کنجکاوی ژنتیک
آنه ووجیسکی چگونه از ژنتیک پول درآورد؟
هیچوقت تاثیر ژنتیک بر سرنوشت انسانها را دستکم نگیرید؛ شاید زیاد شنیده باشید که برخی میگویند دیابت یا همان قند را از پدر یا مادر خود به ارث بردهاند اما چند سالی است که بسیاری از روانپزشکان نشان دادهاند که حتی بیماریهای اعصاب و روان هم سرمنشأ ژنتیکی دارند. یعنی اگر فردی در یک خانواده مبتلا به اسکیزوفرونی باشد، احتمال آنکه نفر دوم نیز در این خانواده به این بیماری دچار شود، بسیار بالاست.
شاید در نگاه اول، بسیاری از اجزای سازنده بدن انسانها، شبیه به همنوعان خود باشد؛ از حدود سه میلیارد جفت بازی که کد ژنتیکی ما را تشکیل میدهند، حدود 9 /99 درصد آن با سایر انسانها یکسان است؛ زیرا همه پستانداران از یک گونه اجدادی منشأ گرفتهاند. پس علت اینکه برخی از گونهها با برخی دیگر متفاوت هستند، چیست؟ علت اینکه انسانها به عنوان یک گونه، شباهت زیادی به یکدیگر دارند هم همین 9 /99 درصد تشابه در DNA آنهاست. همه انسانها دو چشم، دو دست و پا و ساختار سلولی خاصی دارند. DNA هر فرد تنها 1 /0 درصد با DNA افراد دیگر تفاوت دارد؛ با این حال، همین 1 /0 درصد، افراد را منحصربهفرد و متمایز از دیگران میکند.
شاید هم همین 1 /0 درصد است که باعث شده بریتانیاییها در یک ضربالمثل معروف بگویند «there is something in someones blood» یعنی فردی بهطور ژنتیکی، استعداد یا نقص رفتاری خاصی دارد. شاید همین ضربالمثل بیش از هر چیز دیگری، زندگی آنه ووجیسکی را توضیح دهد. آنه، همبنیانگذار یک شرکت مبتنی بر ژنتیک به نام 23andMe است. کنجکاویهای آنه برای دست یافتن به پاسخ سوالات ژنمحور او، به تاسیس این شرکت منجر شد. شرکتی که بیش از 10 سال پیش، محصولی ساخت که افراد را قادر میکرد از رازهای ژنتیکی خود پرده برداشته و آنها را به اشتراک بگذارند. این وسیله، یک کیت کوچک خانگی است که بزاق دهان را مورد آزمایش قرار میدهد و زمینه و شرایط بروز بیماریهای مختلف از طاسی تا کوری را در افراد میسنجد.
ممارستی که در خون آنه بود
مثل همان ضربالمثل انگلیسی، سماجت هم در خون «آنه ووجیسکی» است. خانواده ووجیسکی ویژگیهای خاصی دارند که به همه آنها منتقل شده و از نسلی به نسل دیگر ادامه پیدا کرده است. خود آنه تعریف میکند که این ویژگی به مادربزرگشان بازمیگردد که خوانندهای بااستعداد بود و تمام دارایی خود را برای حضور در اپراهای تزاری در سنتپترزبورگ خرج کرد. به همین خاطر هم هست که معروف است، سماجت در خون آنهاست؛ همانطور که هیچ چیز نمیتوانست مانع لیا -مادربزرگ آنه- برای اپرا دیدن شود، هیچ چیز هم خود آنه را از مسیر علاقهاش به ژنتیک منحرف نکرد. آنه بعدها پا را فراتر گذاشت و گفت که خصوصیات ژنتیکی گاهی در یک خطه به صورت مشترک نیز مشاهده میشود؛ یعنی همه افرادی که با هم در یک خطه خاص زندگی میکنند، برخی ویژگیهای مشترک دارند.
