گسترش روسپیگری در لایههای زیرین اقتصاد ایران
سایه شبح سیاه تورم بر اقتصاد روسپیگری
میزگرد بررسی پدیده اقتصاد روسپیگری در راسته اقتصاد تاریک زیرزمینی
اقتصاد چهره سیاهی هم دارد. در هر جامعه گاهی پولهایی داد و ستد میشود که الزاماً در نتیجه مبادله سفید نیست. اقتصاد مواد مخدر در دهه اخیر در بسیاری از کشورها بیشتر از سرمایهگذاری برای رشد تولید ناخالص داخلی طرفدار دارد؛ و یا قاچاق انسان سهم بسزایی در چرخه اقتصادی کارتلهای بینالمللی زیرزمینی دارد. اما شاید شناختهشدهترین و به عبارتی پردرآمدترین اقتصاد غیررسمی دنیا را پدیده فحشا و روسپیگری به خود اختصاص داده است. بپذیریم یا نپذیریم اقتصاد روسپیگری دیگر در حال نهادینه شدن در میان اقتصادهای زیرزمینی در دنیاست. از سوی دیگر این پدیده اجتماعی را علاوه بر بررسی در چارچوبهای شاخصهای جامعهشناختی و روانشناختی میتوان در پارامترهای شاخصهای اقتصادی مورد بحث و مطالعه قرار داد. آنچه در زیر آمده است شاید فتح بابی بر کنکاش در ابعاد اقتصادی پدیده روسپیگری به عنوان یکی از آسیبهای اجتماعی این روزهای جامعه جهانی باشد. در میزگرد پیش رو که با حضور محسن رنانی کارشناس مسائل اقتصادی و استاد دانشگاه و سعید معیدفر عضو انجمن جامعهشناسان ایران برگزار شد به واکاوی این پدیده پرداختهایم. مشروح آن را در ادامه
میخوانید.
عمدتاً در حوزه آسیبشناسی پدیده روسپیگری، بیشتر به ابعاد این مساله از منظر اجتماعی و گاه فرهنگی پرداخته شده است، این در حالی است که اگر به ریشهیابی شکلگیری این پدیده بپردازیم، مشاهده خواهیم کرد که مشکلات اقتصادی نقش مهمی در ایجاد این معضل در سطح جامعه دارد. ما تصمیم داریم با همین دیدگاه به آسیبشناسی موضوع بپردازیم. اما در ابتدا با توجه به اینکه میخواهیم به این مساله از منظر اقتصادی نگاه کنیم، این سوال مطرح است که آیا میتوان پدیده روسپیگری را با توجه به مفاهیم اقتصادی، در قالب یک بازار تعریف کرد؟ وجود شاخصهایی چون عرضه و تقاضا و همچنین تبادل مالی، میتواند منجر به تعمیم دادن بازار به این حوزه شود؟
محسن رنانی: ببینید، یک بازار دارای چهار مولفه اصلی شامل تعدادی عرضهکننده، تعدادی متقاضی، کالا و خدمتی که مبادله میشود و همچنین قیمتی برای داد و ستد است. اگر همین چهار مولفه و ویژگی را در نظر بگیریم با این فرض که خریداران و فروشندگان برایشان طرف عرضه و تقاضاکننده تفاوتی ندارد، یعنی برایشان فرقی نمیکند که کالا و خدمت مورد نظر خود را از چه کسی تقاضا و به چه کسی عرضه میکنند،
آن وقت میتوان بخشی از روسپیگریها در شهرهای بزرگ را نوعی بازار دانست. چرا که در این میان تعدادی متقاضی ناشناس و عرضهکننده ناشناس که الزاماً یکدیگر را نمیشناسند، «خدمتی» را بر مبنای یک قیمت مشخص مبادله میکنند. به عنوان مثال زمانی که شما برای خرید نان میروید، کاری ندارید که از چه کسی نان میخرید و نان را چه کسی پخته است. بنا بر این مفهوم، روسپیگری فارغ از بحث غیرقانونی و غیراخلاقی بودنش در جامعه ما، «خدمتی» است که در ازای مبلغی مبادله میشود و همانطور که گفته شد بخشی از روسپیگری میتواند در قالب بازار قرار گرفته و تعریف شود. باید توجه داشت که این پدیده زمانی در قالب بازار تعریف میشود که الزاماً در مقابل عرضه خدمت، مبلغی مبادله شود، یعنی زمانی که این کار به قصد انتفاع مالی رخ میدهد نه به قصد رابطه دوستی.
از این منظر، به نظر میرسد با توجه به گستردگی این موضوع خصوصاً در شهرهای بزرگ، ما با یک پدیده اقتصادی- اجتماعی به نام روسپیگری روبهرو هستیم.
همانطور که شما اشاره داشتید، بخشی از این پدیده در قالب بازار تعریف میشود، به واسطه اینکه در برابر ارائه خدمت، مبلغی پرداخت میشود. بر این اساس این گروه نه به واسطه مشکلات اخلاقی و حتی روحی، بلکه به منظور کسب درآمد وارد این بازار میشوند. طبق برآوردها، مهمترین عامل شکلگیری این پدیده و ورود برخی افراد به دایره فعالان آن، موضوع فقر است. با وجود نبود برآوردهای آماری دقیق در کشور، موضوع فقر را در بروز و گسترش این پدیده چقدر تاثیرگذار ارزیابی میکنید؟ البته بدون شک نمیتوان تاثیر مسائل اجتماعی و فرهنگی را در گسترش این موضوع نادیده گرفت.
سعید معیدفر: بنده گرچه معتقدم که شاخص فقر در این حوزه بسیار حائز اهمیت بوده و نباید این مساله را در گسترش روسپیگری نادیده گرفت، اما من یک عامل اجتماعی و مهم در این زمینه را نوع نگاه به زن میدانم. به عبارتی، در جامعهای که در آن زن، شهروند درجه اول نبوده و نبض امور در اختیار مردان قرار داشته باشد، این مساله بیشتر رواج مییابد. به عبارتی در این حالت به زنان بیشتر در جایگاه خانواده و برای سرویس دادن به مردان نگاه میشود. حال ممکن است این بحث مطرح شود که این
پدیده در کشورهای توسعهیافته و کشورهایی که در آنها موضوع برابری زن و مرد در جامعه وجود دارد نیز مشهود است؟ در این مورد باید بگویم، طبق مطالعاتی که داشتم، در این کشورها بازاری برای روسپیگران وجود دارد اما عمدهترین عرضهکنندگان این بازار را مهاجران و زنانی تشکیل میدهند که از مناطقی چون آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، روسیه، مکزیک و اوکراین به این کشورها آمدهاند، کمتر پیش میآید که در اروپا زن روسپی انگلیسی ببینید. از سوی دیگر طرف تقاضا در این بازار نیز عمدتاً متعلق به مهاجران، کارگران، توریستها، افراد غیربومی و به طور کلی افرادی است که در این کشورها رفت و آمد دارند. این موضوع ناشی از نگاه و تعریف این جوامع از روابط جنسی است.
یعنی شما شاخص توسعهیافتگی کشورها را در این حوزه تاثیرگذار میدانید؟
معیدفر: بله اما نه الزاماً از نظر شاخص توسعهیافتگی اقتصادی، بلکه از لحاظ نوع نگاه به زن و تعریف جایگاهش در جوامع توسعهیافته. خواهناخواه اگر جایگاه زن در جامعه همچون مرد لحاظ شده و به او شغل متناسب با رتبهاش اختصاص یابد، نگاه جامعه به او تغییر کرده و وی شهروند درجه دوم محسوب نمیشود. ببینید؛ در جامعه ما میزان اشتغالزایی و نرخ مشارکت زنان به مراتب کمتر از مردان است. فکر میکنم این نرخ هماکنون حدود 15 درصد باشد.
خب همین شاخص را با کشورهای توسعهیافته مقایسه کنید، در آن جوامع نرخ مشارکت زنان به مراتب بالاتر از کشور ماست. اما از سوی دیگر، موضوع اشتغال نیز تنها از بعد مساله اقتصادی و درآمدی حائز اهمیت نیست، باید توجه داشت که اشتغال در واقع با تعریف یک جایگاه و طبقه اجتماعی برای فرد همراه است که بر مبنای آن فرد در رشد و توسعه کشور خود نقش دارد. علاوه بر اشتغالزایی و رتبه اجتماعی، مساله دیگری که ما در کشورمان با آن روبهرو هستیم؛ بحث تفکیک جنسیتی است، موضوعی که گاهی به آن دامن زده میشود. طرح این موضوع به خودی خود زن را در جایگاه و درجه دوم جامعه قرار داده و نگاه به او را تنها به بعد جنسیت و روابط جنسی معطوف میکند. به طور کلی معتقدم گرچه فقر عامل مهمی در گسترش این بازار است، اما نوع نگرش به زن در جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است.
آقای رنانی شما شاخص فقر را در این حوزه چقدر تاثیرگذار میدانید؟
رنانی: بیگمان فقر در این حوزه عامل مهمی است اما تنها عامل نیست. علاوه بر نکاتی که دکتر معیدفر اشاره کردند، من میخواهم در اینجا دو نکته دیگر را اضافه کنم؛ یکی مساله دوران گذار است. هر جامعهای با قرار گرفتن در دوران گذار، با پدیده فروریختن بخشی از ارزشهای سنتیاش روبهرو میشود آن هم در حالی که هنوز ارزشهای نو و جدیدی را جایگزین آنها نکرده است. عموماً جوامع در این فاصله دچار نوعی ناهنجاریها میشوند که اغلب در کنار همه این ناهنجاریها با گسترش پدیده روسپیگری نیز مواجه میشوند. جامعه ما نیز امروز در دوره گذار قرار دارد؛ به طوری که امروز نسل جدیدی با نرخ رشد بالایی یکمرتبه وارد زندگی اجتماعی شده است، از سوی دیگر ما در دوران گذار توسعهای (از بعد اقتصادی) نیز قرار داریم. از سوی دیگر در این میان ما در این سالها شاهد بروز واگرایی جامعه از برخی ارزشها نیز بودهایم که این واگرایی راه را برای گسترش بیاخلاقیها باز کرده است. درهمریزی شبکه ارزشها، به گسترش این آسیب دامن میزند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، معضل
فقدان یک الگوی جنسی تعریفشده در کشور است. نیاز جنسی موضوعی قابل انکار نبوده و نمیتوان آن را از زندگی حذف کرد. ما در کشورمان به واسطه وجود برخی ارزشهای دینی و چارچوبهای اخلاقی، الگوی رایج دیگر کشورها را نپذیرفتهایم اما متقابلاًَ در چارچوب ارزشها و قوانین اسلامی هم که راهکارهای فراوانی برای این موضوع در آن گنجانده شده، الگویی ارائه ندادهایم. امروز کشورهای توسعهیافته روابط آزاد را در چارچوب یکسری قواعد پذیرفتهاند بدون اینکه این روابط به فحشا بینجامد. ممکن است در این کشورها برخی مناسبات جنسی رسمی و قانونی نباشد اما منضبط بوده و این افراد تا زمانی که در کنار یکدیگر قرار دارند، از لحاظ اخلاقی حق ندارند شریک جنسی دیگری داشته باشند. یا حتی اگر دختر و پسری که بدون ازدواج رسمی با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل میدهند و در این حین بچهدار میشوند، قانون شفافی در خصوص آنها و رعایت حقوق یکدیگر وجود دارد. حال، ما در کشورمان الگوهای غربی را نمیپذیریم اما در عین حال الگوهای جدید اسلامی با توجه به شرایط روز نیز ارائه ندادیم. در جامعهای متشکل از افراد با گرایشها و نیازهای متفاوت باید الگوهای جنسی مختلفی تعیین و
تعریف شود؛ نمیتوان تنها ازدواج رسمی و قانونی را به عنوان الگو پیش روی افراد قرار داد، آن هم در حالی که بخش وسیعی از جمعیت جوان کشور به دلیل مشکلات اقتصادی توانایی قرار گرفتن در چارچوب ازدواج را ندارد. در سالهای بعد ازجنگ که ما همواره شاهد تورم مستمر بودیم، توان اقتصادی مردم به مراتب کاهش یافته و به تبع آن سن ازدواج نیز افزایش داشته است. در حال حاضر سن ازدواج در ایران از 20 الی 22 سال به حدود 29 سال رسیده است. زمانی که متوسط سن ازدواج به 29 سال میرسد یعنی این که عدهای در سن 22 الی 23سالگی ازدواج میکنند و عدهای هم در 40سالگی. این گروهی که تا 40سالگی امکان ازدواج ندارند چه باید بکنند؟ آن هم در اوج دوران نیاز جنسی. باید صبر کنند تا به آنها زمانی وام ازدواج بدهند و بتوانند شاغل شوند؟ شغلی که نمیتوانید برایشان ایجاد کنید، مسکنشان را که نمیتوانید تهیه کنید، برای نیاز جنسی او هم راهکاری ندارید. خب این فرد باید چه کار کند؟ برخی از این افراد به ناچار به سمت بازار آزاد جنسی یعنی همان بازار روسپیگری رو میآورند. البته برخی هم به روابط جنسی خارج از بازار روسپیگری و البته خارج از چارچوب قانونی روی میآورند. بعد
با شکلگیری چنین فضایی به دنبال مبارزه با ناهنجاریهایی از این قبیل هستید. این برآمده از نظریهای است که بر مبنای آن وقتی با یک پدیده که نیاز جامعه است، مبارزه شود؛ آن پدیده از بین نمیرود بلکه شکل آن تغییر میکند. نمیتوان این نیاز جامعه را نادیده گرفت یا با آن مبارزه کرد، این مسالهای است که هر چقدر با آن بیشتر مبارزه شود، دامنه آن زیر پوست جامعه بیشتر گسترش مییابد.
معیدفر: من در این مورد میخواهم نکته دیگری اضافه کنم. در قسمت قبل گفتم که شهروند درجه دوم حساب شدن زنان، یکی از مسائلی است که میتواند زن را در جامعه به حاشیه براند. در واقع در این تفکر، به زن به عنوان ابزاری برای تامین نیازهای مرد نگاه میشود. این نگاه به زن نهتنها موجب میشود که اساس یک زندگی بر پایه احساس و عشق قرار نگیرد بلکه احتمال خشونت علیه زن و خیانت کردن طرفین را نیز افزایش میدهد. برخی تحقیقات صورتگرفته نشان میدهد امروز بخش وسیعی از متقاضیان روسپیگری در ایران، مردان متاهل هستند، دلیل این موضوع همان چیزی است که دکتر رنانی اشاره کردند که جامعه در حال پوست انداختن و دوره گذار است. اخیراً نیروی انتظامی گزارشی داشت که جالب توجه بود. طبق این گزارش، چندی پیش گروهی در یکی از شهرها بودند که اینها به مردان به ویژه مردان متاهل پیامک زده و به آنها اعلام میکردند که میتوانیم صیغه شما باشیم، منتها منوط بر اینکه نصف مبلغ مورد توافق را به شماره حسابی بریزید. بعد از اینکه این افراد پول را به حساب واریز میکردند متوجه میشدند که این یک کلاهبرداری بوده است. خب اغلب این آقایان متاهل بوده و به همین دلیل
نمیتوانستند موضوع کلاهبرداری را جایی مطرح کنند چرا که خود موضوع عذر بدتر از گناه بوده است. شگردهای متعددی در این راستا رخ میدهد، در جامعهای که ظاهرش آرام است در بطنش مسائل مختلفی در جریان است. موضوع دیگری که در سالهای اخیر روسپیگری را در جامعه گسترش داده، تمرکز ایجاد برخی صنایع و مناطق صرفاً اقتصادی در نقاطی از کشور است، مناطقی که گاه هزاران نفر از سراسر کشور بدون خانوادههای خود و برای کار به آنجا میروند. اگر ترکیب نقش زنان و مردان و اشتغالزایی در چنین مناطقی به درستی اعمال میشد مسلماً شرایط در آنجا متفاوت میشد. بدون شک با توجه به نیاز جنسی افراد، خواهناخواه بازار روسپیگری در چنین مناطقی شکل میگیرد. معتقدم به منظور جلوگیری از گسترش ناهنجاریهایی از این قبیل باید پیش از استقرار افراد در این مناطق اقتصادی و فعالیتهای اینچنینی، مطالعات اجتماعی و آسیبشناسی گستردهای در آن حوزه صورت گیرد.
فکر میکنم بهتر باشد در ارزیابی این پدیده بیش از پیش به طرف عرضه این بازار نگاه کرد؛ یعنی زنان آسیبدیده. همانطور که پیش از این هم بحث شد برخی افراد صرفاً به جهت تامین درآمد وارد این بازار میشوند که در میان آنها زنان سرپرست خانوار نیز وجود داشته که عمدتاً به ناچار و به واسطه عدم یافتن شغل به این وادی رو آوردهاند. بر این اساس حمایت از این گروه و به ویژه زنانی که از مراکز بازپروری به جامعه بازمیگردند، میتواند عاملی در جهت کنترل و حتی کاهش گسترش این پدیده باشد. اما با وجود تاکید کارشناسان در این خصوص، تاکنون هیچ منبع مالی و رویکرد حمایتیای برای این افراد در نظر گرفته نشده است. کارآفرینی برای این افراد توسط دولت، تا چه میزان میتواند در بازگشت موفق این زنان به جامعه و جدا شدن آنها از بازار روسپیگری موثر باشد؟
رنانی: مسلماً در جامعهای که نظام تامین اجتماعی در آن بسیار عقبافتاده و محدود باشد، همچنین از سوی دیگر نگاه مثبتی به زنانی که به دلیل فوت همسر یا طلاق، به تنهایی زندگی میکنند وجود نداشته باشد، برخی از این افراد که عمدتاً فاقد تواناییهای فنی و حرفهای بوده و شغلی به آنها داده
نمیشود، برای تامین نیازهای زندگی به ناچار به سمت روسپیگری روی میآورند. طبیعی است در چنین شرایطی که اغلب این زنان به واسطه ساختار جمعیتی ما، عمدتاً امکان ازدواج مجدد را نیز ندارند، دچار آسیبهای اجتماعی گسترده میشوند. امروز بسیاری از زنان تحصیلکرده نیز پس از ورود به بازار کار، موفق به یافتن شغل نشده و کار به آنها داده نمیشود، چه برسد به این زنان که فاقد تواناییهای علمی هستند. معتقدم در این خصوص جامعه، دولت و نظام در سیاستگذاریهای خود نسبت به این گروه از زنان کوتاهی کرده است.
معیدفر: در همین حوزه زنان سرپرست خانوار، ما تحقیقی داشتیم که بر مبنای این بررسیها، مهمترین مشکل زنان سرپرست خانوار نگاه نادرست جامعه به آنها بوده است. کمااینکه در برخی موارد این زنان یک طعمه به حساب میآیند. به واسطه آسیبپذیری شدید این زنان در جامعه، باید سیاستگذاریهای مشخصی به منظور ایجاد شغل و مهارتآموزی آنها از سوی دولت صورت گیرد؛ متاسفانه در این زمینه بسیار کوتاهی شده و فرصتهای برابری برای زنان نسبت به مردان ایجاد نشده است.
دقیقاً آماری وجود ندارد که چه میزان از زنان سرپرست خانوار جذب بازار روسپیگری میشوند اما اغلب این افراد به علت تنگناهای اقتصادی و فرهنگی به این بازار روی میآورند.
رنانی: من معتقدم امروز مشکل و مساله نخست ما در این حوزه ایجاد اشتغال برای آنها نیست، مهمترین مساله نگاه سیاستگذار به موضوع و طرح عمومی مساله است. متاسفانه با وجود دامنه گسترش این آسیب اجتماعی در کشور و روند رو به رشد آن، مسوولان از طرح جدی موضوع و بحث کردن در مورد آن خودداری میکنند در حالی که این یک واقعیت امروز جامعه ماست. در دورهای بیماری ایدز به نوعی در جامعه مطرح میشد که گویا چنین معضلی در جامعه وجود ندارد و به این ترتیب سیاستگذاری و برنامهریزی خاصی در این زمینه اعمال نمیشد. به همین منوال، امروز روسپیان بخش فراموششده جامعه ما هستند. خب اگر ما بتوانیم سیاستگذار را مجبور کنیم که این معضلات را ببیند، به وجود آنها رسمیت ببخشد، آن وقت میتوان با گردآوری آمار و اطلاعات دقیق و درست در این حوزه نشست، گفت و گو و تصمیمگیری کرد و در نتیجه راهکار ارائه داد. تجربههای جهانی نشان داده که میتوان این مشکل و آسیب را مدیریت کرد. برخی کشورها، تقاضای رابطه جنسی در جامعه را ممنوع کرده اما به عکس عرضه آن ممنوع نیست؛ یعنی در آنجا مردان برای تقاضای رابطه جنسی غیرقانونی مجرم شناخته میشوند. همین رویکرد به میزان قابل
توجهی توانست این مشکل را در این کشورها کنترل کند. امروز لازم است که جامعه روشنفکر ما، این موضوع را بیش از پیش طرح کرده تا این مساله به مرحله سیاستگذاری و تصمیمگیری راه یابد.
معیدفر: در ادامه صحبتهای دکتر رنانی، باید مطرح کرد که امروز باید این موضوع را پذیرفت که به هر حال با این گونه معضلات مواجه هستیم. تعداد دقیق زنان درگیر با این مشکلات مشخص نیست. بسیاری از زنان آسیبدیده علاوه بر قرار گرفتن در این بازار، همواره در معرض آسیبهای بیشتری از جمله قرار گرفتن در باندهای خطرناک آدمربایی، ورود به حوزه مواد مخدر، سرقت، مبتلا شدن به انواع بیماریها از جمله ایدز و مشکلات روحی و روانی و... قرار دارند. اگر اینها محکوم به روسپیگری شده باشند، نباید اجازه داد که به آسیبهای دیگر نیز محکوم شوند.
باید به این مساله توجه داشت که بسیاری از این زنان، افرادی هستند که یا در دوران کودکی در معرض انواع آسیبهای روحی، جسمی و حتی جنسی قرار گرفته یا ناخواسته در شرایطی رشد یافتهاند که به آنها ظلم شده است. کدام زنی است که اگر موقعیت خوبی در جامعه داشته باشد و اگر از پایگاه اقتصادی- اجتماعی مناسبی برخوردار باشد حاضر به تنفروشی شود؟ بسیاری از آنها افرادی تحقیرشده و آسیبدیده هستند که نادیده گرفتنشان آسیب بیشتری به آنها وارد میسازد. زمانی که یک جامعه چشمش را بر روی یکسری حقایق ببندد، نتیجه آن گسترش ظلم به افرادی است که در زیر پوست این جامعه در حال زندگی هستند.
حالا اگر بخواهیم همانطور که اول بحث مطرح شد، بیشتر موضوع را از بعد اقتصادی مورد بررسی قرار بدهیم، این مساله مطرح میشود که آیا برخی شاخصهای کلان اقتصادی مثل تورم هم در این بازار میتوانند تاثیرگذار باشند؟ البته بیشتر از بعد عرضه و تقاضا. به عبارتی شرایط اقتصادی جامعه و فشارهای مالی چقدر میتواند دو کفه عرضه و تقاضا را در این بازار تحتالشعاع قرار دهد؟
رنانی: ببینید کشور ما یکی از کشورهایی است که همواره دارای یک نرخ تورم مستمر بوده و به نوعی تنها کشوری در دنیاست که40 سال تورم دورقمی داشته است. معتقدم تورم یکی از عوامل مهم و اصلی انهدام اخلاق بوده و به طرق مختلف اخلاق را منهدم میسازد؛ از طریق ایجاد فقر، از طریق ایجاد فشار اقتصادی و در نهایت به وسیله درهمریزی استانداردهای رفتاری. تورم حتی اوزان مقیاس را نیز به هم میریزد. پول، مقیاس اندازهگیری است، بنابراین زمانی که شما این مقیاس را به هم میزنید تمام مقیاسهای دیگر نیز به دنبال آن به هم میخورد. در این مورد خاص، تورم باعث میشود که فقرا فقیرتر شوند. چون اغلب زنان روسپی از گروههای آسیبدیده جامعه و از خانوادههای فقیر هستند،
بنابراین به تبع این شرایط، زمینه برای ورود افراد بیشتری به این بازار فراهم میشود.
تورم؛ توان اقتصادی فقرا را که سرمایه داراییهای ملکی ندارند و تواناییشان منحصر به کارشان است، کاهش داده و آنها را فقیرتر میکند، این مساله به نوبه خود انگیزه لازم برای ورود به بازار روسپیگری را در زنان خانوادههای فقیر ایجاد میکند. پس میتوان گفت؛ تورم، عرضه خدمات جنسی را بالا میبرد.
و بر طرف تقاضا چه تاثیری دارد؟
خب، تورم بخشهایی از جامعه را بیش از پیش ثروتمند میکند، مخصوصاً در جامعه ما که ساختار اقتصادی سالمی ندارد و رانتجویی در آن فراوان است، تورم رانتخوارها را فربهتر میکند. در واقع بخشهایی از جامعه بدون اینکه تلاش ویژهای انجام دهند و تنها به خاطر اینکه سرمایه مشخص، اموال غیرمنقول، مستغلات و داشتههایی از این قبیل دارند، به واسطه تورم با افزایش ارزش داراییهایشان روبهرو میشوند. برخی از این افراد به تبع شرایط مالی خود، به طرف تقاضای این بازار تبدیل میشوند. بنابراین تورم به طور نامتوازنی فقرا را فقیرتر میکند و گروههایی از این افراد به ناچار وارد بازار روسپیگری شده و به عرضه خدمات جنسی پرداخته و به این ترتیب طرف عرضه افزایش مییابد. در اینجا با وجود افزایش تقاضا به واسطه افزایش قدرت خرید متقاضی، عرضه افزایش یافته اما به رغم وجود رقابت، قیمتها کاهش مییابد. در نهایت، تورم در این بازار به نوعی فشار بر طرف عرضهکننده را به واسطه افزایش تعداد عرضهکنندگان، بیشتر کرده و متقاضی را به علت تنوع و افزایش عرضه در بازار، فربهتر میکند. در واقع با افزایش تورم،
هم عرضه افزایش مییابد و هم قدرت خرید متقاضی به واسطه کاهش قیمت.
معیدفر: صحبتهای آقای دکتر درست است، تورم باعث افزایش عرضه میشود چرا که قشر بیشتری به دلیل تورم ضعیفتر و ضعیفتر شده و مجبور به ورود به این بازار برای عرضه میشوند. با تشدید نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی هم عرضه روسپیگری در جامعه افزایش مییابد و هم تقاضا برای خرید این خدمت.
رنانی: شک نکنید که تورم سالهای اخیر یک چنین پیامدی در سطح جامعه داشته است...
معیدفر: زمانی که بسیاری از معیارهای اساسی زندگی همچون اعتماد، صداقت و به دنبال آن معیارهای اخلاقی جامعه به هم میریزد، خود به خود در بخشهای مختلف دچار فروپاشی اخلاقی خواهیم شد و این فروپاشی هم میتواند شرایطی خارج از عرف و هنجارهای معمول را به جامعه تحمیل کند.
رنانی: بگذارید در راستای بحثهای دکتر معیدفر، مثالی بزنم؛ قدیمترها در جامعه ایران، قرضالحسنه رواج داشت و مردم به راحتی به یکدیگر پول قرض میدادند. تورم موجب شد مردم دائماً حس کنند که در صورت دادن مبلغی قرضالحسنه به دیگری، ارزش پولشان در زمان بازپسگیری کاهش مییابد، این محاسبات باعث شد مردم دیگر به یکدیگر قرض نداده و به تبع آن احسان از جامعه رخت بربندد. «کینز» میگوید؛ هیچ ابزاری برای تخریب یک جامعه بهتر از کاهش مستمر ارزش پول ملیشان نیست. بنابراین یکی از عوامل مهم بههمریختگی اخلاقی در جامعه ما افزایش مستمر تورم است. با توجه به این مساله و روند مستمر افزایش تورم، میتوان پیشبینی کرد که پدیده روسپیگری در کشور ما روز به روز در حال گسترش است به طوری که حتی میتوان انتظار بروز سونامی فساد در کشور را نیز داشت.
اگر بخواهیم بحث را جمعبندی کنیم، در حال حاضر به منظور کنترل و مدیریت این آسیب در جامعه، چه رویکردی باید در اولویت برنامهها قرار گیرد؟ موضوعی که شما در جریان این میزگرد چندین بار به آن اشاره کردید مربوط به نادیده گرفته شدن این گروه از جامعه توسط مسوولان اشاره داشت که حاصل آن رشد این پدیده در زیر پوست جامعه بوده است. کمااینکه طبق اظهارات دکتر رنانی با توجه به ارتباط این موضوع با شرایط اقتصادی و برخی شاخصها از جمله تورم، باید همچنان در انتظار تداوم روند رو به رشد روسپیگری در سالهای آتی بود. آیا میتوان نخستین اولویت را در تغییر نگرش به این پدیده و طرح آن در فضای عمومی جامعه دانست؟
رنانی: ببینید سیاستهای کلان و جهتگیریهای سیستم ما همواره از طریق افرادی تدوین و به قانون تبدیل شده که در نظام آموزشی مورد تحصیلشان، مطالعاتی عمدتاً در سطح خرد داشته و بیشتر برآیند علوم مورد مطالعه در مورد فرد است تا جامعه. این افراد از نظام آموزشی خرداندیش وارد سطح کلان سیاستگذاری شده و بر این اساس نمیتوانند در حوزه تصمیمگیری اجتماعی و سیستمی به درستی عمل کنند. زمانی که شما میخواهید در سطح اقتضائات
مدیریت سیستمی تصمیمگیری کنید، دیگر حق ندارید ارزشهای خرد را در نظر بگیرید؛ در سطح خرد قناعت یک ارزش فردی است اما در سطح جمعی قناعت میتواند به انهدام یک اقتصاد منجر شود. نباید ارزشهای سطح خرد را وارد تصمیمات بخش کلان کنیم.
معیدفر: در این خصوص نکته کوتاهی بگویم. به خاطر دارم زمانی که بحث جمعیت و کنترل جمعیت مطرح بود، مطلبی را از آیتالله مکارم شیرازی خواندم؛ «ایشان در آنجا میگفتند که من استنباطهای فقهی در خصوص مسائل میکنم اما در واقع باید کارشناسان و کارآمدان برای من مساله را توضیح دهند که من استنباط فقهی کنم. در آنجا اشاره کرده و گفتند که من میدانم که به هر حال جمعیت مسلمین بر اساس فقه باید زیاد بشود اما کارشناسی میآید و برای من توضیح میدهد که امروز یک رابطه وسیعی بین افزایش جمعیت و فقر وجود دارد، یعنی به میزانی که جمعیتی انبوهتر شده و رشدش بیشتر شود، به همان میزان فقیرتر میشود. بعد من میبینم که هر چقدر که جمعیت بیشتر باشد، فقر بیشتر میشود و در نتیجه عزت مسلمین زیر سوال میرود. بنابراین طبیعی است که من اینجا حکمم تغییر میکند؛ به این معنا که در واقع عزت مهمتر است از کمیت. نهایتاً اینجا حکم میدهم که مثلاً نه، کنترل جمعیت خوب است یا حداقل تعادل بین امکانات زیستی و توسعه با رشد جمعیت وجود داشته باشد.» خب نکته جالبی را ایشان بیان کردند و بنا بر همین هم بحث و استدلال موضوع کنترل جمعیت اتفاق افتاد ... من فکر میکنم که
در واقع این نکتهای که آقای دکتر رنانی فرمودند درست است و در گذشته هم بوده. امروز متاسفانه در واقع ما دولتهایی داریم که در تصمیمگیریهای خود کمتر با دیگر گروهها مشورت میکنند و بنابراین آکادمیسینها، دانشگاهیان و مشاوران در واقع در تصمیمگیریها و برنامهریزیها نقش خاصی ندارند. حکومت نیاز به شناخت دارد، نیاز دارد به اینکه مسائل روزمره مردم را حل کند و قاعدتاً برای حل مسائل مردم، مانند همه جای دنیا نیاز به مشاوره دارد.
دیدگاه تان را بنویسید