تحلیل سعید معیدفر از دلایل بیتوجهی مردم به سیاستهای دولت در ازدواج
نمیتوان خلاف جهت آب شنا کرد
تلاش دولت و برخی نهادها برای پیشبرد تغییرات اجتماعی، روزبهروز آنقدر پررنگتر میشود که در هر گوشهای از زندگی میتوان نشانهای از آن را یافت.
تلاش دولت و برخی نهادها برای پیشبرد تغییرات اجتماعی، روزبهروز آنقدر پررنگتر میشود که در هر گوشهای از زندگی میتوان نشانهای از آن را یافت. از ابتدا که فرزندی وارد این جامعه میشود از انتخاب نام، نحوه پوشش، انتخاب رشته تحصیلی و حتی ازدواجاش، همیشه دولت در آن حضور داشته است. نشانهای که هر بار از جایگاه همراهی و کمک معرفی میشود اما در واقع کار را به جای باریک و باریکتر میکشاند. در آخرین نمونه این فعالیتها، این روزها از تلاش دولت برای توسعه سایتهای همسریابی برای تسهیل امور ازدواج جوانان ایرانی صحبت میشود. مراکزی که معمولاً تصویری از گذشته، تاثیرگذاری یا نحوه فعالیت آنها به طور واضح منتشر نمیشود اما قرار است بستری برای گسترش ازدواج و تشکیل نهاد مقدس خانواده باشد. جامعه اما انگار آنها را نپذیرفته. دولت هر بار با نامهای مختلف و برنامههای متفاوت برای ایجاد این نهادها تلاش کرده، اما موفق نبوده است. اتفاقی که از نگاه دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس، بیشتر به رویا شبیه است و هیچگاه با این برنامهها در راه ازدواج، موفقیتی به دست نمیآید، چون کار دولت ورود به فضای خصوصی مردم نیست.
دولت معتقد است افزایش سن ازدواج و تمایل نداشتن جوانان به تشکیل خانواده به این دلیل است که شرایط مناسبی برای آنها فراهم نشده، بنابراین برای تسهیل در این امور به برخی نهادها و موسسات مجوز داده است که سایت و پایگاههای همسریابی تاسیس کنند تا این هدف به نتیجه برسد، از نگاه شما این اقدام موثر است؟
تلاش به حضور دولت در موضوعات، بستگی به نگاه و رویکرد دولت به جامعه دارد. در ایران امروز، دولت به سادگی در خصوصیترین موضوعات زندگی مردم وارد میشود و برای هرکدام از آنها توضیح و بهانههای مختلفی را هم بیان میکند. نگاه کنید در ایران امروز، دولت از فعالیت اقتصادی تا حوزههای اجتماعی بهطور کامل حضور دارد و کار را از دست مردم خارج کرده است. در صورتی که در جوامع توسعهیافته دولت در اقداماتی که عملاً از توان مردم خارج است حاضر میشود، مثلاً تامین امنیت ملی یا پیگیری حقوقی موضوعات نکاتی است که دولت باید با قدرت در آن حضور داشته باشد تا جامعه را برای مقدمات و فعالیتها به بهترین نحو آماده کند.
اما در کشوری مثل ایران از ابتدا حیطه مداخله دولت در خصوصیترین موضوعات زندگی مردم گسترده شده است. نهاد دولت در ایران بخش اصلی از امور مردم را تعریف میکند و با استناد به قوانین در موضوعات زندگی شهروندان ورود پیدا میکند. بنابراین یکی از مهمترین نشانههای حوزه خصوصی هر لحظه با این تهدید روبهرو است که باید مطابق با موازین خاص باشد. یعنی در هر فصل و هر دورهای یکی دو ماه با حضور در سطح جامعه این پیام را میدهند که برای این وجه خصوصی باید برمبنای تعاریف ما رفتار شود، اما بعد از دو یا سه ماه که بازخورد اجتماعی سخت و سنگین میشود به دنبال راهی میگردند که شکل این حضور را کمرنگ کنند. بنابراین حوزه خصوصی مثل ازدواج هم از این داستان خارج نیست. و اتفاقاً خیلی واضح حکومت به آن وارد میشود و تلاش میکند سیاستهایی را برای آن پیش گیرد.
