مجید رضاییان از تبعات توسعه شبکههای اجتماعی روی وبلاگها میگوید
شبکههای اجتماعی وبلاگها را به حاشیه بردند
مجید رضاییان، تحصیلکرده دکترای روزنامهنگاری، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم است. او جدای از پژوهشها و کتبی درباره روزنامهنگاری، مطالعات گستردهای در حوزه ارتباطات و ژورنالیسم با نگاه به وبلاگنویسی و شبکههای اجتماعی داشته است.
مجید رضاییان، تحصیلکرده دکترای روزنامهنگاری، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم است. او جدای از پژوهشها و کتبی درباره روزنامهنگاری، مطالعات گستردهای در حوزه ارتباطات و ژورنالیسم با نگاه به وبلاگنویسی و شبکههای اجتماعی داشته است. با او درباره تاثیر توسعه کاربری شبکههای اجتماعی و به حاشیه رفتن وبلاگنویسی گفتوگو کردیم. او معتقد است شبکههای اجتماعی وبلاگنویسی را به حاشیه برده اما آن را از بین نبرده است و از سوی دیگر، موجب شده مخاطبان محتواهای تخصصی، به صورت هدفمند به سراغ محتواهای تولیدی مورد علاقه خود بروند. ماحصل گفتوگو با او را در ذیل میخوانید.
شبکههای اجتماعی به صورت گستردهای فضای وبلاگنویسی را متاثر کردهاند. به نظر شما دوره وبلاگنویسی پایان یافته است؟
نوشتن در فضای وب روند تکاملی از وب 1 به وب 2 و از وب 2 به سمت شبکههای اجتماعی موبایلی داشته است. به این معنا که در وب 1 سایتها فعالیت گستردهای داشتند و در وب2 نقطه عطف، «حضور شهروندان» در قالب وبلاگها بود که در نتیجه شاهد حضور و فعالیت بلاگرهایی بودیم که به صورت تخصصی، حرفهای و کارشناسی، نظرات خود را در وبلاگها مطرح میکردند. در کتابی نوشته مانوئل کاستلز که دانشگاه آکسفورد در سال 1999 درباره عصر اطلاعات منتشر کرد، او درباره دنیای شبکهای از سه منظر حرف میزند. به وجوه اجتماعی و تئوری قدرت آن -در خصوص کارکرد شبکههای اجتماعی- کاری ندارم و روی صحبتم درباره وجه «رسانهای بودن» شبکههای اجتماعی است که کاستلز مطرح میکند. از سال 2004 تاکنون در عصر وب 2 قرار داریم اما پیش از آن ما در وب 1، نقطه عطفی مانند وب 2 داشتهایم. در وب 1، وبلاگها -پس از گسترش سایتها که غیرشهروندی بودند- میبایست ظهور آنها را به مثابه نقطه عطفی دانست که وب 1 از کاربرد به عنوان کاربری برای
شهروندان به حضور شهروندی به وسیله وبلاگها تبدیل شد.
تغییرات وب 2 به شبکههای اجتماعی چه بوده است؟
در وب 2 شاهد نقطه عطفی به نام گروهنگاران به جای تکنگاران هستیم. در وبلاگها افراد تکنگار هستند. اما در شبکههای اجتماعی افراد، گروهنگار میشوند؛ اما در وب 2، نقطه عطفی را شاهد هستیم و آن، کوچ کردن شبکههای اجتماعی و انتقال آن به شبکههای اجتماعی موبایل بوده است.
البته در سال 2020، ما شاهد حضور وب 3 هستیم. به این معنی که تاکنون سه عنصر ساختاری صوت، تصویر و متن را در اینترنت داشتیم که در وب 3 هوش مصنوعی نیز به این ساختار، افزوده میشود. در وب 3 انسان به شبکهوند تبدیل میشود و خیلی از امور دیجیتالی و هوشمند خواهند شد. در این مسیر تغییری جدی در مخاطب مشاهده خواهیم کرد که زمینههای آن از هماکنون در وب 2 قابل مشاهده است. به باور من، چنانچه در کنفرانس علمی روز جهانی ارتباطات عرض کردم، امروز میتوانیم نام مخاطبان را از کاربر به ارتباطگر تغییر دهیم و شاید تئوری پایان مخاطب به یک معنا درست باشد. چنانچه در پایان عصر وب 1، شاهد تمام شدن نظریه فیدبک یا بازخورد بودیم.
مخاطب در وب 1 با وب 2 چه تفاوتی کرده است؟
یکی از مهمترین اتفاقات اینترنت، تولید علم و آرای شهروندان بوده است. شبکههای اجتماعی هم اطلاعرسانی یعنی تولید اطلاعات و علم را بر عهده دارند؛ اما در عین حال عمدتاً آرای شهروندان را نیز منتشر میکنند.
در عصر شبکه اجتماعی که به تلفن همراه منتقل شد، پیامها و مطالعات، کوتاه و ارتباطات، سریع و تولید، بیش از حد متکی بر پیام شهروندان است. وقتی میگوییم پیام، باید توضیح بدهم که بخشی از این پیام، شامل اطلاعات، بخشی شامل آرای شهروندی و برخی نظرات کارشناسی است. اما در این میان، توسعه شبکههای اجتماعی موجب به حاشیه رفتن وبلاگ شد؛ گرچه آنها را از بین نبرد بلکه سایه آن را بر روی وبلاگها میبینیم چنانچه سایه شبکههای اجتماعی موبایلی را بر روی شبکههای اجتماعی غیرموبایلی مشاهده میکنیم.
