ارتقای روابط ایران و انگلیس پس از دستیابی به توافق با ۵ + ۱ میسر است
لندن تحت تاثیر تلآویو با تهران دشمنی نمیکند
احیای روابط ایران با کشوری مانند انگلیس ارتباط مستقیمی به روند مذاکرات و توافق ما با گروه ۱ + ۵ دارد.
علی بیگدلی/ استاد دانشگاه
احیای روابط ایران با کشوری مانند انگلیس ارتباط مستقیمی به روند مذاکرات و توافق ما با گروه 1+5 دارد. اگر ایران بتواند به نتیجه ملموسی از این مذاکرات دست پیدا کند قطعاً در آن سوی ماجرا و در روابط دوجانبه خود با کشورهای دیگر نیز به موفقیت میرسد. اما اگر در این مسیر نتواند به صدور یک بیانیه یا توافقنامه مشترک برسد مطمئناً در بحث از سرگیری روابط و بازگشایی سفارت بریتانیا نیز با مشکلاتی مواجه میشود. یعنی روابط ایران با هر یک از کشورهای اروپایی مانند کلاف درهم تنیدهای است که یک سر آن به حل و فصل اختلافات ما در بحث هستهای و موضوعات دیگر مربوط میشود و سر دیگر آن نیز منجر به عادیسازی روابط میشود اما با این همه نیز توافق ایران با گروه 1+5 هم به همین راحتیها حاصل نمیشود. بررسی رفتار فرانسه در مذاکرات چند هفته گذشته و تلاشهای اسرائیل برای جلوگیری از دستیابی به توافق با ایران نشان میدهد ما برای دستیابی به دیدگاه مثبت تمامی اعضای این گروه در برونرفت از فضای فعلی راه درازی در پیشرو داریم. معتقدم همین حالا هم اعضای کنگره فشار مضاعفی را بر اوباما و کاخ سفید وارد آوردهاند تا تحریمهای جدیدی را علیه ایران
اعمال کند اما اوباما که در چهارساله دوم دوران ریاست جمهوری خود قرار دارد تلاش میکند بیش از رضایت مقامات تلآویو نام ماندگاری از خود برجای گذارد و بر همین اساس هم از تهدیدهای روزافزون اسرائیل نگرانی ندارد و همتش را بر حل و فصل ابهامات پرونده هستهای ایران در سالهای باقیمانده از دوران ریاست جمهوریاش متمرکز کرده است. با توجه به این دیپلماسی مقامات آمریکایی، ما نیز باید به گونهای حرکت کنیم که مقامات انگلیسی خود تمایل داشته باشند که برای رفع ابهام از مسائل پرونده هستهای ایران وارد میدان شوند تا ما بتوانیم علاوه بر حل و فصل مشکلات این پرونده در روابط دوجانبهمان با لندن نیز به توفیقاتی دست پیدا کنیم. البته بر اساس مشاهدات ما انگلیسیها برخلاف آمریکاییها و فرانسویها موضع متفاوتتری در قبال اسرائیل دارند. هرچند که در هر صورت تمامی کشورهای غربی همیشه خود را ملزم به حمایت از اسرائیل میدانند و امنیت تلآویو را بر هر بحث دیگری برتر تلقی میکنند. اهمیت این موضوع تا آنجاست که حتی با وجود خواست مقامات انگلیسی برای از سرگیری روابط دوجانبه با ایران و تعیین کاردار غیرمقیم ممکن است گشایش سفارتخانههای دو کشور با تاخیر
همراه باشد. کاردار غیرمقیم نه کنسول است و نه سفیر. این فرد اگرچه در سفارت استقرار پیدا میکند اما رسیدگی به موضوعات اساسی سیاسی در حوزه وظایف او نیست. هرچند که در صورت دستیابی به توافق با گروه 1+5 همین موضوع تعیین کاردار غیرمقیم نخستین گام در از سرگیری روابط تعبیر میشود. البته این عقیده نیز وجود دارد که ما باید بتوانیم با ایجاد شکاف در میان کشورهای غربی اهدافمان را به پیش ببریم. یعنی مانند آنچه در دوره اصلاحات وجود داشت از یک همگرایی و اتفاق نظر میان کشورهای اروپایی و آمریکا جلوگیری کنیم که به اعتقاد بنده با وجود تمامی تلاشهای تیم دستگاه سیاست خارجی کشور توان دیپلماسی ما هنوز از این توان و سیاست محروم است. بنابراین ما حتی برای بهبود روابطمان با هر یک از کشورهای اروپایی یا حتی آمریکا نیازمند رسیدن به یک اتفاق نظر با اعضای گروه 1+5 هستیم. سیاست و نحوه ارتباط دولت گذشته به گونهای بود که کشورهای اروپایی را بیش از گذشته به جبهه آمریکا نزدیک کرد و اعضای اتحادیه اروپا دیگر حاضر نیستند به خاطر ارتباط با ایران از آمریکا بگذرند. فاصله 10 روزهای که از اجلاس گذشته ژنو تا اجلاس اخیر در نظر گرفته شده است نیز برای
دستیابی به یک وحدت نظر در برابر ایران بود، تا با یک موج جدید در مذاکرات هستهای حاضر شوند و خواستهها و مطالباتشان را در شکلی جدید مطرح کنند. تصور میکنم طراحان موج جدید ادعا میکنند که اگر ما تحریمهای ایران را لغو کنیم و این کشور مجدداً بتواند به جایگاه گذشته خود در بازارهای جهانی دست پیدا کند و فعالیتهای بانکیاش را از سر گیرد به ایرانی قدرتمند تبدیل میشود که نهتنها از سیاستها و استراتژیهای قبلیاش دست برنمیدارد بلکه با حمایت از حزبالله و برخی از گروههای جهادی تهدید جدیدی برای همپیمانان ما در منطقه خواهد بود. بنابراین چه لزومی به پر و بال دادن به ایران و قدرتنمایی آن وجود دارد. این تفکری است که از سوی سران سعودی و مقامات تلآویو در میان اعضای گروه 1+5 به ویژه کشورهای غربی این گروه ترویج داده شده است و نتایج آن در اجلاس اخیر ژنو قابل مشاهده بود. البته این تحلیل به معنای آن نیست که انگلیسیها تمایلی به از سرگیری روابط دوجانبه با ما ندارند اما درگیر شدن این موضوع با مذاکرات هستهای ایران موجب میشود روند کار اندکی با تعلیق همراه شود. شاید اگر این موضوع نبود دو تا سه ماه پس از تعیین کاردار غیرمقیم
سفرای ایران و انگلیس مشخص میشدند اما در حال حاضر هرگونه تلاش برای بهبود روابط با کشورهای اروپایی مستلزم دستیابی به توافق با اعضای گروه 1+5 است. اگر روابط ما با انگلیس از سرگرفته شود کشورهای دیگر نیز تلاش میکنند مناسباتشان با ایران را مورد تجدید نظر قرار دهند. این موضوع در مورد کانادا که به صورتی عجولانه روابط خود با ایران را قطع کرد، محتمل است. با وجودی که کاناداییها تحت تاثیر آمریکاییها هستند اما در صورت بهبود روابط ایران و انگلیس حتی مقامات اتاوا نیز درخواست بازگشت به ایران را مطرح خواهند کرد. هرچند که هنوز هیچ درخواستی از سوی کاناداییها مطرح نشده است. بر همین اساس است که معتقدم ما برای آنکه حسننیتمان در برابر کشورهای اروپایی را نشان دهیم باید در روابطمان با این کشورها تجدیدنظر کنیم و سرمایهگذاری بیشتری بر شکل روابطمان با این کشورها داشته باشیم. مثلاً بنده همان نخستین روزهای انتخاب آقای روحانی به ایشان پیشنهاد کردم قبل از حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به دو کشور اروپایی فرانسه و آلمان سفر کند تا باب مذاکره با این کشورها پیش از گفتوگوهای هستهای گشوده شود. این کار انجام نشد و قطعاً با رفتار
فرانسویها در مذاکرات هستهای گذشته در آینده نزدیک نیز صورت نمیپذیرد. در مورد انگلیسیها نیز وضع به همین منوال است یعنی ما باید پیش از آغاز مذاکرات هستهای وضعیت روابط دوجانبه با لندن را یکسره میکردیم. روی کار آمدن دولت اعتدالگرا و خشنودی جامعه جهانی از انتخاب آقای روحانی فرصتی مغتنم برای ما بود. ایران پیش از این و در زمان وزارت آقای صالحی نیز تلاشهایی برای احیای روابط انجام داده بود اما به دلیل اختلاف مواضعی که میان دولتمردان دهمی با لندن وجود داشت انگلیسیها از برقراری مجدد روابط با ایران خودداری کردند، آنها میدانستند که آنهایی که آمدند و این کار را انجام دادهاند اگر چه عنوان خودسر را با خود یدک میکشیدند اما قطعاً خودسر نبودند و وابستگیهایی به برخی از مراکز داشتند. اما با تغییرات صورتگرفته در بدنه دستگاه اجرایی کشور و آمدن رئیس دولتی اعتدالگرا انگلیسیها خود برای از سرگیری روابط پیشقدم شدند. دیدارهای آقای ظریف با ویلیام هیگ همتای انگلیسیاش در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل خود دلیل و گواه بارزی بر چرخش دیدگاههای مقامات لندن نسبت به تهران است. اما این چرخش دیدگاه منجر به نادیده گرفتن مشکلات
عمیق ما با طرف انگلیسی نمیشود. اختلافات ما با انگلیسیها و در کل جامعه غربی از نوع نگاه ما به مسائل جهان برمیخیزد که بخشی از آن به موضوع پرونده هستهای و قسمتی از آن به موضوعاتی نظیر حقوق بشر، حمایت ایران از جنبشهای آزادیخواهانه و ... بازمیگردد. بنابراین حتی در صورت رسیدن به توافق در برنامههای هستهای ایران باید در پکیجی همهجانبه به بررسی اختلافاتمان با غرب بپردازیم و اختلافات را به صورت ریشهای حل و فصل کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید