. نبود اقوام نزدیک و فامیل در آینده نیز یکی از مواردی است که ممکن است مناسبات اجتماعی و خانوادگی را مختل کند. این مساله از منظر خویشاوندی و روابطی که در بنیان یک خانواده وجود دارد، اهمیت مییابد. در آخر یادآور میشویم که این پدیده، بیشک رو به گسترش خواهد بود. زیرا تجربه جوامع غربی نشان میدهد، حتی اگر در این مورد تبلیغ و تشویق هم شود، بازهم موثر نخواهد بود. تجربه غرب نشان میدهد با وجود تبلیغات و ارائه بستههای تشویقی، خانوادهها تمایلی به باروری و داشتن فرزند نشان نمیدهند و همچنان جمعیت جوامع غربی رو به کاهش است.
دیدگاه تان را بنویسید