یعنی مداخله دولت را مفید نمیدانید؟
بحث در مورد درست یا غلط بودن آن نیست، من از این رویکرد موضوع را نگاه میکنم که اتفاقاً رویکرد دولتها به موضوعات اجتماعی و فرهنگی حد و مرز توسعهیافتگی را در آنها واضح و مشخص میکند. دولت ایران این مداخله را دارد و بر آن هم پافشاری میکند. اما آیا این مداخله به نتیجه درستی رسیده است؟ دهها سال است که دولت در اغلب امور از فرهنگ، اقتصاد و جامعه وارد شده است، اما نتایج آن در جامعه گاهی نگرانکننده میشود. آمارهای رسمی نهادهای دولت به خوبی نشان میدهد که امروز افزایش میزان طلاق یکی از مهمترین نگرانیهای دولت است. این خود یکی از بزرگترین نشانهها از تاثیر رویکردهای پیشبینیشده در جامعه است. از ابتدای انقلاب شورای انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی و مراجع مختلف قانونگذاری تاسیس و تعریف شد که اتفاقاً در این حوزهها اقدام به سیاستگذاریهایی کردند که به نتیجه مطلوب برسد، اما اینگونه نشد. در همه این دورهها اتفاقاً در همین «شورا»ها حوزه دخالت در امور مردم وسیعتر شد و عملاً با این تلاشها در مقابل مردم یک نوع ناکارآمدی را در پیش گرفت.
این سیاستها با مقاومت مردمی مواجه شدهاند؟
مردم مقاومت فرهنگی میکنند، اعمال سلیقههای مختلف در اجرای برخی قوانین مثل پوشش مهمترین مثال در این مورد است. کافی است تفاوت انتخاب پوشش و نحوه حضور در جامعه را با پنج سال قبل مقایسه کنید، آیا سیاستگذاریها و برنامهریزیهای دولتی توانسته در مقابل این تغییر بایستد؟ جامعه در حرکت است، هر روز رسانه و وسایل ارتباطی با دنیا تغییر میکند هر لحظه و هر آن دنیا در حال تغییر است، بنابراین در این روزگار، ایستایی یا تلاش برای مقاومت در این حرکت شکست میخورد. جامعه امروز که خود را نسبت به پنج سال قبل تغییر داده، قطعاً دانش و آگاهی خود را هم بهروز کرده است. جامعه امروز آگاه است و نمیتوان به سادگی آن را با محدودیتهای سازمانیافته کنترل کرد. ببینید در حوزه تحصیلات بهجای سیاستگذاری پیشبرنده همین شوراها آمدند و در برخی رشتهها راههای محدودیت تحصیل برای دختران را پیشبینی کردند، اما بازهم میبینید که همین الان میزان تحصیلات زنان و حضور آنها در عرصههای اجتماعی با گذشته متفاوت است. در چنین شرایطی طبیعتاً مداخله از بالا سخت و دشوار میشود، دنیای امروز مرز
ندارد، جامعه امروز در دنیا شفاف و بیحد و مرز است، بنابراین برای ساختار بدون حد و حدود نمیتوان محدودیت در نظر گرفت. نمیشود چون این روش با آنچه در جریان است تفاوت دارد. یعنی نمیتوان برخلاف جهت آب شنا کرد و به مقصد رسید. کار امروز دولتمردان در برخورد با موضوعات فرهنگی و اجتماعی دقیقاً همان است. خلاف جریان آب حرکت کردن امکانپذیر نیست، جریان آب مقاومتی دارد که یا حرکت را سخت یا اصلاً غیرممکن میکند.
اگر همین امروز دولت تصمیم بگیرد جهت خود را تغییر دهد و همراه جریان جامعه حرکت کند، با همه امکانات موجود از نگاه شما چه باید بکند؟
جامعه ایرانی، سابقه تاریخی و فرهنگی متفاوتی دارد. این مردم برآمده از ارزشها و تواناییهای تاریخی قابل توجهی هستند که با نگرش به این تفاوتها و ارزشها میتوان به دنیای جدید امروز وارد شد. یعنی باید کنشگری به مردم سپرده شود. در این وضعیت در عین توسعه، مردم با توجه به فرهنگ و دقیقاً نگاه به ارزشهای دینی و قومی خود به پیشبرد توسعه در جامعه کمک میکند. اما امروز دولت در مواردی دست مردم را از حضور کوتاه میکند. کنشگری را از نخبگان گرفته است و اجازه حضور تفکر متفاوت در نهادهای تصمیمگیری را نمیدهد. اگر مداخلهها یا سختگیریهای دولت نبود، خیلی از رفتارهای خودجوش و مردمی شکل میگرفت و با هدایت کنشگران به نقطه مطلوبی میرسید، اما متاسفانه هماکنون اگر نخبگان یا کنشگران وارد هرکدام از این حوزهها شوند به سرعت با کنترل شدید دولت مواجه میشود و خب نخبه خیلی زود از کار کنار میرود. افراد معدودی که امروز در برخی نهادها حضور و نفوذ دارند فرصت ندارند از نگاه دیگری به
موضوعات فرهنگی، اجتماعی یا حتی اقتصادی نگاه کنند. همین فرصت را هم به نخبگان نمیدهند که برای تغییر شرایط فکر کنند. به عبارتی برنامهریزیها و سیاستگذاریها در این سالها ایجاد محدودیت بوده است. در صورتی که کار نخبه و تلاش کنشگر اجتماعی این است که موانع را کمتر کند. با نگاهی که تاکنون پیش رفته آسیبهای اجتماعی کاهش نداشته، بلکه آمارها و بررسیهای همین نهادهای دولتی نشان میدهد تبعیض و بیعدالتی بیشتر شده، مشکلات فرهنگی و اختلافات اجتماعی نگرانکننده شده است.
