تاریخ انتشار:
درباره تقاضای حسن روحانی برای حذف سایه سیاست از سر اقتصاد
دلشوره از نقش مار
حدود یک سال و نیم به پایان دولت دوم سیدمحمد خاتمی باقی مانده بود. برخلاف فضای سیاسی مایوسانهای که بر اردوگاه حامیان او حکمفرما شده بود، اقتصاد ایران جان گرفته بود و رویاهای بزرگ در سر میپروراند، کاهش نرخ تورم، رشد اقتصادی مناسب و سیاستهای تنشزدایانه دیپلماتیک اقتصاد را به سمتی برده بود که صاحبان سرمایه پس از چندین دهه امیدوار بودند دستکم برای چند سال آینده خود برنامهای قابل اجرا تدوین کنند.
حدود یک سال و نیم به پایان دولت دوم سیدمحمد خاتمی باقی مانده بود. برخلاف فضای سیاسی مایوسانهای که بر اردوگاه حامیان او حکمفرما شده بود، اقتصاد ایران جان گرفته بود و رویاهای بزرگ در سر میپروراند، کاهش نرخ تورم، رشد اقتصادی مناسب و سیاستهای تنشزدایانه دیپلماتیک اقتصاد را به سمتی برده بود که صاحبان سرمایه پس از چندین دهه امیدوار بودند دستکم برای چند سال آینده خود برنامهای قابل اجرا تدوین کنند. در این دوره با توجه به رشد قیمت نفت- آن زمان منتهای آمال دستیافتنی تولیدکنندگان، نفت 35دلاری بود- و وجود صندوق ذخیره ارزی، پسانداز رشکبرانگیز -البته قابل قیاس با ارقام افسانهای دوره زمامداری محمود احمدینژاد نبود- و بیسابقهای که برای دولت فراهم آمده بود، برخی دوستان دولت را بر آن داشت که رئیسجمهور را مجاب به استفاده از آن پسانداز کنند. توصیه خیرخواهانهای با این مضمون که «چقدر فقط در پروژههای زیربنایی خرج میکنید؟ حالا وقت آن رسیده است که مردم نیز از ثروت به دست آمده استفاده کنند؟ مقداری از این سرمایه را برای رضایت و دلخوشی عامه هم که شده بین مردم توزیع کنید؟» این پیشنهادها اما با مخالفت رئیسجمهور
ایران مواجه شد. او خطاب به پیشنهادکنندگان تاکید کرد من نمیتوانم برای دلخوشی چندروزه مردم خلاف دیدگاه کارشناسان اقتصادی خود رفتار کنم. در فضای یأسآلود سیاسی آن روز به ویژه در اواخر سال 1383 و ابتدای سال 1384، شاید توزیع پول در میان مردم میتوانست اقشار حاشیهای کشور را به سمت نامزد مورد علاقه محمد خاتمی سوق دهد، اما رئیسجمهور مبادی آداب و مقید به اخلاق ایران که اتفاقاً این دو صفتش آن روزها حسابی برخی از حامیانش را به تنگ آورده بود، حاضر به بهرهگیری از این کارت نشد. کارتی که به صورت پایلوت در همان زمان توسط محمود احمدینژاد در شهرداری تهران روی میز قرار گرفته بود و شهرداری از آش افطار شهروندان تا مساعده برای فقرا را تقبل کرده بود. آن روزها یک تک پا رفتن به بهشت بسیار بیشتر از مراجعه به پاستور برای شهروندان و حاشیهنشینان سودآور بود. حاصل این دو نگاه را نیز میتوان در نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 به مقایسه نشست. در حالی که پس از چندین دهه آرامآرام شاهد کم شدن سایه سیاست بر اقتصاد بودیم و برای نخستینبار این دیپلماسی بود که به اقتصاد یارانه میداد و اکثر صاحبان سرمایه و فعالان اقتصادی از فضای حاکم
بر کسبوکار رضایت داشتند، چهرهای به قدرت رسید که چه در ابزار و چه در اندیشه نگاتیو سیدمحمد خاتمی بود. او برخلاف سلف خود با حذف سازمان مدیریت و برنامهریزی، خلاص شدن از شورای پول و اعتبار و سهلگیریهای برخی نهادهای نظارتی یکشبه هر چه خاتمی و یاران تکنوکراتش رشته بودند را پنبه کرد و با طرحهای به شدت عامهپسند اندوختههای دولت برای روز مبادا را خرج عطینا کرد. از سهام عدالت گرفته، تا توزیع یارانه در میان همه شهروندان، از صفر کردن تعرفه واردات کالاهای مصرفی تا مسکن مهر همگی با استقبال عوام و مخالفت قاطبه کارشناسان مواجه شد. این روزها حسن روحانی رئیسجمهور به درستی، از لزوم قطع یارانه اقتصاد به سیاست و دیپلماسی سخن میگوید. قاعدتاً هیچ کارشناسی نمیتواند این سخن رئیسجمهور را تخطئه کند. خروج اقتصاد از زیر سایه سیاست برای کشور سیاستزدهای چون ایران در حکم نوشدارو برای محتضر را دارد. با این حال آیا به تبعات مقطعی این امر توجه کردهایم. بدون شک برای خروج اقتصاد از سایه سیاست، دولت باید نخستین گام را بردارد، آیا دولت میتواند فارغ از پیامدهای سیاسی حذف دهکهای پردرآمد، یارانهها را هدفمند کند؟ آیا میتوان کار
سهام عدالت و هیولایی بهنام مسکن مهر را قاطعانه یکسره کرد؟ فکر نمیکنید که این اقدامات بیشترین سود را به حساب منتقدان دولت سرازیر کنند همانها که در برابر نوشتن واژه مار توسط حسن روحانی، زیر القاب دهان پرکن سیاسی و آکادمیک و در گرافها و نمودارهای خود نقش مار را برای عوام ترسیم میکنند. روحانی باید برای این تهدید مهم برنامهای دقیق داشته باشد. بازخوانی تجربه سال 1384 خاتمی در این زمینه میتواند راهگشا باشد.
دیدگاه تان را بنویسید