بررسی روزگار مصدق در بحران نفت
کانونهای قدرت و تحریم
کتاب «اقتصاد تحریم نفت»، ترجمه چهار مقاله به انضمام یک پیوست، به قرار زیر است: فصل نخست، «سیاستهای تطبیقی در برابر شوک ارزی: ایران، ۱۳۳۲-۱۳۳۰»، نوشته پاتریک کلاسن و سیروس ساسانپور است، که در نشریه دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر شد.
کتاب «اقتصاد تحریم نفت»، ترجمه چهار مقاله به انضمام یک پیوست، به قرار زیر است:
فصل نخست، «سیاستهای تطبیقی در برابر شوک ارزی: ایران، 1332-1330»، نوشته پاتریک کلاسن و سیروس ساسانپور است، که در نشریه دانشگاه کمبریج در سال 1987 میلادی منتشر شد. این مقاله، با رویکرد آماری و اقتصادسنجی، کوشیده وضعیت تراز تجاری ایران و ترکیب صادرات و واردات ایران را طی دو دوره دولت ملی-مردمی دکتر مصدق نشان دهد. کلاسن و ساسانپور با دفاع از عملکرد دکتر مصدق در شرایط تحریم نفتی ایران از سوی دول غربی، بهویژه انگلیس، در پایان مقالهشان خاطرنشان میکنند که:
«...دولت زیر فشار شدید کانونهای قدرتی بود که به رسیدن به اهدافی اجتماعی متعهد بودند. این اهداف با سیاستهای ریاضتی اتخاذی دولت همخوان نبود، اما با این حال دولت برای اعمال سیاستهایی که اولویت را به تطبیق با شرایط تازه میدادند پشتیبانی گستردهای به دست آورد. تاکید روی تطبیق، نشاندهنده عزم دولت ایران برای کاستن از میزان وابستگی کشور به منابع مالی خارجی بود. شاید تجربه دوره مصدق درسهایی در مورد تراز در هزینهها و مخارج، چگونگی دستیابی به اهداف اجتماعی و رشد اقتصادی، و رسیدن به تعادل میان اتکا به خود و منابع مالی خارجی، برای دیگر کشورهای رویارو با مشکلات خارجی دربر داشته باشد.»
فصل دوم، «جنبش ملی کردن نفت، تحریم بریتانیا، و اقتصاد ایران، 1332-1330»، نوشته کامران دادخواه است، که در سال 1988 میلادی در «Essays on the Economic History of the Middle East» به چاپ رسید. کامران دادخواه پس از تحلیل وضعیت اقتصادی دوران نخستوزیری دکتر مصدق به همراه ارائه آمارها و نمودارهای مربوط به آن دوره، در پایان این نتیجه را میگیرد که: «قطع درآمدهای نفتی، اقتصاد ایران را از پا درآورد و سیاستهای کوتاهمدت مصدق نابسنده و ناکارآمد از آب درآمدند. کشور گرفتار مشکلات اقتصادی بسیاری بود: نبود ارز، سطح پایین درآمدها، رکود، تورم و کمبود. شرایط فجیع و مصیبتبار اقتصاد ایران در دوران مصدق را بسیاری نویسندگان از طیفهای سیاسی و فکری مختلف تصدیق میکنند.»
فصل سوم، «منازعه بر سر ملی کردن صنعت نفت در فاصله سالهای 1330 تا 1332 و اقتصاد ایران: یک جوابیه» است، که در سال 1955 میلادی در مجله «Middle Eastern Studies» منتشر شد. مجد نیز در این مقاله، پس از ارائه تحلیل با استفاده از آمار و جدول، درس دوران تحریم نفتی ایران تحت نخستوزیری دکتر مصدق را برای دوران معاصر چنین برمیشمرد:«...درسی که باید از تجربه ایران در کشاکش منازعه نفتی سالهای 1330 تا 1332 گرفت، این نیست که چنان منازعاتی تقریباً هیچ مشکل و دردسری پیش نمیآورند و اینکه کشوری در حال توسعه سریع و آسان میتواند با کاهش ارزش پول، تحمیل تعرفههایی گمرکی و محدود کردن واردات، و اندکی سیاستهای ریاضتی، ضرر ارزیاش را تعدیل و جبران کند. درس این است که چون هزینههای اقتصادی چنین منازعاتی بالا و پیامدهای سیاسیشان فاجعهبارند، بهتر است از چنین منازعاتی اجتناب کرد.» فصل پایانی نیز، «سیاست اقتصادی ایران در دوران مصدق» نام
دارد، که کامران دادخواه آن را در سال 2000 میلادی در مجله «Journal of Iranian Research and Analysis» منتشر کرده است. دادخواه در این مقاله ضمن بررسی وضعیت درآمدها و مخارج دولت مصدق، به نقش حاج محمد نمازی اشاره کرده و این مبحث را مطرح میکند که دکتر مصدق با دعوت از حاج محمد نمازی برای سفر از آمریکا به ایران جهت مشورت با او، در نهایت پیشنهادش را نمیپذیرد.
در انتهای کتاب نیز نامه حاجمحمد نمازی به دکتر محمد مصدق، به پیوست آمده است.
دیدگاه تان را بنویسید