پیشبینی فروش جدیدترین فیلم اصغر فرهادی بر اساس نظر منتقدان
فروشنده در گیشه چقدر میفروشد؟
فرهادی و فیلمهایش سیر صعودی دارند؟ یا مانند هر فیلسماز دیگر فراز و فرود در کارهایش دیده میشود؟ آیا فروشنده از جدایی فیلم بهتری است؟ یا تنها این سلیقه است که کیفیت فیلمها را از هم جدا میکند؟
فرهادی و فیلمهایش سیر صعودی دارند؟ یا مانند هر فیلسماز دیگر فراز و فرود در کارهایش دیده میشود؟ آیا فروشنده از جدایی فیلم بهتری است؟ یا تنها این سلیقه است که کیفیت فیلمها را از هم جدا میکند؟ آیا فروش فیلمهای او به خوبی نقد منتقدان بر آثارش هستند؟ این اوج و فرود را میتوان با چند معیار ارزیابی کرد. نمره منتقدان در وبسایتها و نشریات مختلف و همینطور فروش فیلمها میتوانند از این دست شاخصها باشند. در مورد اول و درباره سه فیلم متاخر فرهادی، که بینالمللیتر هستند و بیشتر در سطح جهانی دیده شدند این قیاس چندان سخت نیست. جدایی نادر از سیمین یا همان جدایی بالاترین نمرهها را دریافت کرده است. میانگین نمرات در وبسایتهای مختلف، در بالاترین سطح خود است. برای مثال میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک و از مجموع 41 منتقد مختلف، نمره تحسینبرانگیز 95 است. همچنین در وبسایت Rotten Tomato، 99 درصد رضایت منتقدان جلب شده است. «جدایی» روند مطرح شدن فرهادی را تسریع و جوایز مختلفی کسب کرد و به عقیده بسیاری بهترین فیلم این کارگردان تاکنون است.
در همین متر و معیار، فیلم بعدی، گذشته، کمی افول کرده است. در متاکریتیک از همان تعداد 41 منتقد، نمره 85 به فیلم رسیده و این در حالی است که چند منتقد اصلاً فیلم را نپسندیدند و نمرههای کمتر از متوسط به آن دادند. در Rotten Tomato هم داستان فرق چندانی نکرده و از برآیند نمرهها، نتیجه 93 درصد به دست آمده که بهرغم سطح فوقالعاده بالای آن، ضعیفتر از فیلم قبلی است. اگرچه قرار نیست هر فیلم هر کارگردانی از قبلی بهتر باشد ولی این سیر همچنان نزولی است. فروشنده، جدیدترین فیلم فرهادی، که در کن گذشته، توانست جایزه بهترین فیلمنامه و بازیگر مرد را بگیرد، نقدهای خوب زیادی دریافت کرده است و همینطور نقدهای متوسط زیادی. فیلم هنوز اکران عمومی نشده و از همان تعداد منتقدی که در کن فیلم را دیدهاند این طور برمیآید که حداقل از نگاه آنها فروشنده از جدایی و حتی گذشته فیلم بهتری نباشد. در متاکریتیک و از میان 9 منتقدی که فیلم را دیدهاند نمره 76 به فیلم رسیده و بیشتر نقدها متوسط است، به خصوص انگلیسیها و فرانسویها که مانند دو فیلم قبل از ساخته تازه فرهادی استقبال نکردند. ناگفته نماند که این قیاس (با همان معیار نظر منتقدها) چیزی
میان خوب و بهتر است و برای نتیجهگیری کلی کمی زود است. اوون گلیبرمن منتقد ورایتی از جمله افرادی است که فیلم را در کن دیده و نظرش درباره فیلم مثبت است: «فرهادی درامهایی درباره اختلافات خانوادگی میسازد و از پررنگ کردن هر چیزی که درامها عیانش میکنند، سر باز میزند. درامهایی مبتنی بر مشاهده دقیق، بدون دستکاری، مشخص و واقعی. هنوز هم وقتی که فیلمی از فرهادی را میبینید، مثلاً «جدایی نادر از سیمین»، «گذشته» یا همین فیلم جدیدش «فروشنده»، تقریباً با استفاده از نوعی مهندسی معکوس به سمت موقعیتی کشیده میشوید که ناتورالیسم کامل و محض بر آن حاکم است. تازه بعدش دستگیرتان میشود که درون یک گردباد گیر افتادهاید که هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد تا ذات شخصیتهای روی پرده را زیر و رو کند. شما با چیزی روبهرو میشوید که فقط میتوان آن را تعلیق نامید و تکاندهنده هم هست. تعلیقی که تمام و کمال بر مبنای آن چیزی شکل میگیرد که در دل و ذهن شخصیتها میگذرد.»
پیتر بردشاو منتقد مشهور نشریه گاردین انگلیس فیلم را به این اندازه دوست نداشته و آن را با فیلمهای قبلی فرهادی مقایسه میکند اما همچنان آن را با کلماتش ستایش میکند: «فرهادی در «فروشنده» بیشتر از فیلمهای قبلیاش سعی میکند به تاثیری بیشتر و نتیجهای بزرگتر دست پیدا کند. اما این فیلم ویژگی جذبکننده «جدایی» را ندارد. در واقع تم انتقام عدالت این اثر من را به یاد ملودرام جنایی «زندانیان» (2013) «دنیس ویلنیو» میاندازد. بعد از گفتن همه اینها، باید اذعان داشت که هوش فیلمسازی «فرهادی»، این فیلم را تماشایی میکند؛ تنها فیلمسازی با چنین اعتماد به نفسی میتوانست فضایی برای یک کمدی مختصر و بیپروا در این فیلم پیدا کند؛ «عماد» که خسته از کلاس برگشته، خوابش برده و بچهها اطراف او که خروپف میکنند، عکسهای مضحک میاندازند. «فروشنده» درامی ارزشمند و خیلی خوشساخت است.»
بردشاو در ابتدای این نوشتهها، فروشنده را با چهارشنبه سوری مقایسه کرده و آن را از فروشنده فیلم بهتری دانسته: «فیلمهای درخشان فرهادی «جدایی» (2011) و «درباره الی» (2009) به ترتیب مایههایی از آثار «هانکه» و «آنتونیونی» را در خود داشتند. با این حال از نظر من «فروشنده» از بسیاری جهات به «چهارشنبهسوری» (2006) نزدیکتر است؛ در هر دوی آنها «ترانه علیدوستی» در نقش اصلی زن میدرخشد. آن فیلم هم بر اساس مفهوم از هم گسیختن فضای یک زندگی و در نتیجه به وجود آمدن ناراحتی و بحران در جمعی خودمانی که مطالب زیادی درباره روابط افراد درگیر ماجرا را فاش میکند، ساخته شده بود. «چهارشنبهسوری» کمتر حالت نمایشی داشت و فیلمی ماهرانهتر بود.»
این منتقد در جایی دیگر و در همین نشریه باز هم به تفاوت فیلمهای فرهادی میپردازد و حتی ضمن ستایش شهاب حسینی، جایزه بهترین بازیگر مرد را شایسته بازیگران دیگری میداند: «فروشنده اصغر فرهادی فیلم جدی و ارزشمندی است، اگرچه گویا اشارههای مبهم، سبک شخصی این کارگردان است که البته به مهارت فیلم قبلیاش هم نیست. فیلم به شدت در جشنواره مورد تحسین قرار گرفت و اکنون دو جایزه را تصاحب کرده است، یکی بهترین فیلمنامه (تصدیق میکنم این جایزه معتبر با توجه به پیچیدگیهای ماهرانه ساختار فیلم به آن داده شده است) و همینطور بهترین بازیگر مرد برای شهاب حسینی که نقش یک مربی و بازیگر در یک گروه نیمهحرفهای تئاتر را بازی میکند، او در این گروه تئاتر نقش ویلی لومان را در نمایشنامه مرگ فروشنده ایفا میکند. با شروع نمایش، همسرش در شرایطی اسرارآمیز موردحمله قرار میگیرد. حسینی کار خود را در نقشش بینقص و کامل انجام داده است و نابازیگریهایش هم کاملاً بجاست. اما با بازگشت به رسوایی نادیده گرفتن کمدی مارن آده، تونی اردمن، بیشتر ترجیح میدادم جایزه به ستاره این فیلم پیتر سیمونیسچک برسد یا به آدام درایور برای ایفای نقش فروتنانه و به شدت
سمپاتیک او در پترسون جارموش به عنوان یک راننده اتوبوس شاعر.» دبورا یانگ در هالیوود ریپورتر هم نظر مشابهی دارد و فرهادی را در سلسلهآثارش مقایسه میکند: «اصغر فرهادی که بعد از ساخت گذشته در فرانسه به زادگاهش ایران بازگشته در فیلم جدیدش با استفاده از یک تعرض شوکآور که عطش غیرقابل کنترل همسر جوان برای انتقام را در پی داشته به کند و کاو نیمهتاریک روح ادامه میدهد. در این فیلم که فاقد پیچیدگیهای اجتماعی حیرتانگیز جدایی است، گرههای داستان چندان پنهان نیستند و حس درام تصنعی باعث کسالتآور شدن بخشهایی از فیلم شده. اما از کنار همه اینها میتوان به خاطر پایان بسیار عالی آن گذشت: یک پایان نفسگیر و پرتنش برای مخاطب.»
نکته جالب اینکه در فرانسه، جایی که انتظار میرود فیلم فروش بالایی داشته باشد، اصلاً، روی خوش به فروشنده نشان ندادهاند. نشریه مشهور کایه دوسینما، چاپ فرانسه، در جدول ارزشگذاری خود، فیلم را در ردههای بسیار پایین قرار داد، به طوری که پنج منتقد این نشریه فروشنده را فیلمی بیارزش ارزیابی کردند. همچنین ایزابل رگنیر در لوموند به فیلم تنها یک تکستاره داده و گویا چندان از فیلم خوشش نیامده است.
اینها، چند نظر سختگیرانه درباره فروشنده هستند که تاکنون مطرح شدند و در کنار نظرات مثبت متعددی قرار میگیرند که درباره فیلم منتشر شدهاند. اما همین نظرات شتابزده و اولیه چه چشماندازی از فروش فیلم در گیشه تصویر میکنند؟ در مورد فروش فیلم میتوان باز هم (و به سیاق منتقدان بینالمللی) به سراغ دو فیلم قبلی او رفت: جدایی که در آخرین روزهای سال 2011 از سوی سونی کلاسیک اکران عمومی یافت توانست در طول 25 هفته اکران خود در سراسر جهان به فروشی نزدیک به 20 میلیون دلار برسد. این رقم تاکنون رکورد فروش بینالمللی فیلمهای ایرانی است.
دو سال بعد، در فیلم گذشته، که یک فیلم فرانسوی و بهاصطلاح «خارجیتر» بود، طول اکران نصف و تعداد سالنهای سینما به یکسوم تقلیل پیدا کرد. فروش فیلم هم فراتر از 11 میلیون دلار نرفت. سهم فروش داخلی در مورد گذشته هم قابل قیاس با فروش بالای جدایی نبود. البته نباید تاثیر موفقیتهای متعدد و چشمگیر جدایی مانند کسب عنوان بهترین فیلم خارجی آکادمی اسکار و گلدن گلاب را در این اختلاف فروش فراموش کرد. اگر بخواهیم پیشبینی فروش فروشنده را بر اساس نظر منتقدان بگذاریم و اساس جوایز پیش رو را در همین نظرات جستوجو کنیم باید گفت احتمالاً فروشنده بسیار کمتر از جدایی و در همان قد و اندازه گذشته در گیشه بلیت بفروشد. با این حال میتوان امیدوار بود، با مطرح شدن فیلم به فیلم فرهادی در میان سینمادوستها، نظرات بیش از پیش به او جلب شود و حداقل در اروپا فروش فیلم از «گذشته» پیشی بگیرد. در ایران هم با توجه به ایرانیتر بودن اثر پیشبینی میشود، فیلم فروشنده به سقف فروش بلیت جدایی نزدیک شود و حتی در یک اکران مناسب از آن پیشی بگیرد.
کوهن مدیا از اوایل دسامبر امسال فیلم را در سینماهای جهان اکران خواهد کرد و در همین شهریورماه سینماهای ایران میزبان فروشنده فرهادی خواهند بود.
دیدگاه تان را بنویسید