اقتصاد کفش بلا در گفتوگو با فریدون شیرینکام
کفش بلا، جابهجایی قدرت در توزیع و بنکداری بود
ایران وارد عصر تازهای از نظام توزیع در برخی از حوزههای بخش خصوصی شد. پیش از آن تولیدکننده همیشه اسیر شبکه بنکداری بازار بود، و این بازار در مساله قیمت، تقاضا، نحوه پرداخت نوع قرارداد را بر تولید تحمیل میکرد.
اهمیت و جایگاه عمیدحضور به عنوان پایهگذار گروه صنعتی کفش بلا در صنعت کفش چگونه بود؟ عمیدحضور از چه پیچ و خمهایی گذشت و به چه جایگاهی رسید که توانست به عنوان یک بنگاه بزرگ اقتصادی نقشآفرینی کند؟
حسن عمیدحضور نسل اول این خانواده است. او بسان بسیاری از کنشگران اقتصادی، در اواخر دوره قاجار به عنوان پیشتاز، از جایگاه مهمتری در انباشت سرمایه خانوادگی برخوردار است. غیبت پدر، فقر اقتصادی، فقدان سرمایه برای کسب و کار، بدون تحصیل و مهارت، راه او را برای دستیابی به موفقیت بسیار دشوار میکرد. برای تامین زندگی مادر، خواهر و خود مسوولیتهای متعددی داشت. موقعیت ریسکپذیری که با آن مواجه بود به مراتب از فرزندان خود بیشتر بود. دوساله بود که پدرش را از دست داد و در سنین کودکی از کاشان به تهران آمد. او به اتفاق دو برادر، یک خواهر و یک مادر به تهران آمد. برادرها زودتر و بعد حسن و مادر به اتفاق خواهر در سال 1293 به تهران میآیند.
کاشان در آن دوره با فقر شدیدی مواجه بود. ناامنی شدید منطقه بر دشواریهای زندگی آنان افزود. این دوره مصادف با قدرتگیری ماشاءاللهخان کاشی و پسرانش به عنوان راهزنان بزرگ و فرار برخی از تجار و صاحبان سرمایه به تهران بود. منطقه کاشان تا اطراف یزد، اکثر سالهای پس از مشروطه تا سال 1298 حوزه ناامنی بود. سرانجام توسط دولت وثوقالدوله، ماشاءاللهخان کاشی دستگیر و اعدام شد.
تقریباً یک سال قبل از کودتای سوم اسفند 1299 رخ داد؟
بله، کاشان در این دوره یکی از ناامنترین شهرهای ایران بود. به همین دلیل برخی از تجار فعالیتشان را به پایتخت منتقل کردند. این تجار مقیم و مهاجر کاشانی، به صورت گسترده به دولت فشار میآوردند که شما در برابر این ناامنی، اقدام عاجلی کنید. خیلی از کسانی که بعدها در اقتصاد دوره پهلوی اول و دوم، به صورت واحدهای بزرگ نقش موثری داشتند متاثر از همین سختیها بودند. حسن عمیدحضور یکی از همین افراد بود. او فاقد هرگونه پشتوانه اقتصادی و تحصیلی، نوجوانی 12ساله که فاقد هرگونه سرمایهای بود. فروشندگی دورهگرد، ممکنترین کاری بود که میتوانست بدون سرمایه زیاد، بقایش را تضمین کند و درآمد حداقلی به دست بیاورد. بالاخره او توانست با آن درآمد محدود، یک خانه اطراف بازار اجاره کند و طبیعتاً با همین فعالیتهای دورهگردی به تامین معاش اقدام میکرد. پشتکار و صحت عمل، به او کمک کرد در فرآیند 10ساله بتواند موقعیت اقتصادی خود را ارتقا بخشد. مخصوصاً سبک زندگی، به معنای اندوخته و ذخیره کردن بخشی از درآمد که در بین کاشانیها بسیار متداول بود توانست یکی از
تمایزات او در جهش از تله فقر و گذار به انباشت سرمایه را فراهم کند. فرهنگ پسانداز، مصرف بهینه و ذخیره برای روز مبادا، یک سنت فرهنگی بود که از کاشان، اصفهان تا یزد مقبولیت عمومی داشت. او در این 10 سال قادر میشود خود را از جهت اقتصادی ارتقا بخشد. به رغم اینکه درآمد دورهگردی، پیشبینیناپذیر بود اما انتخاب نوع کالا، در فروش آن موثر واقع شد. نوسان کلان در وضعیت کالاها و سعی و تلاش او در کسب سود موثر بود. او با اولین پساندازهای خود در سال 1300 - که تقریباً جوانی 18، 19ساله بود - یک مغازه زیرپله خریداری و به تدریج سعی کرد با تلاش و کوشش و سختکوشی فعالیت خود را توسعه بخشد. سه، چهار سال بعد، در 1304 مغازه بزرگتری خریداری و در سال 1304، 1305 ازدواج کرد. در این سالها بسیاری از وسایل خرازی جدید در مغازه او به چشم میخورد. خردهفروشی عمیدحضور، برخی از کالاهای خرازی جدید مثل چتر و کفشهای خارجی توزیع میکرد. حسن عمیدحضور در سال 1304 ازدواج کرد و بعد از دو، سه سال منزل بزرگی خریداری کرد. این تغییرات، نشانهای از توسعه کسب و کارش در دهه اول حکومت پهلوی بود. مستاجری، دورهگردی و مغازه زیرپلهای به تدریج به
صاحبخانه، مغازه بزرگ و انبار تبدیل شد. او با تثبیت موقعیت اقتصادی سال 1317 به سفر حج رفت. تمکن مالیاش به حدی بود که بتواند خودش را اداره کند. حسن عمیدحضور در یک سال آخر به بیماری دچار شد و قادر به انجام کار نبود. او در 45سالگی و در سال 1327 فوت میکند و بنا به وصیتش در قم به خاک سپرده میشود.
این خانواده از چه سالهایی به تولید کفش روی آوردند؟
امیر پس از فوت پدر، مغازه خود را اجاره میدهد و همراه برادر مغازه پدر را اداره میکند. آنها در سالهای 1329، 1330 وارد فرآیند تولید کفش میشوند. این در حالی است که چند کارخانه تولید کفش لاستیکی در سالهای 1330 به صورت کارگاهی در ایران شکل گرفت.
صاحبان کارخانهها چه کسانی بودند؟
ابتدا برادران روانچی بودند. همچنین در آن زمان عنایت بهبهانی کفشهای لاستیکی تولید میکرد. محمدرحیم ایروانی نیز در سال 1330 در دو باب مغازه شروع به تولید کفش لاستیکی کرد. برادران عمیدحضور از همین زمان تمرکزشان را روی توزیع کفش گذاشتند. آنان طی 10 سال، از بنکداران بزرگ و توزیعکنندگان عمده کفش تولید داخل و خارج بودند. تداوم فعالیت و تجربه آنها در این حوزه، به آنها کمک کرد که فرآیند انباشت سرمایه در خانواده عمیدحضور را گسترش دهند. آنان چون در سطح ملی کار میکردند از سوی تولیدکنندگان و واردکنندگان کفش، مورد اعتماد بودند و با شبکه توزیع در سطح کشور آشنا شده بودند.
اساساً چگونه اینها به صنعت کفش گرایش پیدا کردند؟
برخی عوامل در حوزه خرد در ورود آنها به این عرصه موثر بود. کفش در سنت خانوادگی آنها، کالای ناشناختهای نبود. پدرش در خرازی چتر، کفش، کلاه، زیپ و... میفروخت. بخشی از ورود یک فرد به عرصههای شغلی، از روی تصادف و یک تصور اولیه و ناپخته از ویژگیهای مشاغل است. زیست کثیری از افراد اینگونه است. حفظ آن علاقه، بستگی به تمرکز و موفقیت شما دارد. عمیدحضورها آن تمرکز و آن سودآوری در زمینه کفش را داشتند که باعث ماندگاری آنها در این حرفه شد. همین مساله تخصص بیشتر و سودآوری فعالیتشان را تشدید کرد. آنان با بازارهای داخلی در یک فرآیند سه، چهارساله ارتباط برقرار کردند. در فرآیند سالهای 1330 تا 1342 برادران عمیدحضور یکی از جوانترین فعالان تجاری بودند. با آغاز فعالیت صنعتی در سال 1342 موقعیت اقتصادیشان تثبیت شده بود. در توزیع کفش، یکی از گروههای بزرگ بود. دو برادر بزرگ سال پیروزی انقلاب 50 و 42ساله بودند. در حوزه اقتصاد کلان، چند منطق به ورود و توسعه صنعت کفش توسط عمیدحضورها کمک کرد. سیاست دولت در زمینه محدودیت واردات، معافیت گمرکی واردات
ماشینآلات خارجی در دهه 40 و سیاستهای تشویقی مثل پرداخت اعتبارات ارزانقیمت برای سرمایهگذاری صنعتی، در این دوره حائز اهمیت است. دورهای که علینقی عالیخانی وزارت اقتصاد را بر عهده دارد.
در این مقطع محصولشان چه بود؟
شرکت صنعتی بلا، جم، مهپوش و... کفشهای مختلف همانند پوتین، کفش زنانه، دمپایی و انواع کفش ورزشی تولید میکرد که در فروشگاههای بلا و... توزیع میشد. آنان همچنین در زمینه چرم، کارتن و جوراب در دهه 50 به صورت سرمایهگذاری مشترک صنعتی اقدام کردند. در فرآیند صنعتی شدن دو برادر امیر و منصور عمیدحضور نقش اصلی را ایفا میکنند. بنابراین آنها در یک فرآیند کوتاه پنجساله به صنعتگران حرفهای در زمینه کفش تبدیل میشوند.
آیا دولت توجه ویژهای نسبت به صنایع داخلی داشت؟
در سال 1336 در دوره نخستوزیری منوچهر اقبال یک تجدید ارزیابی روی پشتوانه داراییهای اسکناس مثل طلا انجام شد. در این تجدید ارزیابی دولت مجوز پیدا کرد که حدود هفت میلیارد ریال اسکناس انتشار دهد. این پول به صورت وام کمبهره به واحدهای صنعتی خصوصی برای سرمایهگذاری اختصاص پیدا کرد. این سیاست یکی از گامهای اولیه کمک به سرمایهگذاری در صنایع داخلی بود. سیاستی که پیش از دهه 40 و قبل از موجی که اقتصاد ملی را رو به شکوفایی برد، اتخاذ شد.
حالا چگونه سیاستهای کسب و کار خانواده عمیدحضور به سمت کفش بلا حرکت کرد؟
پس از اینکه اینها در فرآیند بنکداری بزرگ تثبیت و شناخته شدند، فرآیند بعدی کار کمی تسهیل شد. هر تولیدی در زمان راهاندازی، باید مرتبطان آن بخش از اقتصاد را بشناسد. اگر محصول شما به شهرهای اصفهان، شیراز و مشهد ارسال میشود باید شناختی از سوی شما و ارتباطات در گذشته وجود داشته باشد. عمیدحضورها حلقههای بازار داخلی را شناختند. اینها با تولیدکنندگان کفش آشنا بودند. چون موسسان اولیه آن یک خانواده ارمنی بودند که شرکت بلا را با سرمایه 5/1 میلیون ریال [150 هزار تومان] در سال 41 ثبت کرده بودند. در نتیجه شرکت هنگام فروش به خانواده عمیدحضور در فرآیند اولیه قرار داشت. اما مشخص نیست که آیا آنها پیش از آن داد و ستدی کرده بودند؟ آیا صاحبان اولیه این شرکت بدهی داشتند؟ اما برادران عمیدحضور با محافل تولید و توزیع ارتباط داشتند. چون اینها را در فرآیند کار میشناختند. اگر آنجا کفشی هم تولید میشد بالقوه باید یک شبکه توزیع وجود میداشت که بتواند اینها را توزیع کند. چون نظام فروشگاهی در ایران شکل نگرفته بود. بنکداری تنها شبکه توزیع بود که
محصول تولیدی در سطح ملی پخش میشد.
اولین گام خانواده در صنعت کفش در چه شرایطی برداشته شد؟
منصور عمیدحضور برادر جوانتر خانواده چون در جوانی او را به همراه خانواده به سفر تجاری برده بودند در توزیع کفش آگاهیهای نسبی داشت. نوع تقاضا برای کفش را میشناخت. مثلاً تقاضای کفش در شمال و جنوب کشور را از هم تشخیص میداد. از آنجا ایده فعالیت صنعتی در برادر دومی شکل میگیرد. بنابراین منصور نقش مهمی در این فرآیند ایفا میکند.
نقش دارایی در این خانواده چگونه بود؟
پنج برادر هستند. اموال خانواده جمعالمال بود. پدر وصیت کرده بود تا زمانی که کوچکترین برادر دوساله، به سن بلوغ -سال 1343- نرسیده حق تقسیم دارایی را نداشته باشند. برادر بزرگتر بهطور جبری نقش پدری را ایفا میکرد. سرمایه آنها تقسیمنشده دست دو برادر به نام خانواده 15 سال کار میکنند.
معمولاً در این نوع روابط خانوادگی، اختلافات هم جای خودش را دارد. آیا در این خانواده چنین اختلافاتی وجود داشت؟
روایتی از اختلاف بین دو برادر سال 1343 -1342 نقل شده است. منصور عمیدحضور تشخیص میدهد که ظاهراً رونق یا سودآوری در تولید است نه توزیع. سپس شرکت جم را با فاصله تقریباً یک ماه از آغاز سال 42 ثبت میکند. جم اولین شرکت صنعتی خانواده است. بلا در این زمان هنوز تنها اسم است. ماشینآلات و تولید ندارد.
اسم این شرکت چه بود؟
شرکت و کارخانجات لاستیک و کفشسازی جم. مبتکر آن هم برادر کوچکتر، منصور عمیدحضور است. پس از ایجاد چنین شرکتی دوباره برادر بزرگتر او را دعوت به کار کرد. بهطور نانوشته، هم قسم شد که در کنار هم کار کنند تا همافزایی داشته باشند.
اینکه اموالی به نام عضوی از خانواده باشد اما هزینه و فایده برای همه خانواده باشد آیا میتواند یک مدل اقتصادی محسوب شود؟
انگار یک ضرورت در سنت مذهبی ایرانی است. ما در جامعه ایرانی حتی آنجا هم که ازدواج میکنیم نمیتوانیم خودمان را از بستر خانوادگی سابق خود متمایز کنیم. برادر بزرگ به خودش اجازه نمیداد دیگر برادران و مادر خود را رها کند و در فضایی به دور از خانواده اولیه خود کسب و کاری راه بیندازد. دوم اینکه آن وصیتنامه پدر برای سنت ایرانی گویی یک الزام اخلاقی برای فرزند بزرگ ایجاد کرده بود که باعث میشد پروژه فردی خودش را پیش نبرد. به عبارت دیگر، وصیتنامه گویی یک بار حقوقی هم بر اینها تحمیل کرده بود. شاید او میتوانست برای خودش کسب و کاری راه بیندازد اما چنین کاری نکرد. اعضای دیگر خانواده از جمله برادرها در این مقطع مشغول به کار نیستند. یک برادر آمریکا درس میخواند و یکی هم در فرانسه به تحصیل مشغول است. اما کار را دو نفر از برادران عمیدحضور انجام میدهند ولی دارایی به نام چه کسی است؟ هنوز از میراث پدر به وراث سهمی توزیع نشده است و کلیتش در یکی دو بنگاه همچنان متمرکز است.
بالاخره چه سالی تقسیم میشود؟
سال 1355-1354 دو سال قبل از انقلاب این تفکیک رخ میدهد.
حالا دقیقاً چه زمانی خانواده بلا از بخش توزیع به بخش تولید هدایت میشوند؟
در سال 42 اینها اولین گام عملی در راه تولید را برمیدارند. آن تجربه 15ساله تجارت به اینها کمک کرد که فرآیند کارشان را بشناسند.
