با داعش باید در تمام جبههها جنگید
چگونه باید با داعش مبارزه کرد
حمله داعش به پاریس در ۱۳ نوامبر حمله به شادیهای مردم بیگناه بود. تروریستها به هر کسی که در تیررسشان قرار داشت شلیک کردند - مردم عادی که بیرون از خانه برای انجام کاری، صرف نوشیدنی با یکدیگر، یا تماشای فوتبال رفته بودند.
حمله داعش به پاریس در 13 نوامبر حمله به شادیهای مردم بیگناه بود. تروریستها به هر کسی که در تیررسشان قرار داشت شلیک کردند- مردم عادی که بیرون از خانه برای انجام کاری، صرف نوشیدنی با یکدیگر، یا تماشای فوتبال رفته بودند. حمله میتوانست به هر شهر بزرگ دیگری انجام شود و ممکن بود شما یکی از آن افراد باشید.
چنگال مرگبار داعش اکنون بسیار فراتر از پایگاهش در سوریه و عراق رفته است. یک روز پیش از حمله به پاریس، بمبگذاران انتحاری 43 نفر را در لبنان کشتند. ماه گذشته، هنگامی که بمبی در هواپیمای روسیه بر فراز مصر منفجر شد، 224 نفر کشته شدند. داعش سایه مرگ را در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا گسترانیده است. این هفته داعش سوگند یاد کرد که صلیبیون را در واشنگتن و دیگر شهرها بکشد.
پاریس تنها 10 ماه پیش بود که با خشونت تروریستها از هم پاشیده شد. پاریس شهری است که سرویس اطلاعاتیِ در سطح جهانیاش در آمادهباش کامل بود- و داعش همچنان به مثله کردن و کشتن ادامه میداد. مایه اندوه و رنج است که جهان باید سپرهای دفاعی قویتری بسازد. اما پرسش این است چگونه؟
ابتدا، دشمن خود را بشناس
داعش اقدامات تروریستی خود را بر مبنای یک محاسبه شرورانه بنا میکند و معتقد است حملات تروریستی موفقیتآمیز باعث خواهد شد مسلمانان تندرو به پیوستن به این گروه تشویق شوند. اما میخواهد واکنش شدیدی را به وجود آورد تا همان تندروها را متقاعد کند جهان از آنها و دینشان بیزار است. این گروه در ماه فوریه یک فیلم تبلیغاتی منتشر کرد که در آن با اشاره به یک «منطقه خاکستری» توضیح داد وفاداری بعضی از مسلمانان میان اسلام تندرو و کشوری که در آن زندگی میکنند اما کاملاً به آنجا احساس تعلق ندارند، تقسیم شده است. داعش میخواهد با استفاده از تروریسم مسلمانان را از این منطقه خاکستری بیرون براند و به زیر لوای سیاه خلافت خودخوانده خود بکشاند.
واکنش باید درست طبق محاسبه پیش رود. فرانسوا اولاند رئیسجمهوری فرانسه برای نابودی داعش سوگند یاد کرد. این هدفی ارزشمند اما نسبی است زیرا دیگر گروههای افراطی با هدفهایی که به یک اندازه مرگبارند در شکافهای خشونتبار خاورمیانه رشد مییابند. نزاع طولانی خواهد بود. بنابراین کشورها به سیاستهایی نیاز دارند که بتوانند حتی در صورت آشفته ماندن خاورمیانه و پیوستن ناگزیر تروریستها به آنها حفظ بشوند.
به یاد داشته باشید که غرب از دو چیز باید دفاع کند: جان شهروندان خود، و ارزشهای لیبرالِ رواداری و حکومت قانون که زیربنای جامعهاش است. زمانی که بر سر این موارد نزاع درمیگیرد، باید سیاستهایی اتخاذ شود که به بهای حفظ جان شهروندان آسیب زدن به ارزشها را به حداقل برساند. متاسفانه، در تلاش برای امنیت، به نظر میرسد اغلب این اصل اولین موردی است که قربانی میشود.
نقطه آغاز برای داشتن جهانی امنتر ایجاد قدرتهای حقوقی درست در داخل است. تروریستها اغلب به صورت آنلاین در گروههای کوچک، تندرو میشوند. آنها بهطور الکترونیکی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. زمانی که سفر میکنند، ردی از خود بهجا میگذارند. آژانسهای اطلاعاتی به دسترسی کنترلشده به این دادهها نیاز دارند. تروریستها در پنهانکاری پیشرفت کردهاند، اما سرویسهای اطلاعاتی ممکن است از قدرت خود سوءاستفاده کنند. راهحل آن ایجاد یک چارچوب حقوقی است که تحت نظارت سیاسی و قضایی دقیق باشد.
قانون میتواند انعطافپذیر باشد- اما انعطافپذیری آن حدی دارد. پس از آنکه اولاند اعلام وضع فوقالعاده کرد، و اینکه قصد دارد با استفاده از رای پارلمان آن را تا سه ماه تمدید کند، پلیس توانست بدون مجوز در سراسر فرانسه یورشهای ناگهانی انجام دهد. بعضی از یورشها به بازداشتهایی انجامید و یکی از آنها در 18 نوامبر در حومه پاریس با تیراندازی و یکی دیگر با ممانعت همراه بود. نیروهای اضطراری کوتاهمدت به دلیل افزایش خطر چنین حملاتی قابل توجیه هستند. اما پارلمان فرانسه باید مراقب باشد. اگر جستوجوهای بدون مجوز بعدها عادی شود، سوءاستفاده در پی خواهد داشت.
منابع نیز اهمیت دارند. این هفته بریتانیا از افزایش 15درصدی سرویسهای امنیتی خود و دو برابر کردن مخارج دفاع سایبری خبر داد. اولاند وعده داد افسران پلیس و قضات بیشتری استخدام کند. اما به نظر میرسد بعضی از دیگر کشورها عمق فاجعه را درک نمیکنند. چندین نفر از تروریستهایی که به پاریس حمله کردند از مولنبیک (Molenbeek) در حومه بروکسل آمده بودند که جمعیت مسلمان زیادی دارد و برای یکی شدن با جامعه آنجا تلاش میکند. افرادی از بلژیک بیش از هر کشور دیگری در اروپا به داعش در سوریه پیوستهاند. سرویسهای امنیتی بلژیک پیوند ضعیفی دارند.
این موضوع اهمیت دارد زیرا طبق توافق شینگن کنترل مرزها در 26 کشور اروپایی برداشته شده است. شینگن دارای ارزش نمادین و اقتصادی است، اما سرویس اطلاعاتی را تا پایینترین سطح خود میکشاند. پس از آنکه یک اسلحه نیمهخودکار از حوزه بالکان وارد یک کشور عضو توافق شینگن شود، نمیتوان از افتادن آن به دست تروریستها در فرانسه جلوگیری کرد. یک فرد تروریست میتواند جلیقهای پنهان برای حمله انتحاری بپوشد و آزادانه به پاریس سفر کند تا آن را منفجر کند.
کشورهای عضو شینگن باید با جهانی خطرناکتر سازگار شوند. آنها ابتدا به مرزهای بیرونی مستحکمتر نیاز دارند. فرانسه میخواهد نیروی مرزی اروپایی تقویتشدهای ایجاد کند، که از طرف تمام کشورهای شینگن تامین مالی و نیرو میشود. این ایده خوبی است، اما اغراقآمیز است.
دوم اینکه، درون منطقه بدون مرز، اعضای شینگن باید موانع سیاستگذاری را کاهش دهند. پایگاه داده اتحادیه اروپا با یوروپل، آژانس مجری قانون اروپا، همگام نیست. پارلمان اروپا، که نگران حریم خصوصی خود است، طرح مربوط به دسترسی پلیس به نام مسافران پروازها را متوقف کرده است. کشورها میتوانند در مرزها بازرسی انجام دهند، اما نمیتوانند آن را به صورت نظاممند اجرا کنند. در اروپا بهطور گستردهتر، تقاضا برای موارد ثبتشده در کشورهای دیگر مانند دادههای مربوط به رفت و آمدها و دیانای افراد مجرم، میتواند دشوار و وقتگیر باشد. برای تغییر چنین مواردی باید امنیت را افزایش داد، اما این امر تخطی از حقوق را به دنبال ندارد. آن را انجام دهید.
در جستوجوی سپر بلا
در مقابل، داشتن مرز خارجی مستحکم برای بیرون نگه داشتن پناهندگان میتواند به شدت ارزشهای لیبرال را تضعیف کند بدون آنکه برای اروپاییها امنیت ایجاد کند. اما مستثنی کردن پناهندگان، اقدامی است که سیاستمداران در اروپا و آمریکا آن را پیشنهاد دادهاند، بعد از آنکه یکی از حملهکنندگان در پاریس احتمالاً با گذرنامه تقلبی سوری از طریق یونان وارد اروپا شده بود.
شرکای ائتلافی آنگلا مرکل صدراعظم آلمان میگویند پس از حوادث پاریس سیل پناهندگان باید کنترل شود. وزیر اروپای لهستان نوشته است که دادن اجازه ورود به آنها میتواند خطرناک باشد. اگرچه آمریکا از یک سیستم سخت برای بررسی پیشینه پناهندگان برخوردار است، اما دهها فرماندار در آمریکا میگویند اکنون یک طرح میانهرو برای پذیرش 10 هزار سوری باید متوقف شود. کاکرو روبیو، نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه نیز همین عقیده را دارد. جِب بوش، یک نامزد دیگر، روشنفکرتر است و معتقد است باید به سوریهای مسیحی اجازه ورود داده شود (و سرکردههای تبلیغاتی داعش نیز تا پایان از وی حمایت خواهند کرد).
وحشت در غرب اروپا
در نگاه رایدهندگان، تروریسم و مهاجرت در مقیاس بالا با هم ترکیب شده، که دلیلش میتواند این باشد که والدین برخی از تروریستها روزگاری مهاجر بودهاند، یا اینکه هر دو نشاندهنده دولتی هستند که نمیتواند قلمرو خود را کنترل کند. سیاستگذاران جریان اصلی نگران از جناح راست پوپولیست به نظر میرسد از به چالش کشیدن چنین برداشتهایی اکراه دارند. اما آنها اگر میخواهند یکپارچه باشند، وظیفه دفاع از ارزشهای یک جامعه آزاد بر عهده آنهاست.
منطق بازگرداندن پناهندگان هم به لحاظ عملی و هم اخلاقی کاملاً اشتباه است. آشکار است که خطر نفوذ وجود دارد، و اروپا باید ورودیهای جدید را به دقت زیر نظر بگیرد. اما حداقل پنج نفر از تروریستهای پاریس شهروند اروپا بودند. فردی که مصمم به منفجر کردن خود در یک حمله تروریستی است، همیشه میتواند به یک شبکه قاچاق انسان پول بدهد تا او را به داخل کشور مورد نظر برسانند. بعضی از پناهندگانی که به جزایر یونان رسیدند خودشان قربانی خشونت نیروهای افراطی بودند و گهگاه زیر دست اروپاییهایی بودند که به سوریه رفته بودند تا به داعش بپیوندند. به گفته داعش، اگر اروپا بخواهد در برابر مسلمانان دیواری بکشد، نشاندهنده بیزاری اروپاییها از تمام آنهاست. این امر میتواند مسیری به سوی تروریسم باشد.
جنگ با داعش
جهان همانطور که به مرزهای خود امنیت میبخشد و شناسایی تروریستها را در کشورها آسانتر میکند، باید با داعش در قلمرو آن در عراق و سوریه نیز مبارزه کند. به عنوان آخرین راه چاره، این امر میتواند شامل بهکارگیری نیروهای زمینی غرب باشد.
