حفظ یکپارچگی
نجات از دست دونالد ترامپ
در چهار سال گذشته مقامات ارشد گروهی از دموکراسیهای بزرگ که خود را D10 مینامند هرسال یک یا دو بار با یکدیگر ملاقات میکردند تا در مورد چگونگی هماهنگسازی راهبردهای پیشبرد نظام لیبرال جهانی به بحث و گفتوگو بپردازند. طراحان سیاستهای وزارتخانههای امور خارجه به همراه افراد اندکی از اندیشکدهها به صورت مخفیانه در مورد واکنشهای لازم به روسیه، چین، کره شمالی و ایران اظهارنظر میکنند اما به صورتی که به عنوان مداخلهگران و دسیسهپردازان غرب قدیمی معرفی نشوند.
در چهار سال گذشته مقامات ارشد گروهی از دموکراسیهای بزرگ که خود را D10 مینامند هرسال یک یا دو بار با یکدیگر ملاقات میکردند تا در مورد چگونگی هماهنگسازی راهبردهای پیشبرد نظام لیبرال جهانی به بحث و گفتوگو بپردازند. طراحان سیاستهای وزارتخانههای امور خارجه به همراه افراد اندکی از اندیشکدهها به صورت مخفیانه در مورد واکنشهای لازم به روسیه، چین، کره شمالی و ایران اظهارنظر میکنند اما به صورتی که به عنوان مداخلهگران و دسیسهپردازان غرب قدیمی معرفی نشوند. آنگونه که اش جین (Ash Jain) عضو سابق گروه سیاستگذاری در وزارت امور خارجه در گزارش کاری سال 2013 خود مینویسد «هدف از این کار تقویت همکاری میان شمار اندکی از افراد دارای ذهن راهبردی و دولتهای بسیار قدرتمند است».
اما گروه D10 متشکل از آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، کانادا، ژاپن، استرالیا و کره جنوبی به همراه اتحادیه اروپا در اجلاس آینده ماه دسامبر خود در سئول دستور کار تازهای خواهند داشت: نقش جهانی آمریکا. در حالی که در گذشته تهدیدهای اصلی علیه نظام مبتنی بر قوانین از خارج از دموکراسیهای بزرگ میآمد اکنون این تهدید از درون خود آنها نشات میگیرد.
موضع خصمانه ترامپ در تجارت، حملات او به سیاستهای متحدان ناتو و کنار گذاشتن توافقات بینالمللی از قبیل معاهده آب و هوایی پاریس باعث شد برخی از نزدیکترین شرکای آمریکا به این نتیجه برسند که او قصد دارد نظم جهانی با هدایت آمریکا را که پس از جنگ جهانی دوم برقرار شد از بین ببرد. آقای ترامپ اتحادیه اروپا را یک «دشمن» در تجارت نامید. دونالد توسک رئیس شورای اروپا با ناراحتی از روابط دو سوی اقیانوس اطلس صحبت کرد و گفت: «با چنین دوستانی به دشمن نیازی نیست.»
شاید گفته او واکنشی بیش از حد باشد. طرفداران راهبرد ترامپ میگویند او قصد تخریب نظام مبتنی بر قانون را ندارد بلکه میخواهد از طریق زیر سوال بردن نقش نهادهایی که نالایق یا بیاثر شدهاند آن را از نو بسازد. آنها آتشبس 25 جولای در جنگ تجاری با اروپا را شاهدی بر مدعای خود میدانند. دیگران بر این باورند وقتی شخصی دیگر در کاخ سفید به قدرت برسد اوضاع به شکل طبیعی بازخواهد گشت. با این حال نمیتوان صرفاً به این امید بود که ترامپیسم به پایان میرسد. رفتار دوگانه آمریکا در مورد چندجانبهگرایی تازگی ندارد. به عنوان مثال، جرج بوش در اولین سال ریاستجمهوریاش از چند معاهده بینالمللی از جمله پیمان مقابله با موشکهای بالستیک و پروتکل آب و هوایی کیوتو خارج شد.
در سراسر جهان، این دیدگاه قوت میگیرد که تحولات اخیر عمیق و درازمدت هستند. طبق گزارش موسسه نظرسنجی ZDF تنها 9 درصد از آلمانیها فکر میکنند آمریکای تحت هدایت ترامپ میتواند شریک قابل اعتمادی در امنیت اروپا باشد. نظرسنجی سالانه موسسه لوی (Lowy) در استرالیا حاکی از آن است که از سال 2011 میزان افرادی که به اقدامات مسوولانه آمریکا اعتماد داشتند با 28 واحد کاهش به 55 درصد رسیده که اندکی از 52 درصد اعتماد به چین بالاتر است. طبق گفته آقای آلن گینگل رئیس سابق اداره ارزیابیهای ملی استرالیا «نظمی که ما در 70 سال گذشته میشناختیم به پایان رسیده است. این یک تغییر نیست بلکه پایان است».
آقای جین عقیده دارد در این دوران عدم اطمینان به نقش آمریکا در جهان، گروه D10 معنا و مفهوم بزرگتری پیدا میکند. نظم جهانی که این گروه از آن حمایت میکند همواره یک مفهوم غیرشفاف بود و اکنون که این مفهوم به خطر افتاده هم تعریف و هم دفاع از آن دشوارتر شده است. گروه D10 بخشی از یک تلاش بزرگتر است تا افراد دارای عقیده مشابه را به سمت این هدف بکشاند. رویکرد «ابتدا آمریکا» سیاستگذاران جهان از کانبرا تا اوتاوا را بر آن داشت تا با یکدیگر ائتلاف کنند؛ شاید بتوانند از آسیب حملات ترامپ بکاهند و در نهایت جای خالی نقش آمریکا در عرصه جهانی را پر کنند. تلاش برای جذب افراد دارای عقیده مشابه در چهارگونه صورت میگیرد. اولین گونه شامل درخواست از آمریکاییهایی است که خارج از دولت ترامپ هستند. دیپلماتها در واشنگتن میگویند طرفداران نظم لیبرال باید پشتیبانی کنگره را جلب و به سایر بخشهای کشور سفر کنند و به دیگران توضیح دهند چرا نظامی که ترامپ در حال تخریب آن است تاکنون برای آمریکا مفید بوده است. ولفگانگ ایشینگر سفیر سابق آلمان در 22 جولای در نشریه نیویورک تایمز نوشت: «اروپاییان باید با کنگره، فرمانداران، جامعه کسبوکار آمریکا و جامعه مدنی آن ارتباط برقرار کنند.» کانادا در اجرای این راهبرد از همه فعالتر بود. وزرا، شهرداران و دیپلماتهای این کشور در سطوح ایالتی و محلی دست به دست یکدیگر دادهاند تا توجه کسبوکارها و صنایع آمریکا را به این نکته جلب کنند که تجارت با کانادا تا چه اندازه اهمیت دارد. با این حال این اقدامات مانع از آن نشد که ترامپ تعرفههای سنگینی بر واردات فلزات از کانادا وضع کند و پس از اجلاس گروه هفت، جاستین ترودو نخستوزیر آن کشور را شیاد و ضعیف بخواند. ممکن است دیپلماسی نرم کانادا و کاهش حضور نمایندگان آن در کاخ سفید باعث رنجش ترامپ شده باشد. با این حال، کانادا شاید امیدوار است که رویکرد مسالمتآمیزش در درازمدت به نتیجه برسد.
اما شاید اتکا به طرفداری عمومی در آمریکا از نقش جهانی آن کشور خیلی خوشبینانه باشد. بنابراین رویکرد دوم برای جذب افراد همسو در سطح جهانی اجرا میشود. این ماموریت همانند اجلاس داووس که برای افراد قدرتمند در گذشته برگزار میشود تلاش دارد بزرگان قدیمی جهان همانند روسای جمهوری سابق، نخست وزیران سابق و دیپلماتهای بازنشسته را به نجات جهانی تشویق کند که خود درگذشته ادارهکننده آن بودند.
فرآیند امور D10 به پیدایش نهاد بزرگ جدیدی به نام «طرح نظم دموکراتیک» انجامید که تلاش میکند عموم مردم را در حمایت از نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین درگیر سازد. شورای آتلانتیک با حمایت مادلین آلبرایت (وزیرامورخارجه سابق)، استفان هادلی (مشاور سابق امنیت ملی آمریکا)، کارل بیلدت (نخستوزیر و وزیر امور خارجه سابق سوئد) و یوریکو کاواگوچی (وزیر امور خارجه سابق ژاپن) در 23 ژوئن در برلین این نهاد را تاسیس کرد. هدف آن است که اصول اصلی نظام مبتنی بر قوانین را شفافسازی و تبیین و سپس عموم مردم و مقامات را به حمایت از آن تشویق کند.