حالا همین امکانات موجود را در نظر بگیرید، یعنی اجازه ورود به کنشگران یا تفکر متفاوت برای نهادهای سیاستگذار سخت یا غیرممکن است، با این تصویر، برای آینده چه راهکاری را پیشبینی میکنید؟
متاسفانه نمیتوانم معجزه کنم یا پیشنهاد معجزه را برای حل این موضوعات بدهم. عرصه باید برای کنشگران و افراد برجسته در امور و متخصصان و محققان مستقل باز شود. برای تغییرات اجتماعی، کسی که برای جامعه خوب فکر میکند میتواند تصمیم مناسب بگیرد، او با شناخت از جامعه میتواند الگوی جدید پیشبینی کند. نگاه باید تغییر کند، قطعاً کسی که جامعهشناس است خیرخواه جامعه است و با دلسوزی به حل موضوعات فکر میکند.
دولت معتقد است از نگاه تخصصی راهی برای تسهیل ازدواج جوانان با راهاندازی پایگاههای همسریابی پیشبینی کرده، آیا این روش راهحل مشکل ازدواج است؟
راهحل جای دیگر است که پیش از این بازهم دولت در آن مداخله و آن را محدود کرده است. مداخله رسمی دولت، حضور جوانان در فضاهای عمومی برای شناخت یکدیگر را سخت کرده. خب با این شرایط دختر و پسر جوان کجا باید با هم آشنا شوند. آشنایی ازدواج در نسلهای قبل دقیقاً در نهادهای اجتماعی شکل میگرفت. هرچند شکل نهاد اجتماعی در آن زمان متفاوت بود، اما واقعاً روش آشنایی با دانایی و خصایص دو طرف در فضای اجتماعی محک میخورد، فضای اجتماعی که آن روز قوم و طایفه بود، امروز گستردهتر شده و به دانشگاه و فضاهای عمومی تبدیل شده است. سایت یا پایگاهی برای همسریابی نمیتواند این کارکرد را داشته باشد. شناخت فرد از طرف مورد علاقهاش باید با معیارهای اجتماعی و در نهادهای اجتماعی محک بخورد. اینکه دختری زیباست یا مدرک پسری دکتراست و فلان شغل را دارد، به جوان کمک نمیکند که درون او را ببیند و بررسی کند. درون جوان در منطق، فکر و مکانی که استعدادها و تواناییهای آنها بروز کند دیده
میشود.
یعنی شما میفرمایید با این روش معیار و نوع نگاه به تشکیل خانواده هم تغییر میکند و ضرر آن بیش از نفعاش است؟
معیار به جای در نظر گرفتن خصایص به زیباییهای صوری و غیرواقعی تنزل پیدا کرده است. به زیبایی معنوی، توانایی و استعدادهای فردی دو طرف توجهی نمیشود و بیشتر تفاوتهای ظاهری یا اختلاف اقتصادی مورد توجه قرار میگیرد.
بنابراین بهجای تسهیل در ازدواج، راه را بهسوی طلاق هدایت میکند؟
امروز آنقدر موضوعات صوری و غیرواقعی است که دائم بیاعتمادی را گسترده میکند. تحقیقات مراکز رسمی دولت نشان میدهد سطح بیاعتمادی میان مردم روز به روز رو به افزایش است. این موضوع بسیار خطرناک و نگرانکننده است چون تا زمانی که اعتماد میان دو انسان وجود نداشته باشد عملاً همراهی یا همان ازدواج پیش نمیآید. جوانان امروز با آگاهی نگاهی بسیار محافظهکارانه به ازدواج دارند و دائم از این میترسند که با ازدواج کلاه سر آنها برود و اسیر مشکلات و پیامدهای غیرقابل جبرانی شوند، بنابراین عطای آن را به لقایش میبخشد. این شرایط انگیزه ازدواج را از بین میبرد. تحقیقات اجتماعی بهطور واضح نشان میدهد در جامعهای که اعتماد میان مردم وجود دارد همبستگی و همگرایی ملی در آن رشد میکند. همگرایی هم نشانه عشق و شور و علاقه به زندگی خود و دیگری است. افزایش شور و عشق و امید هم نشاط زندگی و انگیزه تشکیل و حفظ آن را بالا میبرد، بنابراین در آن جامعه ازدواج و سپس فرزندآوری رونق میگیرد. یعنی دقیقاً در جامعهای که امید به زندگی در آن وجود نداشته باشد، شور
و شوق زندگی هم در آن جریان ندارد. جامعه سرخورده از هر نوع همگرایی به دور است و بیشتر میل به فردگرایی دارد. جامعه فردگرا هم به دنبال منفعت فردی است و حاضر نیست آن را با دیگری تقسیم کند. در چنین جامعهای شهروندان احساس بیگانه بودن با جامعه را دارند و در نتیجه برای پیشبرد اهداف اجتماعی یا همان توسعه هم تلاشی نمیکنند. در چنین جامعهای مردم به یکدیگر کمک نمیکنند، تلاش میکنند خانوادهای تشکیل ندهند، اگر هم بنا به مقتضیات ازدواج کردند کمتر به فکر فرزندآوری میافتند، چون پیوندهای آنها با جامعه گسسته شده و آنها خود را جزیی از جامعه نمیدانند و به فردگرایی دامن میزنند، به همین دلیل در چنین جوامعی از همگسیختگی زیاد دیده میشود. یعنی در چنین جامعهای قطعاً میزان طلاق بیشتر از میزان ازدواج میشود و فرزندآوری افول میکند.
با این توضیحات، با توجه به شرایط موجود آینده ایران را چگونه میبینید؟
نگرانکننده است، اما من به مردم امید دارم. نسل امروز نسلی بسیار آگاه و تحولخواه است. یعنی همین نسل در مقابل سختترین و عجیبترین فشارها از خود عقلانیتی را نشان میدهد که در طول زمان میتواند اثرگذار باشد. نسل امروز برای خود مرز و حدود نمیبیند و بیوقفه با همه دنیا در ارتباط است، چنین نسلی قطعاً جلوتر از نسل ما (نسل قبل) است، در مقابل فعالیتهای دولت سازگاری نشان نمیدهد و روشی جدید را در مقابل آن پیش میگیرد. مثالی ساده بزنم، در گذشته مساله فرزندآوری را شرایط اقلیمی کنترل میکرد، یعنی به دلیل آن فشارها و سختیها جامعه از فرزندآوری میگذشت، اما نسل امروز به دنبال محدودیتها و تسهیلات قومی و اقلیمی نیست، عقلانیت دارد و با نوعی نگاه به آینده تصمیمگیریها و سیاستهای دولتی را به چالش میکشد.
منظورتان از عقلانیت همین آگاهی و علاقه به دانستن نسل جدید است؟
بله، نسل جدید به سادگی اعتماد نمیکند، کنکاش و جستوجو میکند. به نوعی عاقبتاندیش است و با توجه به وضع موجود به آینده نگاه میکند و به نظر من برای آن برنامهریزی میکند. شما نگاهی به وضعیت تحصیلات و حضور جوانان ایرانی در جوامع بینالمللی بیندازید، واقعاً شرایط و جایگاه آنها با همه کشورهای منطقه متفاوت است. در دنیای امروز که افراطیگری در حال رشد است، کاملاً واضح است که نسل امروز جوان ایرانی یک سر و گردن از جوانان منطقه بالاتر ایستاده است. من به نسل امروز بسیار امیدوارم که اتفاقاً با همه این محدودیتها مرزها را میشکافد و به فکر تغییر است. اما اگر در همین شرایط، دولت هم تلاش میکرد و از نظر و نگاه کنشگران اجتماعی و متخصصان استفاده میکرد بهطور حتم تغییرات با سرعت بیشتری پیش میرفت. اما روش جوانان امروز در مقابل عدم تناسبهای دولتی با جامعه تغییرات را بسیار کند پیش میبرد. دولت نمیتواند در مقابل جریان بایستد و خلاف آن حرکت کند، ناخودآگاه در طول زمان با آن همراه میشود. تغییرات همه این سالها به خوبی نشان میدهد که هیچ دولتی
که برای همه امور شهروندانش تصمیم گرفته موفق نبوده و در نهایت کار را به مردم سپرده است. برای همین میگویم عقلانیت نسل جدید به این تغییر ساختار کمک میکند، چون خاستگاه این اندیشه هم صلح و رفتار صلحآمیز است.
دیدگاه تان را بنویسید