شناسه خبر : 7329 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا وعده‌های پوپولیستی در انتخابات تعیین‌کننده خواهد بود؟

در بهار، یخ پوپولیسم نخواهد گرفت

«بروتوس! تو هم؟» این آخرین جمله‌ای است که به ژولیوس سزار نسبت داده‌اند. وقتی که در اثر دسیسه سناتورهای روم به وسیله خنجر دوست نزدیک و فرزندخوانده‌اش مارکوس ژونیوس بروتوس در کنار تئاتر پمپه از پای درآمد. کینه سناتورها از ژولیوس سزار، ریشه در شوریدن ژولیوس بر جمهوری متکی به سنای روم داشت.

سعید شریعتی / تحلیلگر سیاسی
1- «بروتوس! تو هم؟» این آخرین جمله‌ای است که به ژولیوس سزار نسبت داده‌اند. وقتی که در اثر دسیسه سناتورهای روم به وسیله خنجر دوست نزدیک و فرزندخوانده‌اش مارکوس ژونیوس بروتوس در کنار تئاتر پمپه از پای درآمد. کینه سناتورها از ژولیوس سزار، ریشه در شوریدن ژولیوس بر جمهوری متکی به سنای روم داشت.
ماجرا از آنجا آغاز شد که با ایجاد خلل در شورای فرماندهی سه‌نفره روم، پس از شکست سنگین و مرگ کراسوس در جنگ با لشگر ایران و خودسری‌های ژولیوس سزار در سرزمین گل و سودای خلع ید او از سمت فرماندهی از طریق پومپی، سنای روم در برابر ژولیوس سزار جبهه آراست و طرح برکناری او را به رای گذاشت و به‌رغم دفاع سیسرون و گروه دیگری از سناتورها از پیشنهادهای سزار، خلع‌ ید زودهنگام او از فرماندهی به تصویب سنا رسید. ژولیوس سزار لژیون‌های خود را گرد هم آورد و چگونگی اوضاع را برای ایشان باز گفت. نخستین کلمه این سخنرانی لژیون را شیفته‌اش کرد «هم‌سنگران!». در این سخنرانی سزار سربازان خود را از پیشنهادش به سنا و پاسخ سنا به او مطلع کرد و به آنها گفت که از نظر او چنین آریستوکراسی‌ای لیاقت آن را ندارد که بر روم حکومت کند. در روز دهم ژانویه سال ۴۹ پیش از میلاد، سزار این لژیون را از روبیکون گذراند.
از او نقل کرده‌اند که در این هنگام گفت: «قرعه فال را زدند.» شهرهای ایتالیا یکایک دروازه‌هایشان را به روی او و لژیون‌هایش می‌گشودند. در روز شانزدهم مارس بی‌آنکه با مقاومتی روبه‌رو شود با دست‌های بی‌سلاح وارد روم شد. او نخست عفو عمومی را اعلام و نظم را برقرار کرد. سزار از سنا خواست که او را دیکتاتور بنامد، ولی سنا نپذیرفت؛ یک‌بار دیگر سزار از سنا خواست سفیرانی نزد پومپیوس (که در حوالی روم اردو زده بود) گسیل دارد تا درباره صلح گفت‌وگو کنند؛ باز هم سنا نپذیرفت. در نهایت در روز نهم ماه آگوست سال ۴۸ پیش از میلاد نبرد نهایی میان لژیون‌های سزار و پومپیوس در فارسالوس در گرفت. پومپیوس چهل‌وهشت هزار پیاده و هفت هزار سوار داشت و سزار بیست‌ودو هزار پیاده و هزار سوار. سزار به سربازانش فرمان داد تا از جان رومیانی که تسلیم اختیار کنند درگذرند؛ ولی درباره مارکوس بروتوس دستور داد تا او را بی‌گزند به اسارت درآورند و اگر این میسر نشد، بگذارند تا بگریزد. فرماندهی، آزمودگی و روحیه برتر سپاهیان سزار، لژیون‌های پومپیوس را شکست داد.
سزار پیروزمندانه به روم بازگشت. سناتورها در تلاش برای خشنود کردن سزار نمایش بزرگی به راه انداختند و 10 سال سزار را به دیکتاتوری منصوب کردند و چهل روز جشن عمومی گرفتند.
قتل ژولیوس سزار اما نتیجه‌ دسیسه‌ هشت تن از سناتورهای جمهوری روم بود که خود را رهایی‌دهندگان می‌نامیدند. آنان به رهبری گایوس کاسیوس لونگینوس و مارکوس ژونیوس بروتوس، در مکانی در نزدیکی تئاتر پمپه و در نیمه‌ ماه مارس (۱۵ مارس) سال ۴۴ پیش از میلاد با وارد کردن ضربات چاقو ژولیوس سزار را از پای درآوردند. در آن هنگام سزار دیکتاتور جمهوری روم بود و به‌تازگی از جانب سنا به دیکتاتور مادام‌العمر روم مبدل شده بود. این امر ترس برخی از سناتورها را برانگیخته بود که مبادا سزار در اندیشه‌ برانداختن سنا و ایجاد حکومتی خودکامه باشد. عاقبت قتل سزار به بروز جنگ داخلی رهایی‌دهندگان و در نهایت به فروپاشی جمهوری روم و برآمدن امپراتوری روم انجامید.
ماجرای سزار و مقابله او با سنا با اتکا به حمایت توده‌ها و تسخیر روم را نخستین شاهد و مثال کلاسیک «پوپولیسم» برمی‌شمارند. فارغ از ارزش داوری درباره بحق یا ‌ناحق بودن روش ژولیوس سزار در برابر سنا آنچه روشن است از «پوپولیسم سزار»، «دیکتاتوری سزار» برآمد.
2- از روایت‌های چپگرایانه تا قرائت‌های راستگرایانه از پوپولیسم هر کدام که به منصه ظهور رسیده‌اند، سرانجامی جز دیکتاتوری نداشته‌اند. از نازیسم هیتلری تا فاشیسم موسولینی در جبهه راست تا مارکسیسم لنینیسم خصوصاً با روایت استالینیستی آن، تا پوپولیست‌های آمریکای لاتین در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی که به دیکتاتورهایی بی‌همانند بدل شدند. سرانجام گفتمان‌های پوپولیستی جز دیکتاتوری نبوده است. انقلاب‌های به‌ظاهر خلقی در خاورمیانه و شمال آفریقا حتی اگر خوشنامانی مانند جمال عبدالناصر و احمد بن بلا رهبران آن بوده باشند نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
در واقع پوپولیست‌ها حتی اگر از ابزارهای ظاهری دموکراسی بهره ببرند در نهایت به این نقطه می‌رسند که به نام اکثریتی نامشخص به نام «مردم»، دیکتاتوری را مستولی کنند.
ساز‌و‌کار پوپولیست‌ها برای قلب ماهیت دموکراسی در حقیقت منکوب کردن «شرط کافی» دموکراسی است. دموکراسی طبعاً یک شرط لازم دارد و آن حق اعمال حاکمیت بر مبنای رضایت اکثریت رای‌دهندگان است، اما آنچه معنای دموکراسی را کامل می‌کند، شرط کافی آن یعنی اعمال حق اقلیت‌ها در به اکثریت رسیدن از طریق ترویج و تبلیغ یا ائتلاف در برابر اکثریت است. در حقیقت پوپولیست‌ها با منکوب کردن «شرط کافی» دموکراسی آن هم با تقدس بخشیدن به واژه «مردم» سفره دیکتاتوری را می‌گسترانند.
پوپولیست‌ها ممکن است از نردبان اکثریت بالا روند، اما به‌محض استقرار، نردبان را واژگون می‌کنند تا دیگر کسی توان بالا آمدن نداشته باشد.
3- نقطه اتکای پوپولیست‌ها برای بسیج توده‌ها بر بدنام کردن و ننگ پاشیدن و انگ زدن بر «نخبگان» حاکم یا رقیب است. فساد اعم از مالی و اخلاقی، وابستگی و عدم استقلال سیاسی و ثروت‌اندوزی اصلی‌ترین اتهاماتی است که پوپولیست‌ها برای تحریک توده‌ها به نخبگان روا می‌دارند و خود را در کسوت منجی و رهایی‌بخش توده‌ها از یوغ الیت فاسد می‌نمایانند. وعده‌هایی غیرقابل احصا در جهت رسیدن به آرمانشهر می‌دهند و چنان سخن می‌رانند که گویا با اتکا و اعتماد خلق به آنان همه خوبی‌های عالم را می‌توان به یکباره حاصل کرد.
بدنه اجتماعی حامی روحانی درک شرایط و صبوری و باور به صداقت رفتاری و عملکردی روحانی را با پاسخ صریح و مثبت خود در انتخابات اسفند سال گذشته و تغییر ترکیب مجلس شورای اسلامی به سود برنامه‌های دولت داده و همراهی صبورانه خود با روحانی و حامیانش را به اثبات رسانده است.

آنها از برنامه و منطق برنامه‌ریزی گریزانند، چراکه برنامه در حقیقت مبنای انتخاب از میان خواسته‌های نامحدود بر اساس توانمندی‌های محدود است و پوپولیست‌ها جز اینکه خواسته‌ها را کوچک‌نمایی و توان‌ها را بزرگ‌نمایی کنند برنامه و منطقی ندارند. از همین‌جا دشمنی آنان با دانایی و خرد و عقلانیت نیز پدیدار می‌شود چراکه عقلانیت جز تلاش برای واقع‌نمایی از نیازها و توان‌های موجود و بهینه‌سازی ربط و نسبت این دو با یکدیگر نیست.
مهم‌ترین ابزاری که پوپولیسم برای نشر و ترویج خود در اختیار دارد دماگوژی یا عوام‌فریبی است. عوام‌فریبی آن است که شخصی به‌جای استدلال و اقامه‌ برهان برای اثبات یک عقیده، سعی می‌کند از راه تحریک احساسات و هیجان‌های جمعی و توسل به عواطف و جوّ حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به نتیجه‌ مطلوب خود به دست آورد، به شیوه‌ای که تک‌تک مردم چنین بیندیشند که آنها با پذیرش عقیده، به‌نوعی یگانگی با گروه رسیده‌اند و این یگانگی به آنها امنیت و قدرت می‌دهد و اگر کسی با عقیده‌ جمع مخالفت کند، از آن روح امنیت و قدرت محروم خواهد شد.
در عوام‌فریبی، شخص گروه زیادی از مردم را مخاطب قرار داده، با بیاناتی هیجان‌آور و شورانگیز، احساسات و عواطف آنان را تحریک می‌کند و با تکیه بر همین شور و هیجان عوام، آنها را نسبت به نتیجه و مدعای خود متقاعد می‌کند.
در عوام‌فریبی، گاه برای افزایش تاثیر روی تک‌تک افراد، از وسایل دیگری همچون برافراشتن پرچم‌ها و نواختن موسیقی مناسب کمک گرفته می‌شود.
شیوه غیرمستقیم، مبتنی بر تحریک عواطف مخاطبان در رابطه با استدلال نیست؛ بلکه در آن از شگردهای مختلف دیگری برای برانگیختن روحیه جمعی هر یک از افراد استفاده می‌شود. در اینجا مخاطب، تک‌تک افرادند، نه توده مردم. مثلاً در یک کتاب یا مقاله، مطلب چنان به فرد تلقین می‌شود که می‌پندارد تمام کسانی که در راه رشد و پیشرفت هستند، آن را پذیرفته‌اند و نپذیرفتن آن، جا ماندن از کاروان دانش و پیشرفت است.
حربه اصلی عوام‌فریبی، این احساس درونی است که هر کس می‌خواهد مورد تحسین دیگران قرار گیرد و بر ارزش و احترامش افزوده شود. این احساس گاه باعث تمایل افراد به تشبه به افراد مشهور می‌شود. تهیه‌کنندگان تبلیغات و آگهی‌های تجاری از این روحیه حداکثر استفاده را می‌کنند؛ مانند پوستری که در آن شخصیت معروفی را در حال نوشیدن نوشیدنی مخصوصی نشان می‌دهد. افزون بر این، سعی می‌شود میان کالای مورد تبلیغ و امور مورد علاقه مخاطب، ارتباط برقرار شود؛ بنابراین در تبلیغات تصویری، در ضمن تبلیغ یک کالا، صحنه‌هایی از طبیعت یا صحنه‌های مهیج ورزشی استفاده می‌شود.
عوام‌فریبی صرفاً مخصوص تبلیغات نیست؛ بلکه به‌ویژه در همه ابعاد سیاسی می‌تواند مورد استفاده قرار می‌گیرد.
4- روشن است که پوپولیسم در جوامع توسعه‌نیافته سیاسی بستر فراهم‌تری برای رشد و شکوفایی دارد؛ جوامعی که منافع اقشار و گروه‌های صاحب منفعت شکل‌نایافته است، سندیکالیسم به معنای پیگیری نهادمند منافع اقشار و اصناف و طبقات اجتماعی شکل و وضع روشنی ندارد، تحزب و سازمان‌یابی سیاسی افراد جامعه بر اساس الگوهای نگرشی و گرایش‌ها و منافع متکثر و گونه‌گون جامعه شکل نیافته است و منازعات سیاسی بر سر همه ‌یا هیچ، بهشت پوپولیست‌هاست.
هر چه تکثر در جامعه عینیت‌یافته‌تر و نهادمندتر و مرزبندی‌های منافع و نیز اشتراکات و افتراقات سیاسی و اجتماعی ساخت‌یافته، منجز‌شده و به رسمیت شناخته‌شده‌تر باشد و نظام نمایندگی سیاسی احزاب از این منافع و مطالبات نهادینه‌تر باشد، شکل‌گیری و دوام و بقای پوپولیسم امکان کمتری می‌یابد.
5- تجربه بسیج اجتماعی و سیاسی توده‌ها در ایران در نهضت‌ها و جنبش‌ها و انقلاب‌های 150 سال گذشته نمونه‌های متفاوتی از ظهور و بروز پوپولیسم و افول و شکست آن به دست می‌دهد. مطالعه تطبیقی تاریخ سیاسی معاصر ایران فرصت مغتنمی است برای آسیب‌شناسی رفتار سیاسی جامعه در برابر یا به همراهی گفتمان‌های پوپولیستی که البته در حوصله این مقال نمی‌گنجد. غرض این نوشتار در اصل بررسی امکان و فایده به کاربستن شیوه‌های پوپولیستی در کم‍پین‌های انتخاباتی آینده خصوصاً انتخابات ریاست‌جمهوری است.
با عنایت به اینکه جامعه ایران در گذشته نه‌چندان دور و در دولت پیشین نمونه تام و تمامی از پوپولیسم را به‌تازگی تجربه کرده و از سر گذرانده است به‌راحتی می‌توان ادعاهایی دال بر امکان و فایده ظهور حرکت‌های پوپولیستی در کمپین‌های انتخاباتی را مطرح کرد. در حقیقت سوال این است که آیا روحانی و حامیانش می‌توانند با به کار بستن الگوهای پوپولیستی به بسیج آرای توده‌ای به سود خود بپردازند؟ رقبای احتمالی روحانی تا چه حد قادر به برانگیختن آرا با روش‌های پوپولیستی و کاستن از سبد رای روحانی هستند؟
6- آنچه روشن است روحانی در سال ۹۲ با اتکا به رای بخشی از ناراضیان جامعه که به‌وسیله حامیان اصلی سیاسی روحانی یعنی اصلاح‌طلبان و میانه‌روهای محذوف بسیج شده بودند به قدرت رسید. ناراضیان اقتصادی که نقطه اشتراک اعتراض و نارضایتی آنان کاهش قدرت خرید بود. ناراضیان اجتماعی که نقطه اشتراک آنان اعتراض به تحمیل سبک زندگی خاص بود. ناراضیان فرهنگی که نقطه اشتراک آنان اعتراض به وضعیت ممیزی و سانسور محدودیت‌های سلیقه‌ای بود و ناراضیان سیاسی که به انحصارگری سیاسی و طرد سیاسی در دوره هشت‌ساله گذشته معترض بودند. این هرم ناراضیان جامعه را نخبگانی نمایندگی می‌کردند که امید داشتند با حضور و انتخاب دوباره مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در کسوت ریاست‌جمهوری و در اثر برقراری موازنه‌ای جدید در ساختار حقیقی قدرت برخی از عوامل ایجاد و گسترش نارضایتی عمومی مرتفع شود و قطار توسعه کشور که از روی ریل خارج و در مسیری کاملاً معکوس در حرکت بود به جهت و هدف اصلی خود بازگردد. با حذف مرحوم هاشمی‌رفسنجانی از گردونه رقابت‌ها از سوی شورای نگهبان، همان نخبگان سیاسی در زمانی فشرده و تلاشی سخت توانستند بر روی روحانی تمرکز کنند و وی را به‌عنوان سخنگوی مطالبات ناراضیان وضع موجود معرفی کرده و بخش‌هایی از آرای آنان را در سبد روحانی گرد آورند. در تحلیل آرای روحانی در سال ۹۲ می‌توان نشان داد که ترکیب و نسبت رای‌دهندگان با فرم هرم جمعیتی ناراضیان که در بالا به آن اشاره شد نسبتی مشابه و همریخت دارد.
روحانی در مواجهه با مطالباتی نسبتاً شفاف و قابل ارزیابی از سوی پایگاه رای خود قرار گرفته و در طول سه سال و نیم گذشته با کمترین انحراف معیار تلاش کرده است که زمینه‌های برآورده شدن این مطالبات را فراهم آورد.
طبیعی است این مطالبات انباشته‌شده آن هم در میان گره‌ها و پیچیدگی‌های به جا‌مانده از دولت پیش و گرفتار در فضای تنگ و محدودکننده تحریم‌های بین‌المللی به سرعت قابل پاسخگویی و برآورده شدن نبوده و نیست.
بدنه اجتماعی حامی روحانی درک شرایط و صبوری و باور به صداقت رفتاری و عملکردی روحانی را با پاسخ صریح و مثبت خود در انتخابات اسفند سال گذشته و تغییر ترکیب مجلس شورای اسلامی به سود برنامه‌های دولت داده و همراهی صبورانه خود با روحانی و حامیانش را به اثبات رسانده است.
با درک دقیق این واقعیت روحانی برای دور آینده و انتخابات بهار ۹۶ نیازی به تغییر رویکرد و دست یازیدن به وعده‌ها و وعیدهای پوپولیستی و غیرمعمول ندارد.
آنچه می‌تواند رونق‌بخش کمپین انتخاباتی روحانی و حفظ سبد رای و بلکه افزایش شمار رای‌دهندگان به او باشد، اعم است از صداقت در تبیین درست مسیر طی‌شده، اعلام دستاوردها، معرفی برنامه زمان‌بندی‌شده برای رسیدن به سایر مطالباتی که هنوز حاصل نیامده است، اعلام شفاف و صادقانه موانع قابل‌رفع یا غیرقابل مرتفع شدن در مسیر دستیابی به مطالبات به پایگاه اجتماعی رای خود و نیز بیان صادقانه ضعف‌ها و ناتوانی‌های خود و همکارانش در آنچه تحقق نیافته است.
7- رقبای انتخاباتی روحانی مشتمل بر دو دسته اصلی هستند؛ جریان‌هایی که اصل مشارکت در انتخابات و کاهش شمار کلی رای‌دهندگان و کاهش مشروعیت انتخابات را هدف قرار داده‌اند. این گروه به شیوه گذشته ناگزیرند به روش‌های پوپولیستی منفی علیه موجودیت نظام جمهوری اسلامی و مشروعیت و کارآمدی آن توده مردم را نسبت به اصل مشارکت در سرنوشت سیاسی در قالب نظام جمهوری اسلامی مأیوس و ناامید کنند. و دوم جریان‌های سیاسی رقیب در داخل نظام که چندان به اصل مشارکت مردم در انتخابات کاری ندارند بلکه هدف آنان جلب و جذب آرا تا سر حد امکان از سبد رای روحانی به سمت خویش است. در حالی ‌که هنوز در میدان عمل و واقعیت افراد مشخص و مبرزی در رقابت با روحانی پا به عرصه نگذاشته‌اند نمی‌توان با پیشداوری مدعی شد که چه کسانی از میان آنان به‌جای ارائه برنامه‌های انتخاباتی قابل ارزیابی و جلب حمایت شبکه‌های ساخت‌یافته آرا بر اساس مطالبات عینی و واقعی جامعه، به روش‌های پوپولیستی و سردادن شعارها و وعده‌های عوام‌فریبانه و دماگوژیک پا به عرصه رقابت می‌گذارند، اما می‌توان مدعی شد به دلیل شرایط محدودکننده برنامه‌ریزی برای اداره کشور اعم از تنگناهای مالی، سیاسی، بین‌المللی، عملاً در بسیاری از موارد با امتناع جدی برنامه‌های‌ آلترناتیو برنامه روحانی مواجهیم و از این‌رو مشکل بتوان تصور کرد که رقیبی به صحنه بیاید و برنامه‌ای عملیاتی‌تر و دقیق‌تر از روحانی برای حل مسائل عمومی کشور داشته باشد.
به‌عنوان نمونه برنامه روحانی در سیاست خارجی شامل تنش‌زدایی، عادی‌سازی، تعامل، همکاری و نقش‌آفرینی در مناسبات سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است و دراین‌راستا کارنامه‌ای کاملاً روشن و قابل ارائه دارد و به نظر می‌رسد در این حوزه مخاطبان و رای‌دهندگان را تا حدود زیادی راضی کرده است. با این وصف برنامه آلترناتیو رقبا در این‌ زمینه جز شعارهای پوپولیستی غیرقابل باور و اکتساب چه خواهد بود.
8- دشمن پوپولیسم آگاهی عمومی است، خوشبختانه رشد آگاهی‌های سیاسی و فراگیر شدن رسانه‌های مجازی و حقیقی و گسترش زیرساخت‌های اطلاع‌رسانی در کشور عملاً بازار فریب و تظاهر و دروغ را کم‌رونق و دست عوام‌فریبان را به سرعت رو می‌کند. با این وصف می‌توان مدعی بود که در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری در بهار ۹۶ کار پوپولیست‌ها نخواهد گرفت و گرمای انتخاب آگاهانه مردم، یخ آنان را ذوب خواهد کرد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها