شبکههای اجتماعی نام چه کسانی را بر سر زبانها انداختهاند؟
نامآوران مجازی
تا همین دو دهه پیش، مرز بین شهرت و گمنامی قابل تشخیص بود.
تا همین دو دهه پیش، مرز بین شهرت و گمنامی قابل تشخیص بود. تا پیش از ظهور چهرههایی مانند پاریس هیلتون، جاستین بیبر یا سای، افراد تنها در صورتی به یک ستاره تبدیل میشدند که هنرپیشه یا ورزشکار بودند یا سیاستمدار یا دانشمند. در گذشته هم راههای متعددی برای رسیدن به شهرت وجود داشت اما همه مستلزم آن بود که هر فرد یا از شبکه ارتباطات اجتماعی وسیعی برخوردار باشد یا کارگزار ویژه تبلیغاتی برای خود فراهم کند یا صاحب نفوذ باشد و به قول معروف بتواند «سر و صدا به پا کند». افراد به واسطه کار یا رویداد ویژهای، جنجالی به پا میکردند، به چهره عمومی تبدیل میشدند و در نهایت به شهرت میرسیدند. اما این قاعده در حال تغییر است و این، رسانههای اجتماعی و گسترش فرهنگ گوشیهای هوشمند هستند که اساساً نحوه خلق ستارگان و به شهرت رسیدن مردم عادی را تغییر دادهاند. در این دنیای مجازی، قوانین قدیمی دیگر کاربردی ندارند. تبلیغاتچیهای ستارگان بزرگ دیگر نمیتوانند ستارگان کوچک را به حاشیه برانند و نورشان را خاموش کنند. آنچه این ستارگان کوچک را حمایت میکند جار و جنجال تبلیغات نیست بلکه مردم عادی و حتی خود ستارگان بزرگ هستند؛ آنها با یک
کلیک و با بازنشر محتوا، سبب شهرت افراد گمنام میشوند. در دهه 1990، رسوایی اخلاقی بیل کلینتون توسط نوارکاست و آزمایشهای دیانای رو شد اما در سال 2011 این توئیتر بود که پرده از رسوایی اخلاقی آنتونی ونیر، عضو کنگره آمریکا برداشت. شهرت، منفی یا مثبت، اینک در دستان شبکههاست و اینترنت به ابزار بیرقیب آن تبدیل شده است.
در دنیای اشتهار
این روزها شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و... همگی میتوانند شهرتی برای افراد دست و پا کنند که تا پیش از آن به خواب هم نمیدیدند. جاستین بیبر را نخستین فوقستارهای میدانند که در یوتیوب متولد شد و به واقع همینطور نیز هست. بیبر، نوجوانی بود که به جای استفاده از روشهای مرسوم نامآوری در میان ستارگان موسیقی، یوتیوب را انتخاب کرد و اولین ویدئوکلیپ خود را در این سایت به نمایش گذاشت. طولی نکشید که رکورد بازدید در یوتیوب شکسته شد. اندکی بعد، طرفداران جان برکف بیبر با شور و حرارتی وصفناپذیر به فالوئرهای او در توئیتر و فیسبوک تبدیل شدند و خود به اشتهار بیشتر این ستاره کوچک گمنام کمک کردند. بیبر با قدرت جادویی توئیتر توانست طرفداران خود را قانع کند که با آنها در ارتباط مستقیم است گرچه، هرگز فرصت نداشت پاسخگوی هزاران توئیتی باشد که روزانه دریافت میکرد و هنوز میکند. بیبر در مدت کوتاهی به شهرت غیرقابلباوری رسید اما تنها کسی نبود که از قدرت شگفتانگیز شبکهها برای کسب نام بهره گرفت. افراد بسیاری در سراسر جهان توانستهاند با استفاده از
توئیت، عکسها یا ویدئوهای خود نامشان را بر سر زبانها بیندازند.
سوزان بویل، زن 37ساله اسکاتلندی نیز به کمک یوتیوب به یک پدیده جهانی تبدیل شد. گرچه صدای کمنظیر بویل در برنامه استعدادیابی بریتانیا کشف شد اما بازنشر ویروسی این ویدئو در یوتیوب بود که او را به یک چهره بینالمللی تبدیل کرد. هنگامی که این ویدئو ضبط میشد بویل بیکار بود اما، بلافاصله پس از نشر ویدئو در یوتیوب و دیگر شبکههای اجتماعی، تماسهای بیوقفه تلفنی برای پیشنهاد کار، او را رها نکرد. بویل در مدت کوتاهی توانست از تبلیغات و قراردادهایی برای ضبط موسیقی هشت میلیون دلار درآمد کسب کند. او را هماکنون یکی از خوشاقبالترین خوانندهها در جهان میدانند. هر بار که بویل کنسرتی برگزار میکند، ابتدا برای مخاطبان خود میگوید که شبکههای اجتماعی چگونه توانستند او را به چنین شهرت و موفقیتی برسانند.
پارک جه سانگ که بیشتر به نام هنریاش «سای» معروف است خواننده دیگری است که به کمک شبکههای اجتماعی یکشبه ره صدساله را طی کرد. نام سای در سال 2012 با خواندن ترانهای طنز به نام «گانگنام استایل» که کلیپ ویدئوی آن شبکههای اجتماعی را به تسخیر خود درآورد بر سر زبانها افتاد. این نماهنگ توانست با بیش از یک میلیارد بازدیدکننده در یوتیوب رکورد جدیدی را به نام خود ثبت کند و حتی ویدئوی محبوب جاستین بیبر را پشت سر بگذارد. یوتیوب در همان سال اعلام کرد که این ویدئو روزانه بین 7 تا 10 میلیون بازدیدکننده دارد. گانگنام استایل تا ژوئن ۲۰۱۴ با گذر از مرز دو میلیارد بیننده، به عنوان محبوبترین ویدئو در وبسایت یوتیوب شناخته شد و با دریافت بیش از پنج میلیون لایک تا نوامبر 2012 به عنوان محبوبترین نماهنگ در یوتیوب در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رسید. این همه، سای را به شهرتی رساند که در تاریخ موسیقی کره بینظیر بود.
شهرت شبکهای اما، تنها نصیب هنرمندان عرصه موسیقی نشده است. نویسندگان، مدلها، صاحبان مشاغل کوچک و بسیاری دیگر از افراد معمولی جهان هم از این موهبت بهره وافر بردهاند. مگان آمرام آمریکایی، کمدین و نویسنده مشهور تلویزیونی نیز شغل و شهرت خود را مدیون توئیتر است. او پس از آنکه در سال 2010 از هاروارد فارغالتحصیل شد اکانت توئیتری برای خود باز کرد که به دلیل جذابیت به سرعت 90 هزار فالوئر پیدا کرد و سبب شد شغل کنونی به او پیشنهاد شود. مگان اکنون در توئیتر بیش از 350 هزار نفر فالوئر دارد.
برخی افراد به دلیل آنکه در موطن خود فالوئرهای بسیاری پیدا میکنند به ستارگان محلی تبدیل میشوند. مثالی از این دست، او شاکتی در بنگلور هندوستان است که نه خواننده و آهنگساز است و نه نویسنده. او تنها به دلیل علاقه وافر به کسب و کار و تکنولوژی، با ریتوئیتهای جذاب و هوشمندانه در مدت کوتاهی توانست 60 هزار فالوئر جذب کند و به یک چهره محلی تبدیل شود. شهرت شاکتی در بنگلور نشان میدهد نیازی نیست افراد استعداد یا توانایی ویژهای داشته باشند تا در مجازستان کسب نام کنند. تنها با پست گذاشتن مطالب جذاب نیز در این دنیا میتوان هزاران نفر را با نام خود آشنا کرد. چنین افراد زیرکی اگر حرفی برای گفتن داشته باشند بدون شک به مخاطب بالقوه بسیار گستردهای دسترسی خواهند داشت.
پاپاراتزی فوری
و البته سایر افرادی که در شبکههای اجتماعی به شهرت نمیرسند هم، ردپای خودشان را در فرهنگ ستارهسازی به جا میگذارند؛ آنها شبکههای اجتماعی را به کار میگیرند تا دیگر افراد را به شهرت برسانند. هر بار که یک عکس یا ویدئوکلیپ یا توئیت در فضای مجازی بازنشر میشود میتواند به شهرت خواسته یا ناخواسته کسی یا کسانی دامن بزند. بسیاری از افراد معمولی جامعه در سراسر دنیا در واقع با این کار به کارکرد خبرنگاران جنجالی (یا پاپاراتزیها) کمک میکنند؛ ستارگان را دنبال میکنند، اخبار و عکسهای محرمانه آنها را بینام در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند یا حتی در مترو و خیابان و مجالس مهمانی از دیگران عکس میگیرند و با نشر آن در شبکهها، نامشان را بر سر زبانها میاندازند.
بازنشر عکسها و ویدئوهای خصوصی افراد و چهرههای سینما، هنر، ورزش، سیاست و... در اغلب موارد به وسیله کسانی صورت میگیرد که هیچ آگاهی از پیامدهای کار خود ندارند. آنها نه مفهوم درست حریم خصوصی را میدانند و نه به آن اهمیت میدهند. به همین دلیل به صرف جذابیت و سرگرمی به موتور انتشار این اخبار و تصاویر که در بسیاری موارد شایعه است و صحت ندارد تبدیل میشوند و به شهرت مثبت یا منفی دیگران دامن میزنند.
از سوی دیگر برخلاف گذشته که برای تهیه عکس و فیلم به دوربینهای حرفهای نیاز بود این روزها همه در جیب یا کیف خود یک گوشی هوشمند حمل میکنند که میتواند با بهترین کیفیت عکس بگیرد یا فیلمبرداری کند و با اتصال به اینترنت در کسری از ثانیه این تصاویر را به اشتراک بگذارد. پس هیچ جا در امان نیست. نه مترو و معابر عمومی، و نه مجالس و محافل کاملاً خصوصی. در گذشته این تنها مجلات زرد بودند که به ضرب و زور عکسهای خصوصی از زندگی ستارگان سینما و ورزش و چهرههای سیاست و درج شایعات و شنیدهها در مورد آنها فروش میکردند اما امروز هر شهروند یک پاپاراتزی است. حالا به جای دهها مجله زرد، دنیا شاهد هزاران است، با این تفاوت که در دنیای مجازی منتشر میشوند. به نظر میرسد شبکههای مجازی، پاپاراتزی سنتی را متحول کردهاند. این فرصت برای عکاسان آماتور فراهم شده است تا عکسهای محرمانه زندگی افراد گمنام و مشهور را درهم و برهم و به سرعت به اشتراک بگذارند. و این بدان معناست که دیگر فقط هنرپیشهها نیستند که در خطرند بلکه مردم عادی هم وقتی پا را از خانه بیرون میگذارند باید نگران لنز دوربین گوشیهای همراهی باشند که بدون صدای شاتر عکس
میگیرند!
شهرتفروشی
عشق شهرت؛ خرید و فروش صفحه و لایک و کامنت و فالوئر را نیز به یکی از مشاغل پردرآمد این روزها تبدیل کرده است. بازار فروش پیج در اینستاگرام برای کسانی که دوست دارند یکشبه ره صدساله بروند و در میان فالوئرها اسم و رسمی به هم بزنند داغداغ است. در ایران، خرید صفحات آماده به ازای داشتن هر هزار فالوئر مبلغی حدود 35 هزار تومان هزینه دارد و خرید هر هزار لایک هم در حدود 18 هزار تومان تمام میشود. جالب آنکه برخی از این صفحات همراه با پشتیبانی ادمین عرضه میشوند تا اگر مشکلی پیش آمد به سرعت برطرف شود! البته فروش صفحه در اینستاگرام در همه جای دنیا مرسوم است و اغلب کسانی به سراغ این بازار میروند که میخواهند به کسب و کار خود رونق دهند یا اساساً کار خود را در فضای آنلاین و با استفاده از شبکهها آغاز کنند. اما در کنار این مشاغل نوپا که فروشگاه خود را در شبکههای اجتماعی راه میاندازند، جوانان جویای نام و عاشق شهرت هم صفحه میخرند تا پز فالوئرهای بسیارشان را به دیگران بدهند.
این صفحات فروشی، اغلب در ابتدا صفحه فیک یا دروغین ستارگان و چهرههای مشهور هستند که پس از جذب فالوئرهای زیاد به متقاضیان واگذار میشوند. به نظر میرسد با این ترفندها، کسب شهرت چندان هم دشوار نیست. پول بدهید، مشهور میشوید.
فرهنگ جدید شهرت
بر مبنای آنچه گفته شد شبکههای اجتماعی و فرهنگ مرتبط با آنها، مفهوم شهرت را با سه تغییر اساسی روبهرو کردهاند:
- شبکههایی نظیر توئیتر، اینستاگرام یا یوتیوب برای افراد عادی جامعه این فرصت را فراهم کردهاند تا به شهرت برسند.
- ستارهها در حضور شبکههای اجتماعی این امکان را پیدا کردهاند که مستقیماً با طرفداران خود ارتباط برقرار کنند، پاسخگوی آنها باشند یا حتی شایعات را خنثی کنند.
- فرهنگ به اشتراک گذاشتن «همه چیز» نشان میدهد که مردم عادی جامعه هم میتوانند به خبرنگاران پاپاراتزی تبدیل شوند.
این همه بدان معناست که مشهور شدن آسانتر از هر زمان دیگری شده است اما ضمانتی وجود ندارد که بتوان این شهرت را حفظ کرد و ضمن آن، از تعرض به حریم خصوصی نیز در امان ماند. به علاوه کارشناسان یادآوری میکنند، این تصور که توئیت یا سلفی میتواند افراد را مشهور کند، تنها به خصلت خودشیفتگی (نارسیسیسم) در شبکههای اجتماعی دامن میزند. مردم تا زمانی که مشهور نشدهاند زندگی خودشان را میکنند اما به محض آنکه به شهرت برسند تصور میکنند باید گزارش لحظه به لحظه زندگیشان را در شبکههای اجتماعی به دیگران بدهند؛ آن وقت است که زندگی میکنند تا آن را به اشتراک بگذارند. سلفی گرفتن برای شهرت هم دردسر جدید شبکههای اجتماعی است که داد کارشناسان را در آورده است. بر اساس آمارهای رسمی، طی چند سال اخیر بسیاری از افراد به خاطر گرفتن عکسهای سلفی جان خود را از دست دادهاند. طبق آمار رسمی در سال جاری میلادی دست کم 12 نفر به خاطر سلفی گرفتن در موقعیتهای خطرناک به کام مرگ فرورفتهاند. جامعهشناسان میگویند مهمترین دلیلی که افراد سعی میکنند در این شرایط خطرناک و با به خطر انداختن جانشان سلفی بگیرند کسب شهرت در شبکههای اجتماعی است. لی
تامسون، یکی از علاقهمندان به سلفی است که در سال 2014 در شهر ریودوژانیرو یکی از مشهورترین عکسهای جهان را روی دستان مجسمه حضرت مسیح گرفت. او در این باره میگوید: «وقتی فردی این عکس را میبیند از خود میپرسد چطور چنین عکس خطرناکی گرفته شده است. این عکس توجه همه را جلب میکند اما باید اعتراف کنم که شهرت حاصل از آن تنها 15 دقیقه دوام میآورد.»
مشهورشدگان وطنی
شبکههای اجتماعی در ایران هم آنقدر محبوبیت پیدا کردهاند که به ابزار قدرتمند اسطورهسازی تبدیل شوند و نام آدمهای ناشناس را یکباره بر سر زبانها بیندازند. از کسانی که برای گسترش بازار و جلب مشتریان و رونق بخشیدن به کارشان از این شبکهها بهره میگیرند و مزون، رستوران، سالن زیبایی یا شرکتشان را در این شبکهها معرفی میکنند گرفته تا کسانی که خودشیفتهوار سلفی به اشتراک میگذارند یا استعدادهای ناشناختهای که ذوق و خلاقیت خود را در عکاسی، موسیقی و نویسندگی و شعر و شاعری در مجازستان نمایش میدهند، همگی برای کسب شهرت به این رسانههای مدرن روی آوردهاند.
ستارگان سینما و ورزش و چهرههای سرشناس سیاسی و مذهبی هم البته از خاطر نبردهاند که به مدد این شبکهها میتوانند بر محبوبیت خود بیفزایند و به همین سبب است که در نشر و بازنشر خبر و تصویر رقابت را واگذار نمیکنند. بهاره رهنما، نیکی کریمی، محسن یگانه، همایون شجریان، علی کریمی، علیرضا حقیقی، محمدجواد ظریف، شهاب مرادی، سیدحسن خمینی و حتی جنابِخان هم صدرنشینان شبکههای اجتماعی در ایران، به ویژه اینستاگرام هستند. آنها البته شهرت خود را مدیون دنیای واقعی هستند اما از مجازستان بهره میبرند تا نور و تلالوشان را بیشتر کنند.
پدیده پاشایی
مرتضی پاشایی را از بسیاری جهات اسطوره میدانند چرا که نهتنها توانست قلبهای بسیاری را با خود و هنرش همراه کند بلکه تمام معادلات مربوط به شهرت و نامآوری را بر هم زد. پاشایی تا پیش از بیماری و فوت هم طرفداران بسیاری داشت اما به مدد شبکههای اجتماعی توانست در حد یک فوق ستاره محبوبیت پیدا کند.
پس از آنکه مراسم تشییعجنازه پاشایی با حضور بینظیر طرفدارانش و با شکوه و جلال بسیاری برگزار شد تحلیلهای متفاوتی از رفتار مردم صورت گرفت. واقعیت این بود که این شکل حضور مردم برای تشییعجنازه یک هنرمند بیسابقه بود و همدردی و عزاداری آنان به این شکل، مایه شگفتی. بیشتر تحلیلها نقش شبکههای اجتماعی تلفن همراه مثل «وایبر» و «واتسآپ»، حساسیت مردم نسبت به بیماری سرطان، جوانمرگی، تغییر سلیقه و ذائقه فرهنگی مردم و شکلگیری فرهنگ سلبریتی را از جمله عوامل موثر بر این رویداد دانستند اما تاکید همه بر این نکته بود که اساساً این شبکههای اجتماعی بودند که به روایت پاشایی شکل دادند.
آنچه بدیهی است شبکههای اجتماعی قادر نیستند از هرکسی پاشایی بسازند. در کنار عوامل متعدد دیگری بود که این پدیده شکل گرفت اما به واقع، سهم اصلی دامن زدن به شهرت پاشایی و شکلدهی به یک کنش در فضای مجازی برای همدلی و همراهی با سوگ او، به شبکه وایبر میرسد.
چوپان پرطرفدار اینستا
فالوئرهای «سالار پولاد» در اینستاگرام، حالا از مرز 40 هزار نفر گذشتهاند. برخلاف جوانان جویای نامی که با سلفی گرفتن در خانههای لوکس میلیاردی و خودروهای گرانقیمتشان برای خود هوادار جمع میکنند، سبک زندگی اشرافیشان را به رخ دیگران میکشند یا به مدد عکسهای پرزرق و برق تلاش میکنند در دنیای مدلینگ برای خود جایی بیابند، عکسهای ساده محمدقاسم ترابی، صاحب صفحه سالار پولاد از طبیعت بکر شمال در اینستاگرام غوغا به پا کرده است. محمدقاسم نه خواننده و هنرپیشه است و نه بچه مایهدار بالاشهری، اما عکسهای این چوپان و کشاورز جوان اهل استان گلستان دل خیلیها را برده است. او تنها یک گوشی موبایل دارد که از برادرش هدیه گرفته و فارغ از دود و دم و ترافیک زندگی شهری، از حال و هوای روستای گز عکس میگیرد و به اشتراک میگذارد. نام صفحهاش را هم به یاد سگهایش سالار پولاد گذاشته. محمدقاسم تا همین چندی پیش حتی در منزل خود دسترسی به اینترنت نداشته است اما چون خانهاش بین خانه برادر و پسرعمویش قرار دارد به خبرگزاری مهر گفته است که از این موقعیت «بین الوای فایین» نهایت استفاده
را میبرد. اولین بار شبکههای فارسیزبان خارجی محمدقاسم را معرفی کردند و زبان به تمجید صفحهاش در اینستا گشودند اما شهرتش فراتر از اینها هم رفته است. برخی از نشریات خارجی نیز در گزارشی، صفحه این جوان روستایی خوشذوق را معرفی کردهاند. به خاطر همین شهرت، بسیاری از صفحات تبلیغاتی یا افراد مشهور از محمد خواستهاند که از صفحه او در اینستاگرام، برای تبلیغ استفاده کنند اما او میگوید اگر اهل این حرفها بود به اینجا نمیرسید. جالب آنکه میگوید مایل نیست از این شهرت برای درآمدزایی استفاده کند چرا که اگر پای شهریها به روستایش باز شود فرهنگ روستا به هم میریزد. سالار پولاد حالا مشهورترین چوپان ایران است که تعداد فالوئرهایش در اینستا چندین برابر جمعیت روستایی است که در آن زندگی میکند.
مشهورشدگان دنیای مدلینگ
تب و تاب مدلینگ هم در شبکههای اجتماعی ایران بالاست و انگار قرار نیست فروکش کند؛ از الهام عرب که با خطای ناخواسته احسان علیخانی در ماه عسل نامش بر سر زبانها افتاد تا نیلوفر بهبودی که سلفیهایش در اینستاگرام او را به شهرت رساند.
تا پیش از حضور الهام عرب در برنامه ماه عسل احتمالاً عده کمی با این پزر و مدل عروس آشنا بودند اما وقتی حاشیههای برنامه علیخانی بالا گرفت و انتشار عکسهای عرب و تحلیل خوب و بد حضور او در یک برنامه تلویزیونی ویژه ماه رمضان به شبکههای اجتماعی رسید، شهرتش فراگیر شد. از کارشناسان و صاحبنظران گرفته تا مردم عادی کوچه و خیابان در مورد باید و نباید طرح چنین موضوعاتی در رسانه ملی سخن میگفتند و تصاویر خصوصی الهام عرب گوشی به گوشی و از شبکه به شبکه بازنشر میشد. این شهرت یکباره هنوز هم ادامه دارد تا آنجا که چندی پیش عکس حضور او در مراسم عزاداری محرم به یک جنجال دوباره تبدیل شد. اینکه آیا شهرت عرب در شبکههای مجازی توانسته است به زندگی حرفهای او رونق ببخشد جای تامل و بررسی است اما بیتردید میتوان گفت در نبود چارچوبهای تعریفشده برای حریم شخصی و آزادی نشر و بازنشر محتوا در فضای مجازی، بیشک شهرت تبعات ناخوشایندی نیز برای او به همراه داشته است. اگر تا قبل از برنامه علیخانی، نام الهام عرب را در موتور جستوجوی گوگل وارد میکردید امکان نداشت به تصویری غیراخلاقی از او برسید. این مدل در صفحه اینستاگرامش چند عکس از خودش
منتشر کرده بود و احتمالاً هرگز فکر نمیکرد مردم یکباره به حریم خصوصیاش وارد شوند و عکسهایش را منتشر کنند و پس از آن هم به نقد و تحلیل هر یک بنشینند. مخاطبانی که این برنامه را دیدند بعد از پایان برنامه وقتی به سراغ صفحات شخصی الهام عرب رفتند با صفحاتی قفلشده روبهرو شدند. او بعد از حضور در این برنامه، به سرعت تمامی عکسهای خود را از صفحه اینستاگرامش حذف کرد با این حال در مدت کوتاهی عکسهای او در اینترنت و شبکههای اجتماعی پخش شد؛ البته به لطف کسانی که از سر نادانی یا بدخواهی به صفحات اجتماعی هنرمندان و ورزشکاران حمله میکنند، یا عکسها و فیلمهایی از آدمهای مشهور و گمنام را بدون رضایت شخصیشان در اینترنت بازنشر میدهند. به نظر میرسد تا زمانی که درک درستی از حریم خصوصی نداشته باشیم، در پی هر شهرتی میتوانیم منتظر واکنشهای غیراخلاقی باشیم.
نیلوفر بهبودی نیز دیگر مدل ایرانی است که اگر اینستاگرام خود و طرفدارانش نبود مردم تنها تصاویرش را به عنوان مدل شال و مانتو و روسری در فروشگاهها میدیدند، بیآنکه نامش را بدانند. صفحه شخصی بهبودی اما با بیش از 200 هزار فالوئر سبب شد او نیز به یکی از چهرههای شناختهشده دنیای فشن و مد تبدیل شود.
قربانیان شهرت
شاید جدیدترین چهره مشهور اما منفور شبکههای اجتماعی پسر جوانی باشد که انتشار عکسهای متعددش با دختران جوان در تلگرام سر و صدای زیادی به پا کرد. گرچه خود او بلافاصله با انتشار ویدئویی مدعی شد گوشی همراهش به سرقت رفته و تصاویر پخششده، عکس بستگان و نزدیکان اوست اما این ادعا نتوانست کاربران به وجدآمده شبکههای اجتماعی را از بازنشر تصاویر باز دارد و ماجرا آنقدر بالا گرفت که فتا دست به کار شد و غائله با دستگیری پسر جنجالی تلگرام خاتمه یافت.
نامآوری در شبکههای اجتماعی همیشه درهای کامیابی و موفقیت را به روی افراد باز نمیکند. مانند آنچه ذکرش رفت در بسیاری موارد شهرت نهتنها به سود فرد تمام نمیشود که فرد را تا قربانگاه آبرو و سرمایه اجتماعیاش نیز به پیش میراند. مثال دیگری از قربانیان شهرت شبکهای بیژن، پسرک ساده و معصوم روستایی است که ویدئوی او به شیب! بام! مشهور شد. پسرکی که به گفته معلمش یکی از بااستعدادترین دانشآموزان کلاس بود اما به دلیل اضطراب نمیتوانست به سوال معلمش پاسخ دهد. بیژن به لطف شبکههای اجتماعی مشهور شد اما این شهرت برایش پیامدی جز ترک تحصیل و ترک زادگاهش نداشت. پسری که بهترین شاگرد کلاس بود، حالا شاگرد گچکاری است.
حادثه تصادف پورشه زردرنگ و جان باختن راننده جوان آن نیز مثالی از این شهرتهای یکباره نامیمون است. دختری که در این تصادف جان خود را از دست داد آماج توهین و تعرض کلامی قرار گرفت و به صرف تمول به چهره منفوری تبدیل شد. مرگ پریوش و 18 هزار کامنت نازیبایی که پای تصاویر او در اینستاگرام گذاشته شد دردآور بود چرا که از زوال اخلاق و از دست رفتن وجدان عمومی خبر میداد.
این شهرتهای یکباره و پوچ، مصداق دیگری از اشتهار منفی در دنیای مجازی است که تب تندی دارد اما با پاشویه ورود سوژههای جدید به شبکه، فروکش میکند.
دیدگاه تان را بنویسید