دلیل اتخاذ سیاست یک بام و دو هوای «پوتین» در قبال غرب چیست؟
مرد شکلاتی
«ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه را باید از چند جنبه، چهره پرسر و صدای سال پیش معرفی کرد.
«ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه را باید از چند جنبه، چهره پرسر و صدای سال پیش معرفی کرد. پوتین در نوامبر 2015، نگاه نافذ خود را به سمت سوریه دوخت و با پیوستن به ائتلاف جهانی ضد داعش، مجوز بمباران هوایی مواضع تروریستها و شورشیان ضد حکومت «بشار اسد» را صادر کرد. در حالی که روسیه درگیر بحران اوکراین و تحریمهای اقتصادی غرب بود، عملیات تروریستی و سرنگونی یک فروند هواپیمای مسافربری ایرباس 321 متعلق به خطوط هوایی این کشور بر فراز صحرای سینای مصر، با 224 سرنشین که از «شرمالشیخ»، عازم «سنپترزبورگ» بود، ناگهان «پوتین» را به کارزار نبرد مستقیم علیه تروریستها کشاند. رفتار پوتین در قبال غرب متغیر و دائماً در حال استحاله از روی «خوش»، به روی «سخت» است، به طوری که برخی او را به «شکلات» تشبیه کردهاند چرا که مانند شکلات هم نرم است و هم میتواند سخت و انعطافناپذیر باشد. پوتین در سال 2014 میلادی و در اقدامی که از سوی غرب با عنوان «تضعیف ساختار امنیتی اروپا» یاد شد، کریمه اوکراین را از این کشور جدا و به خاک روسیه ملحق کرد؛ او که این کار را با نقابی به چهرهاش و بهکارگیری نظامیان روس بدون نشان انجام داد از این
سربازان با عنوان «مردم مودب» یاد کرد. او در ابتدا منکر میشد آنها سربازان روس هستند اما بعدها در انظار عموم به این امر اعتراف کرد. پوتین، در سپتامبر 2015 نیز با بهکارگیری بمباران هوایی مواضع تروریستها در سوریه، یک بار دیگر غرب را شگفتزده و غافلگیر کرد اما رفتهرفته دست کمکخواهی خود را به سمت ایالات متحده و اتحادیه اروپا دراز کرد تا «بدون درنگ»، او را در «ائتلاف گسترده» علیه تروریستها در منطقه یاری کنند. این سیاستهای خارجی یک بام و دو هوای پوتین باعث شده تا برخی از غربیها او را در بهترین حالت فردی «غیرقابل پیشبینی» و در بدترین حالت او را فردی «بیثبات» بخوانند. لشگرکشی خارجی او در سال 2008 میلادی به گرجستان، دست داشتن در مناقشات در شرق اوکراین و حملات هوایی او به مواضع تروریستها در سوریه و در حمایت از «بشار اسد»، رئیسجمهور این کشور، به شدت از میزان اعتماد غرب و ایالات متحده به روسیه کاسته است.
استراتژی «نرم-سخت» پوتین میتواند غیرقابل پیشبینی باشد اما به هر حال منطق خاص خود را دارد. رویکرد دوگانه پوتین، یکی از جنبههای اساسی بلندپروازیها و جاهطلبیهای ژئوپولتیک اوست که متاثر از نیاز به حفظ و تحکیم قدرت داخلی از یکسو و دنبال کردن سیاست اتحاد با غرب، ولو با شرایط خاص خودش، دیکته میشود.
در داخل نیز پوتین همچنان به دنبال ساختن «روسیهای مستحکم»، رسیدگی به اعتراضات و شکایتهاست و تلاش میکند تا به هموطنان روس خود اطمینان بخشد که آنها ملتی جدا از سلطه غرب و به اندازهای قدرتمند هستند تا بتوانند با هرگونه فشار اقتصادی که از خارج بر آنها وارد میشود، ایستادگی کنند.
جامعه روس، به شدت نظامی است که دائماً معرف و یادآور دوران شکوه و دلاوریهای روسیه تزاری و اتحاد جماهیر شوروی است. تقریباً در هر فروشگاهی پرچم سرخ مزین به داس و چکش را که نماد اتحاد جماهیر شوروی است میتوان دید. این نماد حتی روی بسیاری از هدایای کوچکی که مغازهها به فروش میرسانند حک شده است. این تاریخ باشکوه به حدی برای روسیه باارزش است که پوتین حتی دستور داده تا نسخه به روزشده و مدرن سازمان جوانان پیشگام اتحاد جماهیر شوروی را در جهت ترویج ارزشهای روسیه احیا کند.
فراتر از مرزهای روسیه، پوتین به لطف ارتش کاملاً پیشرفته و احیاشده و با بهرهگیری از «قدرت سهمگین» خود به شدت منافع مسکو را زیر نظر دارد و از هرگونه ضعف در رهبران غربی به نفع منافع خود و کشورش استفاده میکند. پوتین در مصاحبه با خبرگزاری اسپوتنیک قرارگیری شهروندان غربی، به خصوص اروپاییها در معرض حملات تروریستی دلیل محکمی برای قدرشناسی آنها از مردم روسیه و دولت این کشور برای محافظت از جانشان به دلیل نابخردی دولتهایشان است.
اما جالب اینجاست، پوتین در حالی که غرب را با انتقاد و عتاب خطاب قرار میدهد، از طرف دیگر مدام از تمایل کشورش با آنها و حتی دفاع از دولت و مردم غرب سخن میگوید. به عنوان مثال، پوتین در نطق سال 2014 خود که در مجلس فدرال روسیه ایراد کرد، آمریکا را در تیررس حملات خود قرار داد و «سیاست تحدید» این کشور را که قرنهاست علیه روسیه اعمال میکند به شدت محکوم کرد. او در سخنرانی سال 2015 خود که در بحبوحه بمباران هوایی سوریه انجام داد، یک بار دیگر ایالات متحده را محور اصلی شرارت در جهان خواند اما از اشاره مستقیم به نام این کشور خودداری کرد. او در این سخنان تصریح کرد: همه ما خوب میدانیم که چه کسی تصمیم دارد دولتهایی را که مطابق میلش نیست سرنگون کند و به شکل بیرحمانهای قوانین خود را بر آنها تحمیل کند. آنها از چه کسی خط میگیرند تا با ایجاد این مشکلات، استقلال کشورها را از آنها بگیرند و مردم را مقابل هم قرار دهند و سپس پای خود را پس میکشند و تنها راه را برای آنچه ما در روسیه به آن فعالان بنیادگرا و تروریستهای تندرو میگوییم، باز میکنند. اما ناگهان پوتین «سرسخت»، آن روی «نرمتر» خود را نشان میدهد و میگوید: او و کشورش در خط مقدم جنگ سخت علیه تروریسم قرار دارد که این نبردی برای آزادی است. او در ادامه میگوید تنها یک کشور نمیتواند به جنگ تروریسم برود بلکه تمامی کشورهای متمدن باید در نبرد علیه تروریسم همکاری کنند تا نهتنها در کلام، بلکه در عمل نیز همبستگی خود را با هم نشان دهند. به هر حال، برای پوتین، برقراری تعادل میان پیشنهاد به همکاری در حالی که غرب را تحقیر کرده و میکوبد، کاری بس دشوار است که حد و مرز میان دوست و دشمن را به شدت تار و مبهم میکند. سرنگونی جنگنده سوخوی روسیه توسط ارتش ترکیه در ماه نوامبر 2015، برای پوتین یک دشمن جدید تراشید که قصد دارد علیه ملتش صفآرایی کند. پوتین در خلال نطق ماه دسامبر خود در مجلس فدرال روسیه، بار دیگر از خجالت ترکیه در آمد و گفت: ما هرگز تبانی ترکیه با تروریستها را فراموش نمیکنیم آنها «از پشت به ما خنجر زدند»؛ از نظر ما خیانت شرمآورترین و بدترین کار ممکن است و هیچگاه نظرمان راجع به آن عوض نخواهد شد. میخواهم یک بار دیگر به مقامات ترکیه که از پشت به خلبان ما شلیک کردند و حالا سعی میکنند بر این عمل خود سرپوش بگذارند یادآور شوم که آنها نیز با تروریستها همدست هستند. احساساتی شدن پوتین نمایشی و ظاهرسازی نیست بلکه از جنبه بینالمللی شاید خیلی خشن و تند به نظر برسد اما او در داخل سیاست خارجی خود را به گونهای طرحریزی کرده تا از آن بتواند به عنوان ابزار داخلی استفاده کند. صفآرایی در برابر آمریکا و اثبات این مساله که روسیه در عرصه جهانی یک ابرقدرت محسوب میشود، به پوتین کمک کرده تا علاوه بر تحکیم قدرت خود در داخل، این اعتماد را به او بخشیده تا در برخی موارد تصمیماتی را اتخاذ کند که حتی به ضرر مردمش باشد. آنچه مسلم است، غرب باید خود را برای پذیرش یک پوتین مدعی آماده کند که علاوه بر اینکه نام خود را به عنوان تسهیلکننده اقدامات مطرح کرده در همین حال قواعد بازی غرب را نیز پس میزند.
دیدگاه تان را بنویسید