در واقع به اینها علامت داده میشود که به سمت تولید بروند؟
بله، طبیعتاً در حوزه تجارت کفش حرفهای هستند اما فاقد دانش فنی لازم برای تولید هستند. برادر کوچک در مدرسه شبانه دیپلم گرفته و برادر بزرگتر در حد دو کلاس تحصیل کرده است. در این میان هاشم عمیدحضور برادر سوم در 17سالگی برای تحصیل به انگلیس میرود و آنجا لیسانس اقتصاد اخذ میکند و برای ادامه تحصیل به آمریکا میرود. در سال 1343 بدون گذراندن پایاننامه به ایران میآید اما خانواده مجوز خروج از ایران را به او نمیدهد. او میبیند کار قابل اعتنایی برای خودش وجود ندارد. وزارت اقتصاد آگهی استخدام میدهد. او پس از استخدام، مدت پنج سال در بخش کارشناسی روابط ایران و اروپای شرقی وزارت اقتصاد به عنوان معاون محمد یگانه فعالیت میکند. اولین سفر او به اروپای شرقی با آقای عالیخانی و یگانه در همین دوره شکل میگیرد. سرمایهگذاری در کارخانه تراکتورسازی تبریز، توسط رومانی در همین زمان صورت گرفت. برادر چهارم، محسن متولد 1322 در 14سالگی همراه هاشم برای تحصیل به انگلیس میرود. به دلیل سن کم و عدم علاقه یا ناتوانی پس از مدت کوتاهی از انگلیس برمیگردد و
از سال 37 به گروه خانوادگی میپیوندد. در فاصله سالهای 1327 تا 1337 به مدت 10 سال دو برادر، امیر و منصور با هم کار میکنند. برادر چهارم در سن 15 سالگی با اندک سواد محدود به گروه پیوست. محسن به دلیل فقدان تحصیل، تجربه، توانایی و مهارت در کل پروسه صنعتی شدن خانواده بلا تا سال 57 نقش حائز اهمیتی در بنگاه خانوادگی ایفا نمیکند. بیشتر مدیر داخلی کارخانه است. اولین گام او راهاندازی کارخانه بلاست. کارخانه جم وارد فرآیند عملی نمیشود. یعنی این دو شرکت همزمان تقارن ثبتی دارند. منصور با برادرش هاشم سفری به فرانسه میکند و از کارخانههای پنج، شش کشور در زمینه صنعت کفش بازدید میکنند. ماشینآلات صنعت کفش خریداری میشود. کفش بلا اولین فعالیت صنعتی خانواده عمیدحضور در سالهای 1347-1342 در زمینه تولید کفش است.
شکلگیری شبکه فروشگاهی توزیع کفش در اواسط دهه 40 یکی از ویژگیهای اصلی این دهه است. کیفیت این نوع شبکه چگونه بود؟
فروشگاههای ملی، اولین شبکه توزیع کفش در ایران آن روز با ابتکار آقای ایروانی شکل گرفت. این حرکت در آمریکا و اروپا سالها سابقه داشت. تشکیل فروشگاههای زنجیرهای در دهه 60 میلادی در حوزههای وسیعی از صنایع تولیدی، مواد غذایی و خدماتی در نظام اقتصادی کشورهای توسعهیافته امری رایج بود. برخی از تولیدکنندگان این احساس را داشتند که در نظام تولید از استقلال کمتری برخوردار هستند. شبکه توزیع بازار، نوع قرارداد را بر تولید تحمیل میکرد. ایران وارد عصر تازهای از نظام توزیع در برخی از حوزههای بخش خصوصی شد. تولیدکننده همیشه اسیر شبکه بنکداری بازار بود، و این بازار در مساله قیمت، تقاضا، نحوه پرداخت و... نوع قرارداد را بر تولید تحمیل میکرد. بنکداری مشخص میکرد که با چه شیوه و زمانی [سه یا ششماهه] پول برگردد. با تاسیس فروشگاه، پول به سرعت به تولید برمیگشت. یعنی وقتی که کفش عرضه و فروخته میشد. مسوول فروشگاه موظف بود آخر هر روز آن را به حسابی واریز کند. سیستم ارزیابی و کنترل از
کیفیت کالای فروختهشده و گردش کالا آگاهی داشت. کارخانهداران از نوع تقاضا در هر منطقه آگاهی پیدا میکردند. تقاضایی برای کفشی در شیراز و سیستان وجود داشت که در گیلان و ایلام این تقاضا وجود نداشت. بر همین اساس شبکه انبارداریشان را طراحی میکردند. این به صنعتگر در نوع تولید و نحوه توزیع، اطلاعات میداد که چگونه فعالیتش را تنظیم کند. عمیدحضور تجربه ایروانی را مشاهده کرد و معتقد بود او در فرآیند شکلگیری فروشگاه، تجربه اروپا را در نظر داشت. در همین زمان، کریم پسر امیر عمیدحضور در سال 1349 پس از دو سال تحصیل در دبیرستان از آمریکا به ایران بازگشته بود. او نیز فروشگاههای زنجیرهای آنجا را دیده است. کریم مدیرعاملی شرکت پخش جمشید، به عنوان مسوول تمام فروشگاهها مدیریت را بر عهده گرفت. گسترش شبکه توزیع تبعاتی برای واحدهای صنعتی به همراه داشت. تاسیس فروشگاه بر حجم سرمایهگذاری واحدهای تولیدی میافزود همچنین بخش پرسنلی و بوروکراسی آن را گسترده میکرد.
دیدگاه تان را بنویسید