تاریخ انتشار:
آیا رادیکالها از اصولگرایان جدا میشوند؟
سرنوشت محتوم
برای اینکه آینده اصولگرایان را در سال ۱۳۹۵ بررسی کنیم باید به دو نکته اساسی توجهی ویژه داشته باشیم. اول اینکه اصولگرایان دو سال پیش، دولت را از دست دادند و در اواخر سال ۱۳۹۴ هم نتوانستند موفقیت چشمگیری را در انتخابات مجلس به دست بیاورند.
برای اینکه آینده اصولگرایان را در سال 1395 بررسی کنیم باید به دو نکته اساسی توجهی ویژه داشته باشیم. اول اینکه اصولگرایان دو سال پیش، دولت را از دست دادند و در اواخر سال 1394 هم نتوانستند موفقیت چشمگیری را در انتخابات مجلس به دست بیاورند. شکست اصولگرایان در مجلس را هم میتوان از دو ناحیه مورد مطالعه قرار داد. دو ناحیهای که هر دو باعث تضعیف این جریان میشود. اول اینکه با وجود ورود افراد اصولگرایی که تقریباً نیمی از مجلس آینده را تشکیل میدهند، قرار داشتن این طیف در اکثریت مجلس تا حدودی کاهش پیدا کرد؛ نکته دومی هم که اصولگرایان را تضعیف خواهد کرد این است که در جریان این انتخابات، چهرههای سرشناس این طیف که اصطلاحاً ژنرالهای اصولگرا نامیده میشوند، فرصت حضور در مجلس را نیافتند و به شدت کاهش پیدا کردند.
با این شرایط به احتمال بسیار زیاد، در مجلس بعدی شاهد یک فراکسیون اصولگرایان کوچکتر با تعداد کمتری از چهرهها خواهیم بود؛ اتفاقی که من آن را تبدیل شدن اصولگرایان به یک اقلیت تفسیر میکنم؛ اقلیتی که ممکن است نیمی از کرسیهای مجلس را داشته باشند، اما به لحاظ نیروهای موثر، فراکسیونشان، یک فراکسیون اقلیت خواهد بود. این اتفاقات، ناخودآگاه ذهنها را به سمت دورانی میبرد که اصلاحطلبان دولت و مجلس را در اختیار داشتند و اصولگرایان در هیچ کدام از این دو بخش مهم حاکمیتی تاثیرگذار نبودند.
به نظر میرسد ما فضای سال آینده را میتوانیم مانند زمان مجلس پنجم بدانیم با این تفاوت که در آن مجلس، ژنرالهای اصولگرایی حضور داشتند و در این مجلس خبری از آنها نیست. به عنوان مثال، در آن مجلس شاهد حضور آقای ناطقنوری بودیم در حالی که در مجلس دهم، نه در حد و اندازه او که حتی خیلی پایینتر از او هم نیست. با این شرایط به این نتیجه میرسیم که اصولگرایان در سال آینده و سال بعد از آن و تا زمان انتخابات ریاستجمهوری در اقلیت خواهند بود. شرایطی که در گذشته، هم برای اصلاحطلبان به وجود آمده بود و هم برای اصولگرایان؛ با این تفاوت که اصلاحطلبان خودخواسته تن به این اقلیت دادند اما اصولگرایان نه. در چنین وضعیتی به نظر میرسد که اصولگرایان در سال آینده، تلاش میکنند تا در شرایطی که خارج از این دو نهاد مهم قدرت هستند، دست به سازماندهی خود بزنند و برنامهریزیهای لازم را برای آینده انجام دهند؛ به نظر میرسد که آنها در این مدت بیشتر از هر چیز به دنبال حضور قدرتمند در انتخابات ریاستجمهوری آینده خواهند بود. اتفاقی که قطعاً لازمهاش بررسی دلیل اتفاقی است که در انتخابات مجلس شورای اسلامی افتاد و در جریان آن، اصولگرایان
کرسیهای تهران را از دست دادند.
تهرانی که تنها 30 صندلی در مجلس نیست؛ بلکه جایی است که چهرههای موثر جناحها از آن میآیند و میتوانند اتفاقات سیاسی کشور را کارگردانی کنند. در چنین وضعیتی به نظر میرسد که آنها باید تحلیل لازم را داشته باشند و ببینند که چرا این اتفاق 30 به صفر در تهران افتاد. البته ناگفته هم نماند که اصولگرایان پیش از این، با شرایط بسیار بدتری هم مواجه بودند. شرایطی که به سالهای بعد از سال 1376 بازمیگردد. در آن دوران، آنها حتی از نظر کمیت هم بیشتر از حالا در اقلیت بودند. در این میان موضوعی که ممکن است به ذهنها متبادر شود، ایجاد شکاف میان اصولگرایان است. این موضوع را باید با دقت بیشتری مورد توجه قرار داد. اصولگرایان در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی از یکدیگر جدا شدند، اما چندپاره نشدند و شکافی بین آنها اتفاق نیفتاد. نگاهی به این انتخابات نشان میدهد جز آقای لاریجانی، سایر طیفهای اصولگرا از پایداری گرفته تا پیروان امام و رهبری، همگی در این انتخابات با یکدیگر ائتلاف کردند و حتی نمایندگانی از سوی آقایان قالیباف و رضایی هم در این ائتلاف حضور داشتند. با این نگاه، متوجه خواهیم شد که در ائتلاف بین اصولگرایان در این دوره
از مجلس، بسیار بهتر و یکپارچهتر از دورههای قبلی بود و اگر هم تا حدی یکپارچگیاش را به جهت عدم حضور آقای لاریجانی از دست داد، موضوع قابل اغماضی است که میتوان از آن گذشت.
ما نباید انتظار داشته باشیم که در هیچ کدام از دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب، همه طیفها حضور داشته باشند. این یک انتظار بیجاست چرا که همواره بعضی از طیفها ورود به ائتلاف را قبول نمیکنند. اما هر چه هست این است که حتماً در سال پیش رو، این طیفها با یکدیگر همراهتر میشوند تا برنامهریزی بهتری نسبت به گذشته داشته باشند.
سالی که در آن بدون شک اختلاف بین دولت آقای روحانی و اصولگرایان کاهش پیدا میکند و در مقابل شاهد افزایش اختلاف بین اصلاحطلبان و دولت خواهیم بود؛ چرا که در طول این دو سال، آقای روحانی تمام تلاششان را به کار گرفتند تا با اصولگرایان مخالفت کنند اما از آنجا که در مجلس بعدی، اصولگرایان شاخصی حضور ندارند و دولت آقای روحانی هم عملاً دولت اصلاحطلبان نیست، دولت با درخواستهایی از سوی اصلاحطلبان مواجه میشود که توانایی اجرایش را ندارد و همین امر، اختلاف بین آنها را آغاز خواهد کرد. آقای روحانی از ابتدا هم گزینه اصلاحطلبان نبود و اصلاحطلبان تنها به دلیل شرایط و به دلیل اینکه گزینه بهتری نداشتند از او تمکین کردند و در همین دو سال هم مطالبات زیادی از او داشتند که توسط دولت اجرایی نشد. بدون شک، در سال آینده ماه عسل اصلاحطلبان و آقای روحانی تمام خواهد شد و آنجاست که مطالبات اصلاحطلبان از یک طرف و عدم خواست یا عدم امکان اجرای این مطالبات از سوی دولت از طرف دیگر باعث خواهد شد که اختلافات جدی میان اصلاحطلبان و دولت به وجود آید و در مقابل شاهد کاهش این اختلافات میان دولت و اصولگرایان باشیم. اتفاقی که قطعاً عدم حضور
چهرههای رادیکال اصولگرا که در مجلس فعلی، مزاحم کار دولت بودند هم به آن کمک خواهد کرد. چهرههایی که به طور یقین در سال آینده از صحنه سیاست ایران حذف خواهند شد چرا که حتی در میان اصولگرایان هم جایگاهی ندارند و اساساً اصولگرایان با این چهرههای رادیکال همخوانی و همراهی نخواهند کرد.
البته نباید از این نکته غافل باشیم که ممکن است آنها با اصولگرایان وارد اختلافاتی شوند. ممکن است آنها به عنوان یک طیف رادیکال وارد جریان اصولگرایی شوند اما اینکه بتوانند صحنهگردانی کنند، کمی بعید به نظر میرسد؛ چرا که شاکله اصولگرایی با تندروی موافق نیست و اساساً رویهای معتدل دارد. موضوعی که در اصلاحطلبان کمتر دیده میشود و نمونهاش را میتوان در مجلس ششم و حوادث سال 1388 دید.
به صورت کلی میتوان چنین تحلیل کرد که هر جناح از چندلایه تشکیل شده است. از لایههای کاملاً محافظهکار تا لایههای رادیکال و تندرو، این امر به خودی خود نمیتواند محل اشکال باشد. این امر زمانی خطرناک خواهد بود که این لایهها سکان حرکت جناح را به دست بگیرند. این مساله موجب خواهد شد که حرکت طبیعی جناحهای سیاسی دچار معضل شده و به صورتی شاهد افراط و تفریط در حرکت این جریانها باشیم. با این تحلیل میتوان گفت نفس حضور جریانهای رادیکال یا محافظهکار در جناحهای سیاسی کشور امری طبیعی و تا حدودی اجتنابناپذیر است. در حال حاضر هم شاهد هستیم که در هر دو جریان اصلی کشور لایههای تندرو یا کندرو وجود دارند و در بسیاری از موارد تعاملات مناسبی با اکثریت غالب جریان خود نیز دارند.
با این حال در برخی مقاطع متاسفانه شاهد آن هستیم که این لایهها عملاً ابتکار عمل را از سایر بخشهای جناحهای سیاسی گرفته و خواسته یا ناخواسته هزینههایی را به جناح خود، کشور و مردم تحمیل میکنند. به نظر من در این موارد باید مانع از قدرتیابی آنها در جناحها شد. در جریان اصولگرا نیز قاعده بر سکانداری بزرگان بوده است و در کمتر مقطعی شاهد حضور افراطیون در مرکز فرماندهی این جریان بودهایم. در نتیجه نباید تصور کرد که در نوع تعاملات درونی این جناح در سال آتی شاهد تفاوت راهبردی خاصی باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید