کارنامه و سرنوشت بنیانگذار بِلّا
بلایای بِلّا
سرنوشت کارآفرینی در ایران عصر پهلوی اول و دوم به جهت موقعیتها و فرصتهای محدود و گاه نادر برای بهرهبرداری از توانمندیهای جامعه و نیز اقتصاد تکمحصولی عمدتاً شبیه به هم بود.
سرنوشت کارآفرینی در ایران عصر پهلوی اول و دوم به جهت موقعیتها و فرصتهای محدود و گاه نادر برای بهرهبرداری از توانمندیهای جامعه و نیز اقتصاد تکمحصولی عمدتاً شبیه به هم بود. محدودیتهای اقتصادی و کمبود منابع و همچنین ناتوانی در کسب دانش فنی در حوزههای صنعتی باعث میشد کارآفرینان صنعتی به مسیری هدایت شوند که آسان و راحتتر به بهرهوری اقتصادی دست یابند. این مهم البته زمانی بود که خود توانایی و امکان پایداری در برابر مشکلات عدیده را پیدا کنند. طی چند دهه اخیر تنها عده محدودی از بیشمار کارآفرینان ایرانی توانستند در این دوره به اوج قله دست یافته و شهرتی پیدا کنند. براساس مستندات تاریخی، عمده دلایل موفقیت آنها جز پشتکار و اهتمام جدی، سرمایهای بود که نسل اندر نسل چرخیده و توانسته به قدرت عظیم اقتصادی تبدیل شود.
از این حیث بخشی از ویژگیهای موفقیت خاندان «عمیدحضور» تداوم کار و حرفهای بود که از نسل اول آغاز و در سالهای پس از آن با انحراف بسیار کمی تداوم یافت. ویژگیهایی که کم و بیش در خانوادههایی چون امینالضرب، لاجوردی، خسروشاهی، کاشانیاخوان، تفضلی و توکلی و پارهای از کارآفرینان ایرانی نیز به چشم میخورد. اما کارآفرینان دهه 40 به جهت ماهیت سیاستهای کلان اقتصاد ملی و جهتگیری نسبت به اوضاع اقتصادی جهان به نوعی از رشد و شکوفایی برخوردار شدند درحالیکه پیش از آن جامعه ما از دستیابی به چنین موقعیت و اتخاذ چنین سیاستهایی ناتوان بود. بخشی از این جهتگیری به تقویتهای صنایع داخلی معطوف بود و برخی به محدودیتهایی که برای شرکتها و کالاهای خارجی منظور مینمودند.
خاندان عمیدحضور نیز در این فراز و نشیب اقتصاد ملی و کرشمههای دولت و بازارهای داخلی و خارجی طی پنج دهه توانست جایگاهی در صنعت کفش ایفا کند که او را از هزاران کارآفرین متمایز کرد. بخشی از این تمایزات از توان و اجماع خانوادگی این خاندان در فقدان پدر حاصل شد که در همه این سالها، همواره بر همافزایی و توانمندسازی پیکرههای خانوادگی تاکید داشته و همچون یک فریضه اجتماعی خود را ملزم به رعایت آن میدیدند. بخشی دیگر از تمایزات و البته موفقیتهای این بنگاه اقتصادی به سیاستهای درست صنعتی بازمیگشت که با تدابیر کارشناسانه و مدبرانه اتخاذ شد و در نتیجه بخشی از صنایع ملی و بخش خصوصی واقعی در این مقطع آنچنان رشد کرد و به شکوفایی رسید که برای چندین دهه به مثابه الگویی ملی در حافظهها باقی ماند. مروری بر سرنوشت یک بنگاه اقتصادی در سالهای دهه 40 خود گویای این واقعیت ملی است که چگونه سیاستهای کارآمد توانست بخشی از صنایع داخلی را از یک محدوده بسته اقتصاد داخلی آماده ورود اقتصاد جهانی کند.
بدیهی است که این فراز و نشیبها زمانی میتواند در اذهان ملی به عنوان آموزه اقتصادی و سیاسی جای گیرد که دریابیم چگونه در اواسط دهه 50 همین سکوی پرش با مداخله غیرکارشناسانه شاه و برخی از مدیران نالایق او مبدل به شیبی در اقتصاد ملی شد که بهرغم ثروت و سرمایه هنگفت ملی از محل درآمدهای نفتی و حضور هزاران متخصص داخلی و خارجی کشور نتوانست از آن سیلاب مطالبات عمومی و تورم لجامگسیخته رهایی یابد.
دیدگاه تان را بنویسید