ماجرای مادربزرگ آنه، آنقدر عجیب و غریب بود که هیچکس آن را باور نمیکرد. برای همین زمانی که خود آنه سری در سرها درآورده بود یک خبرنگار از او پرسید که آیا مادربزرگش واقعاً تنها به دلیل تماشای اپرا به سیبری مهاجرت کرده بود؟ آنه هم با خنده پاسخ داد: بله. ظاهراً تنها راه برای کنترل آن ژن، زندگی در یک محل کاملاً دورافتاده بود.
خاطرههای مادربزرگ چنان در ذهن آنه نقش بسته بود که باعث شد آنه ووجیسکی، دنیا را از همین دریچه «چیزهایی که در خون انسانهاست» ببیند. آنه معتقد است که هر فرد ژن و محیطی دارد. محیطی که فرد در آن رشد میکند، همیشه تاثیر زیادی بر زندگی او دارد، اما برخی ویژگیهای از پیش تعیینشده هم در بطن شخصیت هر کس وجود دارد. خود آنه ووجیسکی هم مثل بقیه آدمها، با خصلتهای مشخصی متولد شده است. البته آنه، بعدها متوجه شد که محیط نهتنها از منظر فرهنگی بلکه از منظر ژنتیکی هم بر افراد تاثیرات خاص خود را میگذارد.
DNA پاسخ میدهد
ووجیسکی معتقد است که DNA میتواند باعث حل اسرار افراد در زندگی شود. این تفکر که محیط زندگی هر فرد نیز در شکلگیری خصوصیات او تاثیرگذار است، از تجربه سفرش به لهستان و همچنین یک سفر دیگر که به اقامتگاه قدیمی خانوادگیاش در سیبری داشت، به دست آمد. او در این سفرها، ارتباط عمیقی با چیزهای کوچک برقرار کرد؛ مثل مناظر، صداها و بوهایی که هویت او را شکل داده بودند.
خودش تعریف میکند: «من به سطحی از نمایش جزئیات علاقه داشتم که فراتر از جنبههای ابتدایی باشد. میخواستم خودم را در حالی که در آن مکانها زندگی میکنم، تصور کنم.»
سفر به سیبری برای آنه ووجیسکی یک بازسازی از گذشته بود. او به دنبال تجربه سفر با اسب بود زیرا نیاز داشت تجربه نیاکانش را بازسازی کند. او قصد داشت همه آن سفرهایی را که اجدادش مجبور شده بودند برای فرار از قتلعامهایی که به کشتار یا تبعید تعداد زیادی از یهودیان روسی منجر شده بود، انجام دهند، تجربه کند. در این سفر، صدای پدربزرگ و مادربزرگش در سرش طنینانداز میشد، البته تعالیم و تربیت آنها از خیلی قبلتر، در ذهن او به صورت نصفه و نیمه شکل گرفته بود. از آنجا که مردم در گذر عمر -خصوصاً زمانی که به مرگ نزدیکتر میشوند- شروع به گفتن داستانهایی درباره دوران کودکی خود میکنند، آنه هم دوست داشت این تجربهها را به صورت زنده، تماشا کند و خودش جزئی از این تجربه باشد. آنوقت میتوانست متوجه اثر این تجربههای پیشین بر زندگی اکنون خود شود. همین سفر هم موجب شد که سازمانی مبتنی بر ژنتیک و DNA تاسیس کند.
آنه، فرزند یک پدر کاتولیک لهستانی و یک مادر یهودی روس، بود. ووجیسکی در خانوادهای بزرگ شد که احترام به سنتها و ارتباط با ریشههای فردی در خانوادهاش، همیشه یک اولویت بوده است.
داستانهایی که از مشکلات خانوادگیاش در دهههای میانه قرن در اروپا به او منتقل شده بود، علاقهاش به اگرها و مسیرهای جایگزینی را که اجدادش ممکن بود انتخاب کنند، تقویت کرد.
خودش تعریف میکند که اغلب اقوام پدریاش کشاورز بودند؛ اما پدربزرگ او فردی مستقل بود که موفق شد ادامه تحصیل داده و در نهایت هم قاضی شود. از آنجا که سماجت در خون آنهاست؛ قاضی شدن پدربزرگش را راضی نکرد و بعد از رسیدن به جایگاه قضاوت پا به سپهر سیاسی گذاشت و دبیر حزب مردم لهستان شد. او در مقابل کمونیسم مقاومت کرد؛ تا جایی که به زندان افتاد و سپس به حبس خانگی محکوم شد.
در همین زمان بود که همسر و پسرش -یعنی پدر آنه- به آمریکا فرار کردند اما پدربزرگش هرگز نتوانست کشور خود را ترک کند. البته آنه، همین ماجرا را هم به کمک ژنتیک توضیح میدهد و تحلیل میکند. او با تاکید بر مفهوم «احتمال و تصادف» توضیح میدهد که ویژگیهای شخصیتی خاص به پدربزرگش در دوران جوانی و در جریان ادامه تحصیلش کمک کردند. آنه، این اقبال خوب پدربزرگ را با میلیونها زندگی محتمل دیگری که ممکن بود انتخاب کند اما نکرد، مقایسه میکند.
۲۳ چگونه شکل گرفت؟
همین تجربهها هم در نهایت به کاشت بذر تاسیس شرکت 23andMe در ذهن آنه منجر شد. این جرقه در دوران رکود اقتصادی، اوایل دهه اول 2000 روی داد. زمانی که آنه ووجیسکی در حال سرمایهگذاری بود، نیاز داشت بهطور کامل از دنیای والاستریت دوری کند. از قضا، این اولین تجربه او در حوزه مالی بود و او را با مفهوم سلامت به عنوان یک تجارت آشنا کرد. آنه از سوی یک خانواده ثروتمند سوئدی به نام والنبرگها، که مدیر یک صندوق سرمایهگذاری در حوزه استارتآپ بودند، استخدام شد و در زمینه بیوتکنولوژی بر روی سبد سرمایهگذاری آنها کار کرده و در حوزههای جالب و خاص مانند پیوند خارجی -وارد کردن اندامهای حیواناتی مانند خوکها به انسان- فعالیت داشت. با این حال، این ژنها بودند که بیشتر توجه او را جلب میکردند؛ برای مثال او همیشه به مطالعه درباره دوقلوها علاقهمند بود. آنه همیشه از اینکه دوقلوها یکسری خصوصیات مشترک و یکسری خصوصیات متفاوتی دارند، شگفتزده میشد. در واقع، این نکته که چگونه دوقلوهایی که در محیطهای مختلف بزرگ میشوند، در جنبههای مختلف زندگیشان تفاوتها و اشتراکاتی دارند، برای او جالب بود. در واقع او دوست داشت که بداند انسان با چه ویژگیهایی متولد میشود و در مقابل، چه چیزی از تجارب خود به دست میآورد. البته تحصیلات آنه هم به این فضا در ذهن او دامن زد؛ آنه، در سال 1996 مدرک کارشناسی خود را در رشته زیستشناسی گرفت. علاقه او به ژنتیک و تحصیلاتش، موجب شد به این نتیجه برسد که افرادی که در مورد احتمال ایجاد بیماری در آینده آگاهی دارند، قادرند اقدامات بهتر و کمک بیشتری برای پیشگیری و در نهایت درمان بیماریها صورت دهند. همینها هم به تاسیس شرکت 23andMe منجر شد.
ماموریت شرکت 23andMe چه بود؟
ماموریت شرکتی که آنه سعی در توسعهاش داشت، ارائه آزمایش ژنتیک و نتایج آن بود. همزمان که این شرکت شروع به کار کرد و کمی معروف شد، مقامات دولتی از پیامدهای حفظ حریم خصوصی ژنتیک ابراز نگرانی کردند. در واقع دولتها نگران این بودند که نکند آزمایشها و فعالیت شرکت آنه، به درز اطلاعات خصوصی ژنتیکی کشورشان منجر شود. البته دولتها، تنها مخالفان آنه نبودند، گروهی از پزشکان و همکاران آنه نیز همان زمان اعلام کردند که با اختراع چنین دستگاهی مخالف هستند و معتقدند اطلاعات ژنتیک هر فرد باید نهان باقی بماند و اینکه یک خانواده را به داشتن ژن یک بیماری همچون اسکیزوفرنی محکوم کنیم؛ از نظر اخلاقی صحیح نیست. برخی دیگر هم به این دلیل با چنین کیتی مخالف بودند که میگفتند ژنها، تحت تاثیر محیط هستند؛ بنابراین پیشبینی راجع به احتمال ابتلا به یک بیماری، بدون در نظر گرفتن مولفههای موثر محیطی و صرفاً با استفاده از چنین تستی، اشتباه است.
استدلال آنه در برابر همه این انتقادها آن بود که وقتی فردی بداند احتمال ابتلا به برخی بیماریها را به صورت زمینهای دارد، این امکان را دارد که شرایط زندگی خود را به گونهای تنظیم کند که از ابتلا به آنها پیشگیری کند. شرکت 23andMe به سرعت جایگاه خود را در صنعت مراقبتهای بهداشت شخصی پیدا کرد. شرکت ووجیسکی، بلافاصله بعد از تاسیس، توجه زیادی را به خود جلب کرد. اگر نخواهیم از حق بگذریم، خود ووجیسکی نیز ایدههای خلاقانه زیادی برای تبلیغات شرکتش داشت. اولین تبلیغات 23andMe بسیار خلاقانه بود؛ مثلاً زمانی که آنه در قسمت بازاریابی شرکت بود، کارناوالی با نام «پارتی تف» راه انداخت. هدف او از این کارناوال، نمونهبرداری از بزاق افراد بود. کارناوال با حضور افراد مشهور در هفته مد نیویورک برگزار شد و شرکت نمونههای DNA خود را از بزاق مشتریان جمعآوری کرد.
بالاخره و با وجود همه مشکلات، این شرکت در سال 2008، توانست عنوان اختراع سال مجله تایم را از آن خود کند. اختراع سال شرکت آنه، یک کیت خانگی بود. این کیت تست DNA خانگی با آزمایش بزاق فرد آزمایشدهنده، میزان مستعد بودن او به بیش از 90 بیماری و ویژگی ژنتیکی را پیشبینی میکرد یا مثلاً پیشبینی میکرد که چقدر احتمال دارد در آینده فرد آزمایشدهنده یا فرزندان او به یک بیماری مانند پارکینسون مبتلا شوند. آنه معتقد بود که این تست ساده نشان میدهد واقعاً در درون هر فرد چه میگذرد.
چرا اختراع کیت DNA مهم بود؟
تا پیش از اینکه آنه و همکارانش قادر به اختراع دستگاه تست خانگی ژنها شوند، تنها دانشمندان معدودی قادر به تهیه فرمول ژنتیکی افراد بودند اما پس از اختراع این کیت، هر فردی میتواند در خانه از بسیاری از اطلاعات نهفته در ژنوم خود آگاه شود. این آزمایشها به مشتریان اطلاعات زیادی درباره ویژگیهای ژنتیک خود ارائه میکرد و مشتریان قادر به دسترسی به نتایج آزمایش خود از طریق اینترنت بودند. از سال 2013 تا 2015، شرکت تحت بازبینی اداره غذا و داروی آمریکا (FDA) قرار گرفت. در طول این زمان، مشتریان فقط به قسمتی از نتایج آزمایشهای خود دسترسی داشتند اما آنه، بالاخره قانونگذار را متقاعد کرد که آزمایشهای سلامت ژنتیک شرکت و دادههای حاصل از آن دقیق است و این شرکت قرار نیست که عملی غیراخلاقی انجام دهد.
احتمالاً شکلدهی یک دیدگاه خاص در زمینههای خانوادگی، یکی از نقاط فروش بزرگ 23andMe است. این شامل مسائل عجیب و غریب مانند اینکه آیا احتمالاً از گشنیز لذت میبرند، زود بیدار میشوند، از صحبت در جمع میترسند یا سایر ویژگیهای شخصی دیگر است. با این حال، ارزیابیهای جدیتر، مانند احتمال ابتلا به دیابت نوع 2 و سایر بیماریهای جدی، در محبوبترین سرویس آن ارائه شده است.