درباره کتاب شوش و تمدنی غریب
کتابی که شما را به اعماق تاریخ میبرد
ایران کشوری است به جا مانده از عمق تاریخ؛ آنچه آثار و شواهدش را در گوشه و کنار این کشور پهناور و حتی فرسنگها دورتر از مرزهای کنونی آن میتوان دید.
ایران کشوری است به جا مانده از عمق تاریخ؛ آنچه آثار و شواهدش را در گوشه و کنار این کشور پهناور و حتی فرسنگها دورتر از مرزهای کنونی آن میتوان دید. آثاری بس ارزشمند که از یکسو به علت بسیار بودن شمار آنها و از سوی دیگر به علت بیتوجهی و عدم معرفی، بسیاری از آنها از نظر دور ماندهاند و کمتر کسی حتی از وجودشان آگاه است. از جمله این آثار به جامانده از چند هزار سال پیش شهر باستانی شوش است.
اسماعیل یغمایی باستانشناس شهیر و فرزند حبیب یغمایی، ادیب شهیرتر، عمرش را در راه کاوش و بیرون کشیدن برخی از مهمترین و ارزشمندترین میراث فرهنگی این مرز و بوم صرف کرده است و اکنون در دهه هشتم زندگیاش زمان را جهت آن مناسب دیده که کاوشها و اکتشافاتش را به دیگران معرفی کند. از جمله سایتهای باستانی که یغمایی در آن بسیار رنج برده و زحمت فراوان کشیده است، همین شهر باستانی شوش است. استاد یغمایی با نگارش کتاب شوش؛ شهر پانزدهم، ماحصل این تلاشها را تشریح میکند. او در این کتاب از شوش میگوید؛ شهری که روزگاری رونق بسیار داشته و مرکز تمدن عیلام بوده است و تا یک سده پیش زیر خروارها خاک مدفون بود.
یغمایی شرح میدهد که چگونه در اوایل همین قرن و در عصر رضاشاهی خارجیها این شهر را کشف و کاوش کردند و آثار به جامانده از آن را از دل خاک بیرون کشیدند. و مجدداً این شهر به دست فراموشی سپرده شد و خاک اهمال آن را گرفت تا اینکه در دهه 70 به همت یغمایی و همراهانش مجدداً تلاش شد تا نقاب از اسرار این شهر برداشته شده و گوشهای از حیات آن تمدن شگرف به برگهای تاریخ ایرانزمین افزوده شود. و پس از آنکه او و همراهانش آنجا را ترک میکنند مجدداً خاک تیرهروزی و کلنگ نادانی بر جان شوش میزند.
عمده برگهای این کتاب صرف توضیح و تبیین مساعی باستانشناسی در مخروبههای کشفشده از شوش باستان شده است. به علاوه یغمایی مرحله به مرحله نوشتههایش را با تصاویری که آنها نیز ماحصل ذوق خود اوست، مستند میکند. بنابراین کتاب سرشار از تصاویری است که در ایجاد تصویری دقیقتر در ذهن مخاطب بسیار یاریگر است. در وصف اهمیت و ارزش کاوشهای استاد یغمایی و آنچه شرحش در این کتاب آمده است، همین بس که یغمایی در مقدمه میگوید: «14 سال پیش، اگر همگام کابلی نمیشدم، امروز دیگر از شهر پانزدهم هیچچیز نمانده بود. هیچچیز. آنچه آن روز برای این کاوش اندیشیدم و برای خود تعریف کردم این بود؛بازنگری و کاوشی دیگر در سه یا چهار درصد برجای مانده از سازه گسترده یک شهر ارزنده عیلامی برای دستیابی به بیشترین آگاهیها از این بسیار ناچیز برجای مانده. آنچه میخوانید گزارشی است کوتاه از این تلاش. کوششی سخت دشوار با بازدهی کم و اندک از ویرانههایی که تنها بخشهایی کوچک،
پراکنده و از یکدیگر جداشدهای بیش از آن نمانده است.»
کتاب شوش مختصر و مفید است و جناب یغمایی شاید متاثر از ذوقی که از پدر به ارث برده، به قلمی شیوا ماحصل تلاشهایش را به نگارش درآورده است؛ آنچه در عرصه عمل کمر همت بر آن بست، حفظ میراثی گرانبها بود و اکنون در کتاب شوش تلاشاش بر گستراندن و شناسایی آن است. کما اینکه این کتاب برای دانشجویان و استادان دانشگاهی خاصه در رشتههای باستانشناسی و تاریخ میتواند درسنامهای ارزشمند نیز باشد.
دیدگاه تان را بنویسید