تا پیش از این، مخاطبان روی توئیتر و فیسبوک فعال بودند؛ اما الان روی اینستاگرام و وایبر حضور بیشتری دارند. چنانچه سایه شبکههای اجتماعی موبایلی را بر سر شبکههای اجتماعی وبی نیز مشاهده میکنیم، سایه آنها بر سر وب 2 هم سنگینی میکند و روی شبکههای آنها هم تاثیر گذاشته است.
در عین حال وبلاگهای تخصصی و کارشناسی و وبلاگهای نوشته چهرهها و افراد مطرح، همچنان مخاطبان خاص خود را دارند. البته تعداد مخاطبان و بازدیدکنندگان آنها مثل گذشته نیست. اما وبلاگ یک شخص مطرح یا سردبیر یک نشریه، ممکن است در گذشته، سه میلیون بازدیدکننده داشته است؛ اما اکنون تعداد مخاطبان آن به 800 هزار بازدید رسیده است. مخاطبانی که علاقهمند به موضوع هستند و به صورت هدفمند مطالب و موضوعات مرتبط را دنبال میکنند.
یعنی شما معتقدید وبلاگنویسی به رغم افول مخاطب در مقایسه با گذشته، اکنون به مخاطب هدفمند دست یافته است.
بله، مخاطب هدفمند میشود. وبلاگها به حاشیه رفتهاند؛ اما تخصصی و هدفمند هم شدهاند. وبلاگهای تخصصی همچنان مخاطب و بازدیدکننده خود را خواهند داشت.
چرا شبکههای اجتماعی با وجود گستردگی، نتوانستند این وجه از وبلاگها را متاثر کنند؟
چون شبکههای اجتماعی نتوانستند نیاز کاربران وب 2 را که به دنبال مطالب کارشناسی هستند و نیاز تخصصی دارند برطرف کنند. به همین دلیل، هنوز هم مخاطب فعال در شبکههای اجتماعی باید برای تامین نیازهای محتوایی خود به وب 1 مراجعه کند تا بتواند نیازهای خود را برطرف کند و مطالب موجود را به دست بیاورد. در واقع در شبکههای اجتماعی، مطلب تخصصی خوانده نمیشود؛ مگر اینکه لینک آن مطلب به وب 1 وصل باشد. در واقع، هر از چندگاه، کاربران یا به تعبیری ارتباطگران، از وب 2 به وب 1 بازگشت دارند. در وبسایت تخصصی، باید به دنبال مطلب عمیق بود و باید همچنان به سایتها و کتابخانههای بزرگ دنیا مراجعه کنیم. این در حالی است که اگر کاربر دنبال مطلب باشد؛ برایش مهم نیست اطلاعات مورد نظر آن روی وب 1 یا وب 2 باشد. اساساً وب 2 که تبدیل به رسانه ارتباطی سریع و سرگرمی شده، نمیتواند نیاز اصلی و تخصصی مخاطب را تامین کند و لذا او، به سراغ مطالب تخصصی و پستهای مهم درباره آن میرود.
اما در هر حال شبکههای اجتماعی و دسترسی به آنها، به یکی از شاخصهای مدرنیته تبدیل شده است و جدای از محاسن غیرقابل انکار آن، معایبی را نیز به دنبال دارد. از جمله تبعات آن، دور شدن افراد از عمق و پر شدن وقت در سطح است که اتفاق بدی است. از شاخصهای اصلی مدرنیته، وب 2 است و ممکن است خیلیها حاضر نباشند معایب آن را در کنار محاسنش بگویند، چراکه اعلام حضور در وب 2 و شبکههای اجتماعی، قدرت میآورد. کاستلز میگوید: شبکههای اجتماعی قدرت شبکهای و قدرت شبکهای یکی از مولفههای ساختار قدرت ملی است. اکنون این اتفاق افتاده است و پیشبینی کاستلز، زمانی مطرح شد که هنوز شبکههای اجتماعی وجود نداشت. برای اعلام حضور در عرصه قدرت، شبکههای اجتماعی افراد را در کمترین زمان ممکن مطلع میکنند. از معایب آن هم این است که هرچقدر هم وقت بگذارید، تنها برای حضور و مطلع شدن است ولی به مخاطب عمق نمیدهد و راهکار آن دوری کردن از افراط است. گرچه وجوه مثبت آن را نباید نادیده انگاشت.
کاربران این رسانهها باید بدانند حضور در عرصههای ارتباطی که با تکنولوژی تعریف میشوند، چه مزایا و معایبی دارند. معایب آن را درک کنند و ارتباطات میان فردی، حضوری و خانوادگی را از بین نبرند و رسانههای اصیلی چون کتاب را نابود نکنند.
با این تفاسیر آینده وبلاگنویسی را چطور ارزیابی میکنید؟
در وبلاگنویسی هرچقدر مسیر را جلوتر میرویم، فضای آن محدود میشود. وب چیزی است که محتواهای تولیدشده در آن باقی میماند و از بین نمیرود؛ اما اولویتهای آن جابهجا میشوند. بر همین اساس هم نمیتوانیم بگوییم در فضای مجازی؛ وبلاگ و بلاگر از بین میرود؛ بلکه فضای آن، محدود میشود و ممکن است کسی بلاگر و وبلاگنویسی را به یاد نیاورد؛ اما آثار و نوشتههای آن برای همیشه در محیط اینترنت باقی خواهد ماند و قابل استفاده است.
دیدگاه تان را بنویسید