تاریخ انتشار:
سیاستهای اعتدالگرایانه آقای روحانی اعراب کینهتوز را به انزوا رانده است
تعارض با ایران ریشه در حسادتهای تاریخی دارد
تعارض اعراب با جمهوری اسلامی ایران سابقهای دیرینه دارد و به زمان پیروزی انقلاب و حتی پیش از آن بازمیگردد. این بحثاز همان صدر اسلام و در شعارهای تفرقهافکنانه عرب و عجم وجود داشت و موجب اختلافات فراوانی میان مسلمانان شده بود.
شاه به عنوان ژاندارم آمریکا در منطقه رقابت بسیار نزدیکی با پادشاهان عرب که حاضر به هر نوع خوشخدمتی به واشنگتن بودند، داشت و همیشه نیز برد با ایران بود. همین مساله هم موجب شد اعراب بر کینهتوزیهای تاریخی خود با ایران بیفزایند و از فرصت مهیاشده انقلاب ایران که موجب دوری تهران- واشنگتن شد نهایت استفاده را ببرند. به شکلی که پس از روی کار آمدن انقلابیون در ایران و تغییر حکومت، این رقابتها حالت انتقامی به خود گرفت و گروهی از کشورهای عرب با گمان اینکه نظام تازه استقراریافته جمهوری اسلامی توان رویارویی با آنها را ندارد از صدام حسین در حمله به ایران حمایت کردند. آنها گمان میکردند حکومت نوپای ایران ضعیفتر از آن است که در برابر نظامیان عراقی که با کمک کشورهای عربی و غربی تجهیز شده بودند، ایستادگی کنند و با همین خیال بود که سودای سقوط تهران را در سر میپروراندند. آنها علاوه بر ارائه یک کمک 75 میلیارددلاری به دولت عراق، این کشور را از جهت تجهیزات نظامی و اطلاعاتی نیز یاری کردند.
پادشاهی سعودی اطلاعات بسیار مهمی از تحرکات نظامیان ایرانی را با واسطه آژانسهای اطلاعاتی آمریکا در اختیار ارتش صدام قرار داد. علاوه بر این با نفوذ در برخی از سازمانهای منطقهای و بینالمللی چون اتحادیه عرب، سازمان ملل و سازمان کشورهای اسلامی به نفع صدام موضعگیری کرد. حتی همین شورای همکاری خلیج فارس نیز برای حمایت از موضع عراق در زمان حمله به ایران شکل گرفت. اما بعد که با حمله عراق به کویت مشخص شد ایران در آغاز جنگ هشتساله نقشی نداشته است، تصمیم گرفتند تا پروژه ایرانهراسی را در منطقه به راه بیندازند و با دیدگاههای طایفهگری دشمنی خود با ایران را به صورت عینیتری به نمایش بگذارند. دشمنی آنها با ایران تا اندازهای است که با وجود صدماتی که از ناحیه دولت بعثی عراق متحمل شدند اما با این وجود هنوز هم میگویند صدام کجاست تا بیاید و از نفوذ ایران در عراق جلوگیری کند. این تعصب کورکورانه در عربستان سعودی بیش از کشورهای دیگر ریشه دوانده است. البته ممکن است برخی، دشمنی با ما را به دلیل عملکرد نامناسب دولت گذشته ایران بدانند که من میگویم ما در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی که برخورد مناسبی با اعراب داشتیم اما برخورد آنها از حالا بهتر نبود و تنها در ظاهر اظهار دوستی میکردند. حتی با وجود رویه بسیار منعطفانه آقای روحانی در رابطه با اعراب میبینیم سعودالفیصل وزیر امور خارجه و بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان به بهانه عدم مداخله در منازعات سوریه و وضعیت صلح خاورمیانه اما در واقع به دلیل سیاست مقامات آمریکایی در کاهش تخاصمات با ایران رویه قهر و دوری از واشنگتن را در پیش گرفتهاند. آنها میدانند هر توافقی که میان ایران و آمریکا شکل بگیرد آنها را به حاشیه میراند و تمام نقشههای شوم آنها را از پایه نابود میکند. سعودیها که سنگ فلسطین و مردم آن را به سینه میزنند چرا در برابر محاصره پنجساله غزه توسط اسرائیل سکوت کردهاند. دشمنی آنها با ایران تا به آنجاست که با تصویب تحریمهای یکجانبه غرب نسبت به اقتصاد ما، مقامات این کشورها سریعاً وارد عمل شده و با طرح این موضوع که ما ناچار به اعمال این تحریمها هستیم بار دیگر از ایران انتقام گرفتند. آنها علاوه بر خوشخدمتی برای غرب از اجرای این تحریمها نیز انتفاع بسیاری بردهاند چرا که ایران ناچار بود برای دور زدن تحریمها از بندرهای آنها استفاده کند و این امر برای آنها بسیار خوشایند بود. از قبل همین کارها بود که آنها توانستند کشورهایشان را لوکسنشین کنند و در خفا و عیان بر طبل دشمنیهای ایران و آمریکا بکوبند. بر همین اساس نیز معتقدم کوچکترین نتیجهای که ما از برقراری رابطه با آمریکا میگیریم ادب کردن همین کوتولههایی است که به واسطه ظلم رواشده علیه ما بزرگ شدهاند. کینهتوزانی که به دنبال فتنهگری میان شیعیان و سنیها هستند حالا هم با تامین مالی گروههای سلفی و وهابی تلاش میکنند ریشههای اختلافات مسلمانان با یکدیگر را در منطقه گسترش دهند و با ترویج دیدگاههای موهنانهای آتش دشمنی میان مسلمانان را شعلهور کنند. بمبگذاریهای صورتگرفته در سوریه، لبنان، یمن، بحرین و حتی لیبی، تونس، مصر، پاکستان و افغانستان اغلب با کمکهای بندر بن سلطان مسوول دستگاه اطلاعاتی سعودی صورت گرفته است. حتی خروج عربستان از شورای امنیت سازمان ملل نیز با این بهانه و دلیل بود که چرا آمریکا به سوریه حمله نکرد. آنها هیچ حساسیتی نسبت به مسائل جهان اسلام و مشکلات مسلمانان در اقصی نقاط جهان و حتی همین فلسطین که با موج شهرکسازی اسرائیلیها مواجه است، ندارند. در مقابل در زمان حمله اسرائیل به لبنان مراسم دعای دستهجمعی در شهرهای مختلف عربستان به راه انداختند؛ یکی از وهابیون در خطبههای خود گفت دعا میکنم که در جنگ میان اسرائیل و حزبالله پیروزی از آن نیروهای اسرائیلی باشد. اینها همه نشاندهنده کینه مذهبی سعودیها نسبت به دیگر مسلمانان است. البته پادشاهی سعودی چندین بار از سعودالفیصل خواسته است که در جهت کاهش تخاصمات با ایران وارد عمل شود اما دامنه دشمنیهای برخی از مقامات سعودی با ایران آن قدر زیاد است که به این راحتیها قابل رفع و رجوع نیست. حتی سیاستهای اعتدالگرایانه آقای روحانی هم به نظر کارساز نیست و توسط تندروهای ریاض به حاشیه رانده میشود. برای این افراد بسیار سنگین است که رئیسجمهور آمریکا بخواهد درخواست دیدار با رئیسجمهور ایران را مطرح کند در حالی که خودشان تنها در قبال یک خوشخدمتی و ارائه رشوههای کلان به دولت و کنگره امکان ملاقات با مقامات آمریکایی را به دست میآورند. آنها در جنگ داخلی سوریه فتواهای فراوانی را مطرح کردند. اعلام جهاد آنها علیه برادران مسلمانشان با دستورات مفتیهای وهابی صورت میگیرد و از سوی دستگاههای امنیتی سعودی تامین منابع مالی میشود. آنها متناوباً اعلام میکنند ما مشکلی با اسرائیلیها نداریم، اولویت نخست ما شیعیان هستند که از یهودیان بدترند. اما با وجود تمامی کارشکنیهای سعودیها، سیاستهای اعتدالگرایانه آقای روحانی در کل منطقه نتیجهبخش بوده است. این کشور تنها در دوره قدرت جمال عبدالناصر در مصر منزوی شده بود و تا همین امروز میداندار منطقه بود اما به نظر میرسد با توجه به رویه معتدل و میانهرو رئیسجمهور جدید ایران مجدداً وارد دوره انزوای خود شود. آقای روحانی میتواند ارتباط خود با مردم منطقه را از طریق به خدمت گرفتن یک سخنگوی عربزبان مستحکمتر کند و اجازه ندهد اظهارات ایشان با تحریف رسانههای اعراب نزد افکار عمومی نقل شود.
دیدگاه تان را بنویسید