تحلیل آزمون سراسری از نگاه آمار و ارقام
کنکاش در کنکور
هرسال از اوایل فصل گرم تابستان تا انتهای آن بخش عظیمی از خانوادهها و حتی فضای رسانهای کشور درگیر رقابتی نفسگیر و تعیینکننده تحت عنوان «کنکور» هستند. آزمون کنکور یا آنگونه که رسمیتر خوانده میشود «آزمون سراسری ورود به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی»، یکی از قدیمیترین رقابتهای علمی است که قریب به نیمقرن است با ساختاری که تغییرات محدودی داشته است تعیینکننده مسیر و حیطه فعالیت و اشتغال نیروی انسانی فعال کشور بوده است.
هرسال از اوایل فصل گرم تابستان تا انتهای آن بخش عظیمی از خانوادهها و حتی فضای رسانهای کشور درگیر رقابتی نفسگیر و تعیینکننده تحت عنوان «کنکور» هستند. آزمون کنکور یا آنگونه که رسمیتر خوانده میشود «آزمون سراسری ورود به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی»، یکی از قدیمیترین رقابتهای علمی است که قریب به نیمقرن است با ساختاری که تغییرات محدودی داشته است تعیینکننده مسیر و حیطه فعالیت و اشتغال نیروی انسانی فعال کشور بوده است.
در تصویری جامعتر، نحوه کسب مهارت و اکتساب شغل در گذار از سنت به مدرنیته دچار تحول بسیاری شده است، آموزشهای انفرادی و یادگیری مهارتها و حرفهها به صورت شخصی یا از والدین به فرزندان جای خود را به آموزشهای تخصصی در قالب آموزشهای عمومی یا در ادامه آنها در قالب دانشگاهها و موسسات آموزش عالی داد تا کسب تخصص و مهارت به صورت یکسان و قابل سنجش انجام گرفته و نیروی انسانی که نیروی محرکه اقتصاد یک کشور محسوب میشود طبق ضوابط معین تامین شود.
از اینرو رقابت برای به دست آوردن جایگاه بهتر در این سیستم تربیت نیروی انسانی، به منظور به دست آوردن شرایط بهتر شغلی و معیشتی ناگزیر است. در ایران چنین رقابتی در ساختار کنکور که از طریق سازمان سنجش در مقاطع مختلف تحصیلی پس از آموزشهای دوره عمومی برگزار میشود، فراهم آمده است و همانگونه که در ابتدا اشاره شد، با تغییرات بسیار محدود همچنان کارکرد خود را حفظ کرده است.
میتوان ادعا کرد ساختار کنکور یکی از عادلانهترین و منصفانهترین ساز و کارها را داراست که همواره در این چند دهه بیشترین اطمینان از صحت و عدالت را داشته و از آزمونهای مشابه خود (آزمونهای دستیاری زیر نظر وزارت بهداشت و درمان، آزمون نظاممهندسی و...) بسیار کمحاشیهتر -اگر نگوییم بیحاشیه- بوده است. حتی در قیاس با بسیاری فرآیندها و سیستمهای فراگیر و سراسری که بخش عظیمی از جمعیت کشور مشمول و متاثر از آنها هستند (مثلاً خدمت وظیفه سربازی، بهرهگیری از یارانههای اقتصادی، نظام تامین اجتماعی، نظام بهداشت و درمان و...) میتوان ساختار ثبتنام، شرکت در آزمون چندگزینهای و رتبهبندی بر اساس صلاحیت و تسلط علمی بر اساس دروس آموزش دادهشده در دوره آموزش عمومی(با تاکید بر دوره دبیرستان) را قابل دفاع و منصفانه دانست. به تعبیری میتوان کنکور را یکی از معدود -اگر نهتنهاترین- راههای صعود در نردبان اقتصادی-اجتماعی کشور دانست که تا حدودی کمتر آلوده به روابط و رانتهای نسبی و سببی و بیشتر بر پایه صلاحیت افراد است. گرچه مواردی مانند سهمیهها از قبیل سهمیه فرزندان هیاتعلمی اندکی این تصویر را مکدر میکند اما در ساختار
اقتصادی-اجتماعی که رانت و فرصتهای غیرعادلانه در کوچکترین امور تا مسائل کلان دخیل و آلاینده است، چنین مواردی قابل تحمل و چشمپوشی مینماید.
نظر به ساختار تقریباً صلب و ثابت کنکور طی چند دهه، رصد تحولات، گرایشها و تغییرات متقاضیان و پذیرفتهشدگان این آزمون از ابعاد مختلف جنسیتی، ظرفیت پذیرش، تفکیک رشتههای مختلف، نفرات برتر و... میتواند تحلیلهای قابل اتکایی از آینده نیروی انسانی و مباحثی مانند اشتغال ارائه دهد که در همین راستا در این گزارش سعی شده است نتایج چند سال اخیر اندکی ریزبینانهتر از نظر گذرانده شود.
نمودار تعداد شرکتکنندگان و ظرفیت پذیرش دانشگاهها در یک دهه اخیر نشان میدهد که هر سال بر تعداد متقاضیان ورود به دانشگاه افزوده شده و از سوی دیگر ظرفیت دانشگاهها نیز در حال افزایش است. همین موضوع باعث شده که به تدریج قبولی در دانشگاه راحتتر شده و رقابت تنها برای رشتههای بهتر در دانشگاههای مطرحتر وجود داشته باشد. با توجه به این آمار، میتوان امید داشت که در دهه آینده، رقابت داوطلبان کنکور سالهای اخیر در ورود به بازار کار بسیار کمتر باشد.
جدال بر سر اشتغال از نوجوانی
با توجه به آنکه عمده رقابت آزمون سراسری بین سه گروه آزمایشی ریاضی و فنی، علوم تجربی و علوم انسانی است و گروههای دیگر مانند زبان و هنر عملاً کمتر از سه درصد شرکتکنندگان را تشکیل میدهند میتوان بررسی را محدود به همین سه رشته در نظر گرفت.
بررسی آمار داوطلبان گروه آزمایشی علوم تجربی در بازه 10ساله و خصوصاً پنج سال اخیر نشاندهنده افزایش تدریجی داوطلبان این گروه آزمایشی در مقایسه با سایر گروههای آزمایشی است. به طوری که تعداد داوطلبان این رشته آزمون سراسری از 400 هزار نفر در سال 1385 به بیش از 500 هزار نفر در کنکور امسال رسیده است و این در حالی است که تعداد کل داوطلبان کنکور در این بازه 10ساله 40 درصد کاهش یافته است. نکته حائز اهمیت در مورد اینروند صعودی، شتاب گرفتن آن در سالهای اخیر است به نحوی که رشد حدوداً دودرصدی سالهای قبل به رشد ثابت چهاردرصدی در سالهای اخیر تبدیل شده است. گرچه ممکن است کسر کوچکی از داوطلبان در گروه آزمایشی غیر از رشته تحصیلی دوره متوسطه خود در آزمون سراسری شرکت کنند اما بدیهی است که با صرف نظر از این قسمت، چنین ترکیبی از داوطلبان نشاندهنده تغییر تمایلات انتخاب رشته در دوره متوسطه است. با توجه به اینکه تغییر بنیادینی در محتوا و برنامه درسی دوره متوسطه در سه رشته اصلی ریاضی فیزیک، تجربی و انسانی رخ نداده است علت این تغییر را باید در تغییر نگرش دانشآموزان پایههای آغازین در دوره متوسطه دانست. واضح است که ریشه اصلی
این تغییر نگرش را نمیتوان در تفاوت در علایق نوجوانان در سالهای اخیر جستوجو کرد به نحوی که نوجوانان سالهای پیش علاقهمند به رشتهای خاص بوده و به تدریج و طی یک دهه، نوجوانان در انتخاب رشته، علاقه خود را به آن رشته خاص از دست داده باشند. با توجه به شرایط خاص انتخاب رشته تحصیلی در دوره متوسطه و همچنین عدم اطلاع اکثر دانشآموزان از آینده این تصمیم در آن برهه از زمان، توصیههای والدین و معلمان مدرسه و اطرافیان اصلیترین عامل تعیینکننده در این انتخاب است و اصلیترین عامل در این انتخاب به نظر شرایط و آینده شغلی بوده است.
این تغییر به وضوح نشان میدهد که در زمان تصمیمگیری، وضعیت اشتغال در گروههای شغلی مرتبط با گروه آزمایشی تجربی بسیار بهتر از سایر گرایشها بوده در حالی که چشمانداز اشتغال برای داوطلبان گروه ریاضی و فنی رفتهرفته مبهمتر شده و در گروه علوم انسانی نیز وضعیت تغییر چندانی نکرده است. هر چند شاید نگرشی مشابه در دهه گذشته باعث شد تا اشتغال گرایش ریاضی در حال حاضر به این وضعیت دچار شود. بر اساس اعلام مشاور عالی سازمان سنجش در مورد کنکور سراسری امسال، ظرفیت پذیرش دانشجو در سال 1395 در مجموع 750 هزار 629 نفر است که بیشترین میزان به دانشگاه پیام نور و علوم انسانی اختصاص دارد.
بر همین اساس، از تعداد 864 هزار و 37 داوطلب ثبتنامکننده در آزمون سراسری سال 1395 تعداد 772 هزار و 982 داوطلب در جلسه آزمون حاضر بودهاند که از این تعداد 460 هزار و 768 نفر زن و 312 هزار و 196 نفر مرد بودند. از میان این داوطلبان 84 /89 درصد متقاضیان در جلسه آزمون حاضر و 16 /10 درصد غایب بودهاند. نکته جالب و طعنهبرانگیز این است که با توجه به صندلیهای خالی، همین غایبان کنکور سراسری نیز میتوانند در دانشگاهها پذیرش شوند. از میان افراد مجاز به انتخاب رشته، 378 هزار و 230 نفر در دانشگاه پیام نور، 197 هزار و 430 نفر در موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی، 129 هزار و 516 نفر در دوره روزانه، 29 هزار و 159 نفر در دوره شبانه، 3584 نفر در پردیس خودگردان، 1560 نفر در دوره مجازی غیرانتفاعی، 1440 نفر مجازی دانشگاههای دولتی، 300 نفر در نیمهحضوری و 501 نفر در دورههای مشترک پذیرش میشوند.
با وجود اینکه از سال 1385 تاکنون شرکتکنندگان زن همواره بیشتر از مردان بوده است، اما طبق اطلاعات مرکز آمار ایران، سهم پذیرفتهشدگان مرد در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی به استثنای دو سال بیش از زنان بوده است. بر این اساس، میزان مشارکت زنان در کنکور سراسری از 61درصد در سال 1385 به 59 درصد در سال 1395 رسیده است. یکی از عمدهترین دلایل سهم بیشتر دانشجویان پسر در دانشگاهها این موضوع است که بسیاری از داوطلبان پسر حتی با وجود کسب رتبه نهچندان خوب، به دنبال این هستند که به هر شکل ممکن در یک رشته دانشگاهی پذیرش بگیرند و برعکس آن زنان به دلیل عدم استرس مسالهای به نام سربازی یا سهم کمتر آنها در بازار کار، در خصوص انتخاب رشته برای پذیرش در دانشگاه وسواس بیشتری به خرج میدهند و اغلب نیز به دنبال رشته تحصیلی مورد علاقه خود هستند. البته باید توجه داشت که اطلاعات مرکز آمار مربوط به کل دانشجویان در هر سال بوده و لزوماً پذیرفتهشدگان کنکور سراسری در مقطع کارشناسی نیستند.
«مهندسی»ای که دیگر جذاب نیست
گرچه همواره عنوان عام مهندسی یکی از عنوانهای جذاب و پرطرفدار شغلی بوده است اما شرایط خاص در سالهای اخیر در حوزههای فنی و گسترش بیضابطه ظرفیت رشتههای مهندسی و فنی در دو دهه اخیر، بدون توجه به بازار کار و نیاز کشور موجب ایجاد شرایطی بحرانی در اشتغال در گروههای شغلی مرتبط با حوزه فنی و مهندسی شده است.
از یکسو پذیرش انواع و اقسام دانشگاههای غیرانتفاعی، آزاد و پیام نور که مدرک مهندسی را بدون در نظر گرفتن کیفیت آموزشی و کسب مهارت لازم توسط دانشجو، در اختیار قرار میدهند بازار عرضه و تقاضای نیروی کار را نامتعادل کردهاند و از سوی دیگر دانشجو پس از یک دوره چهارساله بدون ارتباط کافی با صنعت و بازار کار و با دانشی صرفاً تئوریک (اصولاً اگر دانشی اندوخته باشد) فارغالتحصیل میشود و عملاً به ندرت امکان اشتغال پیدا خواهد کرد.
در چنین شرایطی افزایش ظرفیت دورههای تحصیل تکمیلی و انگیزه به تعویق انداختن خدمت نظام وظیفه (در مورد پسران) و تعویق ازدواج به دلیل عدم فراهم بودن شرایط و همچنین تحصیل رایگان در دوره ارشد موجب هجوم فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی به دوره ارشد شده است که بعضی سیاستهای کوتهبینانه دولتهای قبلی در افزایش ظرفیت مقاطع تحصیلی برای فرار از مشکل اشتغال فارغالتحصیلان نیز وضعیت را نامساعدتر کرده است.
مجموعه این عوامل، همانطور که پیشتر اشاره شد وضعیت عرضه و تقاضای نیروی کار در حوزه مهندسی را به شدت نامتعادل کرده است تا جایی که مطابق آماری که در سال 2015 میلادی از سوی فوربس در خصوص تعداد فارغالتحصیلان مهندسی در کشورهای دنیا (به جز چین و هند) ارائه شد، ایران پس از آمریکا و روسیه در جایگاه سوم دنیا قرار گرفته است. اگر این تعداد را به نسبت جمعیت کشورها تعدیل کنیم ایران بیشترین سرانه فارغالتحصیلان مهندسی در دنیا را دارا خواهد بود. انعکاسی از این وضعیت را میتوان در رتبه یک ایران در سالهای اخیر در حوزه فرار مغزها مشاهده کرد.
اوضاع متلاطم سیاسی و اقتصادی در دهه اخیر در کشوری در میانه اصلاحات اقتصادی و حرکت افتان و خیزان از اقتصاد دولتی به سمت اقتصاد خصوصی شرایطی را فراهم کرده که اشتغال در بخشهای فنی و مهندسی را که پیشنیاز ایجاد آن وجود حداقلی از ثبات، سرمایهگذاری و آرامش سیاسی و اقتصادی است با افقهای همچنان تیرهای روبهرو میکند. در چنین شرایطی کاهش چشمگیر گرایش به رشته ریاضی فیزیک در سالهای ابتدایی دوران متوسطه و به تبع آن کنکور گروه ریاضی و فنی بسیار قابل درک است.
پزشکی و حوزه درمان پرطرفدارتر از همیشه
حوزه درمان و گروههای شغلی مرتبط با آن و در راس آن پزشکی و دندانپزشکی اصلیترین مقصد داوطلبان گروه آزمایشی علوم تجربی هستند. علاوه بر جایگاه اجتماعی ویژه پزشکان که همواره آن را یکی از مشاغل جذاب قرار داده است، در سالهای اخیر به دلیل درآمد بالا و رقابت به نسبت کمتر ثبات شغلی و برخی عوامل دیگر بر مطلوبیتهای حرفههایی مانند پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، پرستاری و... افزوده است. سیاستهای کلان کشور مبتنی بر پوشش هر چه گستردهتر در حوزه درمان و تامین اجتماعی موجب شده تا تقاضا برای نیروی انسانی متخصص در این بخش از جانب دولت و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی همواره موجود باشد. از طرفی سیاستگذاریهای جذب و تعیین ظرفیتها در آموزش عالی در این حوزه انحصاراً در اختیار این وزارت بوده و که علاوه بر نوعی تضمین دولتی در خصوص اشتغال، در حوزه دستمزدها و تعرفهها نیز با دست باز و به نفع این گروههای شغلی عمل میکنند. نمونه بارز چنین سیاستهایی در طرح تحول نظام سلامت مشاهده شد که رشد درآمد پزشکان ناشی از این طرح حتی با اعتراضهایی از جانب سایر
گروههای شغلی حوزه درمان مانند پرستاران و... همراه بود.
با توجه به مواردی که ذکر شد، دستمزد بالا، اطمینان از اشتغال، جایگاه اجتماعی مناسب و عدم اطمینان شغلی در سایر بخشها موجب شده است که گرایش رو به افزایش به علوم تجربی در آزمون سراسری همچنان با شتاب فراوان ادامه یابد و حتی گروهی از فارغالتحصیلان سایر رشتهها تصمیم به شرکت مجدد در آزمون سراسری در گروه آزمایشی علوم تجربی بگیرند که نمونه تا حدی نمادین آن رتبه اول این گروه آزمایشی در سال جاری بود که از تحصیل در سال چهارم پرطرفدارترین رشته شاخه ریاضی و فنی (مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف) انصراف داده و با شرکت مجدد در کنکور در گروه آزمایشی تجربی رتبه اول را به دست آورد.
علوم انسانی، در آستانه سقوط
رشتههای علوم انسانی در دانشگاههای دولتی در سراسر کشور گسترده است. هرسال نزدیک به 12 هزار نفر از آزموندهندگان این رشته در دورههای روزانه ادامه تحصیل میدهند. این عده که از بهترین دانشآموزان گروه علومانسانی هستند، پس از ورود به دانشگاه و چهار سال تحصیل، برخی به تحصیلات تکمیلی راه مییابند و عدهای وارد بازار کار میشوند. مطالعات آماری نشان میدهد که نزدیک به 71 درصد از فارغالتحصیلان شاغل این رشته در مشاغلی مرتبط مشغول به کار هستند.
از لحاظ تئوریک شاید رشته علوم انسانی مهمترین رشته در شکلدهی به پایههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یک کشور باشد. اما در عمل در کشور ما این رشته جایگاه مناسبی را میان دانشآموزان ندارد. بررسی تعداد داوطلبان این رشته در آزمون سراسری نشان میدهد که با وجود افزایش قابل توجه ظرفیت پذیرش در دانشگاهها، تمایل به این رشته کاهش یافته است. شاید یکی از دلایل آن این است که نظام آموزشی توجه بسیار کمتری به علوم انسانی داشته و کیفیت آموزش چه در دبیرستانها و چه در دانشگاهها نسبت به گذشته افت داشته است. از سوی دیگر بسیاری از مشاغل موجود در بازار کار این رشته توسط فارغالتحصیلان رشتههای فنی و مهندسی اشغال شده که این موضوع ناشی از ضعف در سیستم عرضه و تقاضای نیروی کار در کشور بوده است.
آینده چه خواهد شد؟!
گرچه پیشبینی در مورد آینده بازار کار در دو حوزه مهندسی و پزشکی و گروههای شغلی مرتبط به عنوان دو مسیر اصلی رقابت در آزمون سراسری به عوامل متعددی بستگی دارد اما میتوان انتظار داشت با جهتگیری ملی اقتصاد به سمت بخش خصوصی و شانه خالی کردن دولت از هزینه در حوزه درمان که به نوعی از تبعات ناگزیر آن است، آینده شغلی در حوزه درمان به جذابیت امروز باقی نماند هرچند که تمرکز سیاستگذاری در این حوزه در وزارت بهداشت و کنترل عرضه و تقاضای نیروی انسانی، احتمالاً از تکرار بحرانی که هماکنون بازار کار فنی و مهندسی درگیر آن است، جلوگیری کند.
از سوی دیگر در صورت ثبات و فراهم شدن شرایط رشد اقتصادی، جان گرفتن صنعت و عبور بازار مسکن از رکود و بهبود بسیاری پارامترهای جزیی و کلان اقتصادی، قطعاً تقاضای نیروی کار در حوزه فنی و مهندسی را در پی خواهد داشت و میتوان تا حدی به بهبود اوضاع خوشبین بود. طرح هدایت تحصیلی دانشآموزان دوره متوسطه، یکی از طرحهای خوبی بود که میتوانست به ایجاد توازن در بازار کار در آینده بسیار کمک کند، به طوری که فارغالتحصیلان هر رشته با میزان مشاغل مربوط به آن همخوانی داشته باشد.
اما اجرای نامناسب و غیرتخصصی این طرح که موجب اعتراضات گسترده دانشآموزان و خانوادههای آنها شد، آینده این طرح را نیز در هالهای از ابهام قرار داده است.
نبرد نابرابر تهران- شهرستانها
یکی دیگر از موارد قابل توجه در سالهای اخیر افزایش ناعدالتی در فرآیند ورود به دانشگاههاست. اگرچه استناد به تنها 10 نفر اول گروههای آزمایشی ممکن است محل ایراد باشد اما میتوان تقریب قابل اتکایی از توزیع قبولیها در کشور داشت.
آمار پذیرفتهشدگان برتر گروههای آزمایشی در شش سال اخیر به تفکیک تهران، کلانشهرها (شامل مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز) و سایر شهرستانها و همچنین نمودار مجموع رتبههای برتر گروههای آزمایشی نشان میدهد، اگر روند کلی را صرف نظر از یک وقفه در سال 1393 در نظر بگیریم افزایش سهم تهران در رتبههای برتر مجموع گروههای آزمایشی غیرقابل کتمان است. تمرکز شدید امکانات اقتصادی، آموزشی، درمانی و حتی سیاسی در تهران علاوه بر آفات بسیاری که در حوزههای مختلف پدید آورده است، در حوزه آموزش نیز موجب نابرابری شده است.
با گسترش تقاضا برای کسب جایگاه بهتر در رقابت آزمون سراسری در سالهای اخیر، بهرهمندی از کیفیت آموزشی مناسبتر به عنوان یکی از عرصههای جذاب حوزه خدمات بازار متنوع و با گردش مالی بسیار عظیم پدید آورده است.
در دهه قبل شاید تنها تلاش و استعداد عامل اصلی موفقیت در آزمون سراسری بود چرا که تفاوت میان امکانات درسی و بهرهمندی از منابع کمکآموزشی به اندازه امروز گسترده نبود. در حال حاضر، در آموزش عمومی دیگر آنچه به طور معمول در دوره متوسطه تدریس و تحصیل میشود به هیچوجه کفاف نتیجهگیری در آزمون سراسری را نمیدهد و کلاسهای تقویتی و کتب کمکآموزشی و آزمونهای آزمایشی جزء لاینفک فرآیند ورود به دانشگاه شدهاند که عملاً از اختیار دولت و وزارت آموزش و پرورش خارج و در قبضه بخش خصوصی قرار گرفته است. اولین پیامد چنین فضایی از بین رفتن عدالت آموزشی و فضای عادلانه رقابت است که نمود آن در آمار قبولیهای تهران به عنوان کانون انباشت ثروت در کشور در سالهای اخیر کاملاً به چشم میآید. داغ شدن بازار کلاسهای کنکور در بسیاری از شهرها نیز علاوه بر نشان دادن ضعف احتمالی نظام آموزشی در مدارس، همین نابرابری امکانات را نشان میدهد. شمار متقاضیان این کلاسها به اندازهای زیاد بوده که باعث میشود سودی که مدرسان از این کلاسها از آن خود میکنند بسیار بیشتر از منفعت دانشآموزان باشد. بسیاری از کلاسهای کنکور حتی از کلاسهای مدارس نیز
شلوغتر بوده و شاید از لحاظ آموزشی حداقل بازدهی را نیز نداشته باشد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه تنها در حدود 17 درصد از کل ظرفیت دانشگاههای سراسری را رشتههای روزانه تشکیل میدهند، حتی آموزش رایگان نیز دیگر برای بسیاری از متقاضیان در دسترس نخواهد بود.
با ادامه این وضعیت دیری نخواهد پایید که برخورداری از حد معینی از ثروت و تمکن مالی شرط اولیه ورود به آموزش عالی خواهد شد و عملاً امتیاز ویژه آزمون سراسری ورود به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی (کنکور) را که در ابتدای مطلب بیان شد از بین میبرد و تنها نردبان ترقی شرافتمندانه در ساختار اقتصادی - اجتماعی را از زیر پای گروهی از شایستگان خواهد کشید.
دیدگاه تان را بنویسید