کشورهای مختلف برای تشویق فرزندآوری از چه سیاستهایی استفاده کردهاند؟
تجربههای فرزندآوری
در نتیجه پیشرفتهای پزشکی و اقدامات صورتگرفته در زمینه بهداشت عمومی، کاهش چشمگیری در نرخ مرگومیر بهویژه پس از جنگ جهانی دوم رخ داد و نرخ رشد جمعیت، در مناطق کمتر توسعهیافته، به سطوح بیسابقهای در نیمه دوم قرن بیستم رسید.
در نتیجه پیشرفتهای پزشکی و اقدامات صورتگرفته در زمینه بهداشت عمومی، کاهش چشمگیری در نرخ مرگومیر بهویژه پس از جنگ جهانی دوم رخ داد و نرخ رشد جمعیت، در مناطق کمتر توسعهیافته، به سطوح بیسابقهای در نیمه دوم قرن بیستم رسید. در این میان، برخی کشورها بیان کردند که نرخ سریع رشد جمعیت ممکن است چشمانداز کشورشان در دستیابی به اهداف اقتصادی و اجتماعی را با مشکل روبهرو کند؛ از جمله: هند، پاکستان و کره جنوبی در آسیا و مصر در آفریقا. برخی از این کشورها در حال حاضر نیز تراکم جمعیتی بالایی دارند: کره با تراکم 206 نفر در هر کیلومترمربع و هند با 109 نفر در هر کیلومترمربع در سال 1950. در این زمان دولتهای مختلف با اتخاذ اقدامات و سیاستهای متفاوت در جهت کاهش رشد جمعیت، شروع به تلاش کردند. در این میان، برخی از کشورها با نرخ باروری متوسط (67 کشور که 43 درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهند) کاهش سریعی در نرخ باروری داشتند؛ مانند: الجزایر، اندونزی، برزیل، ایران، کویت، لبنان، مکزیک، مغولستان، سورینام، تونس، ازبکستان و ویتنام. در مقابل، برخی کاهش تدریجی داشتند، مانند: آرژانتین، بولیوی، بوتسوانا، فیجی، غنا، گواتمالا، هائیتی،
نپال، پاراگوئه، سودان و اروگوئه. دولتها با سیاستهای جمعیتی و برنامههای تنظیم خانواده، نقش مهمی در برخی از این کاهشها داشتهاند. گفتنی است در تعریف، نرخ باروری1 عبارت است از نسبت تولدها به جمعیت.
در سال 1976، بیش از یکسوم دولتها در جهان و 41 درصد دولتها در مناطق کمتر توسعهیافته، نرخ رشد خود را بیش از حد بالا تصور میکردند. این نسبت به ویژه در میان کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب (48 درصد) بالا بود. در سال 2001، نرخ رشد جمعیت بالا، همچنان یکی از معضلات سیاسی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه جهان باقی مانده و حتی این نرخ افزایش یافته بود.
از سال 1976 به بعد، نسبت دولتهای کشورهای با باروری متوسط در آسیا و اقیانوسیه و آمریکای لاتین و حوزه کارائیب که باروری خود را بیش از حد بالا میدانستند، کاهش یافت و برخی از این کشورها نسبت به نرخ باروری خود اظهار رضایت کردند به طوری که در غرب آسیا تنها دو کشور اردن و ترکیه نرخ باروری خود را بیش از حد بالا میدانستند. از طرف دیگر، رژیم صهیونیستی بهطور پیوسته، نرخ باروری خود را کمتر از حد مطلوب اعلام میکرد. امارات متحده عربی نیز به تازگی چنین دیدگاهی پیدا کرده و نسبت به عدم تعادل جمعیتی کشور، ابراز نگرانی کرده است. مقامات امارات، در سال 2001 در کنفرانس زنان، بر افزایش باروری در میان خانوادههای امارات متحده عربی تاکید کرد و داشتن فرزندان بیشتر مورد تشویق قرار گرفت.
در سال 2001، حدود 33 کشور از 67 کشور با نرخ باروری متوسط (49 درصد) سیاستهایی با هدف کاهش رشد جمعیت داشتند، در حالی که هشت کشور (12 درصد) سیاست حفظ این نرخ و تنها رژیم صهیونیستی و اروگوئه برای بالا بردن این نرخ تلاش میکردند. همچنین برخی کشورها (24 دولت معادل 36 درصد) سیاست عدم مداخله را دنبال میکردند. گفتنی است رشد جهانی جمعیت انسانی بهاندازه حدود 75 میلیون یا 1/1 درصد در سال است. جمعیت جهان از یک میلیارد در سال 1800 به هفت میلیارد در سال 2012 رسیده است. انتظار میرود این رشد ادامه یابد و برآورد کل جمعیت، 4/8 میلیارد در اواسط 2030 بیان میشود و 6/9 میلیارد در اواسط 2050. همچنین نرخ رشد مثبت نشان میدهد جمعیت در حال افزایش است، درحالیکه نرخ رشد منفی نشاندهنده جمعیت رو به کاهش است. نرخ رشد صفر نشان میدهد به همان تعداد که به جمعیت اضافه میشود (تولد یا مهاجرت به کشور) از آن کاسته میشود (مرگومیر و مهاجرت از کشور).
کشورهای مختلف در عمل چه کردند؟
سنگاپور: کمی به سنگاپور فکر کنید
کشور سنگاپور بهشدت با مشکل نرخ کم تولد خود مقابله میکند و روشهای مختلفی را بهکار برده است، از جمله: تحریک حس میهنپرستی جوانان این کشور بهوسیله کمپینی برای تشویق زوجهای سنگاپوری به فرزندآوری. در این کمپینها از مردم خواسته میشود با افزایش نرخ تولد کنونی (78/0 نوزاد به ازای هر زن)، به کشورشان کمک کنند و وظیفه مدنی خود را انجام دهند.
اما این همه ماجرا نیست. مقامات سنگاپور همچنین با دخالت در چگونگی ساختمانسازی در این کشور، سعی در مقابله با این مشکل کردهاند. سازمان توسعه و بازسازی شهری، با هدف جلوگیری از شیوه زندگی تکی و تشویق مردم به تشکیل خانواده و فرزندآوری، محدودیتی برای تعداد آپارتمانهای کوچک یکخوابه قرار داده است. سنگاپور سالانه 3/1 میلیارد دلار صرف تلاش برای متقاعد کردن شهروندان خود به تشکیل خانواده میکند، از جمله ارائه بسته 15 هزاردلاری به والدین برای هر کودک، مشوقهای مالیاتی و گسترش مرخصیهای زایمان.
کره جنوبی: چراغها خاموش
نرخ تولد در کره جنوبی با 2/1 کودک به ازای هر زن در سال 2010، به یکی از پایینترین مقادیر در میان کشورهای توسعهیافته رسیده است که حتی پایینتر از چین، با سیاست جدی تکفرزندی است (نرخ تولد چین 6/1 است). بخشی از مشکل نرخ پایین تولد، به برنامههای دولت برای ترویج خانوادههای کوچکتر در دهههای 1970 و 1980 برمیگردد، اما به تازگی، مشکلات مالی بیشتر مسوول کاهش نوزادها هستند. خانوادههای کرهای با بدهی معادل حدود 160 درصد از درآمد، بدهکارترین خانوارها در آسیا محسوب میشوند.
یکی از بزرگترین نگرانیهای پدر و مادرها در کره جنوبی توانایی پرداخت هزینههای مراقبت و نگهداری و نیز آموزش و پرورش فرزندانشان است، به همین دلیل دولت قول داده است شهریه مراکز دولتی مراقبت از کودکان را نصف کند و برای کمرنگ کردن این تصور عمومی که مدرک دانشگاهی برای رسیدن به موفقیت لازم است، فعالانه تلاش کند.
دولت کره جنوبی اقدامات خلاقانه دیگری نیز انجام داده است. علاوه بر هدایای نقدی و مشوقهای ارائهشده به کارکنانی که بیش از یک فرزند دارند، در سال 2010، دولت کره جنوبی تصمیم به خاموش کردن چراغ دفاتر خود در ساعت هفت بعدازظهر در چهارشنبه سوم هر ماه -به نام «روز خانواده»- برای کمک به کارکنان گرفت. این اقدام به منظور اختصاص زمانی برای خانواده و تربیت فرزندان صورت گرفته است. درحالیکه مقام مسوول این برنامه اذعان کرده است رفتن زودتر به خانه احتمالاً ارتباط مستقیمی با فرزندآوری بیشتر ندارد اما ممکن است کمک ناچیزی باشد که برای ما ارزشمند است.
روسیه: بچهدار شوید، یخچال ببرید!
جمعیت روسیه به دلیل نرخ تولد پایین و میزان مرگومیر بالا (نرخ بالای اعتیاد به الکل ممکن است یک عامل آن باشد) از دهه 1990 در حال کاهش بوده است. بنابراین، در سال 2007، دولت روز 12 سپتامبر را روز ملی فرزندآوری نامید به امید آنکه اختصاص یک روز تعطیل به زوجها، آنها را به فرزندآوری و انجام مسوولیت مدنیشان در قبال جامعه تشویق کند و 9 ماه بعد در 12 ژوئن، روز ملی روسیه، نتیجه این ابتکار دولت به بار بنشیند و نوزادان جدیدی به دنیا بیایند. همچنین مادرانی که در روز ملی روسیه صاحب فرزند شوند، میتوانند یخچال و فریزر، پول و حتی اتومبیل برنده شوند!
به نظر میرسد این اقدامات مفید بوده باشند؛ در سال 2012، نرخ تولد در روسیه برای رسیدن و احتمالاً پشت سر گذاشتن آمریکا آماده میشد. این یک اتفاق بزرگی برای روسیه است که در حال حاضر به دلیل وسعت زیاد این سرزمین، یکی از کمتراکمترین کشورها در جهان است. کارشناسان جمعیتی ادعا میکنند اگر این روند کنترل نشود، جمعیت روسیه ممکن است به کمتر از 100 میلیون در سال 2050 برسد. ولادیمیر پوتین، در برنامههای انتخاباتی خود برای کرسی ریاستجمهوری در سال 2011، متعهد به صرف 33 میلیارد یورو برای افزایش نرخ تولد در روسیه تا 30 درصد طی پنج سال شد.
ژاپن: روباتهای نوزاد ژاپن را نجات میدهند
علاوه بر اقتصاد راکد، ژاپن از نرخ تولد پایین به طور جدی رنج میبرد -به طوری که طبق یک ادعای جمعیتشناس ظرف هزار سال، ژاپن منقرض خواهد شد. نرخ زاد و ولد در این کشور در سال 1975 به کمتر از دو فرزند به ازای هر زن کاهش یافت و در حال حاضر در حدود 39/1 باثبات است. این بدان معنی است که تعداد جمعیت سالمند در ژاپن شروع به سبقت گرفتن از جمعیت جوان آن کرده است. در سال 2012، یک شرکت لوازم آرایشی و بهداشتی ادعا کرد که برای اولین بار از ورود این شرکت به بازار سالمندان در سال 1987، فروش پوشک بزرگسال آن کمی از فروش پوشک بچه پیشی گرفته است.
برخی از منتقدان ادعا میکنند دولت ژاپن، بهاندازه کافی به نرخ پایین تولد در این کشور رسیدگی نکرده است، از این رو در سال 2010، دانشجویان دانشگاه تسوکوبا با اختراع Yotaro سعی کردند تحولی ایجاد کنند. Yotaro یک روبات نوزاد است؛ اگرچه دقیقاً مانند یک نوزاد واقعی به نظر نمیآید اما Yotaro گریه میکند، عطسه میزند، بینی او دائماً خیس است (مسالهای که همه پدر و مادرها با آن مواجه بودهاند)، اگر قلقلکش بدهند میخندد و با صدای جغجغه آرام میشود. سازندگان او امیدوار هستند که بتوانند تا حدی احساسات پدر و مادری را در افرادی که او را میبینند برانگیزند و درنتیجه افراد بخواهند یک کودک واقعی داشته باشند. به گفته هیروکی کنمورا، رهبر پروژه Yotaro، یک روبات نمیتواند مانند یک انسان باشد اما اگر بتواند احساسات انسان را جهت بچهدار شدن برانگیزاند، بسیار مفید خواهد بود.
رومانی: اگر فرزند ندارید پس باید مالیات بیشتری بدهید
در دهه 1960، رومانی به رشد جمعیت صفر نزدیک میشد - چشماندازی وحشتناک برای یک کشور کمونیستی که به این اصل مارکسیستی که سلامت اقتصادی به نیروی کار قوی وابسته است، اعتقاد دارند. بنابراین، با شروع سال 1966، دولت اقدامات شدیدی اتخاذ کرد.
آنها سیاست چماق را به جای هویج انتخاب کردند به طوری که با وجود مشوقهای مالیاتی و پولی برای تشویق مردم به بچهدار شدن، آنها همچنین مردم را برای نداشتن بچه تنبیه میکردند. مردان و زنان بدون فرزندِ بالای 25 سال، بدون در نظر گرفتن وضعیت تاهل، میبایست یک مالیات جدید بهاندازه 20 درصد از درآمدشان به دولت بپردازند. طلاق، بهصورت غیرمستقیم، فوقالعاده دشوار شده بود. در سال 1967، تنها اجازه 28 طلاق صادر شد که نسبت به رقم 26 هزار طلاق در سال قبل از آن کاهش چشمگیری بهحساب میآمد. همچنین پلیس در بیمارستان مستقر شده بود تا هیچ سقطجنین غیرقانونی انجام نشود و واردات قانونی کالاهای مربوط به جلوگیری از بارداری متوقف شد.
این اقدامات، حداقل در کوتاهمدت، مفید واقع شدند. افزایش در شمار تولدها چشمگیر بود -از 273687 نوزاد در سال 1966 به 527764 نوزاد در سال 1967- اما این تحولات تنها تا زمانی به طول انجامید که پلیس در بیمارستان مستقر بود. در دهه 1980، رژیم نیکلای چائوشسکو دوباره با نرخ تولد نزولی مواجه شد و حتی اقدامات سختگیرانهتری به منظور بالا بردن آن اتخاذ کرد: زنان بهصورت ماهانه آزمایش میشدند برای شناسایی بارداری در ابتداییترین مراحل آن و اطمینان از اینکه بارداری تا انتها ادامه خواهد یافت. این آزمایشها توسط «واحد فرمان جمعیتی» انجام میشد؛ واحدی که همچنین وظیفه بازجویی از افراد و زوجهای بدون فرزند را بر عهده داشت. دسترسی به سقطجنین حتی سختتر از گذشته شده بود. در سال 1985، دولت اعلام کرد به منظور واجد شرایط بودن برای سقطجنین (بدون در نظر گرفتن شرایط بارداری) یک زن باید حداقل پنج فرزند داشته باشد و تمام آنها تحت مراقبت او باشند یا بیش از 45 سال داشته باشد. در همان زمان، مشوقهای پولی که به زنان برای داشتن فرزند اختصاص داده میشد، در شرایط رکود اقتصادی کشور، بهسختی کفاف خرید کمی شیر را میداد. کمپین کنترل باروری زنان
رومانیایی با توسل به زور، با سرنگونی رژیم چائوشسکو طی انقلاب خونین سال 1989، به پایان رسید.
آلمان
هر سال، دولت آلمان میلیاردها یورو در تلاش برای متوقف کردن بمب ساعتی جمعیت این کشور هزینه میکند. تخمین زده میشود تا سال 2050، تنها 70 میلیون نفر در این کشور زندگی خواهند کرد (اکنون جمعیت آلمان تقریباً 82 میلیون نفر است). با توجه به پیشبینی سازمان ملل متحد، بدون یک تغییر عمده در میزان موالید یا هجوم 24 میلیون مهاجر جدید به این کشور، جمعیت به زودی رو به کاهش خواهد گذاشت.
در سالهای اخیر برای جذابتر کردن فرزندآوری، دولت آلمان یارانههای دولتی ماهانه به خانوادههای فرزنددار، مزایای پدر و مادرهایی که برای مراقبت از نوزادان در خانه بمانند، پرداختیها در دوره مرخصی برای پدران جدید و گسترش خدمات مراقبتی مربوط به روز ملی را افزایش داده است. با وجود این تلاشها، میزان موالید آلمان به طور متوسط ثابت بوده و در میزان 4/1 کودک به ازای هر زن برای حدود 40 سال باقیمانده است.
موسسه فدرال تحقیقات جمعیت آلمان گزارشی منتشر کرد که در آن دلایل شکست برنامه افزایش میزان موالید کشور بررسی شده است. نتایج تکاندهنده هستند؛ برای بسیاری از آلمانیها، تشکیل خانواده به معنی مرگ زندگی حرفهای و از دست رفتن سرگرمیها و دوستان است و کودکان دیگر بخش مهمی از زندگی آلمانیها به حساب نمیآیند. دلایل زیادی برای این اتفاق میتوان برشمرد. برای نمونه، دیدگاههای اجتماعی نسبت به پدر و مادر بودن بهطور قابل توجهی تغییر کرده است. 50 سال پیش، یک فرد آلمانی تنها وقتی بزرگسال در نظر گرفته میشد که شغلی داشت، ازدواج کرده بود و فرزندی داشت. اما جامعه امروز همان شناخت گذشته نسبت به داشتن فرزند را ارائه نمیدهد. آمارها نشان میدهند تعداد معدودی از افراد جامعه باور دارند که موقعیتشان در جامعه با داشتن فرزند، بهبود خواهد یافت و بسیاری از مردم حتی نگراناند که با داشتن بیش از دو یا سه فرزند، در موقعیت ضعیفی قرار بگیرند.
رقابت شغل و خانواده
این مطالعه نشان داد بسیاری از آلمانیها بر این باورند که ایجاد هماهنگی میان خانواده و شغل، مشکل است. به خصوص در میان مادران، نگرانی در مورد برقرار کردن تعادل بین زمانی که به کودکانشان اختصاص میدهند با زمانی که در محل کار میگذرانند، قابل توجه است و کسانی که برقرار کردن این تعادل را در عمل بیش از حد دشوار مییابند، در نهایت مجبور به تصمیمگیری بین کودک و حرفه خود میشوند. علاوه بر این، بسیاری از زنان، به ویژه در بخشهای غربی آلمان، هنوز هم دچار هنجارهای اجتماعی کهنه و نگاههای سنتی هستند. این تفکر که زنان به نوعی نسبت به فرزندان خود اهمال کردهاند اگر آنها را در سه سال اول زندگیشان به پرستار یا مهدکودک بسپارند، هنوز هم وجود دارد. حتی عبارت تحقیرآمیزی در آلمان برای توصیف اینگونه زنان وجود دارد که به معنی از لانه بیرون راندن فرزند بسیار زودتر از موعد آن است. بنابراین به خصوص در میان افراد واجد شرایط برای کار بهتر، بسیاری بهسادگی تصمیم به نداشتن فرزند میگیرند.
این گزارش همچنین نشان میدهد مردان در آلمان امروزه جایگزینهای مناسبی برای مادران نیستند بهویژه وقتی که باید نقش مراقب اصلی برای کودکان را بازی کنند. در جامعه آلمان، در مقایسه با کشورهای همسایه نظیر بلژیک و فرانسه، بهطور قابل توجهی اعتماد کمتری نسبت به مردان وجود دارد و در هر دو این کشورها مادران شاغل از پذیرش بیشتری نسبت به آلمان برخوردارند.
با توجه به این مطالعه، بهوضوح کودکان دیگر منبع رضایت و شادی محسوب نمیشوند. تنها 45 درصد از آلمانیهای بدون فرزند در سنین بین 18 و 50 سال، بر این باورند که زندگی شادتر یا همراه با رضایت بیشتری میداشتند اگر ظرف سه سال آینده فرزنددار میشدند.
ایالات متحده
بر اساس آمار دولت فدرال ایالات متحده که در مارس 2011 منتشر شد، تولدها چهار درصد از 2007 تا 2009 (بزرگترین افت در ایالات متحده برای یک دوره دوساله از دهه 1970) سقوط کردهاند. میزان تولدها برای سه سال متوالی در آمریکا کاهش یافته است و در حال حاضر هفت درصد کمتر از حداکثر مقدار آن در سال 2007 است. با توجه به دادههای مرکز ملی آمار سلامت در ماه ژوئن سال 2011، این کاهشها تا سال 2010 ادامه داشته است. کارشناسان عقیده دارند این کاهش، بازتابی از شرایط نامطلوب اقتصادی است. برقراری ارتباط بین نرخ تولد و شرایط اقتصادی، ناشی از این واقعیت است که نرخ تولد در ایالات متحده به سطحی قابل مقایسه با نرخ تولد در دوران رکود بزرگ در دهه 1930 کاهش یافته است. بر اساس گزارش مرکز تحقیقات پیو که در اکتبر سال 2011 منتشر شد، همبستگی قوی بین نرخ پایین تولد و آشفتگی اقتصادی وجود دارد. در سال 2008، داکوتای شمالی پایینترین نرخ بیکاری در این کشور (1/3 درصد) را داشت و این تنها توضیح برای افزایش 7/0درصدی در نرخ تولد در این ایالت میتواند باشد زیرا همه ایالتهای دیگر با ثبات یا کاهش نرخ تولد
مواجه بودهاند.
پینوشت:
1- Birth Rate
دیدگاه تان را بنویسید