مروری بر زندگی و سرنوشت حاج حبیبالله القانیان
حاجی که حاجی نبود
حاجحبیب صدایش میکردند، اما نه مسلمان بود، نه مکه رفته بود. سرمایهداری یهودی بود که به رسم یهودیان، بعد از سفرش به بیتالمقدس، حاجی صدایش میکردند. حاجحبیب القانیان بود که اولین پاساژها و برجهای تهران را ساخت و مرکزیت تجاری تهران را از بازار به مناطق شمالیتر منتقل کرد. ساختمانهای پلاسکو و آلومینیوم، یادگار اوست که هنوز در خیابان جمهوری و چهارراه اسلامبول، استوار ایستادهاند. او و برادرانش، اولین کارخانه پلاستیک و ملامینسازی در ایران را در اوایل دهه ۱۳۴۰، زمانی ساختند که هیچکس فکر نمیکرد پلاستیک راهکاری برای توسعه صادرات غیرنفتی ایران باشد و ۵۰ سال بعد چنین بین مردم رایج شود و بنیانگذارانش را به یکی از ثروتمندترین مردان خاورمیانه بدل کند. القانیان اندکی بعد کارخانجات آلومینیومسازی و محصولات خانگی جنرالاستیل را تاسیس کرد و در مدتی کوتاه به یک کلان سرمایهدار بدل شد.
یهودیان در ایران
یهودیان در طول تاریخ، ایران را همچون سرزمینی موعود میدانستند. کوروش پادشاه ایرانی، از محبوبترین اسطورههای یهودیان است و بارها در متون مقدس یهود، مورد تحسین قرار گرفته است، یهودیان بابِل که پس از تسخیر بیتالمقدس و ویرانی آن بهوسیله «بختالنصر» اسیر و به بابل آورده شده بودند، پیوسته در انتظار نجاتدهندهای بودند تا قیام کند و آنان را به سرزمین دیرین پدریشان بازگرداند و این آرمان، با ظهور کوروش به منصه ظهور رسید. کوروش آنان را نجات داد و به ایشان پناه و جایگاه داد و با دختری از ایشان عقد ازدواج بست. در تورات، او را مسیح نام بردهاند و آمده است: «من دست راست مسیح خود کوروش را گرفتهام تا بهوسیله وی امتها را مغلوب سازم، قصرهای پادشاهان را بگشایم و درها را به روی او بازکنم.» یهودیان ایران پس از اسلام نیز تحت لوای اسلام به حیات خود ادامه دادند، اما در قتلعامهای گسترده در طول تاریخ، به خصوص پس از حمله مغولان همچون دیگر مردم این سرزمین به انزوا رانده شدند ولی با وجود تعداد اندک، همچنان خود را حفظ کردند. در دوران صفویه وجود یهودیان محدود به مناطق گتوها میشد. در آن دوران و پس از آن در دوره زندیه و قاجارها، یهودیان و سایر اقلیتها در محدودیت قرار داشتند. در دوران پهلوی، یهودیان از انزوای گتوها خارج شدند و با سیاستهای سهلگیرانه مذهبی محمدرضا پهلوی، به ثروت و قدرت رسیدند. طی جنگ جهانی دوم نیز تعداد زیادی از یهودیان لهستانی از طریق اتحاد جماهیر شوروی، به خاک ایران پناه آوردند و در این سرزمین ساکن شدند.
ال قانا: صاحب طالع نیکو
القانیان از کلمه «ال قانا» نام پدر شموئیل نبی مشتق میشود. حنا مادر شموئیل خداوندگار را برای طالع خوبی که برای فرزندش در نظر گرفته بود، سپاس گذاشت، «اوست که بلند میکند بیچارگان را از خاک مذلت و گدایان را از مزبلهها تا با شاهزادگان همدم شوند».
حبیبالله القانیان در سال 1291 خورشیدی در محله عودلاجان تهران، در خانوادهای یهودی چشم به جهان گشود. پدرش حاج بابایی، در دکانی در محله عودلاجان خیاط بود و مادرش از خانواده سرشناس القانیان.
حاجحبیب پس از پایان مدرسه آلیانس با سمت مدیریت هتلی که داییاش حاج عزیز القانیان در خیابان فردوسی داشت، کار خود را شروع کرد و پس از چندی اداره امور مغازه انصاف در خیابان لالهزار را که متعلق به یکی دیگر از اقوامش بود، بر عهده گرفت. در سال 1316 خورشیدی، تجارتخانهای را در سرای حاج اسماعیل بازار، با شراکت برادرانش تاسیس کرد و اقدام به واردات ساعت، پارچه، رادیو، ماشین خیاطی، چینیآلات و دیگر کالاهای ضروری از اروپا و آمریکا کرد و در سال 1328، با دختر یکی دیگر از داییهای خود، حاج میرزا آقا القانیان به نام نیکخواه (ماه سلطان) پیوند زناشویی بست. یادگار این ازدواج، سه پسر و یک دختر بود.
ستاره ارتش متفقین بر دوش القانیان
ستاره اقبال برادران القانیان، پس از جنگ جهانی دوم طلوع کرد. هنگامی که آنان با خرید مازاد لباسهای ارتش متفقین و فروش آن، به ثروتی انبوه دست یافتند. در همان سالها، یکی از برادران القانیان، به نام صیون، سفری به آمریکا داشت و همین آغاز تحول تجارت القانیان بود. او که در این سفر، صنعت پلاستیک را کشف کرده بود، برادرانش را متقاعد کرد که برای تولید پلاستیک در ایران، کارخانهای احداث کنند. حاجحبیب اغلب شانهای پلاستیکی را در جیب خود داشت تا یادآوری باشد که ثروت خود را از کجا آغاز کرده است. صیون همچنین در این سفر دریافت آمریکاییها مقادیر عظیمی لباس را به کشورهای جنگزده اهدا میکنند. او با خرید این لباسها و صادرات آنها به ایران، توانست سود کلانی را نصیب خود و برادرانش سازد. جنگ به کمبود جدی انواع کالا منجر شده بود و القانیانها هر کالایی را که سود داشت، میخریدند و در بازار میفروختند. یهودیان به خوبی میدانند چگونه باید از هر موقعیتی استفاده کنند و به همین دلیل در طول سالهای جنگ، اکثرشان به ثروتهای قابل توجهی دست یافتند. آنها میدانستند که همه چیز، از سوزن گرفته تا کشتی جنگی، مورد نیاز بازار آن روزهاست و از طرفی عده زیادی از آنها رونق بازار ملک را درک کرده و از این راه ثروت فراوانی به دست آورده بودند. القانیانها نیز در این راه فعالیت چشمگیری داشتند.
ستاره القانا
حاجحبیب القانیان، به عنوان پیشگام تولید پلاستیک در ایران شناخته میشود. وی مبادرت به تاسیس کارخانجات و شرکتهای صنعتی کرد. در سال 1337 شرکت پلاستیکسازی پلاسکو را در تهران تاسیس کرد و به تدریج این واحد صنعتی را به بزرگترین و پیشرفتهترین مرکز تولید قطعات پلاستیک در خاورمیانه مبدل ساخت، سپس کارخانجات تولیدی لوازمخانگی جنرالاستیل را ایجاد کرد و نیز صنایع پروفیل آلومینیوم را راهاندازی کرد، متعاقباً کارخانجات پلاستیک شمال و لوله شمال، یخچال جنرال الکتریک، صندلیسازی و تولید تخت سفری، همچنین شرکت صنعتی روغن نباتی و صابون، شرکت صنایع پارس و آمریکا، شرکت پوست، پشم و پنبه را راهاندازی کرد.
از دیگر فعالیتهای تجاری القانیان، شرکت در امر ساختمانسازی بود. ساختمان پلاسکو به عنوان اولین بنای بلند تجاری در 16 طبقه با اسکلت فلزی، آسانسور و تاسیسات تهویه مطبوع در مرکز تهران، چهارراه اسلامبول طی سالهای 1329 تا 1341 خورشیدی توسط مهندسان اسرائیلی طراحی و ساخته شد. ساختمان آلومینیوم، سومین بنای بلند تجاری در تهران در 12 طبقه با نمای منحصر به فرد، آلومینیوم و شیشه در خیابان شاه (جمهوری) بنا شد که دارای دو آسانسور نیز بود. ظهور این بناها، با فروشگاهها و رستورانهای پرزرق و برق، آغاز دورانی جدید در مدرنیته ایرانی بود، پایانی بر خردهفروشی و توزیع در کشور. نماد دوران تجمل و گذار از دوران سنت به مدرنیته، عبور از حجرهها و دالانهای تاریک به فروشگاهها و پاساژهای رنگارنگ. ساختمان پلاسکو یک نماد بود، نماد آغاز دوران زرق و برق.
القانیان بعد از سال 1350، برجهای آلومینیوم و پلاسکو را به هژبر یزدانی واگذار کرد. او میگفت چون حاضر به همراهی با تشکیلات بهایی به رهبری ثابت پاسال نشده بود، مورد خشم و غضب آنها قرار گرفت و ساختمان پلاسکو را هم این عده به ضرب چوب و چماق و با ارعاب و تهدید از دست او در آوردند (خاطرات من و فرح پهلوی، ج 3، ص 1373).
القانیان علاوه بر کارهای برجسازی، چندین پاساژ و ساختمان تجاری را هم در گوشه و کنار تهران بنا کرد. همچنین با شراکت برادرانش در اسرائیل در امر برجسازی سرمایهگذاری کرد، در سال 1348 ساختمانی تجاری در 23 طبقه با نام شیمشون را به اتمام رساند. ناگفته نماند القانیان در بسیاری از مواقع، هنگام ساخت یا نوسازی کنیسا، مسجد، بیمارستان، مدرسه و دیگر کارهای عامالمنفعه با دادن کمکهای مادی قابل توجه، نام خود را در لیست افراد خیراندیش به ثبت میرساند.
هنگامیکه بیمارستان سپیر به واسطه پوسیدگی لولههای آب دچار مشکل شده بود و نیاز فوری به ترمیم و نوسازی داشت و همچنین جهت توسعه و ایجاد بخشهای جدید بیمارستان و مدرنیزه کردن بخشهای قدیمی نیاز به کمک مالی داشت، القانیان شخصاً تامین بودجه لازمه اقدام کرد. او برای تامین بودجه، بخشی از آن را به صورت وسایل ساختمانی، پروفیل، درب و پنجره آلومینیوم و... هدیه کرد و بخش دیگر را با استفاده از اعتبار و تضمین شخصی از بانک ملی ایران، مبلغ هفت میلیون ریال به صورت وام در اختیار مسوولان بیمارستان سپیر قرار داد تا عملیات نوسازی انجام شود. بدین ترتیب بیمارستانی که ساختمانش بر اثر قدمت رو به انهدام میرفت، به صورت یکی از مدرنترین و مجهزترین بیمارستانهای جنوب تهران درآمد و موجب شد، نیازمندان جنوب شهر تهران از درمان و مداوا در آن محروم نشوند.
القانیان به عنوان پیشگام در صادرات غیرنفتی بهویژه برای جلوگیری از خروج ارز از کشور، گامهای موثری در صنعت تجارت ایران برداشت، ضمن آنکه با ایجاد فرصتهای شغلی جدید برای نسل جوان، باعث شد تا میزان قابل ملاحظهای از بیکاری کاسته شود. حبیب و برادران او را اولین صنعتگران برای ساخت یک کارخانه تولید ظروف پلاستیکی در ایران میدانند. کالاهای جدید عامل موفقیت آنها بود. علاوه بر این، برادران القانیان شروع به گسترش تولیدات صنعتی خود به بسیاری از زمینههای جدید از یخچال و فریزر گرفته تا درب و پنجره آلومینیوم کردند. تخمینزده میشود که آنان بیش از شش هزار نفر را در کارخانهها و فروشگاههای خود به استخدام درآورده بودند.
ستاره داود بر دوش حاج حبیب
در اوایل دهه 1340، لرزشی مهیب در رهبری جامعه یهودیان ایران رخ داد. مراد اریه رهبر جامعه کلیمیان ایران و نماینده مجلس، با دخالت آشکار سفارت اسرائیل و حمایت دربار پهلوی، از کرسی مجلس کنار گذاشته و مجبور به کنارهگیری از سمت خود به عنوان رهبر کلیمیان ایران شد. تا آن زمان اریه اجازه دخالت اسرائیل در امور داخلی یهودیان ایران را نمیداد. در انتخابات مجلس بیست و یکم، جمشید کشفی به جای مراد اریه به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و پس از کنارهگیری اریه از ریاست انجمن کلیمیان، با تجدید انتخابات در سال 1341 و با مراجعات زیاد معتمدین جامعه به القانیان، حاجحبیب به عضویت انجمن انتخاب شد و برای سالهای طولانی به ریاست انجمن کلیمیان تهران تکیه زد. اعضای منتخب در اولین نشست وی را به سمت رئیس هیات مدیره انتخاب کردند و او طی 18 سال در مقام ریاست انجمن کلیمیان تهران کارهای مهمی انجام داد و یهودیان بسیاری، از سالهای زعامت القانیان در جامعه کلیمیان، به عنوان دورانی طلایی یاد میکنند.
در این دوره با موافقت حاجحبیب القانیان، املاک ملی یهودیان تهران و شهرستانها را که بیصاحب یا به نام اشخاص بود، به نام انجمن کلیمیان تهران منتقل کرده و سند مالکیت گرفتند. از جمله تاسیس صندوق ملی انجمن کلیمیان، تاسیس کمیته فرهنگی انجمن کلیمیان برای بررسی وضعیت مدارس و دانشجویان و اشاعه فرهنگ یهود که یکی از اهداف مهم آن اعطای بورس تحصیلی به دانشجویان نیازمند و برجسته بود، تعیین کمیته شورای داوری و حل اختلاف، زیر نظر مسعود هاروتیان، تصویب قانون تعدیل سهمالارث بانوان و دختران یهودی از ماترک شوهر و پدر خود با همت نماینده کلیمیان در مجلس، ضرب سکههای 2500ساله سلطنت شاهنشاهی ایران، جمعآوری سازمانها، انجمنها و کانونهای تهران و شهرستانها زیر چتر انجمن کلیمیان تهران، برگزاری کنفرانس تهران و از همه مهمتر ساختمان انجمن کلیمیان در خیابان آقا شیخهادی. حاجحبیب علاوه بر خدمت در انجمن، یکی از موسسین انجمن خیریه و فرهنگی اتحاد بود و با کمک سایر دوستانش، نسبت به کمک به بودجه و تهیه مایحتاج و لوازم تحصیل برای بچههای بیبضاعت مدارس اتحاد از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد و باکمال سخاوت با کلیه مشکلات و معضلات یهودیان مبارزه میکرد. او چندین قطعه از زمینهای باارزش متعلق به برادران القانیان در شرکت منحله سهامی صنعتی در کرج را به انجمن کلیمیان اهدا کرد. ایجاد صندوق ملی کلیمیان، از سوی دکتر حشمتالله کرمانشاهچی پیشنهاد شد و با پشتیبانی حبیب القانیان، آغاز به کار کرد. از جمله دیگر اقدامات او، مجوز معافیتهای مالیاتی برای اعاناتی بود که به انجمن و صندوق پرداخت میشد و توسط لطفالله حی نماینده یهودیان در مجلس شورای ملی به دست آمد. اما یکی از مهمترین اقدامات وی که حاکی از علاقه وی به دولت اسرائیل و روابط ویژه با رژیم صهیونیستی است، خرید خانه قوامالسلطنه در خیابان کاخ و وقف آن برای سفارت اسرائیل در تهران بود.
اولین یهودی بر کرسی اتاق بازرگانی
تا پیش از سال 1340، هیچ یهودیای وارد اتاق بازرگانی و اتاق صنایع ایران نشده بود، اگرچه منعی از طرف اتاق وجود نداشت، اما رهبران کلیمیان، مانع از پیوستن آنها به این مجامع میشدند. در انتخابات سال 1339، هیچ یک از یهودیان صاحب کارت بازرگانی را تا آن موقع به عضویت اتاق بازرگانی نمیپذیرفتند. در آن سال القانیان 1700 کارت بازرگانی، از 3260 کارت موجود در تهران را قبل از تجدید انتخابات اتاق بازرگانی خریداری کرده و با در دست داشتن این تعداد کارت بازرگانی در روز تجدید انتخابات و زیر نظارت خود، حاجحبیب القانیان نفر هفتم از بین 15 نفر عضو اتاق بازرگانی انتخاب شده و روانه اتاق بازرگانی شد و برای اولین بار بود که یک بازرگان یهودی با حقوق مساوی عضو اتاق بازرگانی و عضو اتاق صنایع ایران شد و حافظ منافع بازرگانان، شرکتها و کارخانهداران یهودی شد. حاجحبیب القانیان اولین شخص از بین تجار کلیمی بود که پس از سالها به اتاق بازرگانی و اتاق صنایع ایران راه یافت و به سمت مشاور عالی این دو اتاق انتخاب شد. در دهه 1350 حاجحبیب القانیان به عنوان یکی از شخصیتهای شاخص بازرگانی به همراه تنی چند از اعضای اتاق بازرگانی به کشور چین دعوت شدند تا زمینههای گسترش روابط تجاری بین دو کشور را فراهم سازند.
دیداری با شاه
معمول بود که عید نوروز، دولتمردان کشوری و لشگری، نمایندگان مجلسین، روزنامهنگاران و نمایندگان دو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن و غیره هم برای عرض تبریک به دربار میرفتند.
در یکی از مراسم، حاجحبیب که جزو اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و معادن بود، به خدمت شاه رسید. محمدرضا شاه با یکایک شرکتکنندگان دست داده و سکهای هم عیدی میداد وقتی به حاجحبیب رسید و رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن، او را معرفی کرد، شاه از او پرسید محصول کارخانه یخچال شما چقدر است؟ گفت فلان مقدار، پس شاه گفت چرا آن را توسعه نمیدهید؟ اقدام کنید که حجم محصول کارخانه علاوه بر تامین احتیاجات داخلی به اندازهای باشد که برای صادرات به خارج از کشور هم بفرستید.
حاجحبیب با استفاده از این فرصت برای تکمیل و ازدیاد محصول کارخانه مبلغ 500 هزار دلار اعتبار بانکی گرفت و پس از شش ماه کارخانه تکمیلی خریداریشده رسید و متخصصی هم از خارج برای سوار کردن ماشینآلات آن آمد وقتی برای به راه انداختن آن احتیاج به نیروی برق داشت، به وزارت آب و برق مراجعه کرد، گفتند امکان برق دادن اضافی نداریم، گفت دستور اعلیحضرت همایونی است، اما باز هم توجهی به درخواستش نکردند.
تقاضای شرفیابی کرد، شاه گفت فلان وقت به شیراز میروم، آنجا میتوانید با من تماس بگیرید. روز مقرر به شیراز رفت و به شاه گفت: برحسب اوامر مطاع شاهانه، مبلغ بسیار زیادی سرمایهگذاری کردهام و حالا که برای به راه انداختن آن به اداره برق مراجعه کردم، میگویند برق نداریم که به شما بدهیم و من اگر میدانستم از همان اول سفارش دیزل برق هم میدادم. در همان جا به وزیر آب و برق که حضور داشت، گفت: فوراً احتیاجات برق این کارخانه را تامین کنید. در بازگشت به تهران، این کار انجام شد و محصول کارخانه به اندازهای رسید که به تمام شیخنشینهای خلیج فارس هم صادر میشد. القانیان به عنوان یک تاجر یهودی یکی از معدود شخصیتهایی بود که با سرمایهگذاری در بخش خصوصی و ایجاد واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ عملاً شتاب بیشتری به صنعتی کردن ایران داد و با اعتباری که در راستای تجارت خارجی کسب کرده بود، توانست از همکاری کشورهای صنعتی غرب با ایران بهرهمند شود و بیش از سه دهه پیشگام نوآوری تجاری و صنعتی در ایران باشد. وی با تلاشی پیگیر در راستای تولیدات داخلی، ضمن بالا بردن سطح تولید کارخانجات و نیز نگه داشتن کیفیت تولید در سطح استاندارد جهانی، بخشی از تولیدات کارخانجات را روانه بازارهای خارجی (کشورهای همجوار و شیخنشینها) کرد.
افول ستاره ال قانا
در سال 1354 خورشیدی از طرف دفتر اشرف پهلوی، از تنی چند از مسوولان جامعه کلیمی، جهت پارهای از مذاکرات دعوت به عمل آمد. طی ملاقاتی که هیات همراه مشتمل بر حاجحبیب القانیان ریاست انجمن، یوسف کهن نماینده کلیمیان در مجلس، خاخام یدیدیا شوفط رهبر مذهبی، لطفالله حی نماینده سابق و چند تن دیگر با رئیسدفتر اشرف پهلوی داشتند، عبدالرضا انصاری طی صحبتهایش راجع به نقش یهودیان در شکوفایی اقتصاد ایران، اظهار کرد والاحضرت اشرف برنامههای اجتماعی و خیریه بسیار مهمی در نظر گرفتهاند و مایلند جامعه یهودیان ایران در اجرای این طرح نقش شایستهای داشته باشند، بدین منظور ایشان خواستار جمعآوری مبلغ 100 میلیون دلار (600 الی 700 میلیون تومان) توسط انجمن کلیمیان هستند. از آنجا که جمعآوری این مبلغ برای جامعه کلیمی غیر ممکن بود و هیچگونه راه حلی برای قبول چنین تکلیفی ارائه نشد، ظاهراً جواب این طرح منفی تلقی شد. بعد از دو هفته در ساعت هفت صبح اخبار رادیو ایران، در راس خبرها، خبر بازداشت حبیب القانیان میلیاردر معروف را منتشر کرد، همچنین همان روز این خبر در صفحه اول روزنامههای اطلاعات و کیهان با شرح و تفسیرات بسیار چاپ شد.
پس از سه روز پیگیری، مشخص شد که حبیب القانیان به شهر سنندج تبعید شده و اتهام وارده به او گرانفروشی و مدت تبعید سه ماه در نظر گرفته شده است. گرچه در سنندج حاجحبیب از حمایت و همدردی جامعه یهودیان کُرد، بهطور کامل برخوردار بود و تا حدودی تحمل این ناراحتی برای وی آسان شده بود ولی انعکاس بازداشت وی ضربه غیرمنتظرهای به شمار میرفت. ضمن آنکه اینگونه حرکتها، اثرات ناخوشایندی در روحیه خانواده القانیان و نیز جامعه کلیمیان ایران به جای گذاشت. بالاخره با پیگیریهای انجامشده توسط وکلای القانیان و دیگر مسوولان جامعه کلیمیان، با مراجعه به مراجع قانونی، دفتر اشرف پهلوی و شخصیتهای مملکتی پس از دو ماه و نیم، حکم برائت او از دادگاه گرفته شد. حبس القانیان، نشان بارزی از سیاستهای نابخردانه اقتصادی محمدرضا پهلوی است. چنانچه حتی اسدالله علم، محرم شاه در خاطراتش در خصوص دستگیری القانیان مینویسد: « اگر در یک فروشگاه بزرگ، کالایی به قیمتی گران به فروش میرسد، مدیر فروشگاه چه باید بکند؟» پس از بازگشت القانیان به تهران، هنگام ورود به فرودگاه، مجدداً وی را به جرم گرانفروشی دو عدد نمکدان پلاستیکی بازداشت و به زندان فرستادند. انجمن کلیمیان بلافاصله برای آزادی حبیب القانیان، با حضور جمعی از مسوولان جامعه تشکیل جلسه داد تا هرچه زودتر برای حل این مساله پیگیریهای لازمه قانونی انجام گیرد، با تلاشی که انجام گرفت، پس از دو ماه و نیم دیگر (به عبارتی پنج ماه تبعید و زندان) حاجحبیب القانیان از زندان آزاد شد. پس از آزادی وی از زندان، امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت طی تماسی از وی دلجویی کرد و گفت این دستگیری برای نشان دادن تقابل شاه با سرمایهداری، لازم بوده است و به او جهت تسهیل در واردات ماشینآلات کارخانه آلومینیوم، قول مساعدت داد.
القانیان که با مئیر عزری نماینده اسرائیل در ایران ارتباط بسیار نزدیکی داشت و از مساعدتها و پشتیبانی او برخوردار بود، تمامی امور را با اجازه او به انجام میرساند، در نامهای به تاریخ 9 /7 /1355 خطاب به شاه چنین نوشته است: «جاننثار حبیب القانیان که در جریانات مبارزه با گرانفروشی مورد تعقیب قرار گرفتهام، توسط دادگاه شعبه 15 استان تهران تبرئه و سپس مجدداً تحت پیگرد و در این مرحله به علت عدم دفاع از خود محکوم شدهام، مشمول عنایات شاهنشاه عدالتپرور قرار گرفته و مورد عفو ملوکانه واقع شدم. اینک آگاه شدم که به مجازات شدیدتری که محدودیت از فرصت شرفیابی به حضور مقدس شاهنشاه و ... است، دچار شدهام... جان ناقابل من و خانوادهام فدای سلامت و سعادت شاهنشاه ایران باد.» یک سال پس از این ماجرا همسر حاجحبیب (نیکخواه) دار فانی را وداع گفت، او برای آنکه بتواند فشار این غم را تحمل کند، پس از مدتی راهی اسرائیل و آمریکا شد.
برگریزان پهلوی
سقوط خاندان پهلوی، سالها پیش از انقلاب 1357 رخ داده بود، اما برخی انگار چشمها را به روی نشانهها بسته بودند. تحولاتی که طی چند سال صورت گرفته بود، عدم تمایل به از دست دادن ثروت و مکنت و به خصوص علاقه به تجارت، مانع از درک واقعیات جامعه برای یهودیان شده بود. آنان به هیچ عنوان حاضر نبودند بپذیرند که زمین زیر پاهایشان در حال لرزش است و برداشت غلطی از اوضاع سیاسی روز داشتند. حاجحبیب نیز از سرعت اتفاقات بهتزده شده بود.
اواخر تابستان 1357، حاجحبیب در پاسخ نماینده اسرائیل در ایران که پرسید: «اکنون که اوضاع اقتصادی نابسامان و دخالتهای گهگاهی و بیمورد شاه، موجب بدتر شدن اوضاع شده است، چه تصمیمی دارید، آیا بهتر نیست برای مدتی هرچند کوتاه، از کشور خارج شوید تا توفان به آرامش تبدیل شود؟ آیا فکر نمیکنید حبس و تبعیدتان که ناشی از اقدام دربار علیه سودجویان بود و انتخاب القانیان یهودی به عنوان نمونه نشانه آن است که روزهای بدتری را در پیش دارید و به عنوان رهبر جامعه یهودی در معرض خطر خواهید بود؟» القانیان به کلی انکار کرد که نگران اوضاع است و اطمینان داد که همه چیز روبهراه میشود. او حتی خاطرنشان کرد که نخستوزیر به او قول داده است سهمیه شمش آلومینیوم وی را که دولت به کارخانجات میدهد، افزایش خواهد داد. اگرچه شمشها که توسط وزارت صنایع تولید میشد و موسسات خصوصی اجازه واردات آن را نداشتند، برای تامین احتیاجات کارخانه پروفیل آلومینیوم در تهران و برای پرس پنج هزارتنی برنامهریزیشده بود.
هنگامی که شریفامامی و دولتهای متعاقب آن حکومت نظامی را برقرار کردند، حاجحبیب هنوز شام خود را در باشگاه صرف میکرد. باشگاه عصر که نماد جامعه سرمایهدار و میعادگاه معروف طبقات بالا و پاتوق برادران القانیان و چند یهودی متمکن دیگر بود، به تدریج درهای خود را میبست و در ماههای آخر حکومت پهلوی، تنها پوستهای از آن باقی مانده بود. عده زیادی کشور را ترک کرده بودند. دود سوختن لاستیکهای ماشین، فضای شهر را تیره کرده بود. تظاهرات به طور مرتب ادامه داشت و هیچگاه متوقف نمیشد. القانیان یکی از آخرین سران جامعه یهود ایران بود که هنوز در ایران مانده بود و هر روز تنهاتر از قبل، به باشگاه میرفت. لطفالله حی هم که مدت چند هفتهای را با وی میگذراند، از تهران رفت. حبیب به تدریج تمامی ارتباطات خود را از دست داده بود، زیرا اکثر متنفذینی که میشناخت، سمتها و مقامهایشان را از دست داده بودند. او به نحوی بیسابقه گیج و ترسیده بود. اما هنگامی که شاه رفت و امام به وطن بازگشتند، باید میفهمید که راه فرار را از دست داده است و ثروتش نمیتوانست کاری برای او انجام دهد. دیگر فرصتی برای فرار باقی نمانده بود و زمان زیادی نگذشت که انقلابیون به سراغش رفتند تا ماهیت فعالیتهای او را آشکار کنند.
اعدام انقلابی
در هجدهم اردیبهشت 1358 خورشیدی، حبیب القانیان رئیس انجمن کلیمیان تهران و سرمایهدار بزرگ پس از سه ماه بازداشت، به حکم دادگاه انقلاب اسلامی، به جرم مفسدفیالارض و جاسوس صهیونیسم به اعدام محکوم شد و بلافاصله به جوخه مرگ تسلیم شد، ضمن آنکه کلیه اموال او و خانوادهاش مصادره شد.
در کیفرخواست صادره از سوی دادسرای انقلاب، جرائم وی شامل موارد زیر اعلام شده بود: ۱ـ دوستی دشمنان خدا و دشمنی دوستان خدا، ۲ـ جاسوسی به نفع دولت غاصب صهیونیستی اسرائیل، ۳ـ جمعآوری کمک و اعانه به نفع اسرائیل و ارتش غاصب آن کشور که برادران مسلمان فلسطینی ما را هر روز و هر شب بمباران کنند، ۴ ـ صرف درآمد و بهرهگیریهای استثمارشدههای ایرانی در آمادگی رژیم همیشه محارب اسرائیل غاصب ضداسلام و حق، ۵ـ فساد در زمین به صورت از بین بردن منافع اقتصادی و در نتیجه نسل فعال جامعه، ۶ ـ محاربه با خدا و رسول خدا و نایب امام زمان و تمام مردم محروم، ۷ـ سد راه خدا و سد راه تکامل ارزشهای اسلامی و انسانی، ۸ـ فساد در زمین، ۹ـ معاونت در کشتار بیرحمانه هر روز برادران مبارز فلسطینی.
دلایل اثبات جرم در کیفرخواست چنین ذکر شدهاند:
۱ـ اقرارهای صریح و ضمنی موجود در پرونده، ۲ـ دلایل و اسناد و مدارک کافی از پرونده که حاکی از فرستادن پول به اسرائیل میباشد برای تقویت بنیه دفاعی این رژیم، ۳ـ تشکیل جلسه با بیرحمترین دشمنان خدا و خلق فلسطینی موشه دایان و آباابان و سایر رهبران غاصب صهیونیستی، ۴ ـ خریدن املاک و آپارتمانهای چندطبقهای.
به گفته نماینده دادسرا، کیفرخواست متکی به اظهارات متهم در بازپرسی و گزارش دو مامور ساواک است. در گزارشهایی ماموران ساواک از خریدن یک قطعه زمین در اسرائیل در سال ۱۳۴۹ و سفر آقای القانیان به عنوان رئیس انجمن کلیمیان تهران به اسرائیل در سال ۱۳۵۲ خبر میدهند. به گفته مامور ساواک در این سفر آقای القانیان به مقامات نامبرده اسرائیلی قول میدهد که برای تشویق کلیمیان ایرانی به کمک مالی بیشتر به اسرائیل و مهاجرات ایشان به اسرائیل تلاش کند. نماینده دادسرا در جلسه محاکمه گفت:
«... این سوال برای دادسرای انقلاب مطرح است، شما که با صهیونیسم مخالف بودید، به چه صورتی این مخالفت خود را اعلام کردید که همکیشان شما متوجه این مساله بشوند؟ ... ما استناد به گزارش ساواک مهمترین عامل امنیتی که با سازمان سیا همکاری نزدیک داشت، کردهایم. ساواک در یک گزارش دیگر اعلام داشته است: بیش از یک میلیون دلار پرداختهاید و زمین در نزدیکی تلآویو خریدهاید که قیمت آنها نیز افزایش پیدا کرده است و بخش تحقیق ساواک نیز این نظریه را تایید کرده است. در گزارش دیگری ساواک از آسمانخراش نیمهتمام شما نام برده که در تلآویو ساخته میشود و سه برابر پلاسکو بلندی دارد... درباره جلسهای که القانیان به اتفاق موشه دایان، آباابان و چند تن دیگر از سران اسرائیل تشکیل شده بود و در آن راجع به کمک مالی القانیان به یهودیان بحث و مشاوره شده بود «سهشنبه» (نام مستعار یک مامور ساواک) نظر داده است: القانیان اسرائیل را سرزمین اصلی خود دانسته و «چهارشنبه» (عضو دیگر ساواک) در گزارش خود تایید کرده که شما علاقهای به ایران نداشتید بلکه میخواستید به اسرائیل بروید.»
القانیان تمامی اتهامات وارده از سوی دادگاه انقلاب را رد و خود را مبرا و بیگناه اعلام کرد و در دفاع از خود در مورد جاسوسی برای دولت اسرائیل و موافقت با کشتار مردم فلسطین گفت: احتراماً اینجانب حبیب القانیان، افتخار میکنم کلیمی ایرانی هستم... تا به حال هیچگونه کمک یا اعانه به نفع اسرائیل نداده و نخواهم داد (هرچند همه اسناد و شواهد بر کمکهای بیدریغ او به رژیم صهیونیستی گواهی میکرد). من موافق کشتار مردم فلسطین نیستم... افتخار میکنم دارای سهمی از کارخانجات پلاسکو، ملامین، پلاستیک شمال، لوله شمال و کارخانه یخچال جنرالالکتریک و پروفیل آلومینیوم میباشم.
در مورد ساختمانی در اسرائیل که دادستان به آن اشاره کرد، مصاحبهشونده تاکید کرد هیچ دارایی به نام آقای القانیان در اسرائیل وجود نداشت. او در جلسه دادگاه اظهار کرد من قبل از آنکه به فکر خودم باشم، بیشتر به فکر کارگرانم هستم که در غیبت من بیکار میشوند. من 50 هزار کارگر دارم که در صورت نبود مواد اولیه و تعطیلی کارخانجات همه آنها بیکار خواهند شد، چون چکها به نام من است و فقط من میتوانم چک بکشم! وی همچنین جهت تاثیر گذاشتن روی هیات منصفه اظهار کرد: من آدمی بسیار مذهبی هستم و به همین خاطر کارگرانم به من آشیخ حبیب میگویند. من برای دین اسلام احترام قائلم و حتی یک بار به زیارت مکه رفتهام و اغلب کارگرانم این موضوع را که من حاجی هستم، میدانند! اعدام القانیان سر و صدای زیادی در دنیا به راه انداخت و موجب شکایت سازمان حقوق بشر از دولت ایران شد. القانیان همیشه میگفت سرزمینی که در آن زندگی میکنم، برایم اهمیتی ندارد. من ایران را برای خدمت به اسرائیل میخواهم. وی در سخنرانی سالانه 1349 خود در انجمن خیریه یهود خطاب به مستمعین گفت: «اسرائیل امروز به کمک فرزندان خود احتیاج دارد و ما همه موظف هستیم خود و سرزمینی را که در آن زندگی میکنیم، در خدمت اسرائیل نوپا به کار بگیریم...»
حبیب القانیان، اولین یهودی اعدامی پس از انقلاب 1357، عضو لژ فراماسونری همایون و سینا نیز بود و گرانبهاترین اشیای عتیقه ایران را در اختیار داشت. وی روز 18 اردیبهشت ۱۳۵۸، یک ساعت بعد از صدور حکم دادگاه، در تهران تیرباران شد و جنازهاش به وساطت خاخام یدیا شوفط در اختیار خانوادهاش قرار گرفت.
از وی وصیتنامهای به جا مانده که در آن از وراثاش درخواست کرده به حسابهایش رسیدگی کنند و بدهکاریهایش را به افراد مربوط پرداخت کنند و حقوق عقبافتاده کارمندانش را به آنان بدهند. او از خانواده خداحافظی کرده و از آنها خواسته است یک سال برایش دعا کنند و آمرزش بطلبند.
دادستان کل جمهوری اسلامی ایران در نامهای به تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ به بنیاد مستضعفین فرمان داد که «به موجب این حکم کلیه اموال و املاک و شرکتهای حبیبالله القانیان و فامیل دست اول او را طبق رای دادگاه مصادره کرده و اموال، املاک و سهام شرکتهای داماد و عروس و نوهها و برادران و خواهران و فرزندان و نوههای آنها را سرپرستی کامل کرده و کلیه اداره امور و دریافت کلیه اجارههای ساختمانی متعلق به آنها تحت نظر بنیاد انجام گیرد و صورت کلیه اموال منقول و غیرمنقول آنها را تهیه و به دادستانی کل انقلاب ارسال فرمایید».
منابع:
اسناد مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران؛ اسناد فراماسونری در ایران؛ ایران سراب قدرت؛ خاطرات من و فرح پهلوی؛ خاطرات خاخام یدیا شوفط؛ گزیده اسناد ساواک؛ گنجینههای طلایی یا 1001 خاطره از دوران خدمتگزاری روح الله کهنیم؛ یهودیان ایران در تاریخ معاصر.
Eminent Persians: the men and the women who made modern Iran
دیدگاه تان را بنویسید