بنیاد اتحاد دموکراسیها نیز در همین راستا و سال قبل با هدف تقویت ستون فقرات دموکراسیهای جهان تشکیل شد. بنیانگذار آن آندرس راسموسن، نخستوزیر سابق دانمارک و دبیر کل ناتو، جلسه افتتاحیه را در ماه ژوئن برگزار کرد و پیشبینی میکند هرساله جلسات زمستانی در کلرادو و جلسات تابستانی را در کپنهاگ برگزار کند. آقای راسموسن میگوید در فقدان رهبری شفاف کاخ سفید، لازم است بقیه نقاط جهان آزاد قدم پیش گذارند و از دموکراسی دفاع کنند.
اولین اقدام «پویش جهانی دموکراسی» این بنیاد، تشکیل کمیسیون یکپارچگی انتخابات دو سوی اقیانوس اطلس به منظور جلوگیری از دخالت غیرخودیها بود. آقای راسموسن، مایکل چتراف وزیر سابق امنیت ملی، جو بایدن معاون سابق رئیسجمهور آمریکا و 13 کمیسیونر اعضای آن هستند. آنها باید به سرعت کار خود را آغاز کنند. آقای راسموسن متذکر میشود که از هماکنون تا زمان دور بعدی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در نوامبر 2020 در اتحادیه اروپا و کشورهای عضو ناتو 20 انتخابات برگزار خواهد شد.
امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه جاهطلبانهترین پروژه را دارد. همایش صلح پاریس او که قرار است 11 تا 13 نوامبر برگزار شود شامل یک رویداد سالانه میشود که دولتها و گروههای مدنی را گرد هم میآورد تا درباره مشکلات جهان به بحث و گفتوگو بپردازند. هدف از این رویداد آن است که نشان دهد هنوز تمایل مشروع برای اقدام جمعی در میان دولتها و گروههای مدنی دیده میشود. این تمایل فراتر از تمایلات عوامگرایانه و تنشهای بین دولتها خواهد بود.
ماکرون قصد دارد تمام دیدگاهها را از انواع سازمانها از جمله دولتها، کسبوکارها، سمنها، اتحادیههای صنفی، گروههای مذهبی و اندیشکدهها گردآوری کند. الگوی او Cop21 یعنی همان اجلاس سال 2015 است که به معاهده اقلیمی پاریس انجامید. آقای ترامپ تصمیم گرفت آمریکا را از آن معاهده خارج کند. این تصمیم خود نمونهای از گونه سوم تلاشها برای جذب همسویی را باعث شد: زنده نگه داشتن معاهدات بینالمللی در غیاب آمریکا.
هیچ کشوری در خروج از معاهده پاریس از آمریکا پیروی نکرد. تمام 194 امضاکنندگان دیگر این پیمان در آن باقی ماندند و امیدوارند آمریکا نیز روزی به آن بازگردد. حتی در داخل آمریکا هم دولتهای ایالتی، شهرها و کسبوکارها خود را به روح پیمان پاریس و کاهش کربن متعهد میدانند.
تلاش اروپا برای زنده نگه داشتن برجام بدون حضور آمریکا روز به روز سختتر میشود. دولت ترامپ مصمم است تحریمهای اقتصادی علیه ایران را به حداکثر برساند و آن دسته از شرکتهای بینالمللی را که با ایران کار میکنند هدف تحریم گرفته است. اگر ایران نتواند روابط تجاری نزدیکی با اروپا داشته باشد تا اقتصاد خود را پابرجا نگه دارد ممکن است این کشور از اجرای محدودیتهای هستهای سر باز زند.
پیمان شراکت اقیانوس آرام با مشارکت 12 کشور که برای حفظ قواعد تجارت آزاد در منطقه قبل از افزایش نفوذ چین تشکیل شده بود از حد انتظارات بهتر عمل کرد. این پیمان پس از خروج آمریکا بزرگترین شریک تجاری آن خود را با 11 کشور باقیمانده از نو ساخت. توافق جامع و پیشرو پیمان شراکت اقیانوس آرام در ماه مارس در شیلی به امضا رسید و انتظار میرود حدود اواخر امسال و پس از تصویب از سوی حداقل شش کشور به اجرا درآید. به همین ترتیب، برخی امیدوارند که اگر بیعلاقگی ترامپ به نظام تجارت چندجانبه به خروج آمریکا از سازمان تجارت جهانی منجر شود این نهاد جهانی بتواند همچنان به کار خود ادامه دهد.
جستوجوی کورکورانه برای گروهها
ژاپن و استرالیا رهبری اقدامات برای حفظ پیمان شراکت اقیانوس آرام را برعهده گرفتند. هردو کشور روش چهارمی را برای تشکیل گروهها در پیش گرفتهاند: ائتلاف جدید بین کشورهای همسو و علاقهمند به حفظ منافع مشترک از تجارت گرفته تا امور دفاعی. در 17 جولای، ژاپن یک پیمان تجارت آزاد را با اتحادیه اروپا به امضا رساند که طبق آن اکثر تعرفهها برداشته میشوند و بزرگترین منطقه باز اقتصادی جهان با 600 میلیون نفر و حدود یکسوم تولید ناخالص داخلی جهان شکل میگیرد. مذاکرات این پیمان در واکنش به تهدیدهای تجاری آمریکا با سرعت بیشتری انجام گرفت. شینزو آبه نخستوزیر ژاپن در مراسم امضای این پیمان در توکیو اعلام کرد که این پیمان اراده سیاسی محکم ژاپن و اتحادیه اروپا برای رهبری جهان به عنوان قهرمانان تجارت آزاد را در زمانی نشان میدهد که سیاستهای حمایتگرانه قدرت گرفتهاند.
استرالیا از قدیم برای حفظ امنیت منطقهای خود به یک متحد همفرهنگ -ابتدا بریتانیا و سپس آمریکا- متکی بود. ظهور چین و گردش آمریکا به سمت داخل اذهان را به خود معطوف کرد. هیو وایت از دانشگاه ملی استرالیا در مقاله نوامبر گذشته خود با عنوان «بدون آمریکا: استرالیا در آسیایی جدید» آیندهای نهچندان دور را پیشبینی میکند که در آن چین قدرت مسلط آسیاست. اما چگونه میتوان در برابر این رویداد واکنش نشان داد؟ مایکل وازلی از همان دانشگاه در پاسخ مینویسد: بهترین امید تشکیل نوعی ائتلاف بزرگ برای موازنه با چین نیست بلکه آن است که هر کدام از همسایگان بزرگ چین در صورت به خطر افتادن منافعشان بلافاصله موضوع را بیان کنند.
در فقدان یک ائتلاف بزرگ، ائتلافهای کوچکتر میتوانند در برابر چین قدرتمندتر از همیشه مقاومت کنند. در جریان دیدار مالکوم ترن بول نخستوزیر استرالیا از ژاپن در ماه ژانویه، دو کشور متعهد شدند همکاریهای دفاعی را عمیقتر و وسیعتر سازند. آنها به یک توافقنامه دسترسی متقابل رسیدند تا امکان اجرای تمرینات نظامی مشترک را فراهم کنند. ژاپن، استرالیا و هند در ماه جولای گفتوگوهای سهجانبه سطح بالا را در دهلینو برگزار و امکان اجرای تمرینات دریایی مشترک را بررسی کردند. توافق سهگانه دیگری نیز میان استرالیا، فرانسه و هند برقرار شد. آقای ماکرون در سخنرانی خود در یک پایگاه دریایی در سیدنی درخواست کرد «محور پاریس-دهلی-کانبرا» به عنوان یک ساختار محکم منطقهای تشکیل شود و در آن فرانسه، هند و استرالیا یک راهبرد مشترک را برای اقیانوسهای آرام و هند تعریف کنند. او گفت: «اگر بخواهیم چین ما را به عنوان یک قدرت برابر ببیند و به ما احترام گذارد باید خود را سامان دهیم.» او پیشنهاد کرد وزرای امور خارجه و دفاع گفتوگوهای منظم سهجانبه داشته باشند.
در اروپا نیز رئیسجمهور فرانسه تلاش میکند کشورهای همسو را در زمینه دفاعی گرد هم آورد. طرح مداخله اروپا (EII) که با ابتکار او تدوین شد در ماه ژوئن به امضای 9 کشور از جمله بریتانیا و آلمان رسید. هدف از این طرح بهبود همکاریهای راهبردی به گونهای است که ائتلافهای کشورهای اروپایی برای اقدامات مشترک در زمان بحرانها آماده باشند و در صورت لزوم بدون آمریکا اقدام کنند.
اینگونه ائتلافها سوالات زیادی را برمیانگیزند. یکی از نگرانیها به کارآمدی آنها بازمیگردد. ابداعاتی مانند طرح مداخله اروپا شاید خوب باشد اما شکاف بین گفتوگوها و ائتلافهای راهبردی در مسائل نظامی هنوز بسیار بزرگ است. فرانسوا هایسبرگ از مرکز سیاست امنیتی ژنو میگوید: «امور نظامی به چابکی و قابلیت عملیاتی شدن نیاز دارند. نمیتوان آن را فیالبداهه ساخت بلکه باید برای ساخت آن کار کرد.»
آیا اندازه مهم است؟
موضوع دیگر اندازه این گروههاست. آیا مقیاس آنها بزرگ میشود؟ به عنوان مثال حتی اگر دیگر کشورهای آسیایی دست به دست هم دهند بازهم با چین قابل مقایسه نخواهند بود. همچنین نمیتوان جایگزینی برای قدرت و نفوذ کلی آمریکا پیدا کرد. هزینه دفاعی آمریکا از مجموع هزینههای دفاعی هفت کشور دیگر بیشتر است، این کشور 23 درصد از تولید ناخالص جهانی (برمبنای نرخ مبادلهای بازار) را ایجاد میکند و پول مسلط جهان را دارد. با این حال آقای راسموسن عقیده دارد تا زمانی که آقای ترامپ بر مسند قدرت باشد وجود ائتلافها منطقی خواهد بود. گروهی متشکل از دموکراسیهای متوسط و ثروتمند میتوانند با یکدیگر متحد شوند و نظم جهانی مبتنی بر قانون را حفظ کنند.
اما کشورها تا چه اندازه باید همنظر باشند تا بتوانند با یکدیگر کار کنند؟ کانادا و 16 کشور آمریکای لاتین «گروه لیما» را تشکیل دادند که از بازگرداندن دموکراسی به ونزوئلا حمایت میکند. آنها انتخابات سال گذشته مجلس و انتخابات ریاستجمهوری ماه می در ونزوئلا را به رسمیت نمیشناسند. با این حال، برخی تردید دارند که مکزیک پس از ریاستجمهوری آندره مانوئل لوپز ابرادور در دسامبر، و برزیل پس از برگزاری انتخابات ماه اکتبر همچنان در گروه کشورهای همسو باقی بمانند.
حتی در اروپا نیز بهرغم دههها پیشروی به سمت «اتحادیه نزدیکتر» هنوز نمیتوان تشخیص داد چه کسی واقعاً از نظر فکری همسو است چراکه نیروهای عوامگرا در حال کسب نفوذ بیشتر هستند. به عنوان مثال، در ایتالیا جنبش پنج ستاره که اکنون بزرگترین حزب در دولت ائتلافی کشور است تهدید کرد جلوی توافق تجارت آزاد اتحادیه اروپا و کانادا را میگیرد. مارتا داسو از موسسه آسپن ایتالیا میگوید: «قبل از فکر کردن به دفاع از نظم لیبرال در سراسر جهان باید به مشکل حفظ آن در داخل اتحادیه اروپا اندیشید.» در برخی موارد لجاجت میتواند به همان اندازه همسویی اهمیت داشته باشد. همهچیز به آن بستگی دارد که یک رویکرد مشترک چه اهدافی را دنبال میکند. دونالد رامسفلد در دوران وزارت دفاع در زمان هجوم آمریکا به افغانستان در سال 2001 گفته بود: ماموریت ائتلاف را تعیین میکند.
گاهی اوقات اندکی همسویی برای دستیابی به یک منفعت مشترک کافی است. به عنوان مثال ممکن است چین دلیل مشترکی با اتحادیه اروپا برای دفاع از نظم تجارت جهانی پیدا کند چراکه این نظم برای هردو طرف مفید بوده است. رئیسجمهور شی چین پینگ در اجلاسی با سران اتحادیه اروپا در پکن در ماه جولای تاکید کرد آنها باید دست به دست هم بدهند تا از چندجانبهگرایی و نظم تجارت آزاد مبتنی بر قانون دفاع کنند. دو طرف بیانیه مشترکی در حمایت از این نظم صادر کردند. امری که در اجلاسهای گذشته از آن اجتناب میشد. لازم است اروپاییان با چین وارد گفتوگو شوند تا به آمریکا نشان دهند نباید همکاری آنها را بدیهی فرض کند.
با این حال، همکاری بدون ارزشهای مشترک محدود خواهد بود. اروپاییان از روشهای اقتدارگرایانه آقای شی بیشتر از تمایلات آقای ترامپ نگرانند و در مورد اعتراض به سیاستهای مرکانتیلیسم چین با ترامپ همراهی میکنند. خانم داسو میگوید: «وسوسه همسو انگاشتن چین میتواند برای اروپا بسیار خطرناک باشد.»