میراثداران عمیدحضور با شراکت ایروانی در پی حضوری فراملی بودند
بِلّا؛ کفشی که میخواست ملی باشد
دلایل و عوامل موفقیت یک اقتصاد خانوادگی که در سالهای آغازین عصر پهلوی اول دوران رشد خود را آغاز کرد نمیتواند متمایز از عواملی باشد که دیگر کارآفرینان ایران در همین مقطع از آن سود بردند.
دلایل و عوامل موفقیت یک اقتصاد خانوادگی که در سالهای آغازین عصر پهلوی اول دوران رشد خود را آغاز کرد نمیتواند متمایز از عواملی باشد که دیگر کارآفرینان ایران در همین مقطع از آن سود بردند. خاندان عمیدحضور در سالهای دهه 30 به تدریج به شکوفایی رسید و در سالهای دهه 40 و اوایل دهه 50 به اوج خود نزدیک شد. برخی از رموز موفقیت این خانواده هنوز میتواند آموزهای برای دیگران باشد.
ناامنی و فقر
فقر خانوادگی و ناامنی در منطقه کاشان مهمترین عامل مهاجرت بزرگ خاندان عمیدحضور بود. آنچه باعث شد حسن عمیدحضور از شهر و موطن خود هجرت کند دایره پیچیدهای از ناامنیها و غارت اموال مردم بود که از سوی اشرار و غارتگران منطقه انجام میگرفت. پیشقراول این گروه نایبحسین کاشی بود. او در آن دوره مردی دلیر و کاردان محسوب میشد. در اواخر قاجاریه، به دلیل ناتوانی و ضعف حکومت مرکزی راهزنی و ناامنی کشور را فراگرفته بود. سهامالسلطنه حاکم وقت کاشان به دلیل ناتوانیاش در برقراری امنیت، از او -حسین کاشی - خواست که به یاریاش بشتابد تا بلکه بتواند ناامنی گسترده شهر را فرو کاهد. بدین ترتیب ناچار شد وی را نایب حکومت کاشان کند. از این پس حسین کاشی به نایبحسین کاشی مشهور شد. به رغم سابقه شرارت و غارت اموال مردم، نایبحسین کاشی در سرکوب راهزنان موفق بود. در چنین آشوب و بلوایی عمل درست و سنجیده همان بود که حسن عمیدحضور از خود برجای نهاد. تجربهای که پیش از این خاندان تفضلی و کاشانیاخوانی در کاشان و پیشتر از آن، حسین امینالضرب نیز در اصفهان سپری کرده بود.
بدین ترتیب حسن عمیدحضور در سنین نوجوانی به تهران آمد که همان کاری را انجام دهد که امینالضرب دو دهه پیش در تهران انجام داد. دورهگردی حرفهای بود که نیاز به سرمایه آنچنانی نداشت اما فوت و فن بازار و نیز کسب مال را اگرچه با مرارت اما حلال، نصیب او میکرد.
تداوم کسبوکار
کسبوکار اولیه عمیدحضور اگرچه او را بینیاز از تخصص میکرد و اطلاعات اولیه بازار را به او میداد اما قابلیت تداوم و استمرار نداشت. بنابراین کمتر از یک دهه بعد، او به خرید یک مغازه زیرپلهای تمایل پیدا کرد. خرید یک مغازه کوچک و ازدواج محقرانه اگرچه جایگاه فاخر و فراخی در بازار و زندگی برای او فراهم نمیساخت، اما موقعیت او را در همان نقطه تثبیت میکرد. این برای حسن عمیدحضور که یک دهه در تنهایی و بیپناهی راه کسبوکار را آموخته بود در آن زمان از اولویت مهمی برخوردار بود. راهاندازی یک مغازه کوچک در بازار و ورود به بازار خرازیهای تهران هرچند ناچیز اما راه ورود او به صنعتی بود که به تدریج او را در این زمینه مطلع و کاردان میساخت. فروش لوازمی همچون چتر، کیف و کفش به تدریج او را با صنایع چرم و لاستیک آشنا ساخت و راهی شد که او در امتداد آن مقاومت و خلاقیت از خود نشان داد. پس از درگذشت حسن عمیدحضور در 1327، بعدها فرزندان او - امیر و منصور - در سالهای دهه 30 به این صنعت رونق بیشتری بخشیدند. در دهه 40 آنان آرامآرام بخشی از فضای تولید را به شبکه نوینی از توزیع
هدایت کردند که به منزله شناخت نسبی از سطوح مختلف صنعت، خدمات و تولید در کشور بود. سیستم توزیع به تدریج آنان را از تولید و تجارت ملی مبدل به یک کمپانی بزرگ در جهت برندسازی و مارکتینگ صنعتی در ابعاد ملی کرد.
سیاستهای دولت
بخشی از صنایع داخلی که در سالهای دهه 40 به شکوفایی رسیدند اگرچه بیشتر به اراده و تداوم حرفهای بود که آنان در سالهای گذشته بنیان نهاده و سالها بر آن اهتمام میورزیدند اما واقعیتهای اقتصاد ملی بخش مهمی از موفقیت این صنایع نیز محسوب میشدند که نمیتوان متغیرهای آن را کتمان کرد. صنایع داخلی در سالهای پیش از ملی شدن نفت از این حیث که عمدتاً زیر سیطره شرکتهای خارجی در تنگنا بوده یا سیاستهای کلان کشور به نحوی به واردات کالاها و محصولات خارجی اهمیت میبخشید آشکارا امکانی برای تبلور در سطوح ملی نداشتند.
سیاستهای دولتهای اقبال، علم و منصور و هویدا بخشی از این مطالبه عمومی را پاسخ داد. این سیاستها خصوصاً در دوره وزارت اقتصاد علینقی عالیخانی به شکوفایی رسید. دولت به منظور تقویت بخش خصوصی و تشویق صنایع داخلی، در زمینه محدودیت واردات قطعات و محصولات خارجی، معافیت گمرکی واردات ماشینآلات خارجی و سیاستهای تشویقی نظیر پرداخت اعتبارات و تسهیلات ارزانقیمت برای سرمایهگذاری صنعتی، سازوکاری را فراهم ساخت که به تدریج گروههای صنعتی و بخشهای تولید قدرتمند داخلی امکانی برای تبلور ملی پیدا کرده و حتی توانستند با شرکای خارجی در دادوستدهای صنعتی همنوا شوند.
فروشگاههای زنجیرهای و توزیع مدرن
بخشی از نظام تولید زیر یوغ نظام بنکداری کهن براساس صلاحدیدی عمل میکرد که در بسیاری از مواقع با صلاحدید صنایع ملی مطابقتی نداشت. نظام توزیع مدرن از قبیل فروشگاههای زنجیرهای از پایان سالهای دهه 30 در تهران آغاز به کار کرد. بخش خصوصی بنیادگذار تعدادی از این فروشگاهها بود اما دولت نیز در همسویی با این بخش به نوعی به چنین اقدامات جسورانه و مخاطرهآمیزی تسهیلات و اعتبارات مقرونبهصرفه اعطا میکرد. همسویی سیاستهای دولت با بخش خصوصی از اینرو حائز اهمیت بود که شرکتهای خارجی برای تداوم حضور در بازارهای ایران خود را نیازمند همکاری با بخش خصوصی ایران میدانستند. از همین سو، مشارکت شرکتهای خارجی با بخش خصوصی ایران و آن هم با قراردادهای نسبتاً منصفانه یکی از رموز موفقیت صنایع داخلی در این سالها بود. از یک سو آموزش دانش فنی از سوی شرکای خارجی با هزینههای بهینه انجام میگرفت و از سوی دیگر بخشی از سرمایههای خارجی در بازار ایران باعث رونق گردش مالی شرکتهای خصوصی میشد.
فروشگاههای زنجیرهای در درون این روابط همچون فرزند صالح و نیکوکار صنایع داخلی بودند که خود به امر توزیع میپرداختند. کالاهای ارزان و با قیمتهای واحد در همه فروشگاهها برای طبقات فقیر و فرودست جامعه آن روز پنجرهای به سوی جامعه مدرن بود. از سوی دیگر، مدیران فروشگاههای زنجیرهای برای پیشی گرفتن از رقبای خود به کاهش هزینهها از راههای مختلف مبادرت میکردند و در این میدان آنهایی که موفق به استفاده از فناوریهای روز و افزایش بهرهوری به مدد بهرهگیری از تحقیق و مطالعه و بهکارگیری روشهای نوین توزیع شده بودند توانستند در کنار ایجاد ارزش افزوده بیشتر برای مشتریان خود به توسعه روزافزون فروشگاههای خود بپردازند. گروه صنعتی کفش بلا طی سالهای پایانی دهه 40 و 50 به تدریج خود را از نظام تولید به نظام توزیع منتقل و شبکهای در کشور تاسیس کردند که در رقابت با دیگر رقبای خود باز نمانند. این شبکه با همراهی و مشارکت ایروانی - بنیادگذار کفش ملی- جانی تازه گرفت و در یک فرآیند مدرن به بازتولید یک تجارت بینالمللی تعمیق بخشید.
تجربه و فراز و نشیبهای کفش بلا برای آخرین دهههای عصر پهلوی دوم میتوانست الگوی سازنده و موثر در جهت تحکیم یک کسبوکار روز دنیا تلقی شود. اما متاسفانه تندباد تورم، افزایش قیمت نفت، شتابزدگی در توسعه آمرانه شاه و نیز خطاهای ریز و درشت بازماندگان خاندان عمیدحضور در تلاطم اقتصاد نفتی باعث شد این تجربه در پایان دهه 50 همچون نظام پهلوی که رو به افول میرفت، منقرض شود و امکانی برای تجدید حیات پیدا نکند. میراثداران عمیدحضور در آخرین گامها حتی با مشارکت ایروانی اگرچه به دنبال رویای درنوردیدن مرزهای بینالمللی بودند اما نتوانستند در مرزهای ملی نیز موقعیت خود را در این بحران تثبیت کنند.
دیدگاه تان را بنویسید