ورودی مقالات
کتاب رالز با عنوان «نظریه عدالت» بحثهایی را در میان لیبرالها برانگیخت. رالز استدلال میکرد که آزادیهای اساسی، آزادی تفکر، تعلق، شغل، و میزان محدودی از مالکیت شخصی را دربر میگیرند. اما حقوق گسترده مالکیت یعنی انباشت نامحدود ثروت مجاز نیست. برای کسب جایگاه اجتماعی و ثروت همگان باید فرصت برابر داشته باشند و نابرابری فقط در صورتی مجاز است که به نفع کمبرخوردارترین افراد تمام شود. اگر قرار است ثروتی تولید شود باید آن ثروت به سمت پایین جریان یابد. حتی فقیرترین افراد میدانند که موفقیت دیگران نهتنها آنها را کنار نمیزند بلکه به آنان کمک خواهد کرد. رالز در فلسفه خود که آن را عدالت به عنوان انصاف میخواند بیان میکند «انسانها میپذیرند در سرنوشت یکدیگر شریک باشند». رالز بر این مفهوم اتکا داشت که انسانها یک خرد مشترک بیغرض دارند که میتوان با آزادی بیان آن را تقویت کرد. اگر نتوان استدلالات را از هویت جدا کرد و اگر گفتمان میدان جنگی باشد که در آن گروهها برای کسب قدرت مبارزه میکنند این پروژه از همان ابتدا محکوم به شکست خواهد بود. سیاست دوقطبی که در آن هیچ طرفی نمیتواند دیدگاههای دیگری را تحمل کند با وضعیت مطلوب در تضاد است.