بعضی از چپگرایان میگویند دخالت نظامی نه از ارزشهای غرب و نه امنیت آن دفاع میکند. تا زمانی که چگونگی انجام جنگ مشخص نشود، کشتن مردم هیچ توجیهی ندارد. به علاوه، خشونت تنها از خاکسترها برمیخیزد و جهان را در معرض خطری بزرگتر قرار میدهد. آنها میگویند که این همان چیزی است که از جنگ در افغانستان و عراق باید آموخت.
هدف این نزاعها گرفتن درس عبرت است. اما برای داعش، اهدافی اشتباه تعیین میشود. ارتشهای مدرن در بیرون راندن افراطیون از قلمرو خوب عمل میکنند، حتی اگر تاثیر آنها در بازسازی کشور پس از جنگ بد باشد. اقدام نظامی القاعده را با زور از افغانستان بیرون راند. بعدها، حملات پیوسته به رهبران آنکه در پاکستان مخفی بودند، القاعده را بسیار تضعیف کرد.
مورد مهم این است که داعش مانند القاعده که زمانی افغانستان را در اختیار داشت، قلمرو دارد. بیرون راندن آن ارزشش را دارد، زیرا داعش از قلمرو خود برای کسب درآمد و جذب، تربیت و همکاری هزاران تروریست بالقوه استفاده میکند. مادامی که داعش پایتخت احتمالی خود یعنی «رقه» و «موصل» عراق را در کنترل دارد، موطن مسلمانان تندرو است. این حقیقت که داعش در برابر قدرتهای بزرگ جهان ایستادگی کرده چون خواست خدا بوده، منبع الهام آنهاست.
استراتژی جایگزین برای نبرد با داعش میتواند منتظر ماندن تا نابودی آن توسط خودش باشد. اما این امیدی واهی است. داعش همچنان وجود خواهد داشت زیرا خاورمیانه در نزاع بزرگ فرقهای نابود میشود. این نزاع با کشمکش بین قدرتهای منطقه و رقابت آمریکا و روسیه پوشانده شده است. هرآنچه مخالفان اقدام نظامی بگویند، غرب عامل ادامه دادن این جنگ نیست. اگر کشورهای غربی بخواهند داعش را کنار بزنند و تنها بر دیپلماسی تمرکز کنند، خشونت احتمالاً همچنان تا دههها ادامه مییابد.
بنابراین، استراتژی جایگزین برای اقدام نظامی بدتر است و دلیل آن تا حدی این است که اولویت پایینتر بوده و پیشرفت در مبارزه آمریکا برای «تجزیه و در نهایت نابودی» داعش بسیار کند بوده است.
پس از ماجرای پاریس این ماموریت حالت اضطرار یافته است. اولاند که سوگند یاد کرد مدارا را کنار بگذارد، به همین دلیل فرمان بمباران شدید رقه را صادر کرد. آمریکا به تدریج تلاشهای خود را افزایش داده است از جمله اینکه اخیراً گفته 50 گروه نیروی ویژه را علیه داعش به خدمت خواهد گرفت. دولت بریتانیا درصدد گرفتن حمایت پارلمان از بمباران در سوریه برای پشتیبانی متحدانش است.
از تمام این موارد استقبال میشود، اما احتمالاً کافی نیست. نابودی داعش به معنای گرفتن رقه و موصل است. این امر به ارتش نیاز دارد. طرح تاکنون تربیت نیروهای عراقی برای بهکارگیری آنها در عراق، و در نظر گرفتن کردها و مبارزان دلسوز در سوریه بوده است. این طرح خوب پیش نرفته است. کردها نگرانیهای دیگری نیز دارند. برخلاف فراهم کردن آموزش (و پول)، نه عراقیها و نه سوریها آماده مبارزه بزرگ نیستند.
گام نخست اکنون تلاش بیشتر برای عملی کردن این طرح با استفاده از آموزشدهندگان بیشتر و تعداد بیشتری نیروهای ویژه است که در کنار واحدهای عراقی مبارزه میکنند. اما اگر این طرح شکست بخورد، باید از هر محل ممکن نیرو گردآوری کرد. نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه، که این هفته در جمع بزرگی سخنرانی میکرد، گفت. باید با روسیه احساس مشترک داشته باشیم و اسد را تحمل کنیم تا از مبارزان آنها علیه داعش استفاده کنیم. این رویکرد جاذبهای سطحی دارد، اما حمام خون راه میاندازد زیرا هم اسد و هم حامیان وی دشمنان قسمخورده مخالفانی هستند که منزلگاهشان درون قلمرو داعش است. پس بهتر آن است که با نیروهای ترکیه، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس گروهی تحت رهبری سازمان ملل متحد تشکیل شود. این کار سادهای نیست، اما تمام این کشورها به ایجاد ثبات در منطقهای که آنها را تهدید میکند (مستقیماً در مورد ترکیه که خودش قربانی تروریسم داعش بوده است) علاقهمندند.
باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، و دیگر رهبران غربی میخواهند رهبری چنین اتحادی را به دست بگیرند زیرا اگر این طرح شکست بخورد، مبارزه نظامی به نیروهای ناتو بستگی دارد. در چنین طرحی بهکارگیری نیروها از حمایت سیاسی برخوردار نیست. اوباما در سخنرانی اخیر خود اشتیاق بیشتری به نادیده گرفتن پیشنهاد استفاده از نیروهای زمینی برای تعقیب نیروهای داعش، آنچنان که در گذشته موافق آن بود، دارد. اما هر حملهای که داعش در غرب انجام میدهد، انگیزه استفاده از نیروهای غربی علیه داعش را افزایش میدهد.
گفتوگو
نیروی نظامی به نوبه خود کافی نیست، زیرا در کوتاهمدت جهان را امنتر میکند، اما حق با منتقدان است که میگویند تروریسم تنها زمانی پایان میپذیرد که خاورمیانه در صلح باشد. بنابراین هدف موازی برای قدرتهای منطقه توقف مبارزه از طریق عوامل خود است، و برای ایجاد دولتهای فدرال در سوریه و عراق باید به سنیها، شیعهها، علویها و کردها اعتماد کرد مبنی بر اینکه آنها میتوانند در دولت در کنار هم با احترام حضور داشته باشند. این امر نیازمند تقویت دولت در بغداد است و این به معنای پایان بخشیدن به جنگ سوریه است. چنین سازشی با توجه به نشست پیشین در وین همچنان دور از دسترس است.
دیپلماسی ساده نخواهد بود و اقدام نظامی به دلیل عدم پیشرفت متوقف نخواهد شد. اما پیگیری سازشهای سیاسی باید جدی باشد و تمام طرفها را از جمله روسیه و ایران دربر بگیرد. نقطه عطف اسد است، که هر دو کشور نامبرده از آن حمایت میکنند. اما ولادیمیر پوتین نیز با تهدیدهای مخصوص به خود روبهروست که با خارج شدن شورشیان از قفقاز جنوبی به سوریه وخیمتر شده است. احتمالاً بتوان آقای پوتین را بر آن داشت که روسیه برای خلاص شدن از داعش به اسد نیاز ندارد.
به نظر میرسد بین رقه تا خیابانهای پاریس در یک شب جمعه سرخوشانه مسافتی طولانی است. اما این کشتارها نشان داد چقدر ساده ایدههای خشونتبار از مرزها میگذرد. افراد بیگناه همیشه در معرض خطر هستند. آنها احتمالاً تا سالها با خطر روبهرو هستند. اینها بخشی از دلایل برای عمل کردن علیه هرگونه ارتباط در این زنجیره است.
منبع:اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید