تاریخ انتشار:
حمیدرضا آصفی معتقد است توافق هستهای ایران از بین بردن یک درد مزمن و یک دمل چرکین در سیاست خارجی کشور بود
گامهای موثر یک دیپلماسی
در حالی که به ارزیابی عملکرد دو سال اخیر دستگاه سیاست خارجی کشور میپردازد، میگوید نمره قابل قبولی را به تلاشهای دیپلماتهای ایران چه در بحثهستهای و چه بهبود روابط با کشورهای منطقهای و اروپایی اختصاص میدهم. حمیدرضا آصفی، سخنگوی وزارت خارجه دولت اصلاحات که سابقاً سفیر ایران در امارات متحده عربی نیز بوده است.
دیپلماتهای ما در تیرماه سال جاری پس از دو سال مذاکره کار توافق را تمام کردند. روند طیشده در پایان بخشیدن به یکی از مهمترین پروندههای سیاسی و حقوقی ایران و جهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
پرونده هستهای وزن و نقطه ثقل دیپلماسی دولت یازدهم بود و عمده تمرکز آقای روحانی و دولت او بر بازگشت این پرونده به روند عادی خود در آژانس بینالمللی انرژی اتمی تمرکز داشت. آنها از تمامی امکانات و ظرفیتهایشان برای پیشبرد و به نتیجه رساندن مذاکرات هستهای استفاده کردند و توانستند به موفقیت هم نائل آیند. آنچه در این خصوص مطرح است این است که حل و فصل پرونده هستهای ایران بیجهت و تنها به دلیل زیادهخواهیهای کشورهای غربی 12 سال به طول انجامیده است. وضعیت این پرونده در سیاست خارجی ایران مانند یک درد مزمن و یک دمل چرکین بود که چالشهای بسیاری را نصیب کشور کرد و حالا حل و فصل آن در بازه زمانی کمتر از دو سال نقطه قوت دیپلماسی کشورمان محسوب میشود. به هر حال موضوع پرونده هستهای ایران به مثابه استخوان لای زخم بود و بهبود بسیاری از موضوعات سیاست خارجی کشور را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به خود متصل کرده بود؛ روابط خارجی ایران مانند یک زنجیره به هم پیوسته میماند که بخشهای مختلف آن در یک راستا و در امتداد هم قرار داده شدهاند. ایجاد مشکل یا یک مساله برای هر یک از بخشهای این زنجیره به هم پیوسته میتواند بخشهای
دیگر را نیز از آن متاثر کند و مناسبات ما با کشورهای جهان را به چالش بکشد. پروسهای که در طول جریانسازی از پرونده هستهای ایران به وقوع پیوست و ما را در برابر بیشتر کشورهای جهان قرار داد. بر همین اساس هم معتقدم مشخص شدن وضعیت پرونده هستهای ایران و لغو تمامی ابعاد تحریمهای یکجانبه و چندجانبه موضوع مهمی بود و در روابط ما با جهان نیز موضوعیت داشت. با به سرانجام رسیدن وضعیت این پرونده که به هر صورت پرونده هستهای ایران سالها نفس را در سینههای ما حبس کرده بود، انشاءالله شاهد بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور چه در بعد داخلی و چه خارجی آن خواهیم بود.
آقای روحانی در همان ابتدای کار نیز اولویت نخست دستگاه سیاست خارجی خود را رسیدگی به وضعیت پرونده هستهای کشور قرار داده بود، اما از همان ابتدا نیز اعلام کرد در بحث روابط با کشورهای جهان بحث همسایگان از اهمیت بیشتری برخوردار است و بر همین اساس نیز تلاش خواهد کرد پس از پایان غائله هستهای به بحث مناسبات ایران و کشورهای منطقه بپردازند.
متاسفانه حتی روابط ما با همسایگان نیز تحت تاثیر مباحث پرونده هستهای کشور قرار داشت و به نوعی با موضوعات آن گره خورده بود. بهطور کلی پرونده هستهای ایران تمامی روابط و مناسبات پیرامون ما را تحتالشعاع خود قرار داده بود که خوشبختانه ما توانستیم با مذاکره و گفتوگو و نه جنگ و منازعه آن را به حالت گذشته خود بازگردانیم و از قرار گرفتن در فصل هفتم منشور سازمان ملل که وضعیت اضطراری را بر این پرونده مستولی میکرد، خارج شویم. متاسفانه در طول سالهای گذشته و به واسطه شرایط نابهنجار پرونده هستهای ایران که عموماً تحت فشار کشورهای غربی بر آن حاکم شده بود ما در روابط با کشورهای منطقه با چالش عظیمی مواجه بودیم که این چالش تا همین ماههای اخیر نیز به قوت خود باقی بود. واقعیت این است که به دلیل تمرکز دولت آقای روحانی بر پرونده هستهای ما طی دو سال اخیر تحرک جدی در رابطه با کشورهای منطقه نداشتیم. البته این وضعیت در طول هشت سال پیش از آن نیز وجود داشت اما پس از تغییر دولت این امیدواری ایجاد شد که در مناسبات ما با بیشتر کشورهای جهان تغییر حاصل شود بهویژه کشورهای منطقه و همسایگان که مقولاتی نظیر امنیت ما در راستای استقرار
آرامش در این کشورها تفسیر میشود. هدف من از بیان این مباحث این نیست که بگویم کمکاریهایی صورت گرفته بالعکس میخواهم بگویم اگرچه قدمهایی برداشته و طرح و ابتکاراتی هم به خرج داده شده است، اما به دلیل توجه ویژه بر موضوعات هستهای و میزان رویههای ناصواب دولت گذشته در مراوده با همسایگان ما نیازمند تمرکز بیشتر دولت آقای روحانی بر این بحث هستیم و امیدوارم طی ماههای آینده بتوانیم با ارائه یک برنامه منسجم و هدفمند برای این بخش از روابطمان هم کاری انجام دهیم.
باید توجه داشته باشیم که ظرفیت ما محدود و دیپلماسی و موضوعات هم فراگیر و بیشمار هستند و باید با اولویتبندی نسبت به میزان دربرگیریشان به رسیدگی به آنها پرداخت. آغاز سفرهای منطقهای آقای ظریف و دیدارهای رئیسجمهور با فرستادگان برخی از این کشورها اقدامی قابل تامل در رسیدگی به این هدف است. همین سیاستها موجب شده است در همین مدت کوتاه هم بتوانیم اقدامی در جهت کاستن از تعداد سوءتفاهمات انجام داده باشیم که در جای خود عملکرد قابل دفاعی است اگرچه میتوانست از سرعت و وزن بیشتری برخوردار باشد. اما به هر حال در این دولت در مناسبات ایران و کشورهای منطقه گامهای جدی برداشته شده است و پس از موضوع پرونده هستهای عملاً تمامی ظرفیتهای دستگاه سیاست خارجی کشور صرف ارتقای مناسبات با این کشورها شده است. ما ظرف یکی دو ماه گذشته عملاً شاهد هستیم که دیپلماسی کشور بر ایجاد رابطه و همکاریهای گستردهتر با کشورهای منطقه متمرکز شده است و از دیدگاه بنده این اقدام نقطه روشنی در دیپلماسی پساتوافقی ایران قلمداد میشود. سیاستهای دولت آقای روحانی به گونهای بوده است که ما دیگر شاهد یکدستگی اعلام مواضع علیه ایران نیستیم. مثلاً اگر در گذشته تمامی کشورهای جهان برای به چالش کشیدن برنامه هستهای ایران بسیج شده بودند با قریب به دو سال مذاکرات فشرده اعضای تیم هستهای ما این سیاست دیگر ره به جایی نمیبرد و اگر کشوری بخواهد خارج از تصمیمگیریهای بینالمللی همچنان بر کوس تحریمهای ایران بکوبد تنها میماند. این موضوع در روابط ما با کشورهای منطقه و همسایگانمان نیز به چشم میخورد یعنی حال که ایران بحث ارتقای مناسبات با کشورهای همسایه را در دستور کار خود قرار داده است و برای بهبود روابط خود با این کشورها تلاش میکند، دیگر موضوعاتی نظیر امنیتیسازی ایران یا منزوی کردن ما پذیرفتنی نیست و پیگیری این روند عملاً کشورهای منطقه را با چنددستگی مواجه میکند. اگرچه اکثریت قریب به اتفاق این کشورها در گذشته با ما همکاریهای عمیقی داشتهاند اما معدودی از آنها یا به دلیل تبلیغات سوء کشورهای فرامنطقهای یا به سبب جزیینگری و حساسیتهای بیجهت روابطشان با ایران را وارد مقولاتی ناچیز و بیاهمیت کردند و نخواستند که این روابط آنچنان که باید و شاید گسترش پیدا کند.
و در بعضی از موضوعات حتی دچار تنش و اختلاف با ما هم شدند. این در حالی است که عمده مشکلات فعلی منطقه به دلیل حمایتهای این افراد از گروههای تروریستی و افراطی نظیر داعش بوده است که امنیت ما را همچون کشورهای دیگر منطقه به چالش کشیده و موجب بروز و گسترش ناامنی شدهاند. به اعتقاد بنده حال که ایران در تلاش است تا با ارائه یک سیاست منسجم و هدفمند به راهبری سیاستهای منطقهای خود بپردازد، بهتر است که در دو لایه این سیاستها را پیگیری کند. در یک لایه به تعمیق روابط با کشورهای دوست بپردازد. کشورهایی که ما از روابط قابل قبولی با آنها برخوردار هستیم و در لایه بعدی رفع بعضی اختلافات و سوءتفاهمات با دسته دوم کشورها را که شاید روابطمان با آنها در سطح دسته اول نباشد در دستور کار قرار دهیم. ما میتوانیم این سیاست را به صورت مستقیم یا در استفاده از پتانسیل و ظرفیتهای کشورهای ثالثی محقق کنیم. اما در هر صورت ارزیابی من از فضای آتی روابط ایران و کشورهای منطقه این است که به جز یکی دو کشور که همچنان دچار سوءتفاهمات خودانگیخته با ما هستند مناسبات ایران با کشورهای دیگر از پیشرفت قابل توجهی برخوردار باشد.
باید توجه داشته باشیم که ظرفیت ما محدود و دیپلماسی و موضوعات هم فراگیر و بیشمار هستند و باید با اولویتبندی نسبت به میزان دربرگیریشان به رسیدگی به آنها پرداخت. آغاز سفرهای منطقهای آقای ظریف و دیدارهای رئیسجمهور با فرستادگان برخی از این کشورها اقدامی قابل تامل در رسیدگی به این هدف است. همین سیاستها موجب شده است در همین مدت کوتاه هم بتوانیم اقدامی در جهت کاستن از تعداد سوءتفاهمات انجام داده باشیم که در جای خود عملکرد قابل دفاعی است اگرچه میتوانست از سرعت و وزن بیشتری برخوردار باشد. اما به هر حال در این دولت در مناسبات ایران و کشورهای منطقه گامهای جدی برداشته شده است و پس از موضوع پرونده هستهای عملاً تمامی ظرفیتهای دستگاه سیاست خارجی کشور صرف ارتقای مناسبات با این کشورها شده است. ما ظرف یکی دو ماه گذشته عملاً شاهد هستیم که دیپلماسی کشور بر ایجاد رابطه و همکاریهای گستردهتر با کشورهای منطقه متمرکز شده است و از دیدگاه بنده این اقدام نقطه روشنی در دیپلماسی پساتوافقی ایران قلمداد میشود. سیاستهای دولت آقای روحانی به گونهای بوده است که ما دیگر شاهد یکدستگی اعلام مواضع علیه ایران نیستیم. مثلاً اگر در گذشته تمامی کشورهای جهان برای به چالش کشیدن برنامه هستهای ایران بسیج شده بودند با قریب به دو سال مذاکرات فشرده اعضای تیم هستهای ما این سیاست دیگر ره به جایی نمیبرد و اگر کشوری بخواهد خارج از تصمیمگیریهای بینالمللی همچنان بر کوس تحریمهای ایران بکوبد تنها میماند. این موضوع در روابط ما با کشورهای منطقه و همسایگانمان نیز به چشم میخورد یعنی حال که ایران بحث ارتقای مناسبات با کشورهای همسایه را در دستور کار خود قرار داده است و برای بهبود روابط خود با این کشورها تلاش میکند، دیگر موضوعاتی نظیر امنیتیسازی ایران یا منزوی کردن ما پذیرفتنی نیست و پیگیری این روند عملاً کشورهای منطقه را با چنددستگی مواجه میکند. اگرچه اکثریت قریب به اتفاق این کشورها در گذشته با ما همکاریهای عمیقی داشتهاند اما معدودی از آنها یا به دلیل تبلیغات سوء کشورهای فرامنطقهای یا به سبب جزیینگری و حساسیتهای بیجهت روابطشان با ایران را وارد مقولاتی ناچیز و بیاهمیت کردند و نخواستند که این روابط آنچنان که باید و شاید گسترش پیدا کند.
و در بعضی از موضوعات حتی دچار تنش و اختلاف با ما هم شدند. این در حالی است که عمده مشکلات فعلی منطقه به دلیل حمایتهای این افراد از گروههای تروریستی و افراطی نظیر داعش بوده است که امنیت ما را همچون کشورهای دیگر منطقه به چالش کشیده و موجب بروز و گسترش ناامنی شدهاند. به اعتقاد بنده حال که ایران در تلاش است تا با ارائه یک سیاست منسجم و هدفمند به راهبری سیاستهای منطقهای خود بپردازد، بهتر است که در دو لایه این سیاستها را پیگیری کند. در یک لایه به تعمیق روابط با کشورهای دوست بپردازد. کشورهایی که ما از روابط قابل قبولی با آنها برخوردار هستیم و در لایه بعدی رفع بعضی اختلافات و سوءتفاهمات با دسته دوم کشورها را که شاید روابطمان با آنها در سطح دسته اول نباشد در دستور کار قرار دهیم. ما میتوانیم این سیاست را به صورت مستقیم یا در استفاده از پتانسیل و ظرفیتهای کشورهای ثالثی محقق کنیم. اما در هر صورت ارزیابی من از فضای آتی روابط ایران و کشورهای منطقه این است که به جز یکی دو کشور که همچنان دچار سوءتفاهمات خودانگیخته با ما هستند مناسبات ایران با کشورهای دیگر از پیشرفت قابل توجهی برخوردار باشد.
پرونده هستهای ایران تمامی روابط پیرامون ما را تحتالشعاع خود قرار داده بود که خوشبختانه با مذاکره و گفتوگو و نه جنگ و منازعه به حالت گذشته خود بازگشت و از قرار گرفتن در فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج شد.
قطریها برای انسجام منطقهای تشکیل گروه G7 را با حضور ایران و شش کشور حاشیه خلیج فارس مطرح کردهاند. تشکیل این گروه تا چه اندازه متضمن ایجاد امنیت در منطقه است؟
پیشنهاد قطر قابل توجه و قابل مذاکره است اما ما یادمان نرود که در سالهای گذشته ایران پیشنهاد همکاریهای منطقهای برای تشکیل گروه 2+6 را مطرح کرد که متشکل از کشورهایی چون امارات، کویت، بحرین، عربستان، قطر و عمان به علاوه ایران و عراق بود که بر اساس برنامهریزیهای صورتگرفته، در فاز بعدی یمن نیز به این گروه اضافه میشد. پیشنهادی که ما مطرح کرده بودیم بسیار مترقیتر از گروه پیشنهادی دولت قطر بود. از دیدگاه بنده همکاریهای منطقهای و تشکیل گروههایی اینچنین یک روز باید در دستور کار کشورهای منطقه قرار گیرد اما اینکه فکر کنیم پیشنهاد اخیر قطریها بتواند در کوتاهمدت به نتیجه برسد و ما را از یک سازمان منطقهای قدرتمند بهرهمند سازد را چندان عملیاتی نمیدانم و معتقدم در شرایط فعلی باید به ایده تشکیل G7 با اندکی شک و تردید نگریست.
البته باید توجه داشته باشید که همکاریهای منطقهای نیز تنها معطوف به هفت کشوری که قطریها بدان اشاره کردهاند، نمیشود. اگرچه میتوان این کشورها را به عنوان هسته مرکزی این همکاریهای گسترده منطقهای دید. اما اینکه فکر کنیم منطقه ما محدود به عملکرد این هفت کشور میشود خیر، اینطور نیست. متاسفانه اوضاع به گونهای درآمده است که روابط در میان همین کشورهای منطقه نیز بسیار آسیبپذیر شده است. علاوه بر روابط نهچندان دوستانه برخی از کشورهای منطقه با ایران، کشورهایی نظیر عراق نیز مناسبات دوستانهای با برخی از کشورهای همجوار خود ندارند. این موضوع در روابط قطر، عربستان و برخی از کشورهای دیگر نیز به چشم میخورد. اگرچه پیشنهاد قطریها قاعدتاً از سر خیرخواهی مطرح شده است اما برای ایجاد منطقهای باثبات و آرام میتوانیم از پیشنهاد پیشرفته و مترقیتر جمهوری اسلامی ایران استفاده کنیم که همانطور که اشاره کردم در سالهای گذشته مطرح شده بود. رسیدن به راهحلهای اینچنینی نیازمند کار بیشتر و همچنین تلاشهای دوجانبه و چندجانبه منطقهای است.
البته باید توجه داشته باشید که همکاریهای منطقهای نیز تنها معطوف به هفت کشوری که قطریها بدان اشاره کردهاند، نمیشود. اگرچه میتوان این کشورها را به عنوان هسته مرکزی این همکاریهای گسترده منطقهای دید. اما اینکه فکر کنیم منطقه ما محدود به عملکرد این هفت کشور میشود خیر، اینطور نیست. متاسفانه اوضاع به گونهای درآمده است که روابط در میان همین کشورهای منطقه نیز بسیار آسیبپذیر شده است. علاوه بر روابط نهچندان دوستانه برخی از کشورهای منطقه با ایران، کشورهایی نظیر عراق نیز مناسبات دوستانهای با برخی از کشورهای همجوار خود ندارند. این موضوع در روابط قطر، عربستان و برخی از کشورهای دیگر نیز به چشم میخورد. اگرچه پیشنهاد قطریها قاعدتاً از سر خیرخواهی مطرح شده است اما برای ایجاد منطقهای باثبات و آرام میتوانیم از پیشنهاد پیشرفته و مترقیتر جمهوری اسلامی ایران استفاده کنیم که همانطور که اشاره کردم در سالهای گذشته مطرح شده بود. رسیدن به راهحلهای اینچنینی نیازمند کار بیشتر و همچنین تلاشهای دوجانبه و چندجانبه منطقهای است.
یعنی برآوردتان این است که در شرایط فعلی تشکیل گروههایی اینچنین امکانپذیر نیست؟
شکافهای بسیار زیادی در میان کشورهای منطقه وجود دارد و در گام نخست باید برای اصلاح آنها تلاش کرد.
اثرگذاری دیپلماسی دولت یازدهم در بهبود روابط ایران و عربستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم به سبب جراحات عمدهای که بر روابط ما و سعودیها وارد شده است عادیسازی مناسبات با این همسایه جنوبی اندکی دشوار و زمانبر است. این جراحات از سوءتفاهمات جزیی شروع شد و بعد به حسادت و رقابتهای جدی سعودیها نسبت به قدرت منطقهای ما ختم شد. این را هم بگویم که ما اقدامات مورد نیاز برای بهبود این روابط را انجام دادهایم یعنی تقریباً حجت بر ما تمام شده است و حال دیگر نوبت سعودیهاست که واقعیتهای منطقه و ظرفیتهای ایران را چگونه ببینند و تا چه اندازه برای ترمیم این روابط تلاش کنند. آنها باید ارزیابی درستی از شرایط خود و تهدیدهای این کشور در منطقه داشته باشند. تهدیدهایی چون حمایت از گروههای تروریستی چون داعش یا حتی همکاریهای نهان و آشکار با رژیم صهیونیستی که قطعاً از دیدگان ما پنهان نمیماند.
در ماههای اخیر شاهد افزایش سفرهای مقامات اروپایی به ایران بودهایم. وزرای خارجه کشورهای تاثیرگذار یا به ایران آمدهاند یا در راه کشورمان هستند. آلمان در این ماه به ایران سفر میکند و وزرای خارجه انگلیس و فرانسه هم پیش از این به تهران آمدهاند. ارزیابیتان از مناسبات فعلی ایران و اروپا چیست؟ آیا سیاستهای دولت یازدهم توانسته است به ارتقای جایگاه ایران در برابر کشورهای اروپایی کمک کند؟
در پاسخ به این سوال ابتدا میخواهم به مناسبات ایران و انگلیس بپردازم که از زمان آغاز تاکنون سه بار قطع و مجدداً از سرگرفته شده است. که هر سه مرتبه نیز به دلیل دخالتهای فاحش انگلیسیها در سیاستهای داخلی ایران اتفاق افتاده است. یکی در کودتای مرداد سال 1332، دیگری در سالهای پس از پیروزی انقلاب و مورد سوم نیز در همین سالهای اخیر بود که ابتدا منجر به قطع کامل روابط و اندکی پس از آن تعیین کاردار غیرمقیم در پایتختهای هر دو کشور شد. در تمامی این ادوار هم انگلیسیها برای برقراری مجدد روابط پیشقدم شدند. جمهوری اسلامی ایران همواره بر سر مواضع هوشمندانه خود ایستادگی کرده است و معتقدم این نقطه قوتی برای ما بود. لذا آنچه در رابطه با مناسبات ایران و انگلیس رخ داده است موضوع جدیدی نیست و در گذشته هم ما شاهد این شکل از برخوردهای مقامات بریتانیایی بودهایم اما اینکه این گشایش روابط با حضور وزیر خارجه انگلیس در کشورمان توام شده است را نیز امری مطلوب ارزیابی میکنیم. به هر حال مقامات بریتانیایی نیز با درک میزان اهمیت ایران در منطقه و تاثیرگذاری کشور ما بر معادلات منطقهای و جهانی خواهان افزایش سطح روابط دو کشور شدهاند
سفر فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلیس به تهران نیز در همین راستا ارزیابی میشود؛ ایجاد رابطه بعد از چهار سال میتواند این امید را ایجاد کند که مناسبات تهران و لندن به تدریج به وضعیت متعادل گذشته خود بازگردد. اگرچه باید صبر کرد و پس از آن به ارزیابی رفتار انگلیسیها در برابر ایران پرداخت.
اما در ارتباط با کلیت قاره اروپا هم ما تقریباً 8 یا 9 سال بود که رابطه چندانی با کشورهای غربی یا کشورهای منطقه آسیای دور مانند ژاپن یا کره جنوبی نداشتهایم. کشورهایی که چینش سیاستهایشان دقیقاً بر اساس خواست آمریکا و کشورهای غربی دیگر صورت میگیرد. قطعاً برای کشوری مانند ایران طبیعی نبود که با کشورهای مهم و تاثیرگذار صنعتی و البته پیشرفته دنیا رابطه محدودی داشته باشد. ما روابطمان با کشورهای اروپایی تا پیش از زمان روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد در اوج شکوفایی قرار داشت و متاسفانه در طول هشت سال پیش از آغاز به کار دولت آقای روحانی به نازلترین حد خود رسید. البته خوشبختانه این روابط طی دو سال اخیر بهویژه ماههای گذشته تحریک و از حالت انجماد خارج شده است. اما قطعاً این روند تمام ظرفیتهای مناسباتی ما نیست. در حال حاضر بسیاری از کشورهای جهان بهخصوص کشورهای اروپایی که شما به آنها اشاره کردید خواستار بهبود روابط با ایران در تمامی سطوح سیاسی و اقتصادی هستند و در سفرهای اخیر خود به دفعات بحث تعمیق روابط با تهران را مطرح کردهاند.
مقامات این دست از کشورها علاوه بر وزیر امور خارجه از آقای روحانی هم برای سفر به کشورهایشان دعوت به عمل آوردهاند که این موضوع خود نشاندهنده اثرگذاری سیاستهای ایران در آن بخش از کره خاکی است. ما امیدواریم که کشورهای غربی و اروپایی به دنبال روابط مستحکم اقتصادی با ما باشند و صرفاً به منافع تجاری آن نیندیشند. گسترش روابط ایران با هریک از کشورهای غربی اثرگذاری مستقیمی بر روابط ما با کشورهای منطقه و همسایگانمان دارد و البته میتواند شانس ایران برای یافتن شریک جدید اقتصادیاش را نیز افزایش دهد. با ترسیم روابط ایران با هر یک از کشورهای جهان محدودیتهای ما در داد و ستد از بین میرود و طبیعی است که سایر کشورها نیز با فراغ بال بیشتری به ارتقای روابط با ایران میاندیشند.
اما در ارتباط با کلیت قاره اروپا هم ما تقریباً 8 یا 9 سال بود که رابطه چندانی با کشورهای غربی یا کشورهای منطقه آسیای دور مانند ژاپن یا کره جنوبی نداشتهایم. کشورهایی که چینش سیاستهایشان دقیقاً بر اساس خواست آمریکا و کشورهای غربی دیگر صورت میگیرد. قطعاً برای کشوری مانند ایران طبیعی نبود که با کشورهای مهم و تاثیرگذار صنعتی و البته پیشرفته دنیا رابطه محدودی داشته باشد. ما روابطمان با کشورهای اروپایی تا پیش از زمان روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد در اوج شکوفایی قرار داشت و متاسفانه در طول هشت سال پیش از آغاز به کار دولت آقای روحانی به نازلترین حد خود رسید. البته خوشبختانه این روابط طی دو سال اخیر بهویژه ماههای گذشته تحریک و از حالت انجماد خارج شده است. اما قطعاً این روند تمام ظرفیتهای مناسباتی ما نیست. در حال حاضر بسیاری از کشورهای جهان بهخصوص کشورهای اروپایی که شما به آنها اشاره کردید خواستار بهبود روابط با ایران در تمامی سطوح سیاسی و اقتصادی هستند و در سفرهای اخیر خود به دفعات بحث تعمیق روابط با تهران را مطرح کردهاند.
مقامات این دست از کشورها علاوه بر وزیر امور خارجه از آقای روحانی هم برای سفر به کشورهایشان دعوت به عمل آوردهاند که این موضوع خود نشاندهنده اثرگذاری سیاستهای ایران در آن بخش از کره خاکی است. ما امیدواریم که کشورهای غربی و اروپایی به دنبال روابط مستحکم اقتصادی با ما باشند و صرفاً به منافع تجاری آن نیندیشند. گسترش روابط ایران با هریک از کشورهای غربی اثرگذاری مستقیمی بر روابط ما با کشورهای منطقه و همسایگانمان دارد و البته میتواند شانس ایران برای یافتن شریک جدید اقتصادیاش را نیز افزایش دهد. با ترسیم روابط ایران با هر یک از کشورهای جهان محدودیتهای ما در داد و ستد از بین میرود و طبیعی است که سایر کشورها نیز با فراغ بال بیشتری به ارتقای روابط با ایران میاندیشند.
بازگشایی سفارتخانههای ایران و انگلیس این تلقی را به وجود آورده است که شاید در روابط تهران و واشنگتن نیز تغییری رخ دهد.
رابطه ما با آمریکا ماهیت و وضعیت متفاوتی دارد. اگرچه میتوان انتظار داشت که در سالهای پیشرو روابط مردمی دو کشور افزایش پیدا کرده و آمد و شدها بیشتر شود. اما اینکه فکر کنیم در روابط ما با دولت آمریکا اتفاق مثبتی بیفتد را بعید میدانم. ضمن اینکه معتقدم در مورد انگلیس نیز باید صبر کرد و پس از ارزیابی رفتارهای آتی این کشور به قضاوت در مورد ماهیت روابط ایران و انگلیس پرداخت.
دیدگاه تان را بنویسید