شناسه خبر : 47391 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

استراتژی ویرانگر

دولت کارتر چگونه به خروج ایران از منظومه غرب کمک کرد؟

به دنبال انتشار خبری در 23 جولای (2 مردادماه 1403) مبنی بر درگذشت «جیمز ارل کارتر جونیور»، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا مشهور به «جیمی کارتر»، پزشک او تایید کرد که این شایعات دروغ است. دکتر مایکل رینز، پزشک معالج کارتر، طی مصاحبه‌ای اعلام کرد که کارتر هنوز زنده است. او گفت: «خب، من می‌توانم تایید کنم که گزارش‌های موجود صحت ندارند. پرزیدنت کارتر در سه یا چهار هفته گذشته هیچ مشکل سلامتی قابل توجهی نداشته است. او در آسایشگاه حالش خوب است و از دنیا نرفته است.» جیمی کارتر، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، با 99 سال سن، مسن‌ترین رئیس‌جمهور زنده است.

 

محمدحسین باقی / نویسنده نشریه 

یکم) پیشینه خبر

به دنبال انتشار خبری در 23 جولای (2 مردادماه 1403) مبنی بر درگذشت «جیمز ارل کارتر جونیور»، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا مشهور به «جیمی کارتر»، پزشک او تایید کرد که این شایعات دروغ است. دکتر مایکل رینز، پزشک معالج کارتر، طی مصاحبه‌ای اعلام کرد که کارتر هنوز زنده است. او گفت: «خب، من می‌توانم تایید کنم که گزارش‌های موجود صحت ندارند. پرزیدنت کارتر در سه یا چهار هفته گذشته هیچ مشکل سلامتی قابل توجهی نداشته است. او در آسایشگاه حالش خوب است و از دنیا نرفته است.» جیمی کارتر، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، با 99 سال سن، مسن‌ترین رئیس‌جمهور زنده است. سخنگوی مرکز کارتر، یک موسسه خیریه جهانی (که توسط کارتر و همسر فقیدش، روزالین تاسیس شده است)، در 23 جولای گفت که کارتر هنوز زنده است و شایعه رسانه‌های اجتماعی را رد کرد. کارتر از 18 فوریه 2023 در خانه خود در پلِینز، جورجیا، تحت مراقبت‌های آسایشگاهی قرار گرفته است.

رئیس‌جمهور اسبق با چندین مشکل از جمله سرطان پوست ملانوم که در نهایت به کبد و مغزش سرایت کرد، دست‌وپنجه نرم می‌کند. او تصمیم گرفت که از درمان‌های پزشکی خودداری کند. بهار سال جاری میلادی، جیسون، بزرگ‌ترین نوه جیمی کارتر، اعلام کرد که پدربزرگش همچنان به دلیل مخالفت با دریافت درمان‌های پزشکی شانس زنده ماندن خود را پس از 17 ماه اقامت در آسایشگاه از دست می‌دهد. او تصریح کرد: «پایان نزدیک است.» [ممکن است تا زمان انتشار این گزارش عمر کارتر هم به سر آمده باشد.] کارتر از سال 1977 تا 1981 به عنوان سی و نهمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده خدمت کرد. او به مدت 77 سال با همسرش روزالین -که در 19 نوامبر 2023 درگذشت- زندگی کرد.

دوم) ماجرای خبر درگذشت کارتر چه بود؟

«بخش حقیقت‌یاب» رویترز در گزارشی در همین رابطه نوشت، یک اسکرین‌شات (نَماگِرِفت) ساختگی از نامه‌ای که ظاهراً از دفتر جیمی کارتر، رئیس‌جمهور سابق ایالات‌متحده منتشر شده بود، در فضای مجازی منتشر شد که در آن نوشته شده بود کارتر در 23 جولای 2024 «درگذشته است». خالق این اقدام جعلی به رویترز گفت، این نامه، که شایعات بسیاری را در مورد درگذشت کارتر رقم زد، جعلی است. این اسکرین‌شات، دارای سربرگی در بالای صفحه است که روی آن نوشته شده «دفتر جیمی کارتر» و تاریخ آن 23 جولای 2024 بود. پاراگراف اول می‌گوید که این مرد 99ساله «سه‌شنبه، 23 جولای در ساعت 01:34 بامداد در خانه‌اش در پلینز واقع در جورجیا درگذشت». با این حال، این نامه در وب‌سایت مرکز کارتر، سازمان غیردولتی تاسیس‌شده از سوی رئیس‌جمهور اسبق و همسرش، یا در رسانه‌های اجتماعی متعلق به این مرکز منتشر نشد.

اولین‌باری که این تصویر انتشار یافت حامل متنی بود که با کلیک روی کلید «ALT» صفحه‌ای را نمایش می‌داد که می‌گفت رئیس‌جمهور سابق «هنوز زنده است» و این نامه «آزمون و تجربه‌ای بود برای اعلام اینکه مردم چقدر نسبت به تیترهای هیجان‌انگیز زودباور هستند». خالق این تصویر جعلی در پاسخ به درخواست رویترز برای اظهارنظر، ضمن بر عهده گرفتن این اقدام در پیامی مستقیم گفت: «من آن را ایجاد کردم. حجم اطلاعات نادرستی که پیرامون وضعیت سلامتی پرزیدنت بایدن طی هفته‌های اخیر پخش شد، دیوانه‌کننده بود... من می‌خواستم ثابت کنم که بسیاری از افراد در شبکه ایکس اغلب اخبار و عناوین هیجان‌انگیز را بدون بررسی واقعی یا بررسی مجدد محتوای منبع منتشر می‌کنند.»

سوم) کارتر و انقلاب ایران

در رابطه با نقش کارتر در انقلاب ایران روایت‌های بسیار متعدد و البته ضدونقیض و پرحاشیه‌ای وجود دارد. اما اگر بتوان یک مخرج مشترک از بسیاری از این گزارش‌ها گرفت، می‌توان چنین اشاره کرد: اول، ناتوانی ایالات‌متحده در پیش‌بینی تحولات انقلاب ایران؛ دوم، ابراز ناراحتی از خروج ایران از اردوگاه غرب؛ سوم، بر هم خوردن توازن قوا در منطقه و شکل‌گیری جنبش‌های اسلامی با الهام‌گیری از انقلاب ایران. بر همین اساس در زیر به سه روایت از نقش کارتر و رویکرد دولت او در انقلاب ایران اشاره می‌شود. آنچه در زیر می‌آید فقط و فقط ارائه روایتی است از منظر غرب و نه چیزی بیشتر.

اول) روزی که خاورمیانه را تغییر داد

«اسکات فاکنر» که در سال 1980 به عنوان رئیس دفتر کاخ سفید خدمت می‌کرد و در تیم انتقال ریاست‌جمهوری به ریگان حضور داشت در مقاله‌ای با عنوان «روزی که خاورمیانه را تغییر داد» نوشت، داستان چگونگی تبدیل ایران از یک متحد قابل اعتماد طرفدار غرب به نیرویی محوری علیه غرب با ریاست‌جمهور جیمی کارتر آغاز می‌شود. او می‌نویسد، در سال 1881، یک عارف «صوفی»، شورش مهدی را در سودان برافروخت که به 18سال مرگ و فلاکت در سراسر نیل علیا منجر شد. در طول جنگ جهانی دوم، مفتی اعظم «سُنی» اورشلیم با هیتلر دوست شد و اتفاقاتی را رقم زد. پس از جنگ جهانی دوم کشورهای اسلامی به آغوش غرب رفتند تا از مواهب اقتصادی بهره‌مند شود. در شطرنج جنگ سرد در خاورمیانه، کشورها یا به آغوش شرق رفتند یا غرب.

با این حال، انقلاب ایران تغییراتی را به دنبال داشت. در این کشور برخلاف دیگر کشورهای عربی که یا «صوفی»ها به قدرت رسیدند یا «اهل سنت»، این روحانیون شیعه بودند که قدرت را به دست گرفتند. ایران در منطقه خود قرن‌ها بازیگری محوری بود. روزگاری بلای جان یونان باستان بود و روزگاری دیگر در قالب یک نیروی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باقی ماند. اما تفاوت این است که انقلاب 1979 در ایران و رویارویی متعاقب آن با ایالات‌متحده، تغییراتی را در جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان به وجود آورد. فاکنر معتقد است که تاریخ معاصر ایران به عنوان بخشی از درگیری شرق و غرب پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد که زمینه‌ساز رقابت شوروی با بریتانیا و آمریکا در این کشور شد. «انقلاب سفید» شاه به این منظور کلید خورد که ایرانی سرمایه‌دارانه به سبک غرب بسازد. شاه بزرگ‌ترین طبقه متوسط منطقه را ساخت. شاه به نزاع با قدرت‌های مذهبی به ویژه آیت‌الله روح‌الله خمینی، پرداخت و سخنرانی‌های این رهبر مذهبی باعث شد شاه امام را دستگیر و تبعید کند. شاه در تمام دوران سلطنت خود، متاثر از دو نیروی محوری بود: نیروهای اسلام‌گرا و نیروهای کمونیست. پلیس مخفی او نیز به طرز خشونت‌باری مخالفان را سرکوب می‌کرد. شاه معتقد بود که این اقدام توازن‌بخش بین «اصلاحات غربی» و «کنترل» به خوبی جواب می‌دهد. او روابط گرمی با روسای جمهور آمریکا از هر دو حزب داشت و با کمک‌های نظامی فراوان، پاداش دریافت می‌کرد.

اما در سال 1977 همه چیز تغییر کرد. از همان ابتدا، دولت کارتر نسبت به شاه ابراز انزجار کرد. کارتر با تاکید بر حقوق بشر، بر آزادی زندانیان سیاسی و اقداماتی از این دست تاکید کرد و شاه مجبور شد به بسیاری از نیروهای اسلام‌گرا اجازه فعالیت آزادانه‌تر بدهد. فرستادگان کارتر که از سرعت یا گستردگی اصلاحات شاه ناراضی بودند، گفت‌وگو با نیروهای مذهبی را آغاز کردند. این نشانه‌ها حکایت از آن دارند که شاه زیر فشار ایالات‌متحده بود و همین فشارها بود که مخالفان متنوع و متعدد را برای مقابله با رژیم جسورتر کرد. تظاهرات، شورش‌ها و اعتصابات عمومی برای بی‌ثبات کردن شاه و رژیمش آغاز شد. در پاسخ، شاه اصلاحات را تسریع کرد؛ این امر از سوی مخالفان به عنوان نقطه‌ضعف او تلقی شد. در نهایت، نیروهای مذهبی به عنوان «آلترناتیوی میانه‌رو» برای «رژیم سرکوبگر و خشن» شاه تلقی شدند. در پاییز 1978، اعتصابات و تظاهرات کشور را فلج کرد. دولت کارتر، به رهبری سایروس ونس، وزیر امور خارجه و ویلیام سالیوان، سفیر ایالات‌متحده در ایران، در کنار گذاشتن شاه با نیروهای مذهبی در ایران هم‌نظر بود.

شاه در حال خروج بود که ژنرال رابرت هایزر، معاون فرمانده ناتو و دستیاران ارشد او وارد ایران شدند. دستور کار آنها کمک به خنثی کردن اقدام رهبران نظامی شاه بود. با روی کار آمدن نیروهای مذهبی اما رویکرد ایران از اتحاد با غرب به سمت مخالفت با غرب گرایش یافت. با ماجرای گروگان‌گیری، بزرگ‌ترین شرمساری برای آمریکا رقم خورد که هیچ مذاکره یا تهدید به زوری نتوانست آنها را آزاد کند. با تسلیم سفارت آمریکا، نیروهای آمریکایی ایران را ترک کردند و به دنبال آن، جنبش‌های اسلام‌گرا در خاورمیانه شکل گرفت. فاکنر معتقد است این کارتر است که مسئول خروج ایران از چتر امنیتی غرب است. کارتر بهای اقدام خود را با روی کار آمدن نیروهای مذهبی مخالف با غرب پرداخت و باعث شد ایران از منظومه غرب خارج شود.

23

دوم) ایران از دست رفت

«سوزان ملونی» هم در مقاله‌ای در موسسه بروکینگز نوشت، اکنون چهار دهه و اندی از انقلابی که حاکی از پیروزی «قدرت مقدس» بر «پادشاه سکولار مطلقه» بود گذشت. انقلابی که سلسله پهلوی را در سال 1979 ساقط کرد، به طور قطعی، مجموعه‌ای از مفروضات در مورد دین، مدرنیته و توسعه سیاسی را که قبلاً بدیهی تلقی می‌شد، از بین برد. سرنگونی شاه و استقرار جمهوری اسلامی در ایران به طور چشمگیری سیاست داخلی، اقتصاد و جامعه این کشور را متحول کرد و تاثیر آن فراتر از مرزهای این کشور رفت. ملونی معتقد است که برای واشنگتن، انقلاب 1979 (1357) یک «ضررِ استراتژیکِ ویرانگر» بود که کارتر باعث و بانی آن بود. از زمان خروج بریتانیا از خلیج ‌فارس در سال 1971، ایران به محور معماری امنیتی آمریکا برای حفاظت از منافع غرب در سراسر منطقه تبدیل شده بود. انقلاب ایران تعامل این کشور با منطقه و سایر نقاط جهان به ویژه ایالات‌متحده را تغییر داد. بعد از چهار دهه و اندی، واشنگتن و تهران دچار تضادهای متقابلی شده‌اند.

ایالات‌متحده و ایران اگرچه متحدان قدیمی نبودند، اما آمریکایی‌ها در برخی از تجربیات مهم در ایران تا سال 1953 نقش داشتند. به‌طور مثال، یک معلم آمریکایی در نبرد برای پیشبرد حاکمیت قانون در جریان انقلاب مشروطه 1905 ایران جان باخت؛ مبلغان آمریکایی ده‌ها بیمارستان و مدرسه در سراسر کشور تاسیس کردند؛ در سال‌های پایانی سلطنت قاجار و سال‌های اولیه سلطنت پهلوی، آمریکایی‌ها برای کمک به تقویت مدیریت مالی دولت، پیشبرد اصلاحات اداری و سازماندهی مجدد ژاندارمری عازم این کشور شدند و... . آمریکایی‌ها در آن روزهای اولیه نسبت به دسیسه‌های امپراتوری بریتانیا و روسیه، جایگاه بهتری در ایران داشتند. با این حال، حمایت آنها از کودتا در ایران یک نقطه عطف مهم در این کشور بود. همزمان با شکل‌گیری ضرورت‌های گسترده‌تر در مورد تعامل آمریکا در خاورمیانه، نقش «سیا» در حفظ سلطنت به این معنی بود که برای اولین‌بار، واشنگتن یک سهم واقعی در سرنوشت ایران به عهده گرفته است. برنامه سخاوتمندانه کمک‌های فنی و مالی آمریکا پس از بازگرداندن شاه به قدرت، او را قادر کرد کنترل بیشتری را تحمیل کند و ابزارهای دولت را در اختیار شخصی خود بگیرد. با گذشت زمان، به طرز دردناکی مشخص شد که هزینه‌های کودتا در دامن زدن به پارانویا، امکان سرکوب و تضعیف مشروعیت پهلوی، بسیار بیشتر از منافع کوتاه‌مدت آن بود، اما در آن زمان مشغول بودن به جنگ سرد، نارضایتی ایرانی‌ها را پنهان کرد.

در طول دهه‌های 1960 و 1970، روابط بین شاه و واشنگتن بیش از پیش در بسیاری از حوزه‌ها نزدیک‌تر شد. روابط دوجانبه فراتر از تجارت آشکار در حوزه‌های انرژی و نظامی بود. بین سال‌های 1973 و 1978، تماس‌های تلفنی بین ایالات‌متحده و ایران به میزان 1600 درصد افزایش یافت. حداقل 60 هزار ایرانی در آمریکا زندگی یا تحصیل می‌کردند، در حالی که 50هزار آمریکایی در ایران کار می‌کردند. بیش از 50 دانشگاه آمریکایی در ایران پردیس داشتند یا با همتایان ایرانی همکاری داشتند. تهران، اصفهان و شیراز به مقاصدی ارزشمند برای گردشگران تبدیل شدند: «اندی وارهول»، «الیزابت تیلور» و دیگران به ایران رفتند. ایران برای آمریکایی‌ها دور، اما آشنا بود و در مسیر «مدرنیته» قرار داشت.

اگرچه برنامه‌های شاه به رشد اقتصادی، افزایش نرخ باسوادی و شکل‌گیری طبقه متوسط کمک کرد اما مدرنیزاسیون تهاجمی او شکاف‌های عمیقی را ایجاد کرد که به مرور زمان تشدید شد و پایه‌های سلطنت را ویران کرد. برنامه اصلاحات شاه با مخالفت شدید روحانیون، طبقه بازرگانان و زمین‌داران عمده مواجه شد. آیت‌الله روح‌الله خمینی به‌عنوان قدرتمندترین صدای مخالف، شاه را مورد حمله قرار داد و او را دست‌نشانده اربابان آمریکایی و اسرائیلی نامید. انقلاب ایران اما واشنگتن را غافلگیر کرد. غوغای مشکلات در ایران سال‌ها بود که آشکار شده بود. سرعت فروپاشی سلطنت نفس‌گیر بود. تنها یک سال قبل‌تر بود که جیمی کارتر ایران را «جزیره ثبات در گوشه‌ای آشفته از جهان» توصیف کرد.

این انقلاب به نوعی شکست آمریکا در پیش‌بینی تحولات ایران و خاورمیانه بود. سونامی تغییرات سیاسی که در سال 1978 ایران را فراگرفت، ایرانیان را نیز غافلگیر کرد. برای بسیاری در ایالات‌متحده، تحولات انقلابی ایران احساس بی‌نظمی و بیهودگی را پیرامون نقش آمریکا در جهان که پس از جنگ ویتنام همچنان قوی بود، تشدید کرد. چشم‌انداز روابط، گروگان‌گیری (که انقلاب دوم لقب گرفت) و... باعث ایجاد شکاف تمام‌عیار در واشنگتن شد. یک ستون‌نویس نیویورک‌تایمز در مارس 1979 این پرسش را مطرح کرد: «چطور ممکن است پادشاهی که بیش از ارتش بریتانیا تانک، و هلی‌کوپترهای بیشتری نسبت به ایالات‌متحده در ویتنام داشت، اینقدر سریع از گردونه خارج شود؟» این پرسش هنوز در محافل آمریکایی طنین‌انداز است که «چه کسی ایران را از دست داد؟»؛ برخی کارتر را مقصر می‌دانند که نتوانست اوضاع را مدیریت کند. پیش‌فرض دوام شاه چنان ریشه‌دار بود که مسیرهای جایگزین غیرقابل تصور به نظر می‌رسید، به‌ویژه چشم‌انداز روی کار آمدن یک نیروی مذهبی. همان‌طور که آخرین سفیر ایالات‌متحده در تهران چشم‌انداز سرنگونی شاه را توصیف کرد، هیچ‌کس در واشنگتن آماده نبود تا به «تفکر غیرقابل تصور» بپردازد. با این حال، کارتر بارها اذعان کرد، «ایران در وهله اول مال ما نبود که ببازیم. ما مالک ایران نیستیم و هرگز قصد و توانایی کنترل امور داخلی ایران را نداشته‌ایم».

سوم) سرزنش کارتر

«لیزا دفتری» اما روایت دیگری در مجله «نیوزویک» از کارتر به دست می‌دهد. او معتقد است منتقدان کارتر همیشه به نحوه برخورد او با بحران گروگان‌گیری در ایران به ‌عنوان بارزترین نقص در دوران ریاست‌جمهوری‌اش اشاره می‌کنند. در طول این بحران 444روزه که 52 دیپلمات و غیرنظامی آمریکایی گروگان گرفته شدند، هیچ مذاکره یا اقدام نظامی‌ نتوانست آنها را آزاد کند. سرانجام در 20 ژانویه 1980 این فصل به پایان رسید. او می‌گوید، به نظر می‌رسید که وزارت امور خارجه به طور موثری اعتراضات فزاینده علیه شاه را تشویق می‌کرد. «سایروس ونس» که آن زمان وزیر امور خارجه بود، اعلام کرد که شاه برای مدت نامعلومی به «تعطیلات» خواهد رفت. اما مسئولیت نهایی بر عهده کارتر است. هنگامی که دولت اعلام کرد کارتر در ژانویه 1979 با سران کشورهای اروپایی دیدار خواهد کرد، شاه فهمید که خروج او از قدرت موضوع اصلی دستور کار است. 11 روز بعد، شاه از کشور گریخت. این گزارشگر حمایت کارتر از سرنگونی شاه را «یک اشتباه تاریخی» می‌خواند که «بازتاب‌های آن هنوز در خاورمیانه طنین‌انداز است». طنز ماجرا اینجاست که کارتر شاه ایران را به خاطر عدم رعایت استانداردهای مترقی غرب سرزنش می‌کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...