اقتصاددانان درباره جمعیت چه نگرانیهایی دارند؟
باور اقتصادی رشد جمعیت
جمعیت جهان رشدی معادل ۵۰ درصد بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ را تجربه کرده است. این رقم برای نیمه دوم قرن بیستم ۱۴۰ درصد را نشان میدهد. سازمان ملل پیشبینی میکند جمعیت جهان طی نیمه اول قرن بیستم کمتر از ۵۰ درصد رشد داشته باشد.
جمعیت جهان رشدی معادل 50 درصد بین سالهای 1900 تا 1950 را تجربه کرده است. این رقم برای نیمه دوم قرن بیستم 140 درصد را نشان میدهد. سازمان ملل پیشبینی میکند جمعیت جهان طی نیمه اول قرن بیستم کمتر از 50 درصد رشد داشته باشد. نگاه به مقوله جمعیت و رابطه آن با رشد اقتصادی از جمله موارد اختلافی بوده است که طی دهههای اخیر متفکران اجتماعی، کارشناسان محیطزیست و اقتصاددانها را مشغول خودکرده است. نگرانی در مورد ساختار جمعیت و توزیع سنی آن از یکسو بحث داغ محافل داخلی و خارجی است و از سوی دیگر نگاههای ضدونقیض به رابطه رشد جمعیت و رشد اقتصادی و تاثیرات آن بر محیطزیست و آینده حیات بر روی این کره خاکی از مهمترین موارد اختلافی است. برای مشخصتر شدن این موضوع بهتر است این موضوع را در دو چارچوب کوتاهمدت و بلندمدت بررسی کنیم.
مساله افزایش جمعیت در بلندمدت
ترس از رشد جمعیت مساله جدیدی نیست. توماس رابرت مالتوس و اقتصاددانان کلاسیک نگران بودند که رشد جمعیت منجر به کمیاب شدن زمین برای کشاورزی و در نتیجه افزایش قیمت غذا شود که در نهایت از کانال افزایش دستمزد مانع ادامه پیدا کردن رشد اقتصادی خواهد شد. در نظر اقتصاددانان کلاسیک محدودیت منابع طبیعی بهویژه محدودیت زمین برای کشاورزی در قلب مشکلات بود. اما اهمیت اقتصادی زمین در عصر مدرن کاهش یافت و سهم نیروی کار در بخش کشاورزی از 80 درصد به 5 درصد در بیشتر کشورهای توسعهیافته رسید، این در حالی بود که رشد تولیدات صنعتی منجر شد سهم محصولات کشاورزی در بین کل تولیدات به 5 درصد کاهش پیدا کند.
حتی در کشاورزی نیز اهمیت زمین کاهش پیدا کرد بهطوری که بهرهوری زمین توسط عواملی چون کودها، آفتکشها و حشرهکشها، بذرهای جدید و متنوع، سیستمها و روشهای بهتر آبیاری، استفاده از نیروی مکانیکی و آموزش ارتقا پیدا کرد. در نهایت برخلاف پیشبینی اقتصاددانان کلاسیک قیمت واقعی مواد غذایی در طول زمان کاهش یافت بهطوری که قیمت گندم بدون احتساب اثرات تورمی از سال 1800 میلادی به طور میانگین 90 درصد کاهش پیداکرده است. همچنین در خلال سالهای 1961 تا 2002 سرانه جهانی تولید غذا سالانه 6/0 درصد افزایش پیدا کرده است.
اگرچه در بسیاری از نقاط و کشورهای دنیا بسیاری از مردم از گرسنگی رنج میبرند اما این ضایعه بیشتر به دلیل فقر و نابرابری درآمدی است تا محدودیت منابع غذایی و تولیدات کشاورزی در اثر رشد جمعیت.
طی سالهای 40 تا 50 میلادی اقتصاددانان موضوع نگرانکننده دیگری را در مورد رشد جمعیت بیان کردند. آنها ادعا کردند زمانی که جمعیت به طور ناگهانی افزایش یابد بخش بزرگتری از درآمد اقتصاد باید صرف ایجاد کالای سرمایهای، مسکن و ماشینآلات برای اعضای جدید جامعه بشود در حالی که در همین زمان مصرف خانوادهها بهدلیل افزایش فرزندان بالا میرود و نرخ پسانداز آنان کاهش مییابد. چنانچه فرصت سرمایهگذاری فراهم نشود سرانه سرمایه انباشته کاهش یافته و نسلهای جدید از امکانات کمتری نسبت به نسلهای قبل برخوردار خواهند بود. اما در همین راستا مطالعات آماری شدت تاثیرگذاری، افزایش جمعیت بر کاهش سرانه سرمایه را مورد تردید قرار دادهاند اما به هر صورت مطالعات اخیر حکایت از وجود رابطه معکوس بین نرخ رشد جمعیت و نرخ رشد درآمد اشخاص طی سالهای دهه 90 میلادی دارد.
برخلاف بعضی از اقتصاددانان که بر دیدگاههای بدبینانه مالتوسی تکیه داشتند عده دیگری از اقتصاددانان مانند استر بویزراپ و ژولیان سایمون بیان داشتند رشد اقتصادی میتواند تاثیر مثبت بر رشد اقتصادی داشته باشد. سایمون خاطرنشان کرد تولید یک انسان دیگر میتواند به معنای یک مغز بیشتر برای فکر کردن در مورد استفاده بهینه از منابع باشد. از سوی دیگر جمعیت بیشتر میتواند محرکی برای تقاضای سرمایه بیشتر باشد، همچنین میتواند باورها و محدودیتهای سنتی را برای دست یافتن به اقتصاد بازار از پیش رو بردارد، منجر به رشد تکنولوژی شود و جمعیت را به سمت سختکوشی سوق دهد. در همین راستا جمعیت بیشتر میتواند هزینههای لازم برای فراهم آوردن زیرساختهای اقتصادی اجتماعی، حملونقل، ارتباطات، عرضه آب، هزینههای دولت و پژوهش آسانتر را تقبل کند به معنای دیگر با جمعیت بیشتر جهان زیباتر و بهتری میتوان داشت. سایمون در بررسیهایی که در مورد قیمت مواد معدنی در طول زمان انجام داده بود این موضوع را نشان داد که بهرغم افزایش جمعیت جهان قیمت واقعی فلزات و مواد معدنی کاهش پیدا کرده است.
نظریات اقتصاددانانی همچون سایمون منجر شد اقتصاددانان به این جمعبندی برسند که افزایش جمعیت به طور نسبی بیضرر است اما در همین حال اکولوژیستها و طرفداران محیطزیست زنگ خطر افزایش جمعیت را به صدا درآوردند. آنها خاطرنشان کردند که زیست کره بسیاری از امکانات لازم برای رشد اقتصادی را فراهم میکند که این امکانات در محاسبات اقتصادی لحاظ نمیشود. آنها در مورد محدودیت این امکانات و شکننده بودن شرایط موجود اظهار نگرانی کردند و اعلام کردند این شرایط ممکن است ادامه رشد پایدار را برای جامعه انسانی با محدودیت جدی روبهرو کند.
طرفداران محیطزیست به این نکته اشاره دارند که بسیاری از منابع تجدیدپذیر مانند زمین، هوا، آب، جنگل، ماهیها، لایه ازن، گونههای زیستی و جانوری و دیگر موارد مشابه نمیتوانند مالکیت شخصی داشته باشند و بنابراین توسط بازار مدیریت شوند ازاینرو جامعه جهانی باید آنها را مدیریت کند. افراد در استفاده از این منابع هیچگونه محدودیتی را برای خود در نظر نمیگیرند و هزینه آلودهسازیهای آنها را بهطورکلی اجتماع باید بپردازد. این مورد به دلیل آن اتفاق میافتد که در این شرایط بازار علامتدهی لازم را نمیتواند داشته باشد و در نتیجه باید سازوکارهای دیگری در محدودسازی افراد در مصرف کردن این منابع به کار بست. باید در نظر داشت در این بحث مشکل اصلی افزایش جمعیت نیست بلکه مطرح نبودن مسائل مربوط به مالکیت خصوصی یا نبود نظارت صحیح در استفاده از منابع مد نظر است.
چرخه نظریههای مربوط به نگرانی در مورد افزایش جمعیت کره زمین از نگرانی کلاسیکها در مورد محدودیت زمین به تاکید بر منابع فیزیکی و بعدها به پافشاری بر روی اهمیت سرمایه اجتماعی و تاثیرات مطلوب بازارهای رقابتی در کنترل استفاده از منابع طبیعی تا تاثیرات مثبت افزایش جمعیت و بازگشت به نگرانی اکولوژیستها در مورد محدودیت منابع طبیعی، ترسیم کرد.
مساله افزایش جمعیت در کوتاهمدت
برخلاف رویکرد بلندمدت که معمولاً نگرانی در مورد افزایش جمعیت را بیهوده میداند در کوتاهمدت افزایش سریع جمعیت میتواند مشکلات زیادی را به وجود آورد. کشورهایی که دارای رشد سریع جمعیت هستند برای برطرف کردن نیازهای خود در رابطه با تهیه غذا، خدمات بهداشتی و درمانی، آموزش، انرژی، مسکن و اشتغال دچار مشکل هستند. این مشکلات دستکم در کوتاهمدت استانداردهای زندگی را در این کشورها کاهش میدهد. همچنین انفجارهای جمعیتی منجر به پایین آمدن کیفیت جمعیت میشود که این مورد اثرات مطلوب جمعیت را که میتوانست در بلندمدت اتفاق بیفتد تحت تاثیر قرار خواهد داد. آمارها حاکی از آن است که نزدیک به 5/3 میلیارد نفر جمعیت اضافهشده جهان در نیمه دوم قرن بیستم در کشورهای فقیر به دنیا آمدهاند که سطح زندگی نامطلوبی را تجربه کردهاند. ازاینرو به نظر بسیاری از کارشناسان کشورها باید در برنامههای افزایش جمعیت میزان سرعت افزایش نرخ جمعیت را تحت نظر داشته باشند تا دچار مشکلات ناشی از افزایش ناگهانی جمعیت نشوند.
دیدگاه تان را بنویسید