تاریخ انتشار:
چه گروههایی از بهبود مناسبات دیپلماتیک ایران و رفع تحریمها زیان میبینند؟
تعارض نرم و اقتصادی که نظم نمیپذیرد
«تاجران تحریم»، «منتفعان تحریم» و «کاسبان تحریم»؛ این عنوانها را تحلیلگران و نویسندگان سایتها و روزنامهها به گروههایی دادهاند
«تاجران تحریم»، «منتفعان تحریم» و «کاسبان تحریم»؛ این عنوانها را تحلیلگران و نویسندگان سایتها و روزنامهها به گروههایی دادهاند که مخالف عادی شدن روابط ایران با آمریکا، اروپا و حتی برخی کشورهای همسایه هستند. اما فراتر از آن، چند مقام رسمی کشور نیز مدعی شدهاند که برخی چون از شرایط تحریم سود میبرند، بنابراین در زمینه رفع تحریمها سنگاندازی میکنند. آیتالله هاشمیرفسنجانی در این زمینه گفته است «افراطیون همه هنر خویش را برای جلوگیری و مانعتراشی در کارهای دولت به کار میبرند و عقلا باید هوشیار باشند که منطق اداره جامعه در شرایط فعلی، سیاست خارجی مبتنی بر عزت، حکمت و مصلحت است». علی لاریجانی هم گفته است «یک عده خرابکار هستند که اجازه نمیدهند مذاکرات به نتیجه برسد» و محمد نهاوندیان هم مدعی شده «مخالفان رفع تحریم، در واقع دلالان تحریم هستند. آنها کسانی هستند که از شرایط تحریم سود میبرند، بنابراین در زمینه رفع تحریمها سنگاندازی
میکنند».سوال این است: چه گروههایی از بهبود مناسبات دیپلماتیک ایران و رفع تحریمها زیان میبینند؟
دکتر مسعود نیلی که امروز عنوان مشاور ارشد رئیسجمهور در امور اقتصادی را با خود دارد، چند ماه پیش از انتخاب حسن روحانی، از وجود دو معضل در اقتصاد ایران سخن گفت که این روزها مصداق آن را میشود به وضوح مشاهده کرد. یکی دیدگاه او در مورد شکلگیری شبهدولت در ایران بود که آقای نیلی نامش را گذاشته «اقتصاد آنارشی» و دیگری نظریهای است در باب نقش شرکتهای شبهدولتی در ناکامی دیپلماسی ایران که اقتصاددان سرشناس ایرانی با عنوان «تعارض نرم» از آن یاد میکند. هر دو دیدگاه حاصل مطالعات گسترده دکتر نیلی و همکارانش درباره اقتصاد ایران است که به سفارش اتاق بازرگانی تهران تهیه شده و قرار است در هفتههای آینده منتشر شود.
اقتصاد آنارشی و تعارض نرم
دکتر نیلی در باب شکلگیری شرکتهای شبهدولتی و ایجاد انحصار معتقد است «خصوصیسازی در ایران به اقتصاد آنارشی ختم شده و با چنین نتیجهای، خصوصیسازی نمیکردیم بهتر بود». دکتر مسعود نیلی در تشریح دیدگاهش ابتدا این سوال را مطرح میکند که «اگر ما قرار بود به این شکل خصوصیسازی کنیم، آیا بهتر نبود همان بنگاههای دولتی را اصلاح ساختار کنیم؟» و خود پاسخ میدهد: «ارزیابی من این است که بهتر بود خصوصیسازی نمیکردیم و اولویت را به اصلاح ساختار شرکتهای دولتی میدادیم.» چرا دکتر مسعود نیلی امروز به این نتیجه دست یافته است؟ او میگوید: «نهتنها در اجرای سیاست خصوصیسازی که در زمینه اصلاح ساختار شرکتهای دولتی هم تلاش لازم صورت نگرفت. بنابراین در حال حاضر با بنگاههایی مواجه هستیم که از نظر حقوقی، خصوصی تلقی میشوند اما از نظر ساز و کارهای انگیزشی و تصمیمگیری خصوصی نیستند. بنابراین به صراحت میگویم این شیوه خصوصیسازی به سود اقتصاد ایران نبوده و بهتر بود که انجام نمیشد.» چرا دکتر مسعود نیلی امروز به این نتیجه دست یافته است؟ آیا اگر بنگاهها خصوصیسازی نمیشدند و در اختیار دولت باقی میماندند، بهتر نبود؟ او معتقد است: «حتماً بهتر بود.» اما چرا؟ به این دلیل که اگرچه نقطه بهینه، گذار کامل از اقتصاد دولتی و رسیدن به ساز و کارهای اقتصاد رقابتی است اما اقتصاد دولتی هم حتماً بهتر از اقتصاد آنارشی است. در اقتصاد آنارشی هیچ نظمی وجود ندارد و بنگاهها خودشان بر اساس قدرتی که از غیراقتصاد به دست آوردهاند، در حوزه اقتصاد تصمیم میگیرند. نتیجهگیری صحبتهای آقای نیلی این است که «اقتصاد انحصاری دولتی، نتیجه طبیعی یک اقتصاد درونگراست و تا زمانی که این موضوع حل نشده باشد، خصوصیسازی هم معنی و مفهوم ندارد». دکتر نیلی سعی دارد بگوید وقتی اقتصاد کنترلشده چندنرخی دارید، نمیتوانید خصوصیسازی کنید. یعنی زمانی که ساز و کار و بستر انجام مبادله آزاد در فضای رقابتی ایجاد نشود، انتقال مالکیت به بخش خصوصی واقعی، امکانپذیر نیست. گذشته از آن، بخش خصوصی در فضای انحصار امکان رشد ندارد. اگر انحصار برآمده از کوچک بودن اقتصاد باشد، و بازاری که باعث شده اقتصاد کوچک باشد، توسعه پیدا نکند، تعداد بنگاهها محدود و انحصاری میماند. تعداد بنگاهها که تغییر نکرد، انحصار تغییر نمیکند، انحصار که تغییر نکرد، واگذاری به بخش خصوصی واقعی اتفاق نمیافتد؛ و نکته بااهمیت در نظریه آقای نیلی این است که «بنگاه انحصاری ادامه حیات خود را در گرو تداوم انحصار میداند. انحصاری که به خاطر بسته بودن اقتصاد ایجاد شده و ادامه حیات آن بنگاه انحصاری در گرو بسته بودن اقتصاد است. اگر اقتصاد باز باشد، اینگونه بنگاهها از بین میروند. بنابراین، نوعی همسویی میان مدیران بنگاههای انحصاری و رویکرد سیاستمداران ایجاد میشود. یعنی اینکه اگر مثلاً فرض کنید در عرصه سیاست، یک کشور تمایلی به تعامل با دنیا نداشته باشد این رویکرد سازگار با غلبه بنگاههای انحصاری است. یعنی بنگاههای انحصاری در این کشور اجازه نمیدهند روابط اقتصادی با دیگر کشورها رونق بگیرد. پس برای بنگاههای انحصاری، حالت بهینه، تعارض با دنیاست. بنگاه انحصاری، علاقهمند است که ما با دنیا همیشه مشکل داشته باشیم. چون اگر مشکلمان با دنیا حل شود، هم جغرافیای تجارت تغییر میکند و هم در واقع بنگاههایی وارد اقتصاد ما میشوند، که بنگاههای موجود نمیتوانند با آنها رقابت کنند. البته، حدی از تعارض برای این بنگاهها بهینه است.» آقای نیلی نام این تعارض را گذاشته «تعارض نرم» و نگفته سخت. چون اگر تعارض سخت شود «مشکلات زیادی برای بنگاههای انحصاری به وجود میآید. برای بنگاههای انحصاری همان قدر که باز شدن اقتصاد بد است، درگیر شدن هم بد است. اما اینکه همیشه مشکل وجود داشته باشد و برای واردات کالاهای مختلف محدودیت ایجاد شود، فضایی به این بنگاهها میدهد که نقاط ضعف خود را پوشش دهند و در فضای غیررقابتی فعالیت کنند». آدرسی که اقتصاددان سرشناس کشور میدهد، همان آدرسی است که روزنامهنگاران و سیاستمداران میدهند. همان کاسبان تحریم، تاجران تحریم یا دلالان تحریم. همانها که دوست ندارند روابط ایران با دنیا عادی شود. همانها که رفع تحریمها را برنمیتابند و نمیخواهند مردم ایران روی صلح و آرامش را ببینند. اما چگونه میشود نقشه این گروه را خنثی کرد؟ دکتر نیلی معتقد است: «باید تصمیم آمرانهای گرفته شود. از این جهت که باید این حلقه را یک قدرت بشکند. در واقع دولت قدرتمندی باید باشد که این حلقه را بشکند، اگرنه این ساز و کارها به قدری به هم تنیده شده و محکم است که هر سیاستی اعلام شود، درون این سیستم حل میشود. منظور این است که تارهای تنیدهشده اقتصاد ایران، به این سادگیها قابل باز کردن نیست که فکر کنیم میشود خیلی راحت تصمیم گرفت و به اصطلاح آن را باز کرد.» دکتر نیلی این حرفها را در تیر و شهریورماه سال گذشته به دو نشریه «تجارت فردا» و «مهرنامه» گفته و امروز که مشاور رئیسجمهور است، حتماً با صراحت بیشتری این دغدغهها را مطرح کرده است. با این حال این پرسش نهتنها برای دولت آقای روحانی که برای همه مردم ایران اهمیت دارد که «چه گروههایی از بهبود مناسبات دیپلماتیک ایران و رفع تحریمها زیان میبینند؟» آنچه پیش رو دارید، دیدگاه اقتصاددانان و دیپلماتهای مطرح کشور است که تلاش کردهاند به این پرسش پاسخ دهند.
دکتر مسعود نیلی که امروز عنوان مشاور ارشد رئیسجمهور در امور اقتصادی را با خود دارد، چند ماه پیش از انتخاب حسن روحانی، از وجود دو معضل در اقتصاد ایران سخن گفت که این روزها مصداق آن را میشود به وضوح مشاهده کرد. یکی دیدگاه او در مورد شکلگیری شبهدولت در ایران بود که آقای نیلی نامش را گذاشته «اقتصاد آنارشی» و دیگری نظریهای است در باب نقش شرکتهای شبهدولتی در ناکامی دیپلماسی ایران که اقتصاددان سرشناس ایرانی با عنوان «تعارض نرم» از آن یاد میکند. هر دو دیدگاه حاصل مطالعات گسترده دکتر نیلی و همکارانش درباره اقتصاد ایران است که به سفارش اتاق بازرگانی تهران تهیه شده و قرار است در هفتههای آینده منتشر شود.
اقتصاد آنارشی و تعارض نرم
دکتر نیلی در باب شکلگیری شرکتهای شبهدولتی و ایجاد انحصار معتقد است «خصوصیسازی در ایران به اقتصاد آنارشی ختم شده و با چنین نتیجهای، خصوصیسازی نمیکردیم بهتر بود». دکتر مسعود نیلی در تشریح دیدگاهش ابتدا این سوال را مطرح میکند که «اگر ما قرار بود به این شکل خصوصیسازی کنیم، آیا بهتر نبود همان بنگاههای دولتی را اصلاح ساختار کنیم؟» و خود پاسخ میدهد: «ارزیابی من این است که بهتر بود خصوصیسازی نمیکردیم و اولویت را به اصلاح ساختار شرکتهای دولتی میدادیم.» چرا دکتر مسعود نیلی امروز به این نتیجه دست یافته است؟ او میگوید: «نهتنها در اجرای سیاست خصوصیسازی که در زمینه اصلاح ساختار شرکتهای دولتی هم تلاش لازم صورت نگرفت. بنابراین در حال حاضر با بنگاههایی مواجه هستیم که از نظر حقوقی، خصوصی تلقی میشوند اما از نظر ساز و کارهای انگیزشی و تصمیمگیری خصوصی نیستند. بنابراین به صراحت میگویم این شیوه خصوصیسازی به سود اقتصاد ایران نبوده و بهتر بود که انجام نمیشد.» چرا دکتر مسعود نیلی امروز به این نتیجه دست یافته است؟ آیا اگر بنگاهها خصوصیسازی نمیشدند و در اختیار دولت باقی میماندند، بهتر نبود؟ او معتقد است: «حتماً بهتر بود.» اما چرا؟ به این دلیل که اگرچه نقطه بهینه، گذار کامل از اقتصاد دولتی و رسیدن به ساز و کارهای اقتصاد رقابتی است اما اقتصاد دولتی هم حتماً بهتر از اقتصاد آنارشی است. در اقتصاد آنارشی هیچ نظمی وجود ندارد و بنگاهها خودشان بر اساس قدرتی که از غیراقتصاد به دست آوردهاند، در حوزه اقتصاد تصمیم میگیرند. نتیجهگیری صحبتهای آقای نیلی این است که «اقتصاد انحصاری دولتی، نتیجه طبیعی یک اقتصاد درونگراست و تا زمانی که این موضوع حل نشده باشد، خصوصیسازی هم معنی و مفهوم ندارد». دکتر نیلی سعی دارد بگوید وقتی اقتصاد کنترلشده چندنرخی دارید، نمیتوانید خصوصیسازی کنید. یعنی زمانی که ساز و کار و بستر انجام مبادله آزاد در فضای رقابتی ایجاد نشود، انتقال مالکیت به بخش خصوصی واقعی، امکانپذیر نیست. گذشته از آن، بخش خصوصی در فضای انحصار امکان رشد ندارد. اگر انحصار برآمده از کوچک بودن اقتصاد باشد، و بازاری که باعث شده اقتصاد کوچک باشد، توسعه پیدا نکند، تعداد بنگاهها محدود و انحصاری میماند. تعداد بنگاهها که تغییر نکرد، انحصار تغییر نمیکند، انحصار که تغییر نکرد، واگذاری به بخش خصوصی واقعی اتفاق نمیافتد؛ و نکته بااهمیت در نظریه آقای نیلی این است که «بنگاه انحصاری ادامه حیات خود را در گرو تداوم انحصار میداند. انحصاری که به خاطر بسته بودن اقتصاد ایجاد شده و ادامه حیات آن بنگاه انحصاری در گرو بسته بودن اقتصاد است. اگر اقتصاد باز باشد، اینگونه بنگاهها از بین میروند. بنابراین، نوعی همسویی میان مدیران بنگاههای انحصاری و رویکرد سیاستمداران ایجاد میشود. یعنی اینکه اگر مثلاً فرض کنید در عرصه سیاست، یک کشور تمایلی به تعامل با دنیا نداشته باشد این رویکرد سازگار با غلبه بنگاههای انحصاری است. یعنی بنگاههای انحصاری در این کشور اجازه نمیدهند روابط اقتصادی با دیگر کشورها رونق بگیرد. پس برای بنگاههای انحصاری، حالت بهینه، تعارض با دنیاست. بنگاه انحصاری، علاقهمند است که ما با دنیا همیشه مشکل داشته باشیم. چون اگر مشکلمان با دنیا حل شود، هم جغرافیای تجارت تغییر میکند و هم در واقع بنگاههایی وارد اقتصاد ما میشوند، که بنگاههای موجود نمیتوانند با آنها رقابت کنند. البته، حدی از تعارض برای این بنگاهها بهینه است.» آقای نیلی نام این تعارض را گذاشته «تعارض نرم» و نگفته سخت. چون اگر تعارض سخت شود «مشکلات زیادی برای بنگاههای انحصاری به وجود میآید. برای بنگاههای انحصاری همان قدر که باز شدن اقتصاد بد است، درگیر شدن هم بد است. اما اینکه همیشه مشکل وجود داشته باشد و برای واردات کالاهای مختلف محدودیت ایجاد شود، فضایی به این بنگاهها میدهد که نقاط ضعف خود را پوشش دهند و در فضای غیررقابتی فعالیت کنند». آدرسی که اقتصاددان سرشناس کشور میدهد، همان آدرسی است که روزنامهنگاران و سیاستمداران میدهند. همان کاسبان تحریم، تاجران تحریم یا دلالان تحریم. همانها که دوست ندارند روابط ایران با دنیا عادی شود. همانها که رفع تحریمها را برنمیتابند و نمیخواهند مردم ایران روی صلح و آرامش را ببینند. اما چگونه میشود نقشه این گروه را خنثی کرد؟ دکتر نیلی معتقد است: «باید تصمیم آمرانهای گرفته شود. از این جهت که باید این حلقه را یک قدرت بشکند. در واقع دولت قدرتمندی باید باشد که این حلقه را بشکند، اگرنه این ساز و کارها به قدری به هم تنیده شده و محکم است که هر سیاستی اعلام شود، درون این سیستم حل میشود. منظور این است که تارهای تنیدهشده اقتصاد ایران، به این سادگیها قابل باز کردن نیست که فکر کنیم میشود خیلی راحت تصمیم گرفت و به اصطلاح آن را باز کرد.» دکتر نیلی این حرفها را در تیر و شهریورماه سال گذشته به دو نشریه «تجارت فردا» و «مهرنامه» گفته و امروز که مشاور رئیسجمهور است، حتماً با صراحت بیشتری این دغدغهها را مطرح کرده است. با این حال این پرسش نهتنها برای دولت آقای روحانی که برای همه مردم ایران اهمیت دارد که «چه گروههایی از بهبود مناسبات دیپلماتیک ایران و رفع تحریمها زیان میبینند؟» آنچه پیش رو دارید، دیدگاه اقتصاددانان و دیپلماتهای مطرح کشور است که تلاش کردهاند به این پرسش پاسخ دهند.
دیدگاه تان را بنویسید