یکی دو نکته درباره آخرین ساخته اصغر فرهادی
لحظه ناب دیدن فیلمی پرافتخار
شب نهم جشنواره کن، شب سینمای ایران بود. فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی، تنها نماینده ایران در بخش مسابقه اصلی کن برای خبرنگاران به نمایش درآمد و حاصل آن افتخارآفرین بود.
شب نهم جشنواره کن، شب سینمای ایران بود. فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی، تنها نماینده ایران در بخش مسابقه اصلی کن برای خبرنگاران به نمایش درآمد و حاصل آن افتخارآفرین بود.
شاید فراتر از افتخار، چرا که در کمتر از 48 ساعت دو جایزه از جشنواره فیلم کن دریافت کرد.
ساعت شش و نیم وقتی وارد سالن شدم دل توی دلم نبود تا ببینم آیا این فیلم میتواند آبروی کشورمان را حفظ کند یا نه. مخصوصاً که فیلم در اولین خبر کن انتخاب نشده بود و عدهای میگفتند که با پارتیبازی و این حرفها به بخش مسابقه راه یافته است. ساعت هفت فیلم شروع شد، اما پس از یک دقیقه از شروع، فیلم به ناگهان قطع شد و چراغها روشن شدند. همه مخصوصاً ایرانیهای در سالن، مات و مبهوت به هم نگاه میکردیم و با نگرانی دلیلش را با نگاه از هم جویا میشدیم. نگرانی به این دلیل که این اتفاقها هیچوقت در کن نمیافتد. برای کم شدن نگرانیمان اما با هم شوخی میکردیم. یکی میگفت که مشکلات فنی سینماهایمان را از ایران با خود آوردهایم و دیگری میگفت کار، کار صهیونیستهاست. بعد از چند دقیقه اما فیلم دوباره نمایشش را آغاز کرد و بهطور کامل و بدون مشکل به پایان برد.
فیلم فروشنده درباره عماد و رعناست که مجبور به ترک آپارتمانشان، به دلیل نشست دیوارها و خرابی قریبالوقوع ساختمان هستند. آنان به خانهای جدید اسبابکشی میکنند. اما اتفاقی مرتبط با مستاجر قبلی میافتد و زندگی این زن و شوهر جوان را دچار دگرگونی میکند. حالا دیگر میشود به همه آنهایی که از پارتیبازی و چپاندن فیلم در جشنواره حرف میزدند گفت که همچین خبری نیست و فروشنده جایش در جشنواره را از کسی گدایی نکرده است. هرچند برخی بزرگترین امید ایران در چند سال اخیر را داشتند و امیدوار بودند تا شاید بار دیگر نخل طلا را، بعد از 19 سال و طعم گیلاس استاد عباس کیارستمی، برای ایران به ارمغان بیاورد. هرچند درنهایت دو جایزه فیلمنامهنویسی و بهترین بازیگر مرد به این فیلم رسید و ساخته دیگری از کن لوچ برنده نخل طلا شد.
شروع فیلم آرام است و حدود 45دقیقهای معرفی شخصیتها و فضاسازی فیلم طول میکشد. سه ربعی که اول به نظر کمی طولانی میآید اما بعد متوجه میشویم که ضروری بودهاند. بعد از اتفاق محرک اما داستان سریع جلو میرود و جایی برای حوصله سر رفتن نیست. بازیهای فیلم همگی روان و بجا و اندازه است، شهاب حسینی اما یک سر و گردن از همه بازیگرها بالاتر است و بازی و نگاههایش تحسینبرانگیز. بازیگر نقش مرد داستان، فرید سجادیحسینی هم البته به شدت غافلگیرکننده بود. جا دارد اما به مدیر فیلمبرداری فیلم حسین جعفریان و فیلمبردارش پیمان شادمانفر هم خسته نباشید بگویم که با فیلمبرداری و قاببندیهای زیبا و هوشمندانه، کارگردانی درست و دقیق فرهادی را نمایانتر کرده و بازیگرها را به خوبی زیر نور پروژکتور قرار دادهاند. فرهادی با چیرهدستی خاص خود و توجهش به نکتههای کوچک و ظریف فیلمی به شدت جذاب ساخته است. ولی نکته مهمتر از جذابیت نگاه فیلم به رابطههای انسانی است که البته دیگر همه میدانیم که فرهادی آنها را خوب میشناسد و میتواند با چیرهدستی این روابط را به تصویر بکشد. فیلم از انعکاس هر عملی در زندگی انسان میگوید و از خشونت که مانند
هرمی است که هر چه در آن بالاتر برویم، اثرات مخرب آن بیشتر شده و بر خودمان و اطرافمان تاثیرات منفی میگذارد. تاثیراتی که شاید دیگر جایی برای جبران آنها نباشد. چیزی که بالاتر از بحث فردی در مورد جوامع و کشورهای مختلف هم صدق میکند و نگاه فیلم را از پیامی انسانی به پیغامی بزرگتر و جهانی تبدیل کرده است. این حرف اما با ظرافت کامل و بهطور نهفته در فیلم است و کارگردان به سراغ دیالوگهای شعاری یا سکانسهای کلیشهای نرفته است. شاید اگر واقعاً بخواهم نکتهسنجی کنم و سلیقهای حرف بزنم، آخرین سکانس فیلم را تنها سکانس زیادی آن بدانم که به نظرم فیلم بدون آن شاید حتی تکاندهندهتر میشد. «فروشنده» نتیجه وسواس و ریزهکاریهای بزرگ هنرمند سینمای اجتماعی ایران و بازیگرانش است. فیلمی زیبا، پرکشش و انسانی که تماشاگر را بعد از اتمامش به تفکر وامیدارد.
بعد از تمام شدن فیلم، تشویق خبرنگاران حاضر و بیرون آمدن از سالن، گروهی از ایرانیان بدون برنامهریزی قبلی در سالن کنفرانس دور هم جمع شدیم. برق خوشحالی در چشمهای تکتکمان بود. همه به هم تبریک میگفتیم و از ویژگیهای فیلم برای هم میگفتیم. فکر کنم تنها نکتهای که در موردش بحث و جدل داشتیم این بود که فیلم کدام جایزه را از آن خود خواهد کرد. اضطرابی که فردای آن شب هم در سالن دوبوسی همراه خودمان داشتیم. خبرنگارانی که کارت صورتی به بالا دارند، اگر بخواهند معمولاً میتوانند در سالن اصلی مراسم را ببینند ولی بقیه یا باید در سالن دوبوسی که به صورت همزمان مراسم را روی پرده نمایش میدهد یا در اتاق خبرنگاران و از روی تلویزیون مراسم را دنبال کنند.
البته تعداد کسانی که در سالن دوبوسی یا اتاق خبرنگاران هستند همیشه خیلی بیشتر از آنهایی است که به سالن میروند، چون هم احتیاج به لباس رسمی و آلامد کردن نیست و هم برای خبردادن به روزنامههایشان و توییت نوشتن و اینها راحتترند.
ما ایرانیها هم امسال مثل هر سال با عده زیادیمان همه با هم در دو ردیف سالن دوبوسی نشستیم و در کنار هم مراسم را نگاه کردیم.
با نگاه کردن به فرش قرمز و دیدن اینکه چه کارگردانی هست و چه کارگردانی نیست، البته میشود فهمید چه فیلمی برنده میشود و چه فیلمی نه! ولی اینکه هر فیلمی کدام جایزه را میبرد و مخصوصاً نخل طلا به کی میرسد نمیشود اطمینان داشت و فقط میشود حدس و گمان زد و شرطبندی کرد. وقتی به جایزه بازیگر مرد رسیدیم، وقتی اسم «شهاب حسینی» خوانده شد همه خوشحال بودیم و در عین حال، همه کمی حالمان بد شد. چون کن مثل اسکار و سزار و جشنواره فجر خودمان نیست و معمولاً یک فیلم دو تا جایزه نمیبرد. تعداد جایزهها هم البته آنقدر نیست. ما که همگی حق فیلم را بیشتر از اینها میدانستیم بنابراین، شوق و ذوقمان کمی تلخ بود. اما وقتی چند دقیقه بعد، اسم «اصغر فرهادی» برای جایزه سناریو خوانده شد، دیگر توانستیم بدون نگرانی برای هر دو این برندگان که واقعاً هم هر دو حقشان بود، شادی کنیم. آنقدر جیغ و داد کردیم که بعد از یکی، دو دقیقه بقیه همکاران، محترمانه ازمان خواستند تا ساکت شویم! تازه فهمیدیم که سالن را با خندهها و خوشحالیمان ترکاندهایم.
سینمای ایران میتواند یک بار دیگر به اصغر فرهادی، نویسنده و کارگردان هنرمند، بااستعداد و باهوشش افتخار و از او تشکر کند که توانسته پرچم سینمای ایران را با افتخار در این ابرجشنواره به اهتزاز دربیاورد.
دیدگاه تان